انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ارزش ‏های انسانی و بازار: چگونگی شکل گیری و تداوم ‏بیمه‏ عمر‏ در امریکا

( رهیافت فرهنگی در جامعه شناسی اقتصادی)*

در آغاز ، ذکر چند نکته درباره جامعه شناسی اقتصادی حائز اهمیت است. اول : در حالی که اقتصاددانان، کنش ‏های انسانی را به کنش‏ های اقتصادی و عقلانیت منفعت‏ طلب شخصی تقلیل می ‏دهند و آن را در هاله ‏ای از مفاهیم انتزاعی (عرضه و تقاضا) و زمان انتزاعی می‏پیچند و با دیدی صرفاَ اقتصادی به موضوعاتی مانند ، پول، قیمت،‏ پس انداز، بودجه، بیمه عمر و نظایر آن می ‏نگرند، جامعه ‏شناسی اقتصادی، کنش ‏های انسانی را در دو مجموعه‏ در هم تنیده کنش های اجتماعی (روابط، مناسبات و نهادهای اجتماعی) از یک سو و کنش ‏های اقتصادی و منفعت ‏طلبی از سوی دیگر قرار می ‏دهند. جامعه‏ شناسی اقتصادی، هم به نقش و تاثیر روابط،‏ نهادها و کنش ‏های اجتماعی بر کنش‏ های اقتصادی توجه دارد و هم به نقش و تاثیر کنش ‏های اقتصادی بر روابط و کنش ‏های اجتماعی تاکید دارد. دوم آن که اقتصاددانان،‏ اقتصاد را به اقتصاد بازار تقلیل می ‏دهند، در صورتی که در جامعه‏ شناسی اقتصادی، اقتصاد قائم به ذات هم داریم که می‏ تواند متکی به اقتصاد بازار نباشد. به علاوه بازار صرفاَ جنبه‏ اقتصادی ندارد، بلکه جنبه‏ های اجتماعی و فرهنگی نیز بر آن حاکم است. این جنبه‏ ها بر فرآیند ها و کم و کیف بازار تاثیر می‏گذارد. سوم آن که در جامعه ‏شناسی اقتصادی، منفعت اقتصادی حرف اول را نمی ‏زند، ‏بلکه عوامل و واقعیت‏ های اجتماعی دیگری در پیوند با منفعت اقتصادی مطرح است. در یک کلام جامعه همیشه وجود دارد. چه منفعت و کنش اقتصادی منفعت ‏طلبانه در برابرش قوی باشد و چه ضعیف باشد. (حک شدگی قوی یا ضعیف). چهارم آن که جامعه‏ شناسی اقتصادی کلاسیک، کل ‏نگر است و به مقولات کلی مانند طبقه، روح سرمایه‏داری و سرمایه‏داری عقلانی و امثال آن در پیوند با منفعت‏ اقتصادی می ‏نگرد. در حالی که جامعه‏ شناسی اقتصادی جدید جزء نگر است و به مقولات ریزی مانند قیمت، ‏بودجه،‏ بازار بورس، پس‏انداز، بیمه عمر و نظایر آن در پیوند با روابط اجتماعی می ‏نگرد. پنجم و دست آخر آن که جامعه ‏شناسی اقتصادی جدید خصلتی متنوع و متکثر دارد و مشتمل بر رهیافت ‏های شبکه ‏ای،‏ ساخت اجتماعی، سازمانی، انتخاب عقلانی و‏ مقایسه‏ ای- تاریخی و فرهنگی است. ویویانا زلیزر ( Viviana Zelizer) از جامعه ‏شناسان اقتصادی جدید است که در رهیافت جامعه ‏شناسی اقتصادیِ فرهنگ قرار می‏گیرد. و از منظر فرهنگ و ارزش‏ های فرهنگی به موضوع منفعت ‏طلبی اقتصادی و هم چنین نقش ارزش‏ ها و ساختارهای معنامحور در زندگی اقتصادی پرداخته است. او در پژوهش خود به سال ۱۹۷۸ «ارزش‏های انسانی و بازار: بیمه‏ی عمر را در امریکای قرن نوزدهم» هدف مطالعه‏ خود قرار داده است. تعریف بیمه عمر قبل از بیان پژوهشِ «زلیزر» ابتدا لازم است آشنایی کلی با بیمه‏ عمر داشته باشیم. بیمه‏ عمر یک نوع سرمایه‏گذاری با سود تضمینی است که علاوه بر پس ‏انداز و پرداخت سود به بیمه‏گذار، پوشش‏ های بیمه ‏ای متنوعی برحسب قرارداد از سوی بیمه‏گر (شرکت بیمه) به وی تعلق می‏گیرد. فرد بیمه‏گذار (بیمه‏ شده) ماهیانه یا سالیانه مبلغی را تحت عنوان حق بیمه پرداخت می‏کند و علاوه بر سود سپرده‏گذاری، از امکانات پوشش‏ های بیمه برخوردار می‏ شود. یکی از پوشش ‏های بیمه ‏ای در صورت فوت بیمه شده در حالت های طبیعی، بیماری، حادثه،‏ زلزله ،‏ تصادف رانندگی و امثالهم است که مبلغ مقرر طبق قرارداد به بازماندگان وی برحسب قید در بیمه ‏نامه، مانند همسر، ‏فرزند، خواهر و….) تعلق می‏گیرد. این مبلغ سرمایه فوت نامیده می‏شود. پوشش ‏های بیمه موارد دیگری مانند تامین مخارج بیماری ‏های لاعلاج،‏ نقص عضو و مستمری از کار افتادگی را نیز در بر می‏گیرد. مقدمات زلیزر «زلیزر» کارش را با مطالعه‏ ریچارد تیتموس جامعه‏ شناس انگلیسی درباره نظام جمع‏ آوری خون در بریتانیا و امریکا آغاز می‏کند. در بریتانیا مردم خون را داوطلبانه و رایگان اهدا می‏کنند. اما در امریکا بخشی از خون به وسیله‏ مردم اهدا می ‏شود و بخش دیگر در بازار به صورت کالا خرید و فروش می ‏شود و تجارت سودگرایانه بر آن حاکم است. تیتموس به سه دلیل این نوع تجارت را زیر سوال می‏ برد: اول: نظام تجاری توزیع خون، هزینه ‏های بالا و کارایی کمتری در مقایسه با نظام اهدایی خون دارد(برهان ناکارایی). دوم آن که در بازار تجارت خون، فقرا استثمار می‏ شوند. بی ‏بضاعت‏ ها، بیکارها، سیاه‏پوست‏ها و زاغه ‏نشین‏ها به پول محتاج ‏اند و ثروتمندان خون آن ‏ها را با هزینه‏ های ناچیز به مصرف می ‏رسانند و بدین طریق آنها را مورد بی‏عدالتی قرار می ‏دهند (برهان بی‏ عدالتی). سوم و مهم ‏تر آن که تجارت خون موجب از میان رفتن ارزش‏ ها و هنجارهای حیات اخلاقی جامعه می‏ شود، احساس مسئولیت اخلاقی را در میان افراد جامعه به مخاطره می‏اندازد و روحیه‏ بخشش و اهداگری به هم نوع را از انسان سلب کرده و همبستگی میان انسان‏ها را تضعیف و زایل می‏کند (برهان فساد و زوال ارزش ‏های اخلاقی). تیتموس نتیجه می‏گیرد چیزهایی مانند اهدای داوطلبانه‏ خون، اهدای اعضای بدن، فرزند خواندگی و مشارکت در آزمایش ‏های پزشکی نباید وارد حوزه تجارت و بازار شوند. وجود روابط اهداگرایانه حس وظیفه انسانی را در جامعه دامن زده و موجب تقویت ارزش ‏های اخلاقی، نوع دوستی و همبستگی اجتماعی می‏شود. زلیزر به دست نوشته‏های اقتصادی و فلسفی مارکس اشاره دارد. مارکس در این کتاب روشن می‏سازد که چگونه جوامع بورژوایی وجوه زندگی انسانی را به کالایی قابل فروش تقلیل می‏ دهند. به طور مثال تن فروشی و فروش افراد چگونه در نهایت روند حقارت و تحقیرآمیز آدمی است. «پیتر بلا» هم با این که به مبانی بازار باور دارد، اما اذعان می ‏دارد چیزهایی مانند عشق و رستگاری که جنبه روحی،‏ غیرملموس و غیرمادی دارند،‏ هنگامی که در معرض فروش و نرخ‏‏گذاری قرار می‏گیرند،‏ ارزش کانونی و معنوی‏ شان ویران می ‏شود. عشق به فاحشگی و برکت روحانی به منصب روحانی بدل می ‏شود. کالایی شدن چیزهای غیرمادی، ارزش‏های معنوی و نهفته در آن‏ ها را متلاشی می‏کند. با تجاری و بازاری شدن اعضای بدن نیز امر خیرخواهانه و انسان دوستانه‏ اهدای داوطلبانه به مخاطره افتاده است و حرمت اخلاقی بدنِ آدمی به عنوان ارزشی والا به حاشیه رفته است. فروش اجساد پس از مرگ برای آموزش در دانشکده‏های پزشکی که گاه از سر نیاز و منفعت شخصی خویشاوندان و یا از سوی افراد سودجو انجام می‏ شود، نشان می ‏دهد که چطور رابطه‏ معنوی متوفی با این اشخاص و یا روح انسان دوستی افراد سودجو به حسی ویران گر و تهی از ارزش‏های اخلاقی بدل گشته و در نتیجه وجدان اخلاقی جامعه را جریحه ‏دار کرده است و لذا عموم مردم از فروش بدن‏ های شان و یا اجساد مردگان شان بنابه دلایل قومی، مذهبی و احساسی سرباز می‏ زنند و کسانی که مبادرت به چنین کاری کنند مورد تقبیح و انزجار قرار می‏گیرند. دانشکده‏ های پزشکی هم ترجیح می ‏دهند،‏ اجساد را از طریق داوطلبان و بدن ‏های بی‏صاحب به دست آورند. روش پژوهش زلیزر زلیرز پس از این مقدمات، روند تحول بیمه‏ی عمر را در پیوند با ارزش ‏های فرهنگی در امریکای قرن نوزدهم نشان می ‏دهد. مطالعه‏ وی بر تحلیل کیفی اسناد و مدارک تاریخی شامل جزوات تبلیغاتی شرکت ‏های بیمه، ‏مجلات بیمه،‏ روزنامه ‏ها و رساله ‏ها، کتب درسی بیمه، دفترچه ‏های راهنمای آژانس ‏های بیمه، خاطرات و نامه ‏های کسب و کار،‏ راهنماهای ازدواج بیوه ها و جزوات منتقدین به بیمه‏ عمر و اسناد دولتی در قرن نوزدهم مبتنی است. سئوال اول زلیزر در اوایل قرن نوزدهم، صنعت بیمه با گسترش عقل‏گرایی و منفعت ‏طلبی و فایده‏ مندی اقتصادی از بیمه ‏های زندگی، آتش سوزی و کشتی‏ رانی عبور کرده و وارد حوزه‏ بیمه‏ عمر و کسب و کار و پول ‏سازی از مرگ شد. اما تا اواسط قرن نوزدهم رونق نگرفت. چرا؟ برخی صاحب نظران بر این باورند که شرکت‏ های بیمه در امریکای اوایل قرن نوزدهم آن چنان که باید دست به تاسیس و گسترش نظام شبکه ‏ای فراگیر و موثر نزده و در راه اندازی سیستم نمایندگی بیمه در شهرها آهسته و کند عمل کرده ‏اند و تنها به آگهی ‏های تبلیغاتی اکتفا نمود‏ه‏ اند. به بیان دیگر این صنعت از وجود فنون بازاریابی شبکه‏ ای و هزاران فعال نمایندگی فروش چندان بهر‏ه‏ای نبرده بود. اما از اواسط قرن نوزدهم، شبکه ‏ها و دفاتر نمایندگی در شهرهای امریکا گسترش یافت و موجبات رونق این صنعت را فراهم کرد. ولی زلیزر نشان می ‏دهد که تحلیل شبکه ‏ای نوعی مطلق‏گرایی در تحلیل پدیده‏ های اقتصادی مانند صنعت بیمه عمر است. به نظر او ارزش ‏ها و ساختارهای معنا محور اساس هر پدیده‏ اقتصادی است. یافته ‏های «زلیزر» حکایت از آن دارد که در امریکای اوایل قرن نوزدهم، بیمه‏ عمر با مقاومت فرهنگی سرسختانه‏ آحاد جامعه روبرو شد. بیمه عمر امری غیراخلاقی و ناپسند تلقی می‏شد. این بیمه نه فقط انگیزه برای قتل و یا آرزوی مرگ انسانی دیگر را برای ذی نفعان ایجاد می‏کرد، بلکه قیمت بازاری روی جان انسان می‏گذاشت و زندگی انسان را بر اساس پول اندازه‏گیری می‏کرد. عرضه‏ مرگ در بازار در واقع یک تعرض به نظام ارزش ‏های پاسدار حرمت جان انسان بود. جان آدمی قیمت ندارد و قیمت‏گذاری روی جان انسان جایز نیست. جان انسان مقدس است و حرمت دارد و عرضه‏ آن در بازار بی ‏حرمتی به آدمی است و نباید آن را در معرض کالایی شدن، تجارت، بازار و پول قرار داد. دورکیم می‏گوید ذهن آدمی از دوگانه‏ «مقدس و بی حرمت» احتراز می‏کند. آنچه مقدس است، بی‏ حرمت نیست و آنچه بی‏حرمت است، مقدس نیست. آن جا که انسان معبد روح مقدس است، تجاری کردن جانش و نرخ‏ گذاری پولی بر مرگش بی‏ حرمتی و توهین به مقدسات است. فروشنده‏ بیمه‏ عمر دلال مرگ است و از بدترین فاجعه زندگی کسب درآمد می‏کند. پولِ حاصل از کسب و کار مرگ، پول کفرآمیز و کثیف است و بنابراین کالایی شدن مرگ چیزی جز سوداگری جان مقدس آدمی نیست و مشروعیت اخلاقی و دینی ندارد. به علاوه قوانین حاکم بر امریکای آن دوران بر بی زاری فرهنگی از ارزیابیِ اقتصادی مرگ با عنوان «زندگی مردآزاد ارزیابی پولی ندارد» مهر تایید می ‏زد. قوانین امریکا با حمایت از زندگی بشر در برابر تجارت اذعان می ‏داشت که بدن انسان دارایی مالی محسوب نمی‏شود و قابل فروش نیست. هم چنین در آن دوران وظایف متوفی بر دوش همسایه ‏ها و خویشاوندان بود. از دفن و کفن و مراسم سوگواری گرفته تا مراقبت از بیوه‏ها و یتیمان را جامعه بر عهده داشت و آن را مسئولیت اجتماعی خود می ‏دانست. از دلایل دیگری که عموم مردم در برابر بیمه‏ عمر از خود مقاومت نشان می ‏دادند، این بود که بیمه‏ عمر شدن برابر با از دست دادن زندگی بود. وحشت و توهم رازآلودی در ظن عمومی وجود داشت که اگر فردی خود را بیمه‏ عمر کند و مرگش محاسبه پذیر شود، روز واقعه (مرگ) تسریع خواهد شد. به این عبارت توجه کنید. «زنی به شوهرش می‏گوید: این مرا رنج می دهد. این فکر که پولی که من دریافت می‏کنم وسیله‏ مرگ توست. حس می‏کنم اگر تو بیمه‏ نامه ‏ات را به خانه بیاوری، انگار مرگ خود را به خانه آورده ‏ای». زلیزر از همه این ‏ها نتیجه می‏گیرد که در امریکای اوایل قرن ۱۹ ارزش ‏های مقدس در برابر ارزش‏های اقتصادی قرار می‏گیرد و بدین ترتیب صنعت بیمه‏ عمر را با عدم اقبال عمومی و شکست مواجه می‏ سازد. سئوال دوم زلیزر زلیزر در پژوهش خود سوال دیگری را مطرح می‏کند. این که چرا از اواسط قرن نوزدهم به این سو صنعت بیمه‏ عمر در امریکا رونق می‏گیرد و مقبولیت می‏یابد؟ و این که مشروعیت سرمایه‏گذاری بیمه عمر در دوران جدید از کجا ناشی می شود؟ زلیزر ضمن آن که به توسعه اقتصادی، افزایش جمعیت شهری و شهرنشینی، اتخاذ فنون بازاریابی، رشد طبقه‏ متوسط، تغییرات کارکردی خانواده و ریسک ‏پذیری و سودا گری فزاینده در رونق بیمه‏ عمر در امریکای اواسط قرن نوزده اشاره دارد، اما به تغییر نگرش‏ها و طرزتلقی ‏ها به ویژه آگاهی از ارزش‏گذاری مرگ در میان مردم زیرسایه نوگرایی دینی، دنیوی شدن امر اخروی،‏ ظهور ارزش ‏های نمادین، خدا شناسی لیبرال و لیبرالیسم مذهبی در پذیرش مشروعیت سرمایه‏گذاری بیمه‏ی عمر اهمیت بیشتری می ‏دهد. بیمه عمر و نرخ‏ گذاری اقتصادی مرگ از اواسط قرن نوردهم در هاله ‏ای از مقدس سازی جدید و قداست نوپا در قالب ارزش ‏های نمادین مورد پذیرش و مشروعیت عامه قرار گرفت. این چنین پول‏ کفرآمیز، پول مقدس شد. ارزش‏گذاریِ پولیِ مرگ در قالب ارزش‏ های نمادین (آیینی سکولار و دنیوی) مقدس شد. نرخ گذاری مالی مرگ در سه وجه‏ آیینی دنیوی، تقدیس شده و مشروعیت دینی یافت: الف) بیمه‏ی عمر ضرورتی به عنوان تشریفات دنیوی:‏ بیمه عمر زخم ‏های سوگواری را آرام می‏کند و تسلی می ‏بخشد. قلب بیوه را شاد و اشک یتیمان را خشک می‏کند. با بیمه‏ عمر هاله ‏ای از شکوه و عظمت پیرامون خاطره‏ متوفی شکل می‏گیرد که به آغوش خدا پیوسته است و بازماندگان با آن توانایی بیشتری برای تحمل مصیبت خواهند داشت. ب) بیمه‏ عمر نیازی برای مرگ خوب و پسندیده: فردی که بیمه شده بمیرد، ‏دوراندیشی سخاوت ‏مند است که با احساس وظیفه، زندگی خویشاوندانش را تضمین می‏کند. چنین فردی با مرگ باعزتش با روحی مقدس راه به بالا به سوی قلمروی درست می ‏رود. جایی که پدران و شوهران خوب رفته ‏اند. ج) بیمه‏ عمر به عنوان صورتی از ابدیت و جاودانگی: بیمه‏ عمر جاودانگی آن جهانی را این جهانی می‏کند. بیمه‏ عمر چون دستِ غیبِ متوفیِ عاقبت اندیش از قبر بیرون می‏آید و هم چنان زن و فرزندانش را تامین می‏کند. بیمه عمرخانواده را نگاه ‏بان است. با بیمه عمر اگر چه نتوانم زنده بمانم،‏ اما در فرزندانم زنده خواهم ماند. بدین ترتیب از اواسط قرن نوزده،‏ تغییر ارزش ‏های دینی با تجارت بیمه‏ عمر هماهنگ شد و به آن قداست و مشروعیت بخشید. به علاوه این صنعت به لحاظ اجتماعی، مشروعیت اخلاقی نیز پیدا کرد. بازاریابی مرگ به هدفی والا برای مبارزه با فقر و کاهش جرم مبدل شد و هم چون یک کارگزار اخلاق و تعالی دهنده‏ معنوی مشروعیت یافت. کسب و کار بیمه خدمت به خدا،‏ خدمت به شخصیت انسانی و خدمت به فرهنگ محسوب شد. مشروع ‏سازی دینی، اخلاقی و اجتماعی بیمه‏ عمر باعث شد، افراد از طریق آن به دنبال منفعت اقتصادی بروند و بتوانند با کنش‏ های اقتصادی، فرهنگ را متعالی کرده و تقویت بخشند. ارزش‏ های فرهنگی و اخلاقی جدید در خدمت بازاریابی مرگ قرار گرفت. بنابراین منفعت نیروی فراهم‏ کننده کنش شد و ارزش ‏های فرهنگی جدید جهت ‏دهنده آن. در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیست به این سو کسب ‏وکار بیمه اعتماد به نفس کافی پیدا کرد و دیگر چندان نیازی به آن نمی ‏دید برای توجیه بازاریابی مرگ به نمادهای دینی و ارزش ‏های اخلاقی متوسل شود. به طوری که از آن پس بیمه عمر به صورت مستقیم به عنوان سرمایه‏گذاری تبلیغ شد. چیزی که به عنوان کار نیک برای حمایت از بازماندگان مرگ بازاریابی می ‏شد، به مثابه روشی برای پس‏انداز و سرمایه‏گذاری تسری پیدا کرد. با این حال هنوز هم تردید های اخلاقی درباره‏ کالایی شدن مرگ در پس ذهن ‏ها وجود دارد. به طوری که زشتی معامله‏ تجارتی مرگ باعث می ‏شود که فروشندگان آن از احترام زیادی در چشم مردم برخوردار نباشند نگاه مایکل سندل به جامعه بازاری مایکل سندل در کتاب «آنچه با پول نمی‏ توان خرید» نشان می دهد از دهه‏ی ۸۰ قرن بیستم میلادی به این سو بازارهای مرگ از مزاحمت ‏های هنجارهای اخلاقی که دست و پاگیر بود،‏ خلاصی یافتند. از اوایل دهه‏ی ۸۰ میلادی تاکنون (سه دهه) دوره‏ فخرفروشی بازار بوده است. امروز منطق خرید و فروش نه فقط کالاهای مادی بلکه بر کل زندگی ما حاکم شده است. دست اندازی بازار و تفکر بازاری به ساحت‏ های زندگی که زمانی مبتنی بر هنجارهای غیربازاری بود، مهم‏ ترین ویژگی عصر ما شده است. در واقع می ‏رود همه چیز به وسیله ‏ای برای سود بردن تبدیل شود. ارزش‏گذاری بازاری روی چیزها، اخلاق را از زندگی اجتماعی ما گرفته است. روی هر چیزی قیمت پولی گذاشته‏ اند و آن را تهی از ارزش ‏های اخلاقی کرده ‏اند. طرح ابتدایی یک مسئله سئوال این جاست که آیا زندگی کالایی از ما آدمیان انسانیت ‏زدایی نکرده است؟ آیا زندگی کالایی، ارزش‏ های انسانی را از ما نگرفته است؟ آیا ارزش‏ های بازار، ارزش‏ های اخلاقی را به زیر نکشیده است؟ آیا انسان را در تمام وجوه ‏اش، زنده و مرده‏ اش را کالایی و پولی دیدن و به دست بازار سپردن از ما موجوداتی بی ‏رحم و بی‏شفقت و بی ‏عار و درعین حال طمع کار نساخته است؟ ‏و همبستگی انسان با خودش، با هستی نوعی ‏اش، با دیگر انسان‏ ها و با طبیعت را به مخاطره‏ جدی نیانداخته است؟ آیا منفعت طلبی شخصی و فردی خلق و خوی ما را بی ‏وجدان نکرده است؟ به نظر می رسد بازار و سوداگری چنان در ما نفوذ کرده و به کرد وکار ما مبدل گشته است، گویی از ازل و همیشه وجود داشته است و گریزی از آن نیست. گویی دیگر نمی‏ توان زندگی دیگری ساخت. همین است که هست. گویی دیگر نمی‏توان اقتصاد را تابع جامعه کرد و جامعه همواره باید تابع اقتصادِ منفعت ‏طلب باشد. همه چیز در معرض بازار و کالایی شدن قرار گرفته است. آموزش، حمل‏ و نقل، بهداشت و درمان، سرپناه و خانه،‏ زمین،‏ کوه ، جنگل، دریا، ‏اقیانوس، معدن، هوا، جانور، گیاه، انسان زنده، انسان مرده، کار، کودکان کار، مرگ، عشق و ازدواج، طلاق و جدایی، تغذیه و دارو و هزاران چیز دیگر. هر روز که می‏گذرد چیزهای کمتری از نعمات مادی و معنوی از دستبرد خرید و فروش در امان می ‏ماند. بازار جنبه ‏های مادی و معنوی و عینی و ذهنی بیشتری را درجوامع بشری مورد تهاجم و ارزش‏گذاری قیمت قرار داده است. صنعت آرایش و لاغری، صنعت پزشکی، صنعت فروش اعضای بدن، صنعت بیمه و بازاریابی مرگ، صنعت رویان، صنعت آموزش، صنعت زندان و زندان‏ داری، صنعت تغذیه، صنعت تن فروشی، صنعت تفریح و سرگرمی، صنعت هنر، صنعت قمار و کازینو، صنعت ارث، صنعت املاک و زمین، صنعت جنگ، صنعت تروریسم،‏ صنعت مبارزه با تروریسم، صنعت امنیت ملی،‏ صنعت شکار، صنعت پارکینگ، ‏صنعت ایمنی،‏ صنعت لقاح و مادران جانشین، صنعت ورزش،‏ صنعتِ موشِ آزمایشگاهی شدن،‏ صنعت خرافات، صنعت حقوق و وکالت و ده‏ ها و صدها مورد دیگر، جامعه بشری را در مسیری ناسالم و بیمارگون انداخته است. امپراطوری بازار هم چنان پیش می‏رود و ارزش ‏های اخلاقی را به حاشیه می ‏راند. آیا نباید تردید کرد که عقل و اخلاق بازاری ناقص است و بشریت و طبیعت را به ورطه‏ی هولناکی انداخته است، آیا مدرنیته ناقص متولد نشده است؟ و یا اگر سالم متولد شده آیا دچار بیماری بازار نگشته است؟آیا وقت آن نیست که به مدرنیته جان تازه ‏ای دمید؟ آیا به مدرنیته ای عمیق‏تر و وسیع ‏تر برای بقا و اداره ‏ بهتر جامعه و طبیعت نیازمند نیستیم؟ آیا اقتصاد فقط از دو نوع اقتصاد بازار و اقتصاد دولتی است؟ آیا اقتصادی از نوع دیگر که در خدمت انسان و طبیعت باشد، متصور نیست؟ آیا عقل مقتصد و سودجویانه تنها عقل ممکنی است که بشریت می‏ توانسته آن را بسازد؟ آیا نمی ‏توان عقلی را آفرید که انسانیت و طبیعت را در پیوند با هم ژرف ‏تر ببیند و با آن در آمیزد؟ آیا ما آدمیان به چراغ روشنگری تازه ‏ای نیازمند نیستیم که بتواند عقل و اخلاق بازاری را از یک سو و از سوی دیگر عقل دولت محور را نشانه رود. آیا کسی سراغ آن عقل روشنگر را از ژرفنای طبیعت وجودی ‏اش گرفته است؟

* این مقاله متن کنفرانس کلاسی نویسنده برای درس جامعه شناسی اقتصادی دوره دکتری است که نویسنده از روی متن انگلیسی مقاله ی “زلیزر” و همچنین با استفاده از منابع زیر، برداشت های خود از رهیافت فرهنگی درجامعه شناسی اقتصادی را با نگاه نقادانه در کنفرانس ارائه داده است.

منابع:

۱- سندل، مایکل (۱۳۹۳)، آنچه با پول نمی توان خرید، ترجمه حسن افشار، تهران: نشر مرکز،چاپ دوم.

۲- سوئد برگ، ریچارد (۱۳۹۱)، منفعت طلبی و ساختار اجتماعی، ترجمه علی اصغر سعیدی، تهران: لوح فکر، چاپ اول.

۳-Zelizer, Viviana. 1987 “Human Values and the Market: The Case of Life Insurance and Death in 19th-Century America” American journal of Sociology 84: 591-610