درباره امیر حسن چهل تن
ساره دستاران
نوشتههای مرتبط
از درکه وارد میشود، بعد از چند قاب عکس کنار هم روى دیوار، پنجره چوبى نیمه بازى نگاهت را میکشاند به قفسه کتابها و اتاق کار مرد نویسنده. میرود انبوه کاغذهاى پراکنده در کف اتاق را گوشهای روى هم بگذارد و حالا تو در اتاقى هستى که داستانهای این چندساله امیر حسن چهل تن در آنجا جان میگیرد؛ در منزل سعادتآباد………
ـ داستاننویس
متولد ۹ مهر ۱۳۳۵
کتابشناسى چهل تن:
صیغه (مجموعه داستان)، دخیل بر پنجره فولاد (مجموعه داستان)، روضه قاسم (رمان)، تالار آینه (رمان)، دیگر کسى صدایم نزد (مجموعه داستان)، مهر گیاه (رمان)، چیزى به فردا نمانده است (مجموعه داستان)، تهران، شهر بى آسمان (رمان)، عشق و بانوى ناتمام (رمان)، ساعت پنج براى مردن دیر است (مجموعه داستان)، کات، منطقه ممنوعه (فیلم ـ داستان)
امیرحسن چهلتن در سالهای ۱۳۸۹–۱۳۸۷ با بهرهگیری از بورس دو بنیاد فرهنگی در آلمان اقامت داشت. او از فروردین سال ۱۳۸۹ به دعوت «دانشگاه کالیفرنیای جنوبی» به مدت نه ماه بهعنوان نویسنده مهمان در لسآنجلس اقامت کرد.
او در دوره بیست و چهارم جایزه کتاب سال با داستان سپیدهدم ایرانی نامزد این جایزه شد، اما در اعتراض به عملکرد وزارت ارشاد از نامزدی انصراف داد. وی در نامهای به وزارت ارشاد نوشت:
تا زمانی که حتی یک کتاب برای دریافت مجوز معطل یا از حق انتشار محروم مانده باشد، خود را اخلاقاً مجاز به شرکت در این رقابت نمیدانم و لذا از سر لطف مرا از این نامزدی معاف بدارید.
از ویژگیهای اصلی آثار چهل تن میتوان به تلاش برای روایت داستان در بستری تاریخی خصوصاً تاریخ معاصر و نمایش تأثیر اتفاقات تاریخی بر زندگی شخصی و عاطفی شخصیتهای داستان و برجسته بودن نقش زن در ساختار روایت اشاره کرد.
از درکه وارد میشود، بعد از چند قاب عکس کنار هم روى دیوار، پنجره چوبى نیمه بازى نگاهت را میکشاند به قفسه کتابها و اتاق کار مرد نویسنده. میرود انبوه کاغذهاى پراکنده در کف اتاق را گوشهای روى هم بگذارد و حالا تو در اتاقى هستى که داستانهای این چندساله امیر حسن چهل تن در آنجا جان میگیرد؛ در منزل سعادتآباد.
اینجا خیلى چیزها در کنار هم است: کتابهای داستان، تاریخ، علوم اجتماعى، ظرف کوچک مسى پر از قلم، چند پرتره گچى، چندتکه ظرف ایرانى، چند تابلوى نقاشى، دستگاه کامپیوتر، پرینتر، فکس و تختهای روى دیوار با بریده روزنامهها و یادداشتهای لابد ضرورى نویسنده.
ـ صادق هدایت هم اینجاست؛ در قاب عکس بسیار بسیار کوچکى، درست روبروى میز گرد، از پشت عینک کائوچوییاش چشم دوخته به هنرمند معاصر ایرانى که خود را نزدیک به هدایت احساس میکند، به قول شاملو «درد مشترک». امیر حسن چهل تن میگوید: «آنچه تأثیر هدایت را نهتنها روى نویسندهها، بلکه برجمیع هنرمندان و حتى روشنفکرها تقویت میکند تنها آثارش نیست، بلکه نوع زندگیاش و بخصوص نوع مرگش هم هست. یعنى درواقع مرگ هدایت کشف او را کامل میکند؛ او اگر به شیوه طبیعى میمرد چیز دیگرى غیر از این بود، همچنان که اگر بوف کور را ننوشته بود، چیز دیگرى میبود. همه اجزا در کنار هم و حتى نامههایش تصویر پازل او را روشنتر میکند.»
به اعتقاد چهل تن، هدایت بهنوعی روشنفکر ایرانى بودن را با همه مشخصههایش زنده میکند و اهمیت او از اینجا ناشى میشود.
مادرش در خانه او را به دنیا آورد، درست سر ظهر یک روز پاییزى، قابلهای که او را گرفت، بانو شریفه صدایش میزدند و مادرش بعدها همیشه میگفت: «چقدر دستش سبک بود!» در روزگار کودکى رادیو گوش میکرد، داستانهای شب و نمایشنامههای رادیویى و حالا با خندهای از دیدن فیلمهای هندى هم میگوید که او را با درام و چگونگى تعریف کردن ماجرا آشنا کرده است.
پدر مقدار زیادى شعر حفظ بود و امیر حسن هنوز مدرسه نمیرفت که خواهر، امیرارسلان را با صداى بلند میخواند.
بعدها در دوران دبستان باز خواهر بود که کتاب به خانه میآورد؛ از دوستى که پدرش کتابفروشی داشت، کتاب قرض میگرفت.
همهچیز میخواندند: کلبه عمو تام، بینوایان، بابا لنگدراز، کارهاى صادق چوبک، جواد فاضل، صادق هدایت، ارونقى کرمانى و… هر چند آن روزها چهل تن هر کتابى میخواند، حالا اما دیگر شیوه مطالعه تجربى ندارد. بیشتر کتابهایی میخواند که براى نوشتن به دردش بخورد، کتابهایی درزمینهٔ تاریخ معاصر، جامعهشناسی و گاه متون کلاسیک فارسى.
همان سالها عضو کتابخانه خیام، واقع در میدان ژاله شد و بعد دیگر با پولتوجیبیهایش کتاب میخرید. شاگرد ممتاز رشته ریاضى که شعر میگفت ـ شعرهایی غالباً سیاسى ـ و در دهسالگی در یک کتابچه قرضى چند داستان کوتاه و بلند نوشته بود، در هجدهسالگی براى اداره تحصیل در رشته مهندس برق وارد دانشگاه شد. در همان دوران دو مجموعه داستان «صیغه» و «دخیل بر پنجره فولاد» را منتشر کرد.
به داستان علاقهمند بود و با ورود به دانشگاه، توجهش به مسائل اجتماعى و تاریخى معاصر هم جلب شد. شروع جوانیاش با انقلاب سال ۵۷ مصادف بود که تا حدودی او را متوجه مسائل بنیادین جامعه کرد که چقدر مبتلا به تناقضات و ابهامات است. کنجکاو شد و هنوز هم کنجکاو است تا موقعیت مان را بهعنوان یک انسان اکنونى ـ اینجایى بشناسد. میگوید مشغله تمام نویسندهها بهنوعی این است که تعریفى از خود ارائه دهند. شروع آشناییاش با جماعت روشنفکر از سال۵۳بود. این تصور وجود داشت که داستانهای خوبى مینویسد و در همین حد ارتباط ایجادمى شد، ولى اختلاف سن بین جوان هجدهساله و دیگرانى که حتماً خیلى بزرگتر از او بودند مانع ایجاد ارتباط عمیقتر میشد. خیلى زود حرکت به سمت تغییر فضاها شروع شد. در زمستان سال ،۵۶ عدهای به خاطر احترام به گرایش مذهبى موجود در انقلاب، تجمع در کافه ریویرا را منحل کنند. بعد هم التهابات سیاسى رشد کرد و از همان سال ،۵۶ امیرحسن چهل تن در ارتباط با کانون نویسندگان ایران قرار گرفت که میگوید بودنش در جلسات و مباحثات آنجا باعث شد تا در فضاى ملتهب سیاسى نگاه دموکراتیکى به جامعه و اطرافش داشته باشد.
چهل تن هرچند چند سفر چندساله به اروپا داشته، اما هیچوقت تصمیم به ماندن در آنجا نداشته است. مسافرت آخر هم که بورسیهای از طرف پارلمان نویسندگان اروپا بوده و به چند چهره فرهنگى ایران از جمله بهرام بیضایى و داریوش آشورى هم داده شده است، چندسالى در ایتالیا سکونت داشته، اما زندگى در جایى دور از ایران برایش قابل تصور نیست. خودش میگوید شاید نوعى خودآزارى هم در این تمایل وجود داشته باشد.
بزرگترین لذت زندگى چهل تن خوب پیش رفتن کار نوشتنش است. گاه دچار خستگى ذهنى میشود که مانع کار کردنش میشود، گاهى هم خوب کار میکند و هنوز نتوانسته یک برنامه هم نواخت مداوم داشته باشد. میگوید تنشهای بیرون از محیط خانه زیاد روى او تأثیر میگذارد و گاه مانع پیشرفت کارش میشود.
چهل تن براى نوشتن کتابهایش همیشه تحقیقات زیادى داشته است. براى رمان «تالار آیینه» حدود صد هزار صفحه مطلب خوانده، نهتنها کتابهایی مربوط به تاریخ آن دوره، بلکه خاطرات ، سفرنامهها و روزنامههای زیادى هم مطالعه کرده است تا آن دوره را درک کند. معتقد است حادثه حجم دارد، ولى ما در سطح قراردادیم و براى رسیدن به عمق باید سطوح مختلف را پشت سرگذاشت. در «تهران، شهر بى آسمان» شاید چندین کلمه بیشتر ننوشته تا موقعیت کرامت شاگرد قصاب را نشان دهد، ولى کلى جست وجو کرده تا ببیند یک قصابى پنجاه شصت سال پیش چه شکلى داشته است. کسى از او پرسیده پدرش قصاب بوده که اینطور درباره قصاب نوشته است و پاسخ چهل تن این بوده: «ممکن است؛ ولى من قطعاً لات نبوده ام که شخصیت او را اینطور نوشته ام!»
امیرحسن چهل تن در کنار کتابهای داستانیاش تنها دو کتاب دیگر نیز منتشر کرده است: «کارنامه سپنج»، کتابى حجیم است دربرگیرنده گفتوگو با محمود دولتآبادی و کتاب کمحجمتری که در آن به زندگى و تحلیل آثار دولتآبادی پرداخته است.گفتوگو بیشتر به خاطر اتفاقى بوده است که براى اولین بار در ادبیات معاصر ایران میافتد: انتشار رمان دهجلدی کلیدر. بررسى آثار اما بنا به سفارش و اصرار ناشر انجامشده که البته براى خود چهل تن هم تجربه جالبى بوده است. میگوید بدون اینکه ادعاى نوشتن نقد آکادمیک داشته باشد، توانسته نقطه نظرات خود را درباره ادبیات، به بهانه آثار یک نویسنده مطرح کند و درعینحال شیوهای براى مطالعه داستان پیشنهاد بدهد. کار که تمام شده دیده بهعنوان یک نویسنده داستانهای نویسنده دیگرى را یکبهیک روایت کرده است.
وسوسه سینما هم هرگز چهل تن را رها نکرده است.
در آخرین کتابش، «کات، منطقه ممنوعه»، به فیلم د استان رسیده است: «سینما دروغى است که مایلیم باورش کنیم، اما شاید زندگى ایرانى حقیقتى است که در این سالها مایل نیستیم آن را باور کنیم.»
در سالیان کودکى جورى از سینما برمیگشت که تا یکى دو روز حالتى داشت که خودش هم نمیدانست چیست. بعدها فهمید نوعى افسردگى بوده است. از اینکه دیگر آن آدمها نبودند احساس دلتنگی میکرد، بخصوص وقتى مطمئن میشد آنها بازى کردهاند و بنا بوده در آن سالن تاریک یکسرى ماجراهاى مصنوعى ببیند، در کودکى ذات سینما مجذوبش میکرد و حالا هم بعضى فیلمها برایش جذاباند، موقع خواندن و نوشتن داستان هم شخصیتها را میبیند، یعنى تصویر ذهنیاش به کلمه تبدیل میشود و اگرچه ادبیات را ما در سینما میداند، ولى تأکید میکند نمیتوان تأثیرات سینما بر ادبیات را هم نادیده گرفت.
چهل تن دو سه سالى است که مشغول نوشتن رمانى است. طرح کلى آن را پیداکرده که به اتفاقات معاصر میپردازد و وزن کلى رمان روى دهه ۲۰ است. او همچنین مقالاتى را با موضوعات اجتماعى در فرانکفورتر آلگماینه منتشر میکند که تاکنون سه مقاله از او در این نشریه منتشر شده است. حالا هم پاى دستگاه کامپیوتر مینشیند، به سایتهای مختلف سر میزند و به انسان معاصر ایرانى میاندیشد؛ دغدغه چگونه بودنش.
این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com