انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

از اقتصاد سیاسی فرهنگ تا اقتصاد سیاسی اطلاعات

نیکلاس گارنهام برگردان حسام حسین زاده

اقتصاد سیاسی فرهنگ در حال حاضر به نقطه عطف بسیار مهمی دست یافته است. تا به این نقطه، اقتصاد سیاسی فرهنگ بر روی اثرات شیوه تولید سرمایه دارانۀ فرهنگ در الگوهای مصرف فرهنگی، بر ماهیت و کیفیت محصولات فرهنگی و خدمات تولید شده و بر اثر ایدئولوژیک آن ها تمرکز کرده است. تمرکز در حال حاضر به رابطه بین بخش فرهنگی و اقتصاد گسترده تر منتقل شده است. صنایع فرهنگی تقاضای فرهنگی نهایی را تامین می کنند که در حال حاضر به عنوان زیربخشِ بخش اطلاعاتی بسیار بزرگ تری دیده می شود که طیف وسیعی از محصولات اطلاعاتی و خدماتی را تهیه می کند، بخشی که ساختار و پویایی آن تا حد زیادی شکل گرفته و هدایت شده از درون تولید است. مشکل کار و کالای غیرمادی به طور فزاینده ای در محوریت سراسر شیوه تولید سرمایه دارانه مشاهده می شود.

این تغییر در تمرکز شامل تغییری مهم در چشم انداز نیز می شد. ضعف عمده اقتصاد سیاسی فرهنگ، مربوط می شد به خوانش ناقص میراث مارکسیستی آن، تمرکز یک طرفه بر درگیری توزیعی بین کار و سرمایه از طریق بازارهای مصرف و دولت. این درگیریِ رقابتیِ نادیده گرفته شده بین سرمایه ها، که به نوبۀ خود منجر به توجه به سیستم تولید به عنوان جعبه سیاه شده است، تنها مانع برای بازتولید و گسترش آن کار و مداخله دولت از طرف آن بود. این پیامدهای مهم تحلیلی ای در بر داشت. اول، با تمرکز بر اثرات توزیعی سرمایه داری از افزایش بهره وری آن غافل می شود. این برای هر اقتصاد سیاسی فرهنگی مهم است چرا که موردی است که عظیم، و تا به امروز خودکفا باقی مانده است، روند رشد بهره وری مادی است که زمان و منابع لازم برای تولید بسیار گسترش یافته و مصرف فرهنگی ما را تولید می کند که ما آن را وابسته به مدرنیته سرمایه داری می دانیم. دوم، با کار در یک دوگانه بازار-غیربازار، این به اشتباه برای تجزیه و تحلیل روش های پیچیده تجهیز می شود که در آن ساختارهای مختلف بازار، سیستم های تنظیم و ساختارهای سازمانی در پاسخ به این مشکلات اجتناب ناپذیر ناشی از «هماهنگی» باهم کار کرده اند.

با این تغییر کلی در تمرکز و چشم انداز، اقتصاد سیاسی فرهنگ با دیگر جریان های اقتصاد سیاسی ترکیب شد که مباحثات مربوط به توسعه و سیاست سرمایه داری را مطالعه می کنند که به عنوان دیدگاه اقتصاد اطلاعات/جامعه اطلاعات شناخته می شود. اصطلاحات اطلاعات، اقتصاد اطلاعات و جامعه اطلاعات قطعاً به اندازۀ مفاهیم فرهنگ، ارتباطات یا رسانه رضایت بخش است. من آن ها را در اینجا به عنوان شرح مختصر مناسبی از این تغییر مهم و، از نظر من، الزامی استفاده می کنم. با توجه به نیاز و اهمیت این تغییر، با این حال شامل پذیرش هیچ یک از تحلیل های خاصی که تحت عنوان اقتصاد سیاسی جامعه اطلاعات آمده است، به مراتب کمتر از صحت سیاست های مبتنی بر آن ها، نمی شود.

این تغییر شامل سه تفاوت عمده در تمرکز شده است. اول، شناخت فزایندۀ حالت مدرن تولید فرهنگی به عنوان سیستم بازتولیدیِ مبتنی بر تکنولوژی و تولید بر اساس اقتصاد خاصی از مقیاس و دامنه با تمرکزی بر توسعه فناورانه، و به طور خاص، اقتصاد و تنظیم شبکه ها. دوم، به رسمیت شناختن ویژگی های غیرمادی کار فرهنگی منجر به مطالعه ای گسترده تر بر روی آنچه که به عنوان کارگران دانش یا اطلاعات شناخته می شدند و مسئله کلی تر بهره وری در بخش خدمات در حال رشد شد. سوم، به رسمیت شناختن ویژگی ها و ناپایداری ها در بازار برای کالاها و خدمات نمادین منجر به اقتصاد سیاسی اطلاعات گسترده تری شد. تاثیر این سه تحول بود که قاطعانه تمرکز را از مطالعه فرهنگ به عنوان تقاضای نهایی به سمت مطالعه کالاها، خدمات و شبکه های ارتباطاتی اطلاعات، به عنوان تولیدکننده درجۀ اول محصولات و خدمات انتقال داد، توسعه ای که توسط خواسته های فرهنگی خانواده های جهت دهی نمی شد بلکه توسط پویایی های درون تولید به طور کلی جهت دهی می شد.

 

منبع:

Wasko, J., Murdock, G. and Sousa, H. (2011), The Handbook of Political Economy of Communications. New Jersey: Blackwell Publishing Ltd.