انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

اجبار به کارکردن و تلاش برای یافتن کار در سوئیس: کارهای کاذب برای بیکاران واقعی (لوموند دیپلماتیک: ژوئیه ۲۰۱۳)

مرگان کوئنی ترجمه ی آریا نوری

سندیکاها و کارفرمایان در فرانسه خود را برای مذاکره درباره ی قرداد بیمه ی بیکاران در پایان سال ۲۰۱۳ ،آماده میکنند.آنها باید راه حلی برای جبران کسری صندوق بیمه بازنشستگی پیدا کنند در حالی که هیچوقت تعداد بیکاران کشور تا به این اندازه افزایش پیدا نکرده است.در همین زمان، سوییس منطق به « فعالیت» کشیدن را تا حد افراط دنبال می کند تا بدین ترتیب کسانی را به کار بکشاند که مشکوک به تنبلی بوده اند.

کلود،برق کار ۵۱ ساله که بیش از یک سال است شغل خود را از دست داده درخواستی را برای دنبال کردن فرآیندی که همه در سوییس آن را «راه حل فعال کردن» نامیده اند ارائه داده است. مشاور وی در اداره کار، برنامه ی شغلی موقتی را در دانشگاه برای او مهیا کرده است.وی که از به اجرا در آوردن مهارت های خود راضی به نظر میرسد ،در آغاز امر پرستیژ بالای کار در دانشگاه را جبران کننده ی بی دستمزد بودن کار میداند،احساسی که برای مدت زمان طولانی ادامه پیدا نکرده است و جای خود را به احساس استثمار و داشتن رتبه ای پایین تر از همکارانش داده است :« اگر حقوق دریافت میکردم ارزش کار برایم بالاتر میرفت هرچند تا زمانی که اینجا مشغول به کارم ،هزینه هایم توسط بیمه ی بیکاری پرداخت میشود اما برای کارفرمایی که من را استخدام کرده است، من تنها کارگری ساده به شمار می آیم، نیروی کار اضافی » .

دانیلا از سن ده سالگی به سوئیس مهاجرت کرده است و پس از پایان دوره ی تحصیلات اجباری ، بدون دریافت مدرک، چند سالی را به کار در کارخانه گذرانده است و با تعطیل شدن آن شغل خود را از دست داد.وی با ۲۲ سال سن زمان زیادی را در برابر خود می بیند و آرزوهای زیادی را برای فروشنده شدن در ذهن خود می پروراند. در زمان ملاقات ما وی علاوه بر پسر بچه ای کوچک، هشت ماهی میشود که فرزند دوم خود را حامله است و زندگی سختی را میگذراند : «مشاورم در اداره کار برای اینکه در خانه نمانم مرا مجبور به کار کرده است که اصلا برای من ساده نیست.مشاورش که آشکارا فعالیت های حرفه ای او را به سخره گرفته است وی را مجبور به کار در کارخانه ی مخصوص جداسازی زباله های الکترونیکی که تنها کارگرانش را افراد بیکار تشکیل میدهند کرده است.او صبح خیلی زود از خواب بیدار میشود تا فرزندش را نزد مادر خود بگذارد و باقی مانده ی روز خود را صرف تکه تکه کردن تلویزیون های استفاده شده می کند.وی از ترس اینکه مبادا بیمه ی بیکاری خود را از دست بدهد ، جرات اعتراض به این مساله که کارش ممکن است به فرزندش آسیب برساند را ندارد.

جوشوآ هم به نوبه ی خودبی صبرانه انتظار بازنشستگی اش را میکشد.وی که در زمینه ی تهیه ی نرم افزارهای اطلاعاتی در بخش عمومی فعالیت دارد ، لغتی بهتر از « جهنم » را برای توصیف دوران کاری خود نمی یابد . زمانی که مشاورش به او پیشنهاد کار داد به گرمی از آن استقبال کرد چرا که فعالیت جدیدش شباهت زیادی به کار سابقش داشت فقط با یک تفاوت : امروزه او به جای قبض های واقعی ، قبض هایی مجازی صادر می کند.

ظاهرا هیچ وجه شباهتی بین این سه نفر مشاهده نمیشود مگر بیکاربودنشان .آنها در بنگاه های شغل یابی موقت ثبت نام کرده اند و هر سه مشغول به کاری بدون حقوق شده اند.این فرآیندی است که مطابق آن مشاور کاریابی قادر است تا فردی را که در یکی از مراکز ثبت نام کرده مجبور به انجام فعالیتی در بخشی از بازار کار کند.(۱) فعالیتی که می تواند به سه شکل انجام گیرد: دنبال کردن آموزش حرفه ای، فعالیت های خاص و شغلی که شامل مشاغل موقت میشوند ، و دوره های انگیزه یابی و کار آموزی در شرکت های مجازی مخصوص جوانان.

تشدید اجبارها

هدف این برنامه ها که در اواسط دهه ی نود در چارچوب بیمه ی بیکاری به اجرا در آمده اند ، بازگرداندن سریع و دائمی بیکاران به بازار کار است.دوره ی این فعالیت ها سه ماه است و در چارچوب فعالیت های حقیقی موجود در بازار کار انجام میشوند اما با این حال هدف رقابت با بخش خصوصی در چارچوب بازار کار عمومی را هم دنبال میکنند.

محل اجرای این فعالیت ها شرکت هایی است که تنها بیکاران را به استخدام در می آورد ، ادارات دولتی و مراکز خدمات عمومی و یا نهاد های بدون انگیزه مالی.عدم شرکت در این فعالیت ها مطابق بیمه ی بیکاری خطایی بزرگ محسوب میشود و سبب تعلیق حق بیمه ی شخص برای یک ماه و نیم تا سه ماه خواهد شد.اجباری بودن شرکت در این فعالیت ها یقینا تنها مشخصه شان محسوب نمیشود. چنین کارهائی به مقدار زیادی از کارهای موجود در بازار فاصله دارند. از طرفی ، چنین فعالیتی یک کار مجانی محسوب نمیشود چرا که فرد در مقابل آن حق بیمه ی بیکاری دریافت می کند. هرچند این حق بیکاری از صندقی دریافت می شود که همه کارگران( و از جمله آنها که اکنون بیکارند) در پرداخت یک ماهیانه به آن شرکت دارند. از طرف دیگر این فعالیت یک کار واقعی هم محسوب نمیشود چرا که شخص به ازای انجامش حقوق یا کمک هزینه های اجتماعی مختص کار دریافت نمیکند. و هیچ اصطلاحی بیانگر وضعیتی نیست که تمام افراد بالا گرفتارش هستند: نوعی «کار واقعی-غیر واقعی».

این افراد،به باور خودشان کارهای واقعی انجام میدهند چرا که به طور منظم تولید کننده ی خدمات و کالا هستند ولی در عین حال هم کار خود را واقعی قلمداد نمیکنند چرا که، بر خلاف دیگر مستخدمین،آنها از یک قرارداد کاری عینی برخوردار نیستند، قراردادی که در آن کمک هزینه ها و مدت زمان کار بدون حقوق در نظر گرفته شده باشد .به عنوان مثال برای آنها حق بازنشستگی یا حق بیکاری وجود ندارد.

آنها که در شرایط کاری غیر اختیاری قرار دارند ، اجبارهای مستخدمین و هم چنین بیکارها را باهم می باد تحمل کنند. ساعات کار و بازدهی آنها توسط مسئولین برنامه تعیین میشود.در چنین شرائطی آنها باید در عین حال به دنبال کار هم بگردند و در ملاقات های ماهیانه با مشاور خود شرکت کنند.این دو اجبار مانند ظروف مرتبطه عمل نمیکنند: تخصیص مدت زمان زیاد به کارهای غیر واقعی نمیتواند جایگزینی برای گشتن کار واقعی باشد و بالعکس.

برای این افراد،علاوه بر کار خسته کننده ی روزانه دغدغه ی پیدا کردن شغلی واقعی و دنبال کردن روند استخدامی شرکت ها نیز وجود دارد.با علم به این که کوچکترین فعالیت شان توسط سرویس هایی کارآ شرکت های بزرگ زیر دره بین قرار می گیرد. مسئولین بازرسی ، بازدهی کار و یا میزان جدیت افراد در پیدا کردن شغل جدید را ارزیابی میکنند.از آن جایی که هر کم کاری تبعاتی دارد ،زندگی روزانه این افراد با تشویش دائمی همراه است و آنها معمولا وضعیت خود را به امتحان تشبیه میکنند و در برابر بازرسینی که بعضا با آنها مثل افراد ناسازگاردر جامعه، ناآگاهان و یا حتی بچه ها رفتار میکنند واکنش نشان میدهند. جوشوآ که قبلا نرم افزارنویس بوده است نظر خود را این گونه بیان میکند :« زنی ما را برای اینکه توانائی مان را در زمینه ی محاسبه بسنجد وادار به انجام بازی دومینو میکرد و حتی بدتر از آن ما را وادار میکرد تا برگه های سفارش با اعداد جعلی پر کنیم.تمام این رفتار ها دوگانه است : در جایی که وی وضعیت موجود را به جعبه تشبیه میکند افرادی هستند که از دانش لازم برخوردارند و در عین حال افرادی هم هستند که این دانش را ندارند و باید آن را یاد بگیرند.من به شخصه هیچ مشکلی با آموزش دیدن ندارم اما یاد گرفتن چه جیزی؟ما مجبور به اطاعت و تن دادن به شرایط موجود بدون کوچکترین اعتراضی هستیم.آنها میگویند :برای خودتان هدف تعیین کنید و فرض کنید دارید کاری واقعی انجام میدهید و بهترین کارتان را ارائه دهید.لیست دستور ها بی پایان است.با این حال خو گرفتن با قواعد بازی در حالی که شما مادری مجرد هستید و فرزندانی کم سن و سال دارید و وقت خود را صرف پاسخ دادند به مشترانی که وجود خارجی ندارند میکنید و حقوقی هم دریافت نمیکنید در حالی که نیازمند درآمد برای بزرگ کردن فرزندانتان هستید کار آسانی نیست».

هرچند افرادی که ما ملاقات کرده ایم برای ازتک و تا نیفتادن به همسایگانشان می گویند که سرکار رفته اند اما اکثریتشان از بیان شرایط کاری خود امتناع میکنند.هریک از آنها این کار اجباری بصورتی گوناگون سپری میکنند ،بعضی از ترک کردن تنهائی خانه راضی هستند ،برخی آنرا مخفی می کنند و عده ای هم احساس ناامیدی و اسارت میکنند.با این حال، بعد غیر واقعی تدابیر اتخاذ شده مشکلات متنوعی را به وجود آورده است: بی معنی بودن و عدم به رسمیت شناخته شدن فعالیتی که انجام میدهند،فشاری که برای پیدا کردن هرچه سریعتر کاری جدی متحمل میشوند بدون در نظر گرفتن سو ظن هایی که در مورد تنبلی آنها وجو دارد و یا عدم وجود اراده ی کافی برای پیدا کردن کار و یا عدم مهارت لازم.آنها میتوانند با صدای بلند اعلام کنند تا زمانی که کاری برای انجام نداشته باشند چیزی هم برای اثبات کردن ندارند.ورود به عرصه ی کار موقت اغلب به نوعی ناشایستگی تلقی میشود که فرد را بییشتر در جرعه ی بیکاران قرار میدهد تا مستخدمین. تمام افرادی که مورد پرسش قرار گرفته اند عنوان کرده اند که زمان و انرژی بسیاری را برای دفاع از هویت شغلی خود هدر میدهند.از آشوب گرفته تا خشم،ازتوقف بدلیل بیماری گرفته تا نبردی آشکارا ،آنها تدابیر دفاعی کم و بیش پرهزینه ای را برای حفظ اعتماد به نفس خود اتخاذ کرده اند.اگرچه افرادی هستند که آشکارا شرایط موجود را مورد انتقاد قرار میدند،برخی ناراضایتی خود را حتی از نزدیکانشان نیرمخفی میکنند. چرا که سکوت و یا حتی دروغ گفتن به آنها کمک میکند تا از احساس شرم رهایی یابند.اکثر آنها میگویند زمانشان همچون محکومی سپری میشود که در حال سپری کردن دوران محکومیت خود است.

شکاف میان جایگاه ها

با این حال برداشتی کاملا رنج آور و آزار دهنده از این فعالیت ها هم دور از انصاف است.در مواردی نادر که امکان ایجاد مجموعه ای کاری فراهم شده است ،گروهی این بعد کاری غیر واقعی را برای دور زدن برخی قوانین و تغییر شرایط موجود به سود خود مورد استفاده قرار داده اند.همچنین، در نبود مسئولین،زنانی که در فروشگاه های وسایل دست دوم مشغولیت دارند به بچه های مشتریان خوب اسباب بازی میدهند چرا که از آنجایی که حقوقی دریافت نمیکنند حتماحق انجام این کار را دارند!

ایدئولوژی که بر به اجرا در آمدن پروژه های فعالیتی نظارت کامل میکند باید به طور کامل شفاف باشد.تعقیب و جلوگیری از هر گونه بیکاری و ارزش گذاری کار به عنوان تنها حامی و ضامن پیوند های اجتماعی.به علاوه، کار برای افرادی که در حاضر اشتغالی ندارند ،ارزشی اساسی محسوب میشود ،اما نه هر کاری و نه در هر شرایطی .آنها هم دوست دارند به ازای فعالیتی که انجام میدهند حقوق دریافت کنند و بتوانند آینده ی خود را تامین کنند و احساس مثمر ثمر بودن داشته باشند و مورد قدر دانی قرار بگیرند تا اینکه دائما مورد سوظن قرار بگیرند .باید به آنها موقعیت داد تا بتوانند ارزش های خود را اثبات کنند.سکون در کار نه تنها باعث پیوند اجتماعی و اتحادی که اغلب مسئولین به آن اشاره میکنند نمیشود بلکه نقشی آشکارا در شکاف نابرابری طبقاتی در جامعه ایفا میکنند.

یک نفر از هر هفت نفر

چهارمین نسخه ی قانون بیمه ی بیکاری از اوایل سال ۲۰۱۱ به اجرا در آمده است.این نسخه ی جدید هم همچون قدیمی تر ها شرایط دسترسی به امتیاز های گوناگون را بسیار سخت کرده است که همین امر باعث شده که سوییس بتواند نرخ رسمی بیکاری خود را بسیار پایین نگه دارد : ۳ درصد در سال ۲۰۱۲ مطابق دبیر کل اقتصاد کشور و اگر بخواهیم آمار دفتر بین المللی کار را نظر قرار دهیم این آمار به ۱/۴ درصد برای همین سال میرسد.از بین بیکارانی که از مزایای بیمه ی بیکاری بهره مند شده اند،۱۳/۵ درصدشان شامل «راه حل فعال کردن» شده اند و در حدود ۴۰ هزار نفربرنامه ی شعل های موقتی را دنبال کرده اند.بیکارانی که در «راه حل فعال کردن» شرکت می کنند در آمار دبیر اقتصادی کشور به حساب نیامده اند که و فقط کسانی که آماده شروع بلافاصله کارند محاسبه شده اند.

این قانون هیچ گونه تعریف روشنی از وضعیت فرد و زمانی که یک بیکار می تواند شامل این تدابیر شود، اراده نمیدهند.هر شخص بیکار با هر سن ،جنسیت، سطح تحصیلات به مجرد استفاده از حق بیکاری میتواند در شرایط کار اجباری قرار بگیرد.

۱-

Rita Baur, «Le marché du travail secondaire en Suisse. Dimensions actuelles et perspectives», LaVie économique, no 1, Berne, 1998.

 

صفحه لوموند دیپلماتیک در انسان شناسی وفرهنگ
http://anthropology.ir/lmd

 

پرونده «لوموند دیپلماتیک» در انسنا شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/15007