انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

استاد دکتر عبدالمجید ارفعی

امروز آمده ایم تا از انسان فرهیخته ای تجلیل کنیم که عمری را در اندیشۀ شناساندن هویت فرهنگی دیروز مردم سرزمینی گذرانده که به هویت فرهنگی امروز ما ایرانیان جان و پایایی بخشیده است. این انسان فرهیخته استاد بزرگوار مان دکتر عبدالمجید ارفعی است.

دربارۀ شخصیت فرهنگی و پایگاه علمی دکتر ارفعی و نقش ارزندۀ او در کار خوانش و برگرداندن متن گِل نبشته های دورۀ هخامنشی آنچه باید گفته و دانسته شود، استادان بزرگوار و دوستداران و شاگردان او بیان کرده یا خواهند کرد. آنچه من می خواهم بگویم بیانی از لونی دیگر است.

در نیمۀ نخست دهۀ ۱۳۴۰، در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران، زمانی که دورۀ لیسانس ادبیات و زبان فارسی را می گذراندم با دوست عزیزم، مجید نازنین آشنا شدم. دیدارهایمان  همیشه با «درود و بدرود» های او همراه بود که هنوز نوای دلنشین آن در گوشم طنین انداز است. آن زمان ارفعی عزیز عشق بی کرانی به زبان و فرهنگ ایران باستان داشت و تعلق خاطر و مهر فراوانی به روانشادان استاد ابراهیم پورداود و استاد پرویز ناتل خانلری نشان می داد.

او در ۱۳۴۴ به امریکا رفت و در دانشگاه شیکاگو مشغول تحصیل شد و من هم چند سال پس از او به انگلستان و به دانشگاه آکسفورد رفتم. پس از بازگشت به ایران و سالها پس از انقلاب یکدیگر را ندیدیم و هریک بنابر گرایشهای تخصصی به کارهایی در پیوند به رشتۀ تحصیلی خود سرگرم بودیم. در سالهای آغاز جمهوری اسلامی که تب داغ انقلاب فضای جامعه و دانشگاه را فرا گرفته بود، ناروائیهایی بر وجود و روح ظریف نازنین مجید روا داشتند که با شکیبایی و رادمردی آنها را تحمل کرد و استوار برپا ایستاد و از میدان به در نرفت و از کار و آموزش و گسترش بینش و دانش خود روی نگرداند. در دهه های اخیر دیدارهای بیشتری با یکدیگر داشتیم و در مجالس و محافل و همایشهای علمی و فرهنگی و نشستهای دیگر به مناسبتهای گوناگون در تهران و شهرهای دیگر همدیگر را می دیدیم و گفت و شنود می کردیم.

اجازه می خواهم  اکنون سخنانی کوتان دربارۀ این شخصیت بزرگوار بگویم.

مجید عزیز ما روستا زاده است. دانشی مردی زاده و برخاسته از جامعه و فرهنگِ روستایی به نام اِوَز در لارستان فارس، در سرزمین جنوب ایران. در گذشته این جامعۀ روستایی کوچک و دور افتاده به سبب مهارت مردم آن در صنعت ساخت و تولید انواع تفنگهای شکاری و جنگی، از جمله تفنگهای سیه تاب، ته نشان، شمخال و جوهردار، و فنون نقره کاری، گوشه بندی و قنداق سازی در تاریخ ایران شهرت داشته است. آثار تولیدی کارخانه های تفنگ سازی این روستا در عهد کریم خان زند که شمار آنها را ۱۶ کارخانه داده اند، به بازار شهرهای برخی از اقالیم ایران و شیخ نشینان جزایر خلیج فارس از جمله مسقط رفته بود.

از این روستا در چند سده پیش شخصیتی عالم و روحانی به نام علامّه ملا محمد، معروف به ملا محمد کرامات، نیای بزرگ محمد هادی کرامتی مؤلف تاریخ دلگشای ِاوَز (تآلیف حدود۱۳۴۵ قمری) برخاسته بود که کراماتش زبانگرد مردم آن زمان بود و می گفتند: ملا محمد بر«سطح آب برکه ای» از چهار برکه ای که خود ساخته بود «سجاده انداخت و به نماز ایستاد»، و به قول شادروان دکتر باستانی پاریزی« آدمی که بتواند در سنگستان خشک اوز چهار آب انبار بسازد، مطمئناً سجاده بر آب که هیچ، با قالیچۀ حضرت سلیمان به آسمان هم سفر خواهد کرد».

پس شگفت انگیز نیست که در این زمانه از این خطۀ پر برکت، و از فرهنگ این روستای اوز ملای دیگری به نام علامۀ عبدالمجید ارفعی با کراماتی دیگر بر می خیزد.کراماتی که دستاوردهایی دیداری و ملموس دارد و امروز همۀ ما گواه پرتو دانش کرامات  او  بر بخشی تاریک از تاریخ فرهنگی ایران باستان هستیم. اگر در گذشته مردم اِوَز ملا محمد صاحب کرامات را داشتند و به آن افتخار می کردند، امروزه ما و همۀ مردم سرزمین ایران دکتر ارفعی را داریم و به وجود پربرکت او که موجب سربلندی ملت ایران در جامعۀ علمی جهان شده است، می نازیم و فخر می کنیم.

دوست دانشمند عزیز ما، دکتر ارفعی گامی بزرگ در آشنا کردن ما با تاریخ فرهنگ و تمدن ایران در سپیده دم تاریخ تمدن بشری برداشته و سهم بزرگ و ارزشمندی در عرصۀ آگاهیهای ما دربارۀ فرهنگ و دانش گذشتگانمان داشته است. او با خوانش گِل نبشته های بارو و خزانۀ تخت جمشید و نشر خوانده های خود، دری به سوی فرهنگ اقتصادی و نظام اداری و مالی ناشناختۀ ایران در دربار پادشاهان هخامنشی دربرابر دیدگان ما گشود و همراه با دانشمندان دیگر، به ویژه روان شاد ریچارد هلکRichard Hallock ، استادش، چبودگی سازمان اجتماعی- اقتصادی کار در دستگاه فرمانروایان آن روزگار و وضعیت معیشتی کارگران در کارگاه های آن زمان را روشن کرد که من در جایی دیگر به تفصیل دربارۀ این مقوله نوشته ام.

خداوند به او قوت دهد و سایه پر برکتش را بر فرهنگ ایران زمین گسترده و پایا نگهدارد                                                          

 

  • این نوشته، متن سخنانی است که در مراسم «تماشای خورشید» به مناسبت نکوداشت دکترعبدالمجید ارفعی در تالار همایش های موزۀ ملی ایران در روز جمعه ۶ خرداد ۱۴۰۱ بیان شد.