انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ادای دین به داریوش شایگان، افسون‌زدگی جدید به چند روایت

ادای دین به داریوش شایگان، افسون‌زدگی جدید به چند روایت

بیژن عبدالکریمی

دکتر شایگان شاخص‏ترین اندیشمند ایرانی است که کاملا خودآگاهانه گفتمان پست‏مدرنیسم را بر اساس اصول و مبانی وجودشناختی، معرفت‎شناختی و انسان‏شناختی آن می‏پذیرد

اشاره: متنی که پیش رو دارید فرازهایی از کتاب «مونیسم یا پلورالیسم؛ تحلیل و نقد دیدگاه‌های داریوش شایگان در افسون‌زدگی جدید» است که به‌زودی توسط نشر نقد فرهنگ و به کوشش دکتر بیژن عبدالکریمی منتشر خواهد شد. زمانی که از آقای عبدالکریمی خواستیم برای پرونده دکتر شایگان مطلبی بنویسند، ایشان متن زیر را برایمان ارسال کردند.
بی‏تردید کتاب دکتر شایگان، افسون‏زدگی جدید (هویت چهل‏تکه و تفکر سیار)، را باید گام تازه‏ای در تاریخ روشنفکری این دیار تلقی کرد. شاید بتوان گفت دکتر شایگان نخستین یا لااقل شاخص‏ترین اندیشمند ایرانی است که کاملا خودآگاهانه گفتمان پست‏مدرنیسم را بر اساس اصول و مبانی وجودشناختی، معرفت‎شناختی و انسان‏شناختی آن می‏پذیرد و به همه لوازم پلورالیستیک آن تن می‏دهد. برخی معتقدند پروژه‎ای که شایگان در این اثر دنبال می‏کند کاملا متفاوت با آن چیزی است که در این دو قرن اخیر و از سوی چهره‏هایی چون سیدجمال‏الدین اسدآبادی، اقبال و شریعتی و این اواخر دکتر سروش، در دیار و سرزمین ما دنبال می‏شده است.

ایده تهیه مجموعه مقاله‏ای در باب نقد و بررسی این اثر ارزنده و بسیار خواندنی دکتر شایگان نخستین‏بار در گروه فلسفه مرکز گفت‏وگوی تمدن‏ها شکل گرفت. اینجانب بنا به محبت و لطف عزیزانی که در این گروه فعالیت دارند، از جمله کسانی بودم که برای ارائه مقاله دعوت شدم. بنده در مقاله خود با عنوان «هویت چهل‏تکه و تفکر بی‏خانمان» کوشیدم تا سویه‏های نیهیلیستیک این اثر را مورد نقد قرار دهم.

مطالعه این مقاله توسط دوست و برادر بزرگوارم، دکتر مجاهدی، که فهم و تفسیر کاملا متفاوتی از کتاب «افسون‏زدگی جدید» داشت، سبب یک سلسله مباحثات و گفت‏وگوهای طولانی میان ما حول محور «مونیسم و پلورالیسم» شد. در خلال این مباحثات، احساس تجربه‏ای شورانگیز در هر دوی ما شکل گرفت. این تجربه مشترک حاصل این حقیقت بود که در حین نقد و بررسی کتاب افسون‏زدگی جدید، «دیالوگی واقعی» میان ما شکل گرفته بود و توانسته بودیم علیرغم اتخاذ مبانی نظری کاملا گوناگون و ابتدا از نقطه‏های عزیمت یکسره متفاوت، با یکدیگر همدلی و هم‏زبانی داشته و از یکدیگر چیز بیاموزیم. تجربه تازه دیگر ما این بود که به نظر می‎رسید توانسته بودیم تا حدودی به گفت‏وگوهایمان صبغه اونتولوژیک ببخشیم و این همان نکته‏ای است که جامعه روشنفکری ما بسیار به آن نیازمند است؛ یعنی آزاد شدن از چارچوب‏های تنگ و محدود ایدئولوژیک و تئولوژیک و پیگیری مباحث در عرصه و ساحتی اونتولوژیک؛ چیزی که هنوز در دیار ما متحقق نشده است.

از دکتر شایگان خواستیم تا درباره اختلاف تفسیرهای ما از متن افسون‏زدگی جدید به قضاوت بنشیند. خود این امر سبب شکل‏گیری گفت‏وگوی بسیار آموزنده‏ای شد. حضور عزیزانی چون جناب کامران فانی، دکتر مسعود پدرام و دکتر محمدعلی محمدی به بحث و گفت‏وگوی ما غنایی تازه بخشید و دریافت مقاله استاد بزرگوارم، جناب دکتر داوری و نیز مقاله دکتر پدرام در نقد و بررسی کتاب افسون‏زدگی جدید، مجموعه ما را پربارتر ساخت.

مجموعه در دست که حول محور نقد و بررسی کتاب افسون‏زدگی جدید است، از بافت نسبتا واحد و همگونی برخوردار است. همه مقالات و نیز گفت‏وگو با دکتر شایگان حول محور مونیسم و پلورالیسم دور می‏زند.
در مقاله نخست، با عنوان ‏«رنگین‌کمان اشراق غربی در گفت‏وگوی آیینه‏های شکسته»، دکتر مجاهدی می‏کوشد تا سویه‏های پلورالیستیک کتاب دکتر شایگان را برجسته سازد. از نظر ایشان مهم‏ترین ارزش این کتاب در این امر نهفته است که می‏تواند از رویکردهای مونیستی گذر کند.
از نظر ایشان الگوهای تجربه‌شده اندیشه ایرانیان در باب نسبت سنت و تجدد جملگی – هرچند به گونه‏های مختلف – وحدت‏انگارند یعنی همگی یا با نفی و طرد یکی از دو شق مدرنیته و سنت در جست‏وجوی وحدت بوده‏اند یا با تلاش برای ایجاد الگوهای تلفیقی و التقاطی، سودای محال وحدت‏بخشی به سطوح گوناگون آگاهی سنتی و آگاهی مدرن را در سر می‏پرورانده‏اند. به اعتقاد ایشان گونه‌های رنگارنگی از این الگوهای تلفیقی و تألیفی را می توان نزد مصلحان، محییان یا متفکرانی همچون سید جمال‏الدین اسدآبادی، مهدی بازرگان، علی شریعتی و عبدالکریم سروش سراغ گرفت.
دکتر مجاهدی علاوه بر اتخاذ اصول و مبانی فلسفه‌ تحلیلی، به تبعیت از اندیشمندانی چون جوزف راز، جان گری و مشخصا آیزایا برلین، معتقد است حتی اندیشه مدرن نیز هنوز نتوانسته است خود را از چنبره پیشفرض‏های سترگ مونیستی برهاند و وی خواهان است که این پیشفرض‏ها را در دیار ما به چالش کشد. وی تقارب‏ها و تناظر‏های بنیادینی میان رویکرد پلورالیستیک شایگان در پروژه «تفکـر سیـار و هویت چهل‏تکـه» با لیبرالیسم پلورالیستیک، از نوع پلورالیسم آگنوسیستی آیزایا برلین می‏بیند و از همین منظر از پروژه دکتر شایگان شدیدا دفاع می‏کند.
در مقاله دوم، با عنوان ‌«جست‏وجوی معنا در مدرنیته بازاندیشیده»، دکتر پدرام می‏کوشد تا درون‏مایه مدرنیته در طرح شایگان را برجسته سازد و نشان دهد که علیرغم بسیاری از علائم و نشانه‏های ظاهری در شاخه و برگ‏های اثر، مدرنیته به منزله یک ریشه، نقش اساسی و محوری دارد. دکتر پدرام نشان می‏دهد صرف نظر از همه ارزش‏های افسون‏زدگی جدید و برخورداری آن از پیامی جهانی، پروژه دکتر شایگان در این کتاب همان مدرنیته بازاندیشیده مکتب انتقادی است که معنویت نیز بدان افزوده شده است. لذا این پروژه به دلیل پذیرش بسیاری از مبانی مدرنیته هنوز نتوانسته است خود را از مفروضات مونیستی مدرنیته رها سازد. به این ترتیب با پروژه «تفکر سیار و هویت چهل‌تکه» شایگان انسانی ظاهر می‌شود که در بستر اونتولوژی درهم‌‏شکسته دوران ما و تکثر فرهنگ‏های مختلف برای خود زیست‌گاهی می‌آفریند که بیش از پیش شخصی است. یک چنین انسانی در حیات فردی پلورالیست و مواجه با ساحت‏های گوناگون آگاهی اما در حیات اجتماعی مونیست و اسیر مفروضات مدرنیته و تابع آگاهی مدرن و جهان‌بینی حاصل از عصر روشنگری خواهد بود. بدین ترتیب از نظر دکتر پدرام طرح شایگان در عریان‌ترین شکل خود این‌گونه می‌تواند بیان ‌شود که انسان‏ها در زندگی اجتماعی بر اونتولوژی متصلب مدرنیته و مفروضات مونیستی آن تکیه می‌کنند و در زندگی فردی بر اساس اونتولوژی درهم‏شکسته و فروپاشیده دوران ما، قلمرو پلورالیستی و شخصی خود را می‌آفرینند، با فرهنگ‏های دیگر گفت‌وگو و آن‌ها را تجربه می‌کنند و به معنویت می‌گرایند. به بیان ساده‏تر ما در ساحت نظر، پلورالیست و در ساحت عمل، مونیست باقی خواهیم ماند.
مقاله سوم، یعنی «شایگان و چند پرسش بی‏پاسخ» طرح پاره‏ای نکات و چند پرسش فیلسوفانه و انتقادی از جانب استاد بزرگوار، جناب دکتر داوری، در برابر مولف افسون‏زدگی جدید است. دکتر داوری کتاب اخیر دکتر شایگان را با اثر پیشین وی، آسیا در برابر غرب، مقایسه می‏‏‏کند و اظهار می‏دارد قسمت اعظم وجود «مهاجر سیار» یا تیپ ایده‌آل شایگان، غربی است یا به غرب تعلق دارد و وی به‌هیچ‏وجه نتوانسته است از سوبژکتیویسم فلسفه غربی خود را برهاند. حال سوال این است که این مهاجر سیار چگونه می‏خواهد یا اساسا می‏تواند سوبژکتیویسم تفکر غربی را با اندیشه‏های غیرسوبژکتیویستی موجود در سنت‏های شرقی یک‏جا در وجود خویش گرد آورد و خود را ساکن هر دو سرزمین روح و آگاهی مدرن بداند.
به اعتقاد دکتر داوری ما هنوز چیزی را که جای سوبژکتیویته را بگیرد نمی‏شناسیم و دکتر شایگان نیز به تبع اوضاع و احوال دوران ما، جانشینی برای مدرنیته و سوبژکتیویسم آن نمی‏شناسد. پس ما ناگزیریم لااقل در عمل با مدرنیته و با جهان سوبژکتیو کنونی به نحوی کنار بیاییم. دکتر شایگان می‏خواهد روح و معنویت سهم خود را در حیات و تفکر ما دوباره بازیابد و معنویت و عالَم معنا همان جایگاهی را پیدا کند که در گذشته و در تفکر سنتی داشته است اما وی هیچ ‏راهی را برای اعاده سهم روح و معنویت در عالم کنونی نشان نمی‏دهد و به ما نمی‏گوید که چگونه می‏توان از عالم حس و عقل راهی را به سوی عالم معنا گشود. از نظر دکتر داوری افسون‏زدگی جدید نتوانسته است خود را از جنبه‏های ایدئولوژیک کاملا آزاد سازد.
در مقاله چهارم، با عنوان «هویت چهل‏تکه و تفکر بی‌خانمان» اینجانب کوشیده‏ام با رهیافتی انتقادی و در گفتمانی اونتولوژیک به سویه نیهیلیستیک کتاب افسون‏زدگی جدید، به منزله امکانی نهفته در فراروی اندیشه پلورالیستیک دکتر شایگان، تذکار دهم. همچنین بیان داشته‏ام که دکتر شایگان هیچ طرحی برای وحدت‏بخشی سطوح گوناگون آگاهی در اختیار ما نمی‏نهد و تا زمانی که ما نتوانیم به یک چنین نظام وحدت‏بخشی از سطوح و آگاهی‏های گوناگون یعنی آگاهی سنتی و آگاهی مدرن دست یابیم، نخواهیم توانست از بیماری اسکیزوفرنی و چندپارگی فرهنگی رهایی یابیم.
همان‌گونه که گفته شد، دکتر مجاهدی در دفاع از اندیشه پلورالیسم که یکی از ایده‏های اصلی و کانونی افسون‌زدگی جدید دکتر شایگان است، با نگاهی تیزبینانه و انتقادی در چارچوب فلسفه‌های زبانی و تحلیلی و بر اساس مبانی پلورالیسم به تقریر مقاله تامل‏برانگیز «خصلت رنگین‌کمانی و خاصیت آیینگی: نقد و بررسی مقاله هویت چهل‏تکه و تفکر بی‌خانمان» به نقد مقاله اینجانب می‏پردازد. این نقد مقاله پنجم مجموعه را تشکیل می‏دهد. نویسنده این مقاله می‏کوشد تا مفروضات مونیستی مستتر در مقاله اینجانب را مورد پرسش و تردید قرار دهد.
مقاله ششم، با عنوان «مونیسم یا پلورالیسم؟» گام دیگری در مسیر دیالوگ میان بنده و دکتر مجاهدی به منزله مدافعان دو سنت فکری متفاوت و دو نحوه گوناگون از اندیشیدن درباره انسان، جهان و نسبت آدمی با حقیقت است. این مقاله تلاشی است برای دفاع از مونیسم وجودشناختی در برابر اندیشه پلورالیسم.
همه مقالات به استثناء مقاله دوم که دیر به دستمان رسید، در اختیار دکتر شایگان قرار گرفت. ایشان پس از مطالعه دقیق همه آن‌ها در گفت‏وگویی ابتدا خلاصه و چکیده‏ای از افسون‏زدگی جدید را ارائه می‎دهند و سپس با بیانی بسیار صمیمانه و نیز متواضعانه که حکایت از وسعت بینش و نیز ارزش‏های والای اخلاقی ایشان می‏کند، ارزش‏هایی که برای همه حاضران در جلسه به همان اندازه آثار نوشتاری ایشان درس‏آموز بود، به بیان نقطه‏نظرات خود در باب مقالات می‏پردازند و سپس وارد گفت‏وگویی با حاضرین در جلسه می‏شوند. در این گفت‏وگو نیز بحث از مونیسم و پلورالیسم، اگر نه یگانه اما یکی از مهم‏ترین محور‏های بحث است.
این مجموعه را می‏توان در حکم گامی بسیار کوچک و شروع تمرینی برای گام‏ نهادنِ جامعه روشنفکری ایران به گفتمانی فلسفی و اونتولوژیک تلقی کرد.

این مطلب در همکاری با مجله کرگدن منتشر می شود.