انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

از موج ناب تا شعر حکمت

سیدعلی صالحی در عرصه ی «شعر» نامی آشناست و بسیاری از علاقهمندان به شعر و شاعری او و شعرهایش را میشناسند و میخوانند. با این حال اما در بین آن دسته از جماعت اهل اندیشه و قلم که با شعر «موج ناب» و «شعر گفتار» سید و پیروانش و اصولا با برخی هنجارشکنیها در شعر بعد از دههی پنجاه کنار نیامدهاند و چندان شعریتی برای آثاری از این دست قایل نیستند حتی بسیاری از آنان که با جریانهای ادبیات معاصر جهان هم به خوبی آشنا هستند اشعار این شاعران را برنمیتابند و اصولاً با شعر بودنشان مشکل دارند. به هر روی، سیدعلی صالحی کار خودش را میکند، روزگاری از جریان شعر «موج ناب» کناره میگیرد و به شعر گفتار روی میآورد. گونهای از شعر که به رغم برخی ظرایف و زیباییهای نهفته در آن به مذاق بسیاری خوش نمیآید. صالحی چند صباحی نیز به هایکوسرایی پرداخت که گونهای از شعر حکیمانه ژاپنی است و ظرایف و زیبایی خاص خود را دارد و البته شعری حکیمانه است و همین از دلایل ارزش آن در عرصهی جهانی است البته که «هایکو»های سیدعلی صالحی فقط کاری تجربی بود و بسیاری از جوانان یا شاعران جوان هم ذوقی در آن آزمودند و بیشتر به خاطر کوتاهی و ظاهر سادهاش اما این ذوق آزماییها راه به جایی نبرد و در آشوب تجربههای فرمالیستی و هنجارشکنیهای شاعران دههی هفتاد و پس از آن حنایی بیرنگ شد.

سیدعلی صالحی شعر را از نوجوانی و در مسجد سلیمان آغاز کرد و بیشتر به تقلید از شاعران نو قدمایی و با شعر نیمایی؛

چراغی در فلک، شعله به سوسو

پلنگ خسته را بسته به گیسو.

چرا خوش خواندی از حال پریشون

که ماه گل داده در ابرای پنهون

ببار از بخت بد در فصل تیمار

که جای گل نشسته بوتهی خار

مگه عشق غیر از این معنی نداره

که دایم آسمون از خون بباره!! ۱۳۵۰ مسجد سلیمان

تا…

تن و ترانه به عطر تو شستم

غزل

غزل به نام تو گفتم.

به شوق تو شب را

هزار و یکی شب

من که نخفتم.

و …

و پس از آن در حوالی ۱۳۵۵ صالحی به جمع شاعران موج ناب پیوست.

سریا داودی حموله در این باره مینویسد:

خاستگاه «موج ناب» به یک معنا، مسجد سلیمان بود و اگرنه بانی آن که مبلغش منوچهر آتشی بود که در آن زمان صفحات شعر مجلهی تماشا را میگرداند و با چاپ شعری از «حمید کریم پور» که نام شعریاش، آریا آریانپور بود. موج ناب را کلید زد و با تأیید و تشویق کریمپور و شعرهایش به ظهور و حضور گونهای از شعر با عنوان موج ناب دامن زد. گونهای که شعرایی چون هوشنگ چالنگی و … چهرههای مطرح آن بودند. شعر ناب اما جز در آثار چند شاعر از جمله بیژن جلالی و … چندان نمودی نیافت و یکی از دلایل آن شاید تغییرات سیاسی و اجتماعی در سال ۵۷ بود. در این نحله شعری، سیدعلی صالحی نیز آثاری خلق کرد که به هر حال نام او را در ردیف شاعران موج ناب قرار دارد و …

موج ناب ابزار تفکّر شعرناب:

موج ناب محصول تفکّر نابیها نبود؛ بلکه ابزار فکر آنها بود! تا نشانههای عینی آن در ساختاری منعکس و موجودیت پیدا کند.. پس برآمدند، از دل این جریان نسخهای بیرون بکشند که با اندیشه و تفکّر آنها هماهنگ و سازگار باشد و تحت تأثیر آموزههای تئوریک، مشغول تکثیر زبان و مشقهای ذهنی هم شدند؛ آن چنان که هر کدام در سایهی دیگری لقب ناب گرفت! پس از انقلاب دوباره به خاطر گریز از همان آرمانها، آن خطّ فکری را دنبال نکردند و برای آنها انحطاط ذهنی پیش آمد که خود صید خود شدند؛ چرا که ذهنیت خود را رها و منفعلانه عمل کردند گویی فرایند شاعری اشان در همان زمان متوقّف شد، البتّه در همان دوران شاعرانی به طور جدّی شعر میگفتند که تا مغز استخوان آرمانگرا بودند! و به لحاظ لفظ و معنی توانستند روح بسیاری را به اعتراض وادارند؛ گرچه ذهنیاتی را از هم اقتباس کردند و به مشترکاتی هم رسیدند؛ تا حدّی که زبان همدیگر را تقلید کردند، ولی دیری نپاییدکه در رویکردی به تفاوت و مشابهاتهای هم پیبردند!

پارادوکس بین موج ناب و شعر ناب:

با ناگفتههای بسیار در پرانتز عوامل بسیاری دست به دست هم دادند تا کارهای تنی چند از شاعران جنوب که ذهنیت بومی ـ مدرن داشتند؛ به موج ناب تعبیر شود؛ آن هم زمانی که موجها حرف میزدند:

نخست وجود حمیدکریم پور در مجلّهی تماشا

دوم منوچهر آتشی به عنوان خط دهندهی فکری که البتّه این جریان خیلی فتواگونه نامگذاری شد.

سوم افت و خیزهایی اجتماعی و سیاسی دههی پنجاه

چهارم حشر و نشر در یک جغرافیای مشترک و استفادهی خلاّقانه از فرهنگ و زبان بختیاری

پنجم خودانگیختگی و شیفتگی نسبت به امری آمرانه!

چرا موج ناب با حدّاقل معیارها و مؤلّفهها و با یکی دوشعر!! از هر شاعری نامگذاری شد؟ پیرامون موج ناب مباحث گوناگونی ارائه شده که گاهی باهم در تعارضاند؛ گرچه بیشترین عامل شکل گیری و تکوین موج ناب دستاوردهای آرمانی بود، البتّه با یک سری بدیهیات زمانی که احتیاج به توضیح ندارد! بنا به اظهارات مختلف؛ از جمله هرمز علیپور این جریان را نوعی شوریدگی ناخودآگاه گفته که (…اگر منوچهر آتشی نام موج ناب را نمیگذاشت، ما جرأت نداشتیم به عنوان حرکتی از آن نام ببریم…)

موج ناب دیدگاهی تراژیک بود… آنهایی که فرصت سر برآوردن پیدا کردند، هیچگاه در پی نوشتار گزارههای تئوری و مؤلّفهها برنیامدند وبا عکسالعملهای ضد و نقیضی روبرو شدند. چرا این عده نتوانستند در بدنهی ادبیّات نفوذ کنند؟برای ملموس کردن دامنهی این تعریف باید گفت طرح کلّی موج ناب را حمید کریم پور ریخت و طبق این اجازهی تاریخی، آنها با مصاحبههای گوناگون توانستند خود را به ثبت رسانند، امّا مبانی تئوریک آن را مطرح نکردند و نتوانستند بیش از ۳۵ سال!! در راستای ذهنیات خود بیانیهای صادر کنند. آیا اسباب بیان برای نوشتار بیانیه نداشتند؟

آیا نمایندگان این جریان با گفتن مکرّر «ما فقط ما بودیم» خواستند این موج را انحصاری کنند یا این خود انگیختگان هدفی جز بزرگ نمایی موضوع ندارند؟! با این همه تأکید و تیترهایی نظیر ما پنج نفر بودیم… ما شاعران موج ناب بودیم… ما فقط ما بودیم! که سعی کردند بعضیها را در روایتهای خود حذف کنند… آیا آنها در برابر یک امر آمرانه یا یک انتخاب قرار گرفته بودند؟ بیتوجّه به تحلیلهای مخالف و موافق این جریان… چرا موج ناب با یکی دوشعر از هر شاعری این جریان شکل گرفت؟شاید استقبال شتاب زدهای بود؛گرچه توانمندیهای ذهنی و گروهی در تکوین موج ناب تاثیر بسزایی داشت… نحلههای شعری بازتاب از تلفیقهای آرمانگرایانه بود؛ در آن زمان جامعه به سمت حرکتهای آرمانی پیش میرفت؛ و آنها به طرح تئوریک نپرداختند و تشخّص تازهای به فرم و محتوا دادند. آن نوزایی اول در حوزهی اندیشه و سیاست اتّفاق افتاد که در مراحل بعد وارد ادبیّات شد… در این سالهای بعد از خاموشی!! آنقدر با مصاحبههای جورواجور و بیش از حد، به اظهار نظر پرداختند که موج ناب را به خطر انداختند؛ آن چنان از نمایندگان موج ناب مصاحبه خوانده ایم؛شعر نخواندیم… آیا این اظهار وجودها سوگنامه ای برای موج ناب و اهداف از دست رفته است؟آنچه هم به شکل بسته مطرح کردند،نوشتند و مصاحبه کردند؛ بیشتر دفاعیه بودکه جای تأمّل دارد. این انتقاد وارد است که چرا مدّعیان این جریان در طول سه دهه مانیفستی ارائه ندادند؟ تا کنون پاسخی در خور به پرسشی داده نشد تا حدّاقل ناب پرستها از تردید و شبهات رها شوند…گویا این بازی پایانی ندارد!

صالحی و شعر گفتار

در تعریف شعر گفتار مؤلفههای مختلفی مطرح شده از جمله اینکه: «شعر گفتار شعری است که از عناصر زبان عامیانه و ساده محاورهای بهره میگیرد.»

سیدعلی صالحی که در مواردی به تلویح خود را مبدع شعر گفتار قلمداد کرده در مصاحبهای با بیبیسی میگوید: شعر گفتار یک میراث کهن است که ریشه در گاتهای اوستا دارد و این لایهی بسیار پرظرفیت در خانهی شعر فارسی به حیات خود ادامه داده و با حضور در بخشهایی از غزلیات حافظ به اوج خود رسیده است.

در این حال برخی نیز معتقدند، شعر گفتار در دوران نیما پدید آمد. نیما با ایجاد تحول در ساختار زبان کلاسیک نمونههایی را ارائه داد که در آنها شعر گفتار به صورت ملموس دیده میشود. بعد از آن شاملو توجه خود را (به اینگونه شعری) معطوف داشت و آثار با ارزشی را عرضه نمود و این امر ادامه یافت تا این که در دهههای اخیر.

رخی از شاعران ایرانی مدعی شدند که شعر گفتار را ابداع کردهاند سیدعلی صالحی در جایی میگوید: بعد از دههی چهل خورشیدی با گرایشی که به زبان آرکائیک و فخیم تحت عنوان شعر سپید وجود داشت و البته ربط چندانی به احمد شاملو نداشت شعر به یک نوع اشباع شدهگی دچار شده بود. همین اشباعشدگی مرا تحریک کرد که در اوایل دههی شصت به نوعی جستجو در شعر دست بزنم و به شعر گفتار برسم.

اما سیدعلی صالحی به رغم برخی گفتههایش در مورد شعر گفتار که به نوعی این فکر را به وجود میآورد که او خود را مبدع شعر گفتار میداند در جایی میگوید: من مبتدع شعر گفتار نیستم. شارح آن بودهام و نظریهپرداز وگرنه رگههای شعر گفتار از گاتهای اوستا آغاز میشود.

حضرت حافظ یکی از عالیترین شاعران شعر گفتار در همان راه و منش شعر کلاسیک است و در این عصر فروغ و فرخزاد با آن نبوغ زنانه به آن رسید. صالحی اما در بیانیهای که در آخرین ماههای سال ۹۴ منتشر کرد میگوید: «در آغاز دههی شصت نخست تقطیع کردن مکرر و بی صاحب را در شعر سپید ویران کردم تا راه برای ظهور شعر گفتار هموار شود» و یا… من شعر گفتار را از دل موج ناب خود! به در آوردم و به عالم و آدم گفتم زیرا قابل سرقت بیرحمانه نبود چون موج ناب … حالا وهلا… شعر حکمت را از دل شعر گفتار به در آورده و به جهان واژه معرفی خواهم کرد»… اشاره میکنم به گفتههای شفاهی خویش بر سر کلاس کلمه: «شعر فارسی از مولانا و حافظ تا نیمای بزرگ به چندش تکرار و طیلسان خودخوری فرو رفت، هم عاری از تولید فکر. ما به تولید حکمت در شعر نیاز داریم!

و … همین بیانیه زمینهای شد تا با تنی چند از اهل اندیشه و فرهنگ درباره »شعر حکمت» و آنچه سیدعلی صالحی گفته است به گفتوگو بنشینیم.

در این میان چند نفری از اندیشهورزان اصولاً آنچه را سیدعلی صالحی در بیانیهاش مطرح کرده در آن حد ندانستند که دربارهی آن سخنی بگویند و چند نفری بی هیچ اشارهای به این بیانیه دربارهی شعر و اینکه اصولاً شعر ایران، از ابتدا و از زمانی گاتها شعر حکمت بوده است مطالبی را مطرح کردند.

این نکته نیز گفتنی است که؛ پس از مطرح شدن این بحث و انتشار بیانیهی صالحی دربارهی شعر حکمت از ایشان هم برای گفتگو دعوت کردیم که به هر دلیل نپذیرفت و نخواست گفتوگویی داشته باشد با این تأکید که من حرفهایم را در گفتگوهای دیگر زدهام.

این مطلب در چارچوب همکاری رسمی و مشترک میان انسان شناسی و فرهنگ و آزما بازنشر می شود.