انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

یادداشت‌های پایان قرن (۳۱)

یادداشت‌های پایان قرن (۳۱)

فصل چهارم: اصالت وجود

  1. ماکس وبر، متفکر وجودی مدرنیته (ادامه از قبل )

باری، وبر در پیگیری نوعی شخصیت‌زدایی که توسط عقلانیت بوروکراتیک مدرن صورت می‌گیرد، به پدیده‌ای به نام «متخصص» برخورد می‌کند. متخصصان مدرنی که به جای حاکمان دیوانیِ پیشین عمل می‌کنند. او درباره این پدیده جدید (متخصص) که محصول جامعه عقلانی مدرن است، می‌گوید شخصیت‌زدایی به معنای اجرای وظایفی رسمی است که «احساسات نامعقول و تخمین‌ناپذیر انسانی را حذف می‌کند. فرهنگ مدرن به جای حاکمِ سَبک قدیم که با روح همدردی، مساعدت، خیرخواهی، و قدرشناسی کار می‌کرد، متخصص را می‌نشاند که تعلق عاطفی ندارد و با روحیه‌ای کاملاً حرفه‌ای عمل می‌کند» (وبر،۱۳۷۴).

ب. حفاظت و حمایت از عقلانیت

وبر در خصوص این حمایت موضع تحقیر آمیزی نسبت به رومانتیک‌هایی دارد که عقلانیت را مغایر با آزادی می‌دانند. چنانچه می‌گوید:

«هرقدر آزادیِ عمل بیشتر باشد ـ یعنی هر چه بیشتر از روند‌های طبیعت دور باشد ـ در نهایتِ امر، آن مفهومی از شخصیت نقش بیشتری پیدا می‌کند که شکوفایی خود را در هماهنگی هستی‌ِ درونی‌اش با ارزش‌های غایی معین و معانی زندگی می‌بیند… آن راز شخصیت که گهگاه توسط ترایچکه و به دفعات بیشتر از سوی دوستان رومانتیک او مطرح می‌شود، از این تاریک ‌اندیشیِ رمانتیک و تلاش‌های کورش برای حفظ آزادیِ اراده با محبوس کردن آن در اعماق تاریک دنیای طبیعی نشئت می‌گیرد». (وبر ، ۱۳۷۹ : ۱۴۵).

ج. اعتقاد به وجود معناهای ذهنی

وبر، پیش‌شرط رابطه اجتماعی را محتمل بودنِ مجموعه مفروضی از معنای ذهنی می‌داند. «تنها وجود این احتمال که نوع معینی از رفتار، متناسب با مجموعه مفروضی از معنای ذهنی رخ می‌دهد، موجودیت رابطه اجتماعی را تحقق می‌بخشد». (وبر ، ۱۳۸۱ )

د. تأئید عقلانیت معطوف به هدفِ توجیهِ وسیله، به وسیله هدف. به عبارتی تأئید اخلاق ماکیاولیستی

وبر در کتاب دانشمند و سیاستمدار، به صراحت اخلاق ماکیاولیستی را تأئید می‌کند. اخلاقی که مبتنی بر مسئولیت خودِ فرد است. «کسی که قصد دارد به کار سیاست بپردازد و خصصوصاً سیاست را پیشه خود سازد باید به این تضادهای اخلاقی و به مسئولیتی که در پیش دارد واقف باشد. تکرار می‌کنم چنین کسی با قدرت‌های شیطانی که در تمام خشونت‌ها در کمین نشسته‌اند وارد مصالحه می‌شود» (وبر ، ۱۳۶۸ : ۱۸۴).

اما آیا وبر، با تأئید اخلاق ماکیاولیستی، اخلاق عقیدتی یا به تعبیری اخلاق کانتی را نفی می‌کند؟ ـ مسلماً نه! او همزمان آن‌گونه اخلاق را هم در نظر دارد: «عمیقاً خود را تحت تأثیر یک مرد پخته احساس می‌کنم که اعم از اینکه پیر باشد یا جوان خود را واقعاً، از عمق روح، مسئول عواقب اعمال خود می‌داند و با عمل به اصولِ اخلاقی مبتنی بر مسئولیت در برهه‌ای خاص اعلام می‌کند “غیر از این کاری نمی‌توانم بکنم، و لذا همین جا به کار خود پایان می‌دهم”…حال مشاهده می‌کنیم که اخلاق مسئولیتی و اخلاق عقیدتی دو مقوله متضاد نیستند، بلکه یکی مکمل دیگری است و متفقاً انسانی را که می‌تواند مدعی حرفه سیاست باشد به وجود می‌آورند ».  ( وبر ، ۱۳۶۸: ۱۸۶)

اکنون شاید از خود بپرسیم پس تعارض وبر با عقلانیت مدرن در چیست؟ وبری که چنین دفاعیاتی همه جانبه از عقلانیت جدید دارد و همواره در صدد مرزبندی خویش با منتقدانِ ضد مدرنیستی است، به چه چیز این سازوکار عقلانی معترض است؟ این پرسش ما را به آبشخور تفکر وجودیِ وبر، یعنی همان محلی که متن به قصد آن برپا شد و پیش می‌رود نزدیک می‌سازد، بی‌آنکه وی خود شخصاً از آن قلمروی فکری خویش سخنی به صراحت بگوید… دنیس رانگ، وی را یک اگزیستانسیالیست زودرس می‌داند، که به چشم دوست نزدیکش کارل یاسپرس قهرمانی اگزیستانسیالیست بود. از نظر او وبر کسی است که «با شکستن تمامی صُوَر وهم ‌آلوده، بنیادهای وجودی خویش را آشکار ساخت» . (رانگ دنیس ، ۱۳۸۱ : ۶۹ ).

آشکارسازی بنیادهای وجودی بشر، به واسطه طریقی که وبر در صحنه زندگی عملی و فکری خویش اتخاذ کرده است، ماهیت همان تعارضات همزمانی را می‌سازد که وی، علارغم جدیتی که در دفاع از عقلانیت دارد، آن را قفس آهنین نیز می‌نامد. و این یعنی بین وبری که به دفاع از عقلانیت بوروکراتیک و اقتدار نظم سازمانی مدرنیستی بر می‌خیزد و وبری که کل این مجموعه را به قفس آهنین انسان مدرن تشبیه می‌کند، به هیچ وجه تقدم و تأخری وجود ندارد. هر دو همزمان و توأماً یک وبر هستند و وابسته به یک نگرش فکری. تقصیر از وبر نیست که معمولاً عرف و عادت قلمروهای فکری بر این بوده که یا تمامی انرژی و بصیرت آگاهی و تأملات، صَرف دفاع از یک وضعیت و مخالفت با وضعیتی مغایر شده است، (و بدین ترتیب در آرزومندی حذف و محو ریشه‌ای وضعیت مقابل در درون وضعیت مورد دلخواه بوده‌اند،) یا در صدد برآمده‌اند تا به واسطه عقلانیتی «برتر»،  تعارضات را کنترل کنند…

(ادامه دارد …)