انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

از لیسبون تا دوبلین: در جستجوی «سیریزا»ی بعدی (لوموند دیپلماتیک: مه ۲۰۱۵)

رنو لامبر برگردان شهباز نخعی

تصویر: سیپراس

نخست وزیر جدید یونان و مخاطبان بروکسلی او دست کم در یک نکته توافق دارند: یونان به یک دومینو با تعادل ناپایدار شباهت دارد. ازدید بروکسل، تا این اواخر تغییر جهت یونان به مفهوم تصویری از فروریختگی مالی بود. از زمان پیروزی آقای آلکسی سیپراس در انتخابات ماه ژانویه، روایتی دیگر به آنان هشدار می دهد. ترویج این ایده که [سیاست] ریاضت کارآمدی ندارد. این دقیقا چیزی است که آتن به آن امید بسته است.

در زورآزمایی که در برلن درگرفته، آتن در جستجوی پشتیبان است. آیا آقای آلکسی سیپراس برای متحدان بالقوه خود در جاهای دیگر اروپا مفید بوده است؟

نخست وزیر جدید یونان و مخاطبان بروکسلی او دست کم در یک نکته توافق دارند: یونان به یک دومینو با تعادل ناپایدار شباهت دارد. ازدید بروکسل، تا این اواخر تغییر جهت یونان به مفهوم تصویری از فروریختگی مالی بود. از زمان پیروزی آقای آلکسی سیپراس در انتخابات ماه ژانویه، روایتی دیگر به آنان هشدار می دهد. ترویج این ایده که [سیاست] ریاضت کارآمدی ندارد. این دقیقا چیزی است که آتن به آن امید بسته است.

در چنین حالتی، مهره بعدی که واژگون می شود کدام است؟ خیلی سریع، نگاه ها متوجه کشورهایی می شود که بازارهای مالی آنها را «پیگز» (خوک ها) [متشکل از حرف اول کشورهای پرتغال، ایرلند، یونان و اسپانیا در زبان انگلیسی، ] نامیده اند: اسپانیای «پودموس» (۱) و نیز ایرلند و پرتغال، دو کشور حاشیه ای اروپا که همانند یونان موضوع طرح «نجات»ی هستند که برنامه های تعدیل را به آنها تحمیل می کند. دو کشوری که بزودی انتخابات مجلس برگزار می کنند (۲).

با باور به جناح راست، که در هردو کشور قدرت را در دست دارد، نه لیسبون و نه دوبلین از نرمش سیاست های بروکسل برخوردار نمی شوند. مایکل نونان، وزیر دارایی ایرلند دوست دارد تکرار کند که «ما یونان نیستیم!» و تا آنجا پیش می رود که می خواهد «تی شرت هایی با این پیام تولید کند (۳)». درسال ۲۰۱۴، ایرلند بالاترین نرخ رشد اقتصادی (۴.۸ + درصد) در اتحادیه اروپا را ثبت کرده و بنابر نظر ماریو دراگی، رئیس بانک مرکزی اروپا، پرتغال درشرف «بهره وری از مزایای سیاست های اعمال شده در سال های اخیر (۴)» است. دوبلین و لیسبون، به جای کاربرد استعاره دومینو، تشبیه وضع خود به کلاس درس را ترجیح می دهند. اندا کنی، نخست وزیر ایرلند می گوید: «یونانی ها می توانند از ایرلند سرمشق بگیرند. ازهمه چیز گذشته، ما در زمره بهترین شاگردان هستیم (۵)». عنوانی که، بنابر نظر خانم کریستین لاگارد، مدیرکل صندوق بین المللی پول، پرتغال نیز می تواند مدعی آن باشد. روزنامه «ال پائیس» گزارش می دهد که پرتغال توانسته از گردهمایی وزیران دارایی اروپایی در ۱۶ فوریه، برای نشان دادن «شاگرد خوب» بودن خود دربرابر «شاگرد تنبل» بودن یونان استفاده کند (۱۷ فوریه ۲۰۱۵).

به نظر پدرو پاسوس کوئلهو، نخست وزیر پرتغال، لیسبون نشان داده «که پاسخ متعارف به بحران کارآمد است (۶)». با این حال، ریکاردو پائس مامده توضیح می دهد که: «درطول چند سال، کشور ما جهشی به عقب داشته است. تولید ثروت به حدود ده سال پیش، اشتغال به سطح بیست سال پیش، سرمایه گذاری – که عامل تدارک رشد فردا است – به سطح سی سال قبل عقب گرد کرده است. در نتیجه، میزان مهاجرت مشابه چهل سال پیش، زمان دیکتاتوری سالازارها (۱۹۷۴ – ۱۹۳۳) است».

این چنگ اندازی به گذشته در متروی لیسبون به چشم می خورد. مسافران لیسبونی بر سکوهایی که نخستین واگن ها توقف می کنند به طور انبوه تجمع می کنند و بقیه محوطه را برای گردشگران می گذارند. توضیح این رفتار این است که هنگامی که قطار می رسد، شمار واگن هایش نصف طول محوطه ایستگاه است و گردشگران ناگزیر می شوند برای سوارشدن به قطار به حالت دویدن خود را به آن برسانند. پائس مامده با لبخند توضیح می دهد که «این تدبیر برای صرفه جویی در مصرف برق یکی از عوارض سیاست های ریاضت اقتصادی است».

او ادامه می دهد که بحران در پرتغال به این دلیل چنین شدید بوده که کشوری را به نابودی کشانده، که به خلاف یونان یا ایرلند، از آغاز قرن بیست و یکم دستخوش بحران بوده است. به عبارت دیگر، بحران یورو موجب تبدیل لغزش به وضعیتی غیرقابل کنترل شده است.

حتی یک گربه مرده هم اگر از ارتفاع زیاد پرتاب شود جهش می کند

به نظر کمیسیون اروپایی، آنچه که پرتغال را متمایز می کند، کاهش های اعمال شده در برنامه های اجتماعی در سال های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ بوده که بیشترین میزان در قاره اروپا است. همچنین، کشور درعرصه [کاهش] «ارزش کار» نیز دستاورد های شگفت انگیزی داشته است. آندره فره ایر سیاست شناس، که نویسنده پژوهشی دراین مورد است به ما می گوید (۷): «شمار دستمزد بگیرانی که حداقل دستمزد را دریافت می کنند، در یک جمعیت فعال تقریبا پنج میلیون تنی از ۱۳۳ هزار به ۴۰۰ هزار تن رسیده است». نزدیک به ۳۰ درصد مردم کار ندارند (۸). تلاشی که دولت، با خرسندی وافر روزنامه «نگوسیوس»، درنظردارد آن را ادامه دهد. این نشریه بازرگانی اخیرا ازاین ابراز خشنودی می کرد که لیسبون در سه ماهه سوم سال ۲۰۱۴ «شدید ترین کاهش هزینه کار را در اتحادیه اروپا داشته است» (۲۰ مارس ۲۰۱۵).

پائس مامده با حسرت می گوید: «با این حال، مانند یونان، افزایش میزان بدهی ادامه دارد». از ۹۶.۲ درصد تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۰ به ۱۲۸.۹ درصد درسال ۲۰۱۴ رسیده است. چنین بار سنگینی موجب می شود که هرسال ۴.۵ درصد از مجموع ثروت تولید شده تنها برای بازپرداخت بهره صرف شود و این بیش از یونان است که به خاطر برخورداری از برنامه کمک نرخ بهره اش پایین تر است… نتیجه یک پژوهش اخیر صندوق بین المللی پول نشان می دهد که پرتغال نخواهد توانست توافق های بودجه ای خود (۹) – که بازگشت به کسربودجه معادل ۳ درصد از تولید ناخالص داخلی و میزان بدهی ای کمتر از ۶۰ درصد تولید ناخالص داخلی را پیش بینی می کند – را رعایت نماید. نتیجه گیری این اقتصادان این است که: «به خلاف آنچه که دولت ادعا می کند، نسخه تجویز شده کارساز نیست».

 

چنین وضعیتی می تواند لیسبون را به این راه بکشاند که خواستار اعمال نرمش در توافق ها و حتی بازسازی ساختاری بدهی خود شود و خلاصه از اقدام آتن پشتیبانی نماید. اما نه: نخست وزیر پرتغال پاسخ می دهد که باید دورتر رفت تا: «اصلاحات حساب های عمومی و اقتصادی به نوع جدیدی از شیوه زندگی، که اکنون باید آن را به صورت دائمی پذیرفت، منجرشود (۱۰)».

 

بنابرنظر تام مک دانل، اقتصاددان بنیاد پژوهش اقتصادی «نه وین»(Nevin) ، رونق اقتصادی اخیر ایرلند، که مطبوعات بین المللی ی همواره مشتاق «مدل ایرلندی (۱۱)» از آن استقبال می کنند «به مقدار زیاد اغراق آمیز» است. این اقتصاددان می گوید: «بی گمان کارها شروع به بهتر شدن کرده، اما بخش بزرگی از آن به این دلیل است که افت [پیشین] خیلی شدید بوده است» و می افزاید: «حتی یک گربه مرده نیز هنگامی که از ارتفاع زیاد به پایین پرتاب شود جهش می کند». درحالی که تولید ناخالص داخلی در فاصله سال های ۲۰۰۸ و ۲۰۱۰ کاهش یافته بود «کشور یک هفتم شغل های خود را از دست داده و برای شغل هایی که ایجاد شده به طورکلی دستمزد مناسب پرداخت نمی شود و این شغل ها نیمه وقت یا متمرکز در پایتخت است».

با این همه، نرخ رشد ایرلند درسال ۲۰۱۴، حسادت پاریس، لیسبون و آتن را برانگیخته است. سرانجام، آیا این ایده اعتباری دارد که: «قاطعیت در کسب بهترین نتیجه» چنان که مجله امریکایی نیوزویک القا می کند (۱۶ مارس ۲۰۱۵) کارساز است؟ پائس مامده پاسخ می دهد: نه واقعا: «تفاوت بین پرتغال، یونان و ایرلند این است که پرتغال و یونان جزء اقتصاد اروپایی هستند و ایرلند به اقتصاد امریکایی تعلق دارد».

درسال ۱۹۸۶، هنگام حذف موانع گمرکی در اتحادیه اروپا، موسسات امریکایی کوشیدند از همان امتیازات شرکت های اروپایی بهره مند شوند. ایرلند امکان این کار را به آنها داد و فزون براین نیروی انسانی آموزش یافته و انگلیسی زبان و نظام مالیاتی جذابی را دراختیارشان گذاشت. مک دانل، در دفتر خود در دوبلین موضوع را چنین خلاصه می کند: «ایرلند از یک سو دارای اقتصادی مشابه پرتغال است که کارنامه ای بهتراز آن ندارد و ازسوی دیگر، اقتصادی وارداتی از ایالات متحده دارد که مشخصه آن اشتغال با ارزش افزوده بالا است». درحالی که اتحادیه اروپا دچار مضیقه اقتصادی است، واشنگتن درسال ۲۰۱۴ جهشی حدود ۲.۴ درصدی داشته و این امر برجزیره کوچک زمردی نیز اثر گذاشته است.

ریاضت اقتصادی تاثیرچندانی بر قلمرو اقتصادی امریکا در ایرلند نداشته ولی بر بقیه جامعه اثرگذاشته است. در اکتبر گذشته، دکتر جرارد («جری») کروتی، رئیس انجمن مشاوران بیمارستانی افشا کرد که «کاهش های آشکار در بودجه بهداشت» به نظر او موجب «افزایش مرگ و میر بیماران در انتظار تخت بیمارستان (۱۲)» شده است.

افزایش کاربرد قراردادهای «صفرساعت»، که فرد را مجبور می کند درتمام ساعات روز خود را برای ۱۵ ساعت کار تضمین شده درهفته دراختیار کارفرما بگذارد، و افزایش شغل های نیمه وقت، یک تن ازهر ۶ دستمزد بگیر را به زیر خط فقر رانده است. با آن که در برخی از محله های مرفه پایتخت از بازگشت «ببر سلتیک» سخن گفته می شود، این امر در بقیه کشور پژواکی ندارد.

با این حال، به خلاف بار سنگین یونان و پرتغال، بدهی ایرلند – عمدتا به یمن بالابودن رشد – کاهش می یابد. دراین عرصه، کشور بهترین نتیجه را در سال های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ در اتحادیه اروپا داشته است: کاهش ۹.۴ درصدی برای رسیدن به ۱۱۴.۸ درصد بدهی نسبت به تولید ناخالص داخلی. مک دانل ادامه می دهد: «اما ارقام تولید ناخالص داخلی ایرلند اشتباه برانگیز است. شرکت های چند ملیتی چنان وزنی دارند و سودهایی که از کشور خارج می کنند چنان مهم است که تولید ناخالص داخلی میزان تولید ثروت را بیش از مقدار واقعی نشان می دهد».

فرض قابل تحمل بودن بدهی ایرلند با یک رشته پاسکاری نیز توضیح داده می شود که جای تعجب است که موجب ناراحتی بانک مرکزی اروپا نشده است. دوبلین که قادر نیست در بازارهای مالی منابع لازم برای سامان بخشیدن به وضعیت بانک های درحال احتضار خود را تامین کند، درسال ۲۰۱۰ تصمیم به صدور اوراق بازشناسی بدهی گرفت تا موسسات دستخوش مشکلات برای تامین مالی بتوانند به بانک مرکزی ایرلند رجوع نمایند. کل مبلغ این امر ۳۱ میلیارد یورو یعنی حدود ۱۹ درصد تولید ناخالص داخلی بود. مک دانل می گوید: «بانک مرکزی ایرلند خیلی ساده ۳۱ میلیارد یورو در روی صفحه رایانه ایجاد کرده است». عملیاتی که در منطقه یورو غیرقانونی شناخته می شود.

آقای دومینیک هانینگان، نماینده حزب کارگر (چپ میانه) که در ائتلاف با «فین گائل» (جناح راست) قدرت را دردست دارد، می گوید: «یقینا بانک مرکزی اروپا ازاین امر خشنود نبود، اما در آن زمان ما زیر فشار بروکسل تصمیم گرفته بودیم بدهی های بانک هایمان را تضمین کنیم». در ژانویه ۲۰۱۰، ژان کلود تریشه، مدیر پیشین بانک مرکزی اروپا از وزیر دارایی وقت ایرلند خواسته بود که «بانک ها را به هر قیمتی نجات دهد». آقای هانینگان ادامه می دهد: «ایرلند پذیرفت که به خاطر بقیه اروپا فداکاری کند. این کار درخور یک کمک کوچک بود!». کمکی که به نظر نمی آید درسال ۲۰۱۵ یونان سزاوار آن باشد.

با این حال، بانک مرکزی اروپا انتظار دارد که ایرلند وضعیت خود را تنظیم کند. به عکس، ایرلند خواهان این است که این امر را تاحد ممکن به تعویق بیندازد . درچنین شرایطی، چرا نباید با آتن همصدا شده و خواهان نرمش بیشتر از سوی بروکسل و فرانکفورت شود؟ شن کین، نماینده حزب «فین گائل» پاسخ می دهد: «از بیم آن که کشوری دیگر از رفتاری ترجیحی برخوردار شود، درحالی که ایرلندی ها تاکنون مقدار زیادی از ریاضت اقتصادی را متحمل شده اند». به عبارت دیگر، بهتر است خطر وضعیت خود را بپذیرد تا این که ببیند آتن بیهودگی سیاست ریاضت را نشان داده و دومینوی یونان ایرلند را ازپا بیندازد.

طبعا، تجزیه و تحلیل جناح چپ درمورد ضدیت با ریاضت متفاوت است. در ایرلند حزبی که بیشترین تشابه را با «سیریزا» دارد «شین فین» نام دارد که شاخه سیاسی پیشین ارتش جمهوری خواه ایرلند (ایرا) است. خانم ماریاد فارل، منتخب «شین فین» از شهر گالوی می گوید: «پیروزی سیپراس برای ما مثبت بوده است. این پیروزی نشان داده که در اروپا احزاب مخالف ریاضت می توانند به قدرت دست یابند».

ایرلند نیز مانند یونان، از زمان آغاز بحران یورو ناظر ازهم پاشیدگی فضای سیاسی خود بوده است. کی یران آلن، جامعه شناس می گوید: «درفاصله سال های ۱۹۳۲ و ۲۰۰۲، دوحزب دوقلوی راست گرا «فین گائل» و «فیانا فاییل» در هر انتخابات حدود ۷۵ درصد آراء را به دست می آوردند. حزب کار نیز به سهم خود حدود ۱۰ درصد از آراء را کسب می کرد. لذا دربیش از هفتاد سال، ایرلند با دو و نیم حزب اداره می شد. به نظر می آید که این روند پایان یافته است». بهره مند اصلی این دگرگونی «شین فین» است که به صورت یکی از مردمی ترین حزب های کشور درآمده و در انتخابات قانون گذاری سال ۲۰۱۱ از ۴ کرسی پیشین به ۱۴ کرسی مجلس از مجموع ۱۶۶ کرسی دست یافته است. سپس، درماه مارس گذشته، برای نخستین بار درتاریخ خود، شمار آرایش به حدود ۲۵ درصد رسیده است. وضعیتی که پیش از آغاز بحران غیرقابل تصور بود.

پرتغال، که در زمینه جمعیتی از یونان به ایرلند نزدیک تر است، در عرصه سیاسی موقعیتی شاخص دارد. در اینجا خبری از تضعیف دو حزب بزرگ نیست. به نظر نمی آید که «چپ رادیکال» درحال حاضر توان کسب قدرت را داشته باشد. این امر دو دلیل عمده دارد. ازیک سو، نمونه «پودموس» درکشور همسایه منجر به اتخاذ تدابیر بسیاری برای تقلید از این «نسخه» شده است، تا جایی که گاه اجزاء اصلی آن فراموش می شود: جنبش اجتماعی موسوم به «۱۵ مه» در پرتغال همتایی ندارد. ازاین رو هرکسی با ایجاد ساختار خود دیگران را به اتحاد دعوت می کند. در کنار حزب کمونیست پرتغال (تاسیس شده درسال ۱۹۲۳) و «بلوکو اسکوئردا» (متحد سنتی «سیریزا» که درسال ۱۹۹۹ تاسیس شده)، جناح چپ پرتغال ازاین پس «تمپو د اوانسار» [زمان پیشرفت] را نیز دربر می گیرد. «اخیر» و نیز «خونتوس پودموس» [باهم می توانیم] (هردو تاسیس شده در ۲۰۱۵). نخبگان آقای سیپراس گمراه و دچار بی نظمی شده اند، هیچ یک به راستی بروکسل را تهدید نمی کند.

«ریاضت آری، اما نه دوبرابر میزان معمول»

با این حال در اینجا پدیده دیگری تناوب موجود بین احزاب سنتی را تفویت می کند: قاطعیت خاص جناح راست برای «فراتر رفتن از اهداف درخواست شده توسط تروییکا» آنچنان که آقای پاسوس کوئلهو در شامگاه پیروزی خود در انتخابات قانون گذاری ژوئن ۲۰۱۱ اعلام کرد. بی گمان، حزب سوسیالیست پرتغال (۱۳)، مانند همتای فرانسوی خود بیش از دیگران برای مقررات زدایی اقتصادی و خصوصی سازی کار کرده است. یقینا، این رهبر سوسیالیست خوزه سوکراتس، که اکنون به خاطر فساد در زندان است، بود که توافق با «تروییکا» را امضا و برای خلف خود به جا گذاشت. با این همه، آقای خوزه ویه ییرا داسیلوا، وزیر پیشین سوسیالیست زمانی که به منتقدان چپ خود ایراد می گرفت که خیلی بی انصاف هستند، چندان به راه خطا نمی رفت. آیا حزب سوسیالیست «همان سیاستی» که حزب سوسیال دموکرات و آقای پاسوس کوئلهو (که قطعا دیگر نشانی از سوسیال دموکراسی ندارد) را دنبال نمی کند؟ آقای ویه ییرا داسیلوا می گوید: «ریاضت اقتصادی آری، اما نه دو برابر میزان معمول». می توان دربرابر قدرت بسیجی چنین بلندپروازانه تردید کرد. با این حال به نظر می آید از تامین امید یک «گسست» در شماری از رای دهندگان ناتوان است و به حزب سوسیالیست امکان می دهد که بگوید نه حزب سوسیالیست یونان درحال ورشکستگی و نابودی است و نه «سیریزا» با برنامه سیاسی که به نظرش خیلی «افراط گرا» است.

با این حال، برای جناح چپ حزب سوسیالیست پرتغال، نمونه یونان امید را زنده کرده است: یک حزب «دیگر» برای اجرای سیاستی «دیگر» به قدرت رسیده است. دراین میان، بروکسل و برلن کارها را پیچیده کرده اند: با آن که آقای سیپراس عملا به قدرت رسیده، هیچ چیز نشانگر آن نیست که صدراعظم آلمان آنگلا مرکل اجازه دهد که او سیاستی که برای آن انتخاب شده را به مرحله اجرا درآورد.

آقای اکتاویو تییکسیرا، هوادار حزب کمونیست پرتغال، که می تواند ۱۰ درصد از آراء را در انتخابات آینده به دست آورد، می گوید: «همه چیز بستگی به مسئله مذاکرات جاری بین یونان و آلمان دارد و من اعتراف می کنم که نگران هستم. اگر سیپراس دیدگاه خود را تحمیل کند، بدیهی است که این امر برای نیروهای ضد ریاضت مثبت خواهد بود. اما اگر تسلیم شود یا امتیازات زیادی بدهد، اروپا نشان می دهد که امکان سیاستی دیگر وجود ندارد. این برای ما فاجعه بار خواهد بود».

این به شرطی است که قاطعیت آتن منجر به اخراجش از منطقه یورو نشود. چیزی که «شین فین» از آن هراس دارد. تحلیل آقای ایوین اوبروین، یکی از نظریه پردازان حزب این است که اگر یونان از یورو خارج شود، قند در دل جناح راست آب می شود: «اگر به شین فین رای دهید، این به سرتان خواهد آمد». ازاین رو، تا آغاز ماه مارس، رهبران تاریخی تشکل ملی گرای جرارد («جری») آدامز هیچ موقعیتی را برای یادآوری «روابط برادرانه»ای که «شین فین» و «سیریزا» را با هم متحد می کند ازدست نمی دادند. آقای اوبروین اعتراف می کند که «از چندی پیش، ما درمورد نزدیکی با “سیریزا” بیشتر احتیاط می کنیم».

دوبلین فزون بر نقش واسطه ای بین بازارهای امریکا و اروپا، از چیزی بهره می برد که مک دانل اقتصاددان آن را در زمینه مالیاتی «بسیار منفور» توصیف می کند. نرخ مالیات شرکت ها ۱۲.۵ درصد (دربرابر متوسط ۲۵.۹ درصد در اتحادیه اروپا در ۲۰۱۴) است و وفور راه های گریز مالیاتی نیز مزیتی دیگر است. ایرلند هم اکنون در فهرست بهشت های اصلی مالیاتی کره زمین از جزایر برمودا پیشی گرفته است. آقای مک دانل می گوید: «ما با به جیب زدن درآمدهایی که می باید به خزانه حکومت های دیگر ریخته شود، به شیوه ای خودخواهانه عمل می کنیم. این نیز گفته شود که درحال حاضر یورو به نفع ایرلند است یا، به عبارت دقیق تر، بهتر بین ایرلندی ها تفرقه می اندازد ». آقای اوبروین ادامه می دهد که: «شین فین با ورود ایرلند به یورو مخالفت کرد، اما امروز خارج شدن از آن هزینه ای گزاف خواهد داشت. ما درمورد برنامه سیاسی منطقه یورو دچار هیچ توهمی نیستیم، بلکه می خواهیم سعی کنیم از داخل آن را دگرگون کنیم». با این حال، دراین عرصه مانند عرصه های دیگر، حزب – که خود را هوادار سنت سوسیال دموکراسی اسکاندیناوی می خواند – احتیاط به خرج می دهد. آقای اوبروین مصرانه می گوید: «توافق های بودجه ای از نظر اقتصادی مطلقا دیوانه وار است و پایه و اساسی ندارد». آیا می باید درباره آنها ازنو مذاکره کرد؟ «ما خواهان تجدید نظر کامل درمتن ها هستیم، اما ایرلند یکی از حاشیه ای ترین کشورهای اتحادیه اروپا است. ازدید کمیسیون اروپایی ما وزنی نداریم. برنامه ما بیشتر خدمت کردن به عنوان متحد وفادار به کشورهای مرکزی – مانند فرانسه – است که احتمال دارد بتواند انعطاف بیشتری به دست آورد ». بی تردید می بایست صبر پیشه کرد.

تا آن زمان، «شین فین» درپی آن است که حاشیه مانووری در چهارچوب توافق ها بیابد، بدون آن که نظام مالیاتی ایرلند را تغییردهد. برنامه اش برای انتخابات آینده؟ آقای اوبروین شرح می دهد: «برنامه ای که امنیت اقتصادی افراد ذینفع را تامین نمی کند اما بتواند اشتغال ایجاد کند». به طور خلاصه، برنامه ای که «ازنظر اجتماعی عادلانه، ازجهت اقتصادی باورپذیر و از جنبه مالیاتی مسئولانه باشد» و امکان تشکیل ائتلاف با یک حزب دست راستی، به شرط آن که «شین فین» عنصر اکثریتی آن باشد، را منتفی نسازد. «برخی خواهند گفت که ما خیلی محتاط هستیم. شاید درست باشد. اما مشکل چپ این است که می بایست در انتخابات برنده شود…».

به نظر «گلدمن ساکس» همین هم زیاد است. «جهش “شین فین” تهدیدی عمده برای رشد ایرلند است (۱۴)». چپ ایرلند – که ملی گرایان را برای مبارزه علیه پایان دادن به رایگان بودن آب تحریک می کند (مقاله روی تارنما را بخوانید) – به دشواری می تواند نگرانی بانک داران تجاری را درک کند. آیا «شین فین» تدابیر ریاضتی را در شمال ایرلند – که از زمان «توافق جمعه مقدس» درسال ۱۹۹۸ قدرت را در آن همراه با اتحادگرایان در دست دارد – به کار نبسته است؟ آقای اوبروین در مقام دفاع می گوید: «در شمال دولت دارای حاکمیت نیست: لندن است که بیشتر تدابیر را به ما تحمیل می کند و ما می کوشیم آنها را به تعویق بیندازیم یا تغییر دهیم». موقعیتی قیم مآبانه که شباهت غریبی به آنچه دارد که توافق های اروپایی درمورد بدهی ها اعضای منطقه یورو را به آن وادار می کند. اما آقای اوبروین این استدلال را رد می کند: «ما درمورد مذاکرات طولانی، مانند آنچه که به برقراری صلح در ایرلند شمالی انجامید، تجربه داریم. ما می دانیم که این امر به زمان نیاز دارد».

چیدمان دومینو یا بازی میکادو

بنابراین، نزدیک ترین حزب به «سیریزا» در ایرلند درپی گفتمان مبارزه جویانه نیست. هیچ نشانه ای نیست که بگوید آقای سیپراس خواهد توانست روی حمایت بیشتر پرتغال – که به نظرمی آید درآن حزب سوسیالست برای پیروزی در انتخابات آینده در موقعیت خوبی قراردارد – حساب کند. برتری او مجریان برخی از تشکل های جدید ضد ریاضتی را برانگیخته تا در صدد اتحاد با او برآیند.

فرانسیسکو لوچا، هماهنگ کننده پیشین بلوک چپ می پرسد: «با چه هدفی؟ سعی در مذاکره با بروکسل، با حساب کردن روی حمایت پاریس؟. در مطبوعات پرتغال اکنون « اولاندی سازی» مترادف با «تسلیم» (۱۵) است. «تجربه یونان نشان می دهد که این یک دیوانگی است. ما اکنون می دانیم که منطقه یورو تحمل دولت چپ را نخواهد داشت. چگونه می توان تصور کرد که معادل سیاسی یک «پاسوک» معتدل بتواند در پرتغال چیزی را به دست آورد که امروز «سیریزا» موفق به کسب آن نمی شود؟. ایده تغییر حزب سوسیالیست پرتغال برای آن که خود اروپا را تغییر دهد، راهبردی ناامیدانه است. تنها راه – و این چیزی است که «سیریزا» و «پودموس» نشان داده اند – قطع رابطه با سوسیال دموکراسی است: «پاسوک»، «پ اس او ای» (حزب سوسیالیست کارگری اسپانیا) و حزب سوسیالیست پرتغال. از یک سو قطع رابطه با سوسیال دموکراسی و از سوی دیگر قطع رابطه با یورو. آقای لوچا، که زمانی بلوک چپ را رهبری می کرد و گاه به شدت مخالف این ایده بود، اکنون با درک این که «راه حل دیگری نیست» به آن پیوسته است.

تحلیل پائس مامده، اقتصاددان، این است که: «یورو نشان داده که ابزاری کارآمد برای ازبین بردن دولت حمایتگر در اروپا است. زمانی که اقتصاد دچار رشد منفی می شود، دولت ها تنها می توانند یک سیاست اتخاذ کنند: کاهش ارزش داخلی از راه پایین آوردن دستمزدها. زمانی که رشد ازسر گرفته شود، هیچ چیز آنها را مجبور نمی کند که دستمزدها را افزایش دهند». او نتیجه می گیرد که چنین برنامه ای «منطقه را به رکودی دایمی محکوم می کند که نه ازنظر اقتصادی، نه از جهت سیاسی و نه از جنبه اجتماعی قابل دوام است».

موقعیت بلوک چپ نشانگر بن بستی است که نیروهای ضد ریاضتی – چند ماه پس از پیروزی آقای سیپراس – در آن قراردارند. نظر به این که بروکسل و برلن انجام مذاکره را نمی پذیرند، افشای سیاست های اروپایی، نظام دو حزبی و فساد دیگر کفایت نمی کند. اکنون باید به این پرسش پاسخ داد که تا کجا باید به نبرد ادامه داد؟ آیا لازمه مبارزه، آماده کردن خود برای خروج از یورو است؟ چشم انداز این امر در پرتغال – که برای آن «اروپا» هم به معنای بازگشت به دموکراسی پس از یک دوره طولانی استبداد سالازاری است و هم مدخلی برای ورود به «جهان اول» – مبهم است.

راهبرد یا باورمندی جهان مدار، بلوک چپ توضیح می دهد که ایده یک «یوروی خوب» را رها نکرده است. گیر افتاده دربین حزب کمونیست پرتغال – که اکنون آشکارا هوادار خروج از یورو است – و حزب سوسیالیست، که به نظر می آید به یک چرخش اروپایی تحت رهبری ژان کلود ژونکر رئیس جدید کمیسیون اروپایی باور دارد، خود را ناگزیر از دفاع از راه حل شدت عمل با بروکسل می بیند و متوجه شده است که «سیریزا» از هم اکنون از مطالبات خود کاسته است. شمار کسانی که دستیابی به نتیجه ای خوب در انتخابات آینده را پیش بینی می کنند بسیار اندک است.

با این حال، بروکسل درصدد است که رابطه پرتغالی ها با اتحادیه اروپا را تغییر دهد… اینس د مده ایروس نماینده سوسیالیست می گوید: «اصلاحات بازارکار درسال های گذشته پرتغال را محکوم به چیزی می کند که همیشه بوده و باید بکوشد دیگر نباشد: تامین کننده نیروی انسانی ارزان قیمت. اروپا پرتغال را وادار می کند که به جایگاه پیشین خود به عنوان یک کشور زیردست بازگردد… اما این کار مشکل است. نمی توان به طور مداوم به مردم گفت که: “آینده شما این است که آینده ای نداشته باشید!”».

به نظر می آید که اروپا به یک چیدمان دومینو کمتر شبیه است تا یک بازی میکادو که درآن هر بازیکن می کوشد بدون آن که دستخوش بی نظمی کلی شود، چوبدست خود را بیرون بکشد.

۱- پرتغال، ایرلند، یونان و اسپانیا

۲- بین ۱۴ سپتامبر و ۱۴ اکتبر برای پرتغال و بین اکتبر ۲۰۱۵ و آوریل ۲۰۱۶ برای ایرلند

۳-

« Noonan : “We’re not Greece… put that on a t-shirt” », Independent, Dublin, 23 juin 2011.

۴-

Sérgio Aníbal, « Draghi dá Portugal como exemplo da retoma europeia », Público, Lisbonne, 24 mars 2015.

۵-

Mark Paul, «Noonan still cheesy about those Greeks», The Irish Times, Dublin, 6 mars 2015

۶-

Peter Wise, «Greek crisis opens Portuguese faultlines over future of eurozone », Financial Times, Londres, 16 février 2015

۷-

André Freire, Marco Lisi, Ioannis Andreadis et José Manuel Leite Viegas (sous la dir. de), « Political representation in times of bailout : Evidence from Greece and Portugal », South European Society and Politics, vol. 19, nº ۴, Londres, 2014.

۸-

Barómetro das Crises, no 13, Observatório sobre Crises e Alternativas, Lisbonne, 26 mars 2015.

۹-

«IMF Country Report», no 15/21, Washington, DC, janvier 2015.

۱۰-

Diário de Notícias, Lisbonne, 18 mars 2015.

۱۱- مقاله « چهار فصل زندگی مدل ایرلندی» ، لوموند دیپلماتیک اکتبر ۲۰۱۰

http://ir.mondediplo.com/article1655.html

۱۲-

Martin Wall, «Patients ‘dying unnecessarily’waiting for hospital beds », The Irish Times, 4 octobre 2014.

۱۳- بین سالهای ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۵ و ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۲ و سپس ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱ در قدرت بود

۱۴-

Colm Keena, « Rise of Sinn Féin represents main threat to growth, says economist », The Irish Times, 18 mars 2015.

۱۵-

Bernardo Ferrão « Passos e Tsipras. Cada qual com o seu “conto de crianças”», Expresso, Lisbonne, 28 janvier 2015.

 

پرونده ی لوموند دیپلماتیک
http://anthropology.ir/node/15007