اسماعیل عباسی؛
آخرین بازماندگان گارسونهای «هتل نادری» تهران که عمری با اهالی هنر و ادب محشور بودهاند، هنوز آن جوان باریکاندام، صبور و کمحرف را بهیاد میآورند که یک روز در هفته، میزی را در اختیار میگرفت و سفرهای از جنس کاغذ کاهی را که ماهرانه از بههم چسباندن صفحههای کوچکتر کاغذ درستکرده بود، روی میز پهن میکرد. لحظههایی در سکوت، آدمهای حاضر در هتل را از نظر میگذراند. در همان لحظههای سکوت، مداد طراحی آرام و بیوقفه روی سطح کاغذ کاهی بزرگ بهحرکت درمیآمد. چند نوجوان علاقهمند به طراحی که کمی دورتر از میز طراح، با اشتیاق و کنجکاوی، این لحظههای پرشور و نفسگیر را بهتماشا مینشستند؛ در ادامه به حرکات ماهرانه طراح که با ماژیک مشکی درشتی به شاکلهی ناپیدای مدادی جان میبخشید خیره میشدند. این شیوه طراحی که طراح نامدار و بلندآوازه، زندهیاد اردشیر محصص، بهکار میگرفت در کار گشودن فصل جدیدی در هنر طنز تصویری در ایران بود. آنچه جایگاه اردشیر محصص و آثار او را در سالهای هفتاد میلادی جهانی کرد، نگاه ویژه، نقادانه و طنزآمیز وی به حضور انسان در خیزابهای ناگزیر زندگی و زمانه در اطراف هنرمند و پهنهی جهان بود.
نوشتههای مرتبط
اردشیر محصص در هجده شهریور ۱۳۱۷ خورشیدی در شهر لاهیجان و در خانوادهای مرفه چشم به جهان گشود. فضای مستعد فرهنگی که با مساعدت پدری قاضی و مادری معلم، هوشمندانه، در خانواده فراهمشده بود به اردشیر فرصت داد تا نخستین جوانههای هنر تجسمی که در ذهنش سر برآورده بود آرامآرام بالنده شود. این مجال خانوادگی برای ایراندخت محصص، پژوهشگر نامدار عرصهی طنز تصویری، نیز باب رشد و بالندگی را گشود. ایشان با ترجمهی کتاب ارزندهی برگزیدهی آثار کاریکاتوریستهای فرانسوی که در ایران منتشر شد، سیر تحول کاریکاتورهای بدون شرح و مفهومی را شتاب بخشید.
در بررسی آثار قدیمی اردشیر محصص (سوای سرستون یا سرکلیشهی نوشتههای ادبی در هفتهنامهی توفیق در ۱۳۳۴ در قالب طراحی گلومرغ) به کاریکاتورهایی برمیخوریم که مثل همهی آغازگران این هنر در مطبوعات ایران با شرح همراه است و در ادامه با کاریکاتورهای سادهتر و با شرح کوتاهتر و یککلمهای تداوم مییابد؛ اما در همهی آن آثار شیوه و نوع خطی که این هنرمند بهکار میگیرد شوخطبعی و طنزی گزنده دارد که بعدها، با بلوغی چشمگیر و در نقدی تمامعیار، هزارتوی بوروکراسی و مردسالاری در جامعهی ایران از روزگار قاجار را آشکار میکند. خطهای آشنایی که محصص در آثارش پیش روی مخاطب مینهد، از نخستین مشقهای کاریکاتور در توفیق تا صفحههای روزنامهی کیهان سالهای پنجاه شمسی، سبک کار او در این حیطه از هنر ژورنالیستی را تشکیل میدهد و درنهایت بسیار سیال و پرجاذبه میشود و به اوج پختگی میرسد. بهصورتی که طرحی ساده از هنرمند در کنار هر نوشتهای به آن ارزش افزودهای میبخشد.
اردشیر محصص، در برههای از کار هنریاش، تحت تأثیر رولان توپور، طراح فرانسوی و خالق واهمههای بینامونشان، قرار میگیرد و این تأثیرپذیری فضای تازهی شکلگیری طرحهای حجمی و بیان تصویری غنیتر هنرمند را ایجاد میکند. توپور و هنرمندان طراح بلندآوازهای مثل براد هلند آمریکایی و گور مولن فرانسوی که بهنوعی زخمها و مصیبتهای برآمده از جنگ جهانی دوم را با دریافتی حسی در خویشتن داشتند، در عرصهی طراحی به طغیانی روی آوردند که درواقع بازخورد جهانی جنگی ویرانگر بر وجدان بشریت بود. این واکنش در دیگر هنرها ازجمله نقاشی، تئاتر و سینما نیز پدیدار شد. در سالهای پس از جنگ، نوع انسان، بهویژه در اروپا، با وجدانی معذب از اینهمه تباهی و ویرانگری که جنگ بهبار آورده بود، مفری میجست تا دستکم و حتی بهشکلی بهیمی خود را تنبیه کند. این غدهی چرکین فقط در آثار هنرمندان سر باز میکرد. کارتونیستهایی با سبک الستراسیون و کاریکاتورهای با شرح و حتی کارتونهای دنبالهدار به نقد جنگ برخاستند و از آن به نام سالهای سیاه یاد کردند. رولان توپور این شهامت را یافت که داغ عذاب وجدان را با طرحهایی هیولا مانند و آمیخته با مضامین کابوس عرضه کند. طنز تصویری سیاه در دهههای پنجاه و شصت میلادی اینگونه شکل گرفت. در ایران محصص و دیگر هنرمندانی همچون داود شهیدی از همین شیوه تأسی جستند. به این ترتیب، محصص مانند دیگر هنرمندان عرصهی طنز تصویری سیاه از طراحانی چون توپور تأثیر و الهام گرفت و حتی در مواردی کار آنها را تکرار کرد؛ اما چندی نگذشت که این برداشتها را با مایهها و موتیفهای ایرانی همراه کرد و در سایهی استعداد و خلاقیت خود به آثاری ارزشمند و جهانی رسید.
محصص در جستجوی این شاخه از طنز تصویری هوشمندانه نگاهی فراتر از اطراف را دنبال کرد و ضمن نقد قدرت در هر جای جهان، حنجرهی زخمی آفریقا را به نمایش گذاشت؛ قارهای که علیرغم ثروتهای عظیم سرزمینی در آتش جنگ داخلی میسوخت و گرسنگی میکشید. محصص با همین تجربههای گرانقدر به نقد مناسبات اجتماعی در ایران روی آورد و با کاوش در عکسهای قدیمی و بازآفرینی آنها این فصل از هنر طنز تصویری را گشود.
اردشیر محصص که در تمام طول زندگیاش حجبی ذاتی داشت و کمحرف مینمود، در تعقیب و تکمیل هنری که با او متولد شده بود تحصیلاتش را در رشتهی حقوق وانهاد تا فقط طراحی کند و در مقام یکی از نقادان طنزاندیش به شهرتی جهانی رسید. شاید اگر بیماری پارکینسون در آن آپارتمان خلوت نیویورک، در واپسین ساعات روزی پاییزی، به زندگیاش پایان نمیداد، در تصویرگری با مایههای طنز و نقدی که همیشه در ذهن او بود، فصلهای تازهای را میگشود.
این مطلب در همکاری میان انسانشناسی و فرهنگ و مجله آنگاه منتشر می شود