انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ارومیه در جنگ جهانی اول: نگاهی به کتاب نامه های ارومیه

بیات؛ کاوه، ۱۳۸۰؛ نامه های ارومیه/اسناد و مکاتبات محمدصادق میرزا معزالدوله، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز

کتاب نامه های ارومیه مجموعه اسناد و مکاتبات محمدصادق میرزا معزالدوله(۱۳۲۷-۱۲۵۴) نوه ی عباس میرزا ولیعهد، در زمانی است که او حاکم ارومیه بوده، یعنی شوال ۱۳۳۳-ربیع الاول ۱۳۳۴ ق/ مرداد ۱۲۹۴-بهمن ۱۲۹۴ش. اسنادی که در این کتاب چاپ شده است در اختیار نوه ی معزالدوله، شادروان بیژن معزی بوده که در فرانسه اقامت داشت و این نامه ها از طریق دوست مشترکی در اختیار شادروان ایرج افشار گرفته است. افشار پس از بررسی نامه ها آن ها را شایسته چاپ می داند و در اختیار کاوه بیات قرار می دهد تا استنساخ و تنظیم کند که نتیجه کار بیات کتاب حاضر است. بیات مقدمه جامع و مفصل و دقیقی نیز بر این مجموعه نامه نوشته است. این کتاب بخشی از مجموعه تاریخ است که دبیر آن ایرج افشار بود.

بیات در سرآغاز مقدمه این کتاب می نویسد: “در خلال تحولات پر فراز و نشیب جنگ جهانی اول در ایران هیچ یک از ایالات کشور همانند آذربایجان آسیب و صدمه نیافت. موقعیت جغرافیای آذربایجان در مقام حد فاصل دو حوزه متلاطم قفقاز روس و حدود شرقی عثمانی از یک سو و تنوع قومی و فرهنگی مردمانش از سویی دیگر زمینه را برای حوادث مهیبی فراهم ساخت که آذربایجان و بویژه ولایت ارومی را در خلال سال های جنگ و بعد از آن در خود پیچید…” (ص ۱۱) گروه های مختلف دینی و قومی که از دیرباز در این منطقه حضور داشتند و دارند در جریانات جنگ درگیر شدند و هریک از دولت های روس و عثمانی و بعدتر آمریکا، فرانسه و انگلیس سعی کردند با تکیه بر اختلافات آن ها، شرایط را طبق خواست خود به پیش برند. علاوه بر این ها مصائب ناشی از جنگ باعث شد تا اقوام دیگری همچون جلوهای حکاری و ارامنه عثمانی به این منطقه سوق داده شوند که این نیز بر پیچیدگی اوضاع افزود و در نهایت سبب ساز بروز درگیری های خونین و گسترده ای گردید که کسروی آن را “داستان دلگداز ارومیه” خوانده و آثار و پیامدهای آن را تا امروز نیز می توان پی گیری کرد.

بیات تحولات این دوره را با تکیه بر مطالعات زیرینسکی و دیگران به شش دوره تقسیم کرده است که در مقدمه کتاب شرح داده شده اند. حکومت معزالدوله و اسناد این کتاب مربوط است به دوره سوم این تقسیم بندی، مقارن با تصرف تبریز (ژانویه ۱۹۱۵/ بهمن ۱۲۹۳) و ارومیه (مه ۱۹۱۵/ خرداد ۱۲۹۴) توسط روس ها که البته پیش از آن در تصرف قوای عثمانی بودند. در این زمان گروه هایی که در زمان حکومت عثمانی تحت فشار قرار داشتند از جمله ارامنه و آسوری ها تلاش کردند تا “داد خود را بستانند” و دور تازه ای از انتقام جویی ها به این ترتیب آغاز شد. این دوره تا انقلاب ۱۹۱۷ روسیه ادامه می یابد. در این دوره دولت ایران سعی کرد با انتصاب افرادی چون یمین الدوله، معزالدوله و اعتمادالدوله به حکومت ارومیه سروسامانی دهد ولی قدرت فراوانی که روس ها و کنسولگری روس در ارومیه به سرپرستی بازیل نیکیتین داشتند مانع از این کار شد و حوادثی که در دوره های بعدی روی داد نیز به نفع مردمان این منطقه پیش نرفت.

چنان که در مقدمه کتاب آمده است، از دوره سوم این تحولات اطلاعات چندانی در دست نیست. کسروی هشت صفحه به آن پرداخته و از معزالدوله نیز نامی نیاورده و کتاب تاریخ رضائیه محمد تمدن نیز در همین حدود. چنین است که یافته شدن این اسناد و چاپ آن ها در بررسی و مطالعه تاریخ آذربایجان در زمان جنگ جهانی اول اهمیت مضاعفی می یابد.

پس از فوت مظفرالدین شاه و رفتن محمدعلی میرزا به تهران، استقرار ولیعهد در دارالسلطنه تبریز که سنت دیرینه حکومت قاجاریان بود، مختل شد و اشغال مناطقی از شمال ایران توسط ارتش روس، از سر گیری آن را دشوارتر کرد. پس از شکست روس ها از قوای عثمانی در زمستان ۱۳۳۳ قمری/ ۱۲۹۳ شمسی، گرچه این شکست چند ماه بعد جبران شد اما اقتدار روس ها دچار خدشه گشت و در همین دوران پس از یک رشته مذاکرات، محمدحسن میرزا در آوریل ۱۹۱۵/فروردین ۱۲۹۴ وارد تبریز شد. معزالدوله خوانسالار ولیعهد بود.(پیام بهارستان) و در این میان مسئولیت بلدیه ی تبریز نیز به او سپرده شد. ولیعهد به سرعت حکام پیشین را که به نوعی تحت تاثیر روس ها بودند برکنار کرد. حاکمی که او برای ارومیه درنظر داشت با مخالفت سرسختانه ی روس ها روبرو شد و او عموی خود یمین الدوله را انتخاب کرد. انتخابی ناشایست که بیش از یک ماه نتوانست حکومت خود را حفظ کند و در حرکتی عجیب پس از آن که حاضر نشد جای خود را به حاکم بعدی بدهد، برای حفظ مقام اش خود را تحت الحمایه روس قرار داد. معزالدوله در چنین شرایطی وارد ارومیه شد. خود او اوضاع ارومیه را چنین توصیف می کند: “ولایت ارومی از چندی به این طرف از حکومت دولت علیه محروم و در تحت اوامر و احکام دیگران مأمور و محکوم بوده حالا تازه اهالی بدبخت دانسته اند که دولت علیه ایران در این ولایت نماینده دارد و علاوه موقع امروز این جا به واسطه مجاورت حدودیه و اقدامات خصمانه دو دولت رقیب و متخاصم میدان جنگ واقع شده و یک اهمیت فوق العاده کسب کرده است که در حقیقت جالب مراقبت و توجه مخصوص اولیای امور است و اهمیت فعلیۀ این ولایت به نقطه ای منتهی گشته است که هر ساعت باید منتظر ظهور عمده مخاطره بود.” (سند ۱۰۷)
در این دوره وضعیت آذربایجان بسیار پیچیده است. از سویی حکومت ایران با اقداماتی چون استقرار مجدد ولیعهد در تبریز و عزل و نصب های وی و فرستادن حاکمان مورد نظر برای مناطق مختلف تلاش کرد حاکمیت خود را بر این ایالت تحقق بخشد و از سویی حضور پر قدرت روس ها به همراه نیری نظامی پرتعداد و قدرتمند تعارض و تنش را موجب شده بود. “تعارض و تنش حاصل از این دو تلاش متناقض یکی از مهم ترین جنبه هایی است که از بررسی این مجموعه سند آشکار می شود.”
بیات مشکلاتی که معزالدوله با آن درگیر بوده است را به دو گروه تقسیم کرده است. گروه نخست مسائلی است ریشه دار و عمیق که به ضعف کلی حکومت قاجار و ناتوانی آن برمی گردد همچون فقدان نیروی نظامی مکفی، خالی بودن خزانه حکومت و… و گروه دوم که موضوع اصلی این مجموعه سند را تشکیل می دهد، حضور و مداخله گسترده روس ها است در امور ولایتی و تلاش معزالدوله برای مقابله ای محتاطانه با این وضع. بیات با بررسی این نامه ها معتقد است که او از همراهی چندانی از سوی حکومت برخوردار نبوده است. “اکثر خواسته های مشخص او بی جواب می ماند و یا اگر پاسخی می گرفت پاسخی بود کلی و بی نتیجه. مانند… پاسخ محمد حسن میرزا(ولیعهد) به اظهار نگرانی معزالدوله از افزایش فشار و تضییقات روس ها بر اهالی شهر به بهانه احتمال تسری مرض وبا و تقاضای چاره اندیشی او (سند۶۱) که بیشتر به نوعی بحث فلسفی – کلامی شباهت دارد تا یک دستورالعمل حکومتی… : «در هر حال معتقد به مقدرات الهی باشید که قبض و بسط تمام امورات در قبضۀ قدرت و مشیت اوست. انتشار بعضی اخبار موحشه و اقدامات مخلوق تغییری و تبدیلی در تقدیرات حق نخواهد داد. رحم و فضل خداوندی همه وقت شامل حال مردم است. البته راپورت امورات و پیشنهادات حضرات را سریعاً به عرض برسانید، بعد اقدامات مقتضیه به عمل آورید…»(سند ۶۲).” (ص ۲۷)
تصویر معزالدوله در مجموعه نامه هایش فردی است با سرمایه فرهنگی بالا که درک خوبی از اوضاع کشور و منطقه دارد و اهمیت شرایط خطیری را که در آن قرار دارد به خوبی درک می کند. او قدرت چندانی نداشته و حکومت نیروی نظامی کافی در اختیارش قرار نداده بود. در نامه ها به حدود ده قزاق اشاره شده که از طرف روس ها در اختیار حاکم ارومیه قرار گرفته اند و البته پرداخت حقوق آن ها نیز با دولت ایران بوده است. ظاهراً در هنگام حرکت معزالدوله پنجاه سوار معین شده بود که به عنوان قوای دولتی همراه او بروند ولی در نهایت هیئات دولت پرداخت هزینه آن ها را تصویب نمی کند که موجب اعتراض نظام الملک پیشکار ولایتعهد می شود(سند۱۲) در نامه ها معزالدوله بارها از نداشتن قوای نظامی کافی شکایت کرده است (به عنوان نمونه اسناد ۷،۹،۷۴و…) و همین طور از نداشتن پول برای پرداخت حقوق معوقه قشون(سند ۵۶). در بسیاری از نامه هایی که سرپرست کنسولگری روس برای او نوشته، می توان قدرت روس ها و ناتوانی نماینده حکومت ایران را دریافت. بازیل نیکیتین در پاسخ به درخواست معزالدوله برای اعلام دلیل بازداشت یکی از اهالی توسط روس ها می نویسد: “…در خصوص گرفتاران و محبوسین لازم است از نظامیان توضیحات خواست ولی به اعتقاد دوستدار به حکومت جلیله آن قدرها لزومیت نخواهد داشت که دلیل توقیف محبوسین را بداند…” (سند ۱۴۶). ولی با تمام این ها معزالدوله برای پیش بردن کارش تلاش فراوانی می کند و در هرکجا که می توانسته در مقابل روس ها ایستادگی کرده است.
مشکلات معزالدوله او را در برهه ای از همین دوران کوتاه حاکمیت، به فکر استعفا می اندازد که البته ظاهراً عملی نمی شود. ولی او در نامه ای خطاب به “ریاست جلیله قشون کل آذربایجان” با لحنی نسبتاً تند از عدم همراهی حکومت با خود گله می کند و امکان استعفا را مطرح می کند : “چنان که سابقاً عرض کرده است بنده به امیدواری توجهات و مساعدت های اولیای امور، خاصه حضرت اشرف عالی از تبریز حرکت و به ارومیه آمد. در این مدت هر قدر داد و فریاد و استعلاج و استمداد نموده است ابداً جواب مُسکتی به عرایض و اظهارات خود نشنیده توجه و مرحمتی نسبت به امور این ولایت ندیده است و شاید من بعد هم هرچه بگوید و بنویسد از قبیل اغراقات تصور شده، وقعی به عرایض صادق گذاشته نشود… منتها بنده چند روزی تأمل نموده در صورتی که ببیند از طرف اولیای امور اقدامی نمی شود مسلم است استعفای خود را تقدیم و ناچار حرکت خواهد نمود…” (سند ۴۸)
اما نهایت کار معزالدوله برکناری او پس از شش ماه بود. ظاهراً این امر تحت فشار روس ها و به درخواست آن ها بوده است. برکناری معزالدوله به نحو توهین آمیزی پیش از آن که از طرف حکومت ولیعهد در تبریز به او ابلاغ شود، از سوی کنسول گری روس به او اعلام می شود : “دو روز قبل نایب قونسول، وقت غروب به حکومت آمده و از طرف ویس قونسول اظهار داشته که بر حسب تلگرافی که به ما رسیده شما از مأموریت ارومی معزول و باید به طرف تبریز حرکت نمایید.” (سند ۱۸۲) او در شهریور ۱۳۲۷ فوت شده و در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شده است.(سایت آرامگاه ظهیرالدوله)
بیات عقیده دارد گرچه معزالدوله از نظر دوام و استمرار حکومت اش موفق نبود ولی اگر مبنای ارزیابی او نحوه ی ملکداری و حکومت، تأکید و پافشاری بر اصول و در عین حال اجتناب از برخورد و رویایی در آن وضعیت باشد، کارنامه او ناموفق نیست. “از مجموعه این مکاتبات چنین بر می آید که معزالدوله به رغم تمامی دشواری ها ذره ای در حفظ منافع کشور کوتاهی نکرد و به همین دلیل نیز دوران حکمروایی او دوام و استمرار چندانی نیافت.” (ص ۳۳)
منابع
– بیات؛ کاوه، ۱۳۸۰؛ نامه های ارومیه، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز
– پیام بهارستان، شماره ۸، ۱۳۸۹
– www.zahirdowleh.com

فهرست مطالب کتاب:
-مقدمه
-نامه ها
شوال ۱۳۳۳
ذی قعده ۱۳۳۳
ذی حجه ۱۳۳۳
محرم ۱۳۳۴
صفر ۱۳۳۴
ربیع الاول ۱۳۳۴
-ضمایم
تصاویر نمونه هایی از اسناد
فهرست اسناد و موضوع هریک به اختصار
فهرست اعلام

پرونده «قاجار» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/10171