از خشمی که داریم (مقدمهای بر مطالعۀ خشم و ستیزه گری)، مهرداد عربستانی و همکاران، انتشارات انسانشناسی، ۱۳۹۸
معرفی: وقتی تجربه خشم و ستیزهگری به امری فراگیر در جامعه تبدیل میشوند، فهم این فراگیری مستلزم کنکاش در بنیادهای روانی، اجتماعی و سیاسی است که این تجربۀ ذهنی را در سطح جامعه ایجاد کردهاند. پیمایشهای جهانی در دهه دوم قرن بیستویکم نشان دادهاند که ایران در صدر کشورهایی قرار دارد که مردمش بیشترین تجربۀ خشم و دیگر هیجانات منفی را در طی روز داشتهاند. این کتاب حاصل تتبعی نظری برای دستیابی به چهارچوبی مفهومی است که تجربۀ خشم را فهمپذیرتر کرده و نوری بر «تاریکخانۀ خشم» بیفکند. کتاب از مقومهای روانشناختی خشم شروع کرده و از طریق روابط اجتماعی و نیز الگوهای فرهنگی مرتبط با خشم ، به سوی نگاهی به خشم حرکت میکند که خشم را همچون نشانگانی دال بر ناخرسندی ژرفی در جامعه مینگرد.
نوشتههای مرتبط
همه خشم را تجربه میکنیم و کمابیش همه در مورد اینکه چطور میتوان از بروز خشم جلوگیری کرد یا آن را کنترل کرد، یا اینکه خشم در کجا مجاز است و در کجا مجاز نیست، نظری داریم. خشم را میشود نشانهای از نوعی نقیصه و کمبود دانست؛ یعنی نوعی ناتوانی در روبهرویی با وقایع و شرایط. گاهی نیز در شرایطی خشم امری موجه قلمداد میشود. شاید بتوان جامعهای را که کسی در آن خشمگین نشود، تنها در آرمانشهرهای خیالی سراغ گرفت؛ ولی نمیتوان انکار کرد که برخی جوامع، بیش از بقیه، انسانهایی خشمگین میپرورانند و فرهنگی خشمآگین را تشویق میکنند. بههرحال تصور جایی که این هیجان مجال کمتری برای بروز پیدا کند و روال امور به شیوهای باشد که طمأنینه و خرد بیش از هیجان و خشم بر مقدرات فردی و اجتماعی حاکم باشد، تصوری بیپایه نیست. مطالعات تطبیقی در مورد تجربۀ خشم در جوامع مختلف هم بهخوبی نشان میدهند که همۀ مردمان دنیا در جوامع و کشورهای مختلف با تواتر و شدتی یکسان خشم را تجربه نمیکنند و در واقع در زمینههای مستقل از فرد در بروز خشم نقشی مسجّل دارند.
بروز خشم با حالات فیزیولوژیک، احساسات بدنی، حالات ذهنی و گرایشهای شناختی و رفتاری ویژهای همراه است، که آن را از دیگر حواس متمایز میکند. اگرچه باید توجه داشت که این گرایشهای شناختی و رفتاری همیشه بدان معنا نیست که خشم با رفتاری ویژه، مثلاً پرخاش یا خشونت، همراه است. هدف مطالعۀ مروری حاضر تنسیق دانستههای موجود و ترسیم یک چهارچوب مفهومی برای فهم هیجانات، بهویژه خشم و همبستههای رفتاری آن همچون پرخاشگری، بهمنزلۀ تظاهری از تعامل پیچیدۀ زیستشناسی و روانشناسی فردی، مناسبات اجتماعی خرد و کلان و الگوهای فرهنگی موجود در جامعه است. بدون هیچگونه داعیۀ شمول و جامعیت، امید است این مطالعۀ مقدماتی بتواند تا حدودی چشماندازی نظری و نقطهای آغازین را برای انجام تحقیقات نظری وسیعتر، عمیقتر و با شمول بیشتر و نیز مطالعات علمی میدانی، چه تحقیقات کیفی و چه کمّی، مهیا کند. در اینجا تلاش شده است که علاوه بر مبانی روانشناختی و زیستشناختیِ مقولۀ خشم و پرخاشگری، که به نظر میرسد آشنایی با آنها میتواند فهم ما را از این امور بهمنزلۀ پدیدههایی اجتماعی تحتتأثیر قرار دهد، به خشم بهعنوانِ هیجانی با ریشههای عمیق اجتماعی و فرهنگی نگریسته شود تا شاید بتوان چشماندازی را برای برنامهریزیهایی در سطح اجتماعی و نه صرفاً مداخلات درمانی و توانمندسازی فردی، ایجاد کرد.
خشم از کجا میآید؟ این هیجان ناخوشایندی که هم ما را از داخل تحلیل میبرد و هم دیگران را تحتتأثیر قرار میدهد و شاید بدتر از همه، باعث تصمیمهای ارتجالی و نسنجیدهای میشود که گاهی تبعاتش برای فرد و جامعه تحملپذیر نیست، چگونه شکل میگیرد؟ آیا برخی افراد استعداد بیشتری برای خشمگینشدن دارند؟ آیا سازماندهی اجتماعی و فرهنگ برخی از جوامع انسانی به گونهای است که تولید خشم را در بین اعضایشان تشویق و موجبات تجربۀ میزان بیشتری از خشم را نسبت به بقیه جوامع ایجاد میکنند؟ و برعکس، آیا چینش برخی از جوامع و الگوهای فرهنگی ایشان به گونهای است که کمتر موجب خشمگینی اعضایش میشود؟ کدام شرایط، عوامل و مناسبات به خشم دامن میزند و یا آن را تضعیف میکنند؟ به عبارتی دلالتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خشم کداماند؟ و درنهایت اینکه آیا احترازی از تجربۀ خشم وجود دارد یا خیر؟
همه خشم را تجربه میکنیم و کمابیش همه در مورد اینکه چطور میتوان از بروز خشم جلوگیری کرد یا آن را کنترل کرد، یا اینکه خشم در کجا مجاز است و در کجا مجاز نیست، نظری داریم. خشم را میشود نشانهای از نوعی نقیصه و کمبود دانست؛ یعنی نوعی ناتوانی در روبهرویی با وقایع و شرایط. گاهی نیز در شرایطی خشم امری موجه قلمداد میشود. شاید بتوان جامعهای را که کسی در آن خشمگین نشود، تنها در آرمانشهرهای خیالی سراغ گرفت؛ ولی نمیتوان انکار کرد که برخی جوامع، بیش از بقیه، انسانهایی خشمگین میپرورانند و فرهنگی خشمآگین را تشویق میکنند. بههرحال تصور جایی که این هیجان مجال کمتری برای بروز پیدا کند و روال امور به شیوهای باشد که طمأنینه و خرد بیش از هیجان و خشم بر مقدرات فردی و اجتماعی حاکم باشد، تصوری بیپایه نیست. مطالعات تطبیقی در مورد تجربۀ خشم در جوامع مختلف هم بهخوبی نشان میدهند که همۀ مردمان دنیا در جوامع و کشورهای مختلف با تواتر و شدتی یکسان خشم را تجربه نمیکنند و در واقع در زمینههای مستقل از فرد در بروز خشم نقشی مسجّل دارند.
تحقیقاتی در مورد شیوع و تواتر تجربۀ برخی عواطف در دنیا صورت گرفتهاند. شاید معروفترین و فراگیرترین آنها پژوهشهایی است مؤسسۀ گالوپ[۱] انجام داده است. بر اساس یافتههای گالوپ، بیش از نیمی از ایرانیان در سال ۲۰۱۳ میلادی در غالب اوقات روز خشم و نگرانی را تجربه میکنند (۵۴ درصد تجربۀ خشم و ۵۸ درصد تجربۀ نگرانی) (Crabtree, 2013). همین طور طبق گزارش دیگری که گالوپ در تاریخ سوم ژوئن۲۰۱۴ منتشر کرده است؛ ایرانیان، پس از مردم عراق، بالاترین میزان تجربۀ عواطف منفی مثل خشم، استرس، غم و نگرانی و نیز درد جسمانی را داشتهاند (Clifton, 2014). بر اساس همین گزارش اخیر، در میان ۱۳۸ کشوری که در این پیمایش بررسی شدهاند، ایرانیان ازنظرِ «شادی» در رتبۀ ۹۳ قرار میگیرند. آخرین گزارش این مؤسسه که در سال ۲۰۱۵ منتشر شده است و مبتنی بر تحقیقاتی در سال ۲۰۱۴ هستند (Gallup, 2015, pp. 7-8) نشان میدهد که حدود ۴۹ درصد ایرانیها و عراقیها بخش عمدهای از روز گذشتهشان را دچار خشم شدهاند و ازاینحیث، دو کشور بالاترین میزان را در کل کشورهای مطالعهشده داشتهاند. در گزارش سال ۲۰۱۷ گالوپ (p.8) ایرانیان خشمگینترین مردم دنیا بودهاند. عراق کشوری بوده است که دههها جنگ و ناامنی و مضیقههای معیشتی را تجربه کرده است؛ از جنگ با ایران گرفته، تا جنگهای خلیجفارس و بعدها جنگ با داعش. بیثباتی سیاسی و ناامنی اجتماعی، همگی، وضعیت عراقیها را بهجایِی رسانده است که وقتی میشنویم ایشان بیش از بقیۀ مردم دنیا خشمگین میشوند شاید چندان تعجب نکنیم؛ ولی سؤال این است که چرا ایرانیان در کنار عراقیها همچنان بیشترین تجربۀ خشم را در روز دارند؟ درحالیکه ایران غیر از دوران جنگ هشتساله با عراق، دوران دیگری از بیثباتی شدید را تجربه نکرده است و ظاهراً در وضعیت باثباتی قرار داشته است.
پژوهشهای مؤسسۀ گالوپ همان طور که در گزارشهای ذکرشده نیز آورده شدهاند، براساس پیمایشی تلفنی از حدود هزار تا ۱۳۰۰ نفر در ایران بودهاند. این شیوه از پیمایش، هم بهلحاظ تعداد و شیوۀ نمونهگیری و هم بهلحاظ شیوۀ جمعآوری داده (مصاحبۀ تلفنی) میتواند ازنظرِ روششناختی مورد سؤال قرار گیرند (بنگرید به: گودرزی، ۱۳۹۱)؛ اما حتی با فرض درصدی از خطا در این مطالعات، این یافتهها میتوانند با مقایسه، چشماندازی کلی از وضعیت موجود را نشان دهند. به نظرم همین امر، پرسش ما از خشم را پرسشی از امری مبتلابه و بحرانی و لذا مهم و ضروری تبدیل میکند. سؤال این است که چه چیزی ایرانیان را در بالاترین رتبه های تجربۀ خشم در دنیا قرار داده است؟ درحالیکه ایران احتمالاً نه ناامنترین، نه فقیرترین و نه بیثباتترین کشور جهان است و باید پاسخ را در جایی غیر از موارد ذکرشده جستوجو کرد. چنین سؤالاتی در واقع انگیزۀ اصلی برای انجام این مطالعه بودهاند؛ یعنی مطالعهای که بتواند زمینۀ لازم برای مطالعات تجربی را مهیا کند و تصویری روشن و البته بدون داعیه شمول، از دانش موجود در این زمینه را به دست دهد.
خشم در وهلۀ نخست یکی از انواع هیجانات است که انسان تجربه میکند و ازاینحیث در مقولۀ دیگر هیجانات همچون غم، شادی و یأس قرار میگیرد. با این تفاوت که میتوان خشم را هیجانی فعال نامید؛ یعنی هیجانی که برعکس هیجاناتی مثل غم و ترس که منجر به عقبنشینی و امتناع میشوند، میتواند محرکی برای عمل باشد؛ ولی خشم فقط محرکی برای رفتارهای ارتجالی نیست. در واقع هیجان خشم بهشدت نظامشناختی ما را نیز تحتتأثیر قرار میدهد و ادراک ما را از شرایط تغییر میدهد. خشم نهتنها بر تحلیل اطلاعات و نیز سوگیری داوریِ فرد خشمگین تأثیر میگذارد، بلکه این اثر بر تحلیل و قضاوت فردی که وجود خشم را در شخص دیگری تشخیص میدهد نیز مشاهده میشود) (Potegal & Stemmler, 2010, p. 6. این اختلال در تحلیل و قضاوت در مورد موقعیت، همان چیزی است که عامل رفتار و واکنش نامطلوب و مبنی بر قضاوت نادرست هنگام بروز خشم میشود. فرد خشمگین مستعد بروز رفتارهای پرخاشگرانه و خشن است و قدرت همدلی را از دست میدهد. این است که خشم را میتوان هیجانی معطوف به خارج دانست که میتواند سوای آثار فیزیولوژیک و روانشناختی بر خود فرد، تبعات اجتماعی بلافصل و مستقیمی نیز داشته باشد.
مسلماً تجربۀ هیجانات تجربۀ جهانشمول انسانی است و لذا بخش مهمی از مطالعات روانشناختی معطوف به مطالعۀ هیجانات بوده است. مقولۀ هیجان، شکلگیری آن در خلال رشد فردی و پیچیدگیهای حاصل از آن و اثرات آن روی روابط انسانی ازجملۀ موضوعاتی بودهاند که توجه دانشمندانِ روانشناس را همیشه به خود جلب کردهاند؛ اما میزان و کیفیت تجربۀ خشم، خود، میتواند موضوعی برای دستهبندی و بررسی باشد. برخی از روانشناسان اجتماعی بین هیجانات «مادون خشم[۲]»همچون ناامیدی[۳]، دلخوری[۴] و آزردگی[۵] و خشم تفکیک قائل میشوند (Potegal & Stemmler, 2010, p. 5). برخی دیگر نیز مراتب خشم را به طرق دیگری (مثلاً تفکیک بین احساس دلخوری، احساس خشم و احساس فریادزدن) دستهبندی کردهاند.
بروز خشم با حالات فیزیولوژیک، احساسات بدنی، حالات ذهنی و گرایشهای شناختی و رفتاری ویژهای همراه است، که آن را از دیگر حواس متمایز میکند. اگرچه باید توجه داشت که این گرایشهای شناختی و رفتاری همیشه بدان معنا نیست که خشم با رفتاری ویژه، مثلاً پرخاش یا خشونت، همراه است. در واقع تمامی صاحبنظران بر تفاوت بین خشم و پرخاشگری در سطح نظری توافق دارند (Potegal & Stemmler, 2010, p. 4). ممکن است کسی رفتاری پرخاشگرانه یا خشونتآمیز داشته باشد، بدون اینکه الزاماً انگیزۀ این رفتار احساس خشم باشد. به این رفتار پرخاشگرانه بدون عامل خشم، پرخاشگری پیشگستر[۶] اطلاق میشود (همان) و در واقع در بسیاری از جوامع و فرهنگها احتراز از رفتار پرخاشگرانه علیرغم وجود خشم امری پسندیده است و چنین رفتاری؛ یعنی فروخوردن خشم یا کظم غیض رفتاری متمدنانه محسوب میشود.[۷]
خشم را میتوان واکنش هیجانی قدرتمند و شدیدی دانست که وقتی به مرزهای بنیادین شخصی یا گروهی تعدی میشود، بروز مییابد. بر این امر توافقی عام وجود دارد که چیزهایی که باعث بروز خشم میشوند، عموماً شامل ناامیدی، تهدید استقلال یا اقتدار یا اعتبار، بیاحترامی و اهانت، تخلف از هنجار یا قانون و احساس بیعدالتی است (Potegal & Stemmler, 2010, p. 3). در تمام این موارد کسی یا گروهی که نوعی تعدی از جانب دیگران را احساس میکند، بهطورواکنشی خشم را تجربه خواهد کرد. ازآنجاکه حدودوثغور این مرزهای بنیادین شخصی و گروهی بر اساس عقاید، نگرش، دیدگاه، تجربه و آموزش اجتماعی شکل میگیرند، بروز تجربۀ خشم نیز تابعی خواهد بود از خصایص فردی و نیز شبکۀ معانی فرهنگی و روابط اجتماعی که فرد در آن به کنش و واکنش با دیگران میپردازد. بهعبارتِدیگر مصداق بیاحترامی، اهانت و تخلف از هنجار و نیز حس بیعدالتی همگی به معنای فرهنگی این امور و موقعیتهای اجتماعی بستگی دارند.
عواطف مستقیماً بر خُلق و مشرب انسان تأثیری فراگیر میگذارند، به این معنا که وقتی هیجانی تجربه میشود، خُلقی بروز مییابد که حالتی فراگیر دارد و در آن لحظه یا لحظات آن خُلق بر تمام وجود فرد چیره میشود؛ مثلاً کسی نمیتواند درآنِواحد هم خُلقی سرخوش داشته باشد و هم بیمیل و بیحوصله باشد. در اینجا سؤالاتی میتوانند به ذهن متبادر شوند، مثلِاینکه آیا مردمان در جوامع مختلف با تواتر و تکرری یکسان همۀ عواطف را تجربه میکنند؟ آیا ممکن است که تکرار برخی عواطف در برخی جوامع کمتر یا بیشتر از جوامع دیگر باشد؟ و اگر اینچنین است، آیا میتوان، هرچند مبهم و کلی، از خُلق غالب در یک جامعه یا فرهنگ سخن گفت؟
اگر بخواهیم تفاوت در تواترِ تجربۀ هیجانات منفی، ازجمله خشم، در جوامع مختلف را بشناسیم و تبیین کنیم و نخواهیم متوسل بهنوعی تبیین مبتنی بر «نژاد» شویم، ناچاریم به شرایط و مناسبتهای اجتماعی، فرهنگی، گفتمانی، اقتصادی و سیاسیای بپردازیم که میتوانند زمینۀ بروز این هیجانات باشند. برای این منظور لازم است که با مرور پیشینۀ مطالعات علمی موجود راهی برای فهم و احتمالاً مداخله در شرایط موجود را بیابیم. علاوه بر مبانی روانشناختی خشم که بنیان مطالعات در مورد هیجانات را به دست میدهند، نظریات گستردهای نیز در زمینههای روانشناسی اجتماعی، جامعهشناسی و انسانشناسی وجود دارند که میتوانند در این زمینه راهگشا باشند.
هدف مطالعۀ مروری حاضر تنسیق دانستههای موجود و ترسیم یک چهارچوب مفهومی برای فهم هیجانات، بهویژه خشم و همبستههای رفتاری آن همچون پرخاشگری، بهمنزلۀ تظاهری از تعامل پیچیدۀ زیستشناسی و روانشناسی فردی، مناسبات اجتماعی خرد و کلان و الگوهای فرهنگی موجود در جامعه است. بدون هیچگونه داعیۀ شمول و جامعیت، امید است این مطالعۀ مقدماتی بتواند تا حدودی چشماندازی نظری و نقطهای آغازین را برای انجام تحقیقات نظری وسیعتر، عمیقتر و با شمول بیشتر و نیز مطالعات علمی میدانی، چه تحقیقات کیفی و چه کمّی، مهیا کند. در اینجا تلاش شده است که علاوه بر مبانی روانشناختی و زیستشناختیِ مقولۀ خشم و پرخاشگری، که به نظر میرسد آشنایی با آنها میتواند فهم ما را از این امور بهمنزلۀ پدیدههایی اجتماعی تحتتأثیر قرار دهد، به خشم بهعنوانِ هیجانی با ریشههای عمیق اجتماعی و فرهنگی نگریسته شود تا شاید بتوان چشماندازی را برای برنامهریزیهایی در سطح اجتماعی و نه صرفاً مداخلات درمانی و توانمندسازی فردی، ایجاد کرد.
فرآیند تهیه این گزارش مقدماتی بر اساس کاری گروهی شکل گرفته است. نگارندۀ این سطور، طرح کلی کتاب و بخشهای آن را طراحی کرده است. خانم غزاله رنجبری، کارشناسارشد روانشناسی از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، عمدۀ فصل اول کتاب را با عنوان «مبانی روانی و زیستی» نگاشته است. در این فصل به نظریات روانشناختی دربارۀ خشم، پرخاشگری و خشونت پرداخته شده است که تصویری را از دانش موجود در این حوزه نشان میدهد. موضوع آموزش و توانمندی افراد برای کنترل خشم نیز که عمدتاً بر اساس رویکردهای روانشناختی شکل گرفتهاند نیز در این بخش آمده است. خانم لیلا صبوری، کارشناسارشد انسانشناسی از دانشگاه تهران، بخشهای مربوط به آموزش مدیریت خشم و اندازهگیری خشم در همین فصل را تنظیم کرده است. فصل دوم کتاب «عواطف و خشم بهمثابۀ امر اجتماعی» نیز حاصلِ کار آقای علی آخرتی، کارشناسارشد انسانشناسی از دانشگاه تهران است. در این فصل رئوس نظریات جامعهشناختی که به موضوع عواطف بهطورعام پرداختهاند، مطرح شدهاند و به دلالتهای این نظریات برای مفهوم خشم و پرخاشگری تأکید شده است. فصل سوم کتاب با عنوان «شاکلههای فرهنگی، خشم و ستیزهگری» را بیشتر نگارندۀ این سطور با همکاری خانم لیلا صبوری نوشته است، که عمدتاً با رویکردی انسانشناختی به خشم و پرخاشگری و خشونت پرداخته است. در این فصل با چرخشی بهسویِ مطالعات مردمنگارانه و تلاشهای نظری برای تببین رفتار و رویکرد جوامع مختلف به امر خشم و رفتار پرخاشگرایانه، تلاش میشود که دستاوردهای انسانشناسان را در این خصوص و بهویژه با مقایسه جوامع صلحطلبتر و آرامتر با جوامعی که بهنوعی هیجانی و مبارزهجو هستند، مطرح کند. فصل چهارم «خشم وجودی: از فرد تا سیاست» که آخرین فصل گزارش را تشکیل میدهد و نگاهی عمدتاً مبتنی بر روانکاوی اجتماعی را ارائه میدهد که اینجانب تنظیم کردهام. در این فصل با تأکید بر نظریات فروید و ژک لکان که دلالتهای مستقیمی به مسائل اجتماعی و فرهنگی دارند، تلاش شده است که منابع خشم و پرخاشگری و امکان بروز آن را با این رویکرد و درزمینۀ ارتباط سوژه با «دیگری» بررسی کند و تلاش دارد که ریشههای ناخودآگاهِ تجربۀ خشم و پرخاشگری را که خود ناشی از روابط اجتماعی هستند، آشکار سازد.
کتاب بر اساس سیر مشخصی تنظیم شده است و خواننده همچنین میتواند فصل یا فصولی از کتاب را که نیاز دارد و علاقهمند است، مطالعه کند. ضمن تقدیر از تلاش همکارانم در تدارک این گزارش، از آن روی که وظیفۀ نظارت و مدیریت گزارش بر عهدۀ اینجانب بوده است، هرگونه کاستی و خطا نیز تنها متوجه اینجانب خواهد بود.
اطلاعات کتابشناختی از خشمی که داریم
از خشمی که داریم (مقدمهای بر مطالعۀ خشم و ستیزه گری)، مهرداد عربستانی و همکاران، انتشارات انسانشناسی، ۱۳۹۸
سال | ۱۳۹۸ |
قطع | رقعی |
نوبت چاپ | اول |
تیراژ | ۱۰۰۰ |
تعداد صفحه | ۲۱۲ |
ناشر | انسانشناسی |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۹۵۵۲۶۲۹ |
برای دانلود بیست صفحۀ اول کتاب از خشمی که داریم روی لینک زیر کلیک کنید:
از خشمی که داریم بیست صفحۀ اول
پانویس
[۱]. Gallup
[۲]. Subanger
[۳]. Frustration
[۴]. Annoyance
[۵]. Irritation
[۶]. Proactive
[۷]. در سوره آلعمران آیه ۱۳۴ (الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّـهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ) فروبردن خشم یکی از خصال نیکان قلمداد شده است. اگرچه ممکن است کُدگذاری اخلاقی – هنجاری جوامع مسلمان، به یکسان، در برجستهکردن و وزندهی به این خصیصه همسان نباشند.