انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

از سقوط مالی تا رکود اقتصادی ، ریشه‌های بحران بزرگ مالی

جووانی اریگی و دیگران ترجمه پرویز صداقت

در نخستین بخش کتاب از زبان نویسنده می‌خوانیم که وقتی پس از وقوع بحران بزرگ مالی می‌خواست وارد نیویورک شود مأمور مهاجرت که فهمیده بود اقتصاد سیاسی درس می‌دهد خطاب به وی گفته بود: «خُب، حدس می‌زنم شماها الان باید در همه‌ی کتاب‌های درسی‌تان تجدیدنظر کنید.»
این کتاب به همین سنّت پای‌بند است: سنّت بازنگری در اندیشه‌های استقراریافته، مقاومت در برابر قدرت و پایداری در برابر هژمونی.جووانی اریگی، جوزف استیگلیتز، جان بلامی‌فاستر، والدن بللو، ویلیام تب، بِوِرلی سیلور، اسلاوُی ژیژک، فرد مگداف، امانوئل والرشتاین و دیوید هاروی(۱۳۹۰)، از سقوط مالی تا رکود اقتصادی ، ریشه‌های بحران بزرگ مالی، گردآوری و ترجمه:پرویز صداقت، انتشارات پژواک، چاپ اول ، ۲۶۴ صفحه.

در نخستین بخش کتاب از زبان نویسنده می‌خوانیم که وقتی پس از وقوع بحران بزرگ مالی می‌خواست وارد نیویورک شود مأمور مهاجرت که فهمیده بود اقتصاد سیاسی درس می‌دهد خطاب به وی گفته بود: «خُب، حدس می‌زنم شماها الان باید در همه‌ی کتاب‌های درسی‌تان تجدیدنظر کنید.»

این کتاب به همین سنّت پای‌بند است: سنّت بازنگری در اندیشه‌های استقراریافته، مقاومت در برابر قدرت و پایداری در برابر هژمونی.

در این کتاب، با نظرگاه‌هایی متنوع، تلاش شده تبیینی از بحران مالی امروز جهان و پی‌آمدهای اقتصادی ـ سیاسی آن ارائه شود. از این رو، پس از توصیفی از چگونگی وقوع بحران مالی، طی چند بخش مستقل، تحلیل‌های دگراندیشانه از علل، زمینه‌ها و پی‌آمدهای بحران ارائه می‌شود.

دیوید هاروی، جووانی اریگی، امانوئل والرشتاین، اسلاوُی ژیژک، جوزف استیگلیتز، و دیگر نویسندگانِ مجموعه مقالات این کتاب هریک امروز از زمره‌ی مهم‌ترین نظریه‌پردازان منتقد در عرصه‌ی جهانی به شمار می‌روند.

 

فهرست مطالب
مقدمه

اینجا نیویورک است؛ اما وال‌استریت پیدا نیست / والدن بِللو

بحران از دیدگاه مکتب سیستم جهانی
پایان قرن طولانی بیستم / جووانی اریگی و بِوِرلی سیلور
نگاه بلندمدت به رکود در اقتصاد جهانی / امانوئل والرشتاین
ما کجا ایستاده¬ایم؟ / امانوئل والرشتاین
بحران ساختاری در اقتصاد جهانی: به کجا می‌رویم؟ / امانوئل والرشتاین
جنگ ارزی؟ آری / امانوئل والرشتاین

بحران از دیدگاه دیوید هاروی
رمزوراز سرمایه و بحران کنونی / دیوید هاروی

بحران از دیدگاه مکتب مانتلی‌ریویو
چهار بحران نظام معاصر سرمایه‌داری جهانی / ویلیام ک. تب
مالی‌گرایی سرمایه و بحران / جان بلامی‌فاستر
سرمایه‌ی انحصاری ـ مالی و بحران / گفت‌وگو با جان بلامی فاستر

بحران از دیدگاه ‌نوکینزی‌ها
اقتصاد را نجات دهیم، نه وال‌استریت را / جوزف استیگلیتز
بازگشت پیروزمندانه‌ی جان مینارد کینز / جوزف استیگلیتز
چرا بدبینم؟ / جوزف استیگلیتز
سقوط آزاد / جوزف استیگلیتز
صفر بزرگ: دستاورد نخستین دهه‌ی هزاره‌ی نو / پل کروگمن

بحران از دیدگاه اسلاوُی ژیژک
نه، دست به کاری نزن، چیزی بگو

بحران از دیدگاه انور شیخ
نخستین رکود بزرگ قرن بیست و یکم

مقدمه مترجم
۱
آلن گرینسپن، رئیس پیشین فدرال رزرو، در مورد بحران مالی ۲۰۰۸ گفته بود، از آن رخ‌دادهایی است که ممکن است هر صدسال یک‌بار رخ دهد. از سوی دیگر، نظریه‌پردازانی چون جووانی اریگی و امانوئل والرشتاین، آن را از بارزترین نشانه‌های گذار از قرنی طولانی به قرنی دیگر می‌دانند: انتقال در چرخه‌ی سیستمی انباشت سرمایه و حرکت به دورانی که پایان هژمونی امریکا است.
از اعلام رسمی «پایان تاریخ» در پی فروپاشی اردوگاه شوروی، اکنون بیش از دو دهه می‌گذرد. اما طی دو دهه‌ای که از پایان تاریخ گذشته، به گمان اسلاوُی ژیژک، دوبار رسماً شاهد مرگ این ایده بوده‌ایم: نخست، در تراژدی یازده سپتامبر و دوم در مضحکه‌ی بحران بزرگ مالی؛ مضحکه‌ای که حتی می‌تواند وحشتناک‌تر از تراژدی نخست باشد. هرچند، بی‌گمان نشانه‌های بسیاری به نفع پایان تاریخ وجود دارد؛ اما نه پایانی خوش با پیروزی ایدئولوژی نولیبرالی.
اگر تاریخ را چنان که امروز هست، چنان که امروز زندگی می‌کنیم، و چنان که قرن‌هاست خوانده‌ایم و طعم زهرناکش را چشیده‌ایم، توالی فاجعه‌های بی‌بازگشت ببینیم، یا «کشتارگاه آرزوهای انسانی»، بی‌گمان تاریخ همچنان ادامه دارد.
امروز، جهانْ چهره‌ای دیگر به خود گرفته است. از سرزمین موعودی که نولیبرالیسم در فردای فروپاشی اردوگاه شوروی وعده کرده بود تنها بوی مشمئزکننده‌ی بیکاری و بحران و خون و باروت برمی‌خیزد. نظامی که از دهه‌ی ۱۹۷۰ در تلاش برای برون‌رفت از رکود به ایدئولوژی و سیاست‌های نولیبرالی تمسک جست و اقتصاد را به حال خود رها کرد تا عرصه‌ی جولان سرمایه‌های سوداگرانه شود، بر تفاوت‌های طبقاتی درون جامعه‌ی خود افزود و با تحدیدِ تقاضای مؤثر رکود اقتصادی خود را هرچه شدیدتر کرد.
کم‌وبیش تمامی کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری طی سه دهه‌ی اخیر با روندی پیوسته کاهش رشد اقتصادی را به موازات افزایش نابرابری‌های اجتماعی تجربه کردند. روسیه و کشورهای اقماری‌اش، با اصلاحات شوک‌درمانی، مسیر کالایی‌شدن همه چیز را برگزیدند که پی‌آمد آن شکل‌گیری و تحکیم الیگارشی‌های مالی بود و همزمان با آن تضعیف هرچه‌بیشتر جامعه‌ی نوپای مدنی.
اغلب کشورهای درحال‌توسعه، در حصارِ اجماع واشینگتنی، مسیر تعدیل ساختاری را پی‌گرفتند که تفاوت‌های طبقاتی را تشدید کرد، از آهنگ رشد اقتصادی کاست و بر پیچیدگی بحران‌هایشان افزود. چین، که به اتکای مزیت‌های نسبی‌اش مسیر رشد سرمایه‌داری را دنبال کرد، در عمل، خلاف آنچه نولیبرالیسم توصیه می‌کرد، صرفاً به اتکای دولتی متمرکز توانست گذار به اقتصاد سرمایه‌داری را سامان دهد، ولی همین گذار چنان بر شکاف‌های طبقاتی و جغرافیایی در جامعه افزود که بسیاری بر این باورند که سرانجام یا باید مسیر دیگری را برگزیند و یا در برابر بحران‌های فزاینده‌ی اجتماعی ـ سیاسی کمر خم کند.
دست‌کم از ۱۹۸۰ بدین سو، دستان نامرئی بازار «مرئی» شده است، اما آشکارترین حاصل آن کاهش رشد اقتصادی جهان طی سه دهه‌ی متوالی، بوده است. به‌وضوح می‌بینیم که بنیادگرایی بازارِ ناب پی‌آمدی نداشته، مگر کاهش رشد اقتصادی، افزایش شکاف طبقاتی و تشدید توالی مکرر حباب و شکستن حباب در بازارهای مالی.
باری، دستاوردهای دورانی که «پایان تاریخ» تلقی می‌شد در ایالات متحده به صورت بحرانی فراگیر ظهور کرده، در روسیه به شکل حاکمیت الیگارشی‌های مالی ـ مافیایی درآمده، در چین در جامه‌ی نوعی سرمایه‌داری بی‌رحم و غیردمکراتیک ظاهر شده، و در بیشتر کشورهای درحال توسعه به شکل انواع بیماری‌های مزمن اقتصادی و اجتماعی تجلی یافته است.
اکنون که پیامدهای کالایی کردن حیات اقتصادی و اجتماعی به‌وضوح در برابر دیدگان ما قرار گرفته است، از این فرصت برخورداریم که درباره‌ی نظام بازار با تأمّل بیشتر بیندیشیم. از آن جمله، اندیشیدن درباره‌ی ریشه‌ها و پی‌آمدهای بحران بزرگ مالی فرصتی برای ارزیابی «نظام بازار واقعاً موجود» است.
مدافعان نظام بازار نیز باید از این فرصت بهره ببرند تا جزمیات ایدئولوژیک خویش را ترک کنند و درباره‌ی بحران‌های بازار و کالایی شدن مناسبات اجتماعی، باورهای سنتی‌شان را کنار بگذارند. اگرچه به نظر می‌رسد پارانویای شیاطینِ آن سوی «پرده‌ی آهنین» پیوسته بر ذهن‌شان سنگینی می‌کند. بهشتی که دست نامرئی بازار وعده می‌کرد و جهنمی که حاصل فرمان‌برداری دولت مداخله‌گر در سازوکار بازار است، چنان مالیخولیای ذهن آنان شده که همواره در حال بازسازی همان نظام اسطوره‌ایِ اهورایی ـ اهریمنی، هربار گیرم با دشمنانی جدید، هستند.
از فردای جنگ سرد و از بامدادِ «پایان تاریخ»، اندیشه‌ی مدافع نظام بازار کوشید در قلمروهای دانشگاهی و روشنفکری و سیاست گذاری به موقعیتی هژمونیک دست یابد. تا حد زیادی نیز در شکل دهی به این موقعیت توفیق داشت؛ اما نه کاملاً. «دانش‌آموختگان» دست‌پرورده‌‌شان هم با غروری کودکانه درس‌نامه‌های‌شان را تکرار می‌کنند و خواهان سرکوب بی‌صدای صداهای مخالف‌خوان هستند.
هم در عرصه‌ی دانشگاهی، هم در جامعه‌ی روشنفکری و هم در حوزه‌ی سیاست‌گذاری، اما، کم‌وبیش بودند فضاهایی که از گزندِ هژمونی نولیبرال در امان ماندند، فضاهای مقاومت در برابر گفتمان قدرت‌مدارِ هژمونی نولیبرال. چرا که هر جا که قدرت هست، مقاومت هم هست. مجموعه مقالاتی که در این کتاب گردآمده‌ است، از این سنّت برخاسته است، از سنّت مقاومت در برابر قدرت و پایداری در برابر هژمونی.

۲
در این مقالات، با دیدگاه‌هایی متفاوت، تلاش شده تبیینی از بحران مالی سال‌های اخیر و وضع کنونی اقتصاد جهان ارائه شود. برای ارائه‌ی تصویری از سقوط مالی ۲۰۰۸ به خواننده، آغازگر مقالات، گزارشی تحلیلی ـ توصیفی از وضعیت وال‌استریت در مقطع سقوط مالی، ریشه‌های بحران و پی‌آمدهای آن است. در ادامه، طی چند بخش مستقل، تحلیل‌های دگراندیشانه از علل، زمینه‌ها و پی‌آمدهای بحران ارائه می‌شود.
نخستین بخش به صاحبانِ دیدگاه مکتب تحلیل سیستم‌های جهانی اختصاص دارد. دلیل این کار، نگرش تاریخی ـ سیستمی این دیدگاه در ارائه‌ی تصویری تاریخی از بحران‌های سرمایه‌داری و چرخه‌های بلندمدتی است که طی چند «قرن طولانی» از سرگذرانده است.
در بخش بعد، تحلیل دیوید هاروی از بحران اقتصاد جهانی ارائه شده است. دیوید هاروی در تحلیل ریشه‌های بحران تا حدودی متاثر از دیدگاه‌های اریگی در زمینه‌ی چرخه‌های بلندمدت هژمونیک در تاریخ سرمایه‌داری و دلایل رشد بخش مالی در این زمینه است؛ اما، ویژگی‌های خوانشِ هاروی از سرمایه‌ی مارکس و جامعیت نگرش او، به عنوان یک جغرافی‌دان، نظریه‌پرداز اجتماعی و متخصص اقتصاد سیاسی، تحلیل وی را از اهمیت خاصی برخوردار ساخته است.
بخش سوم این سلسله مقالات، دیدگاه‌‌هایی از مکتب مانتلی ریوِیو در تحلیل بحران اقتصاد جهانی است. منظور از مکتب مانتلی ریویو دیدگاه‌های آن دسته از نویسندگان ثابت این ماهنامه است که اساساً متاثر از تحلیل پل سوییزی و پل باران و هری مگداف از سرمایه‌ی انحصاری پیشرفته، گرایشِ رکودی حاکم بر آن و سلطه‌ی سرمایه‌ی مالی به تبیین بحران کنونی دست زده‌اند.
در بخش بعدی، دیدگاه‌های اقتصاددانان نوکینزی و پساکینزی ارائه شده است. در مقایسه با بخش‌های پیشین، این دیدگاه اساساً به لزوم اصلاحات سوسیال دموکراتیک در چارچوب نظام سرمایه‌داری باور دارد. اما طی سه دهه‌ی اخیر و در پی تحکیم هرچه بیشتر ایدئولوژی نولیبرالی و سیاست‌های اقتصادی برخاسته از آن و محسوس‌ شدن پی‌آمدهای آن بر زندگی اقتصادی و اجتماعی جهانیان، شاهد گرایشی روزافزون در صاحبان این دیدگاه به لزوم اصلاحات ساختاری‌تر در نظام سرمایه‌داری بوده‌ایم. چنان که در موردی حتی شاهد حضور استیگلیتز، قائم‌مقام پیشین بانک جهانی، در «مجمع اجتماعیِ جهانی» در سال ۲۰۰۴ بوده‌ایم.
در بخش دیگر این سلسله مقالات، دیدگاه اسلاوُی ژیژک، فیلسوف، نظریه‌پرداز و منتقد اجتماعی، در تحلیل بحران مالی جهانی بازخوانی شده است. پایان‌بخش این مجموعه مقالات نیز مقاله‌ای از انور شیخ، اقتصاددانِ دگراندیش پاکستانی ـ امریکایی است. انتشار مستقل دیدگاه انور شیخ با توجه به ویژگی‌های متمایز نگاه تحلیلی وی به بحران کنونی صورت پذیرفته است.

پرویز صداقت

(مرکز توزیع: ۲۶۲۱۳۱۳۷)