اجبار به انتخاب و مواجهه با پیامدهای ناگزیر
اجبار به انتخاب و مواجهه با پیامدهای ناگزیر: چگونه با پیامدهای ناخواستۀ انتخابهای خود مواجه شویم؟
اطلاعات کتابشناحتی: همزیستی با اژدها: زندگی اخلاقی در دنیایی پر از پیامدهای ناخواسته. دارل کوئن. ترجمه بهار رهادوست. تهران: نشر هنوز، ۱۳۹۷. ۲۰۸ ص. ۲۸۰۰۰۰ ریال.
مقدمه
انتخاب همیشه با اضطراب همراه است. اضطرابِ ناشی از پیامدهای ناخواستهای که دیر یا زود پدیدار میشوند، اما معمولاً راهی برای پیشبینی اغلب آنها در اختیار نداریم. فقط زمانی از وجودشان آگاه میشویم که دیگر دیر شده و امکان بازگشت به شرایط قبلی وجود ندارد. گاهی این عواقب آنقدر هولناک است که آدم آرزو میکند ایکاش اصلاً مجبور به انتخاب نبود تا برای همیشه از شرّ این نگرانیها خلاص میشد؛ اما زندگی بدون تصمیمگیری و انتخاب میسّر نیست. هر یک از ما، فارغ از اینکه کجا هستیم و به چه کاری مشغول، پیوسته ناچاریم که تصمیمهای ریزودرشتی بگیریم. تصمیم ممکن است ساده یا پیچیده، عاقلانه یا عاشقانه، خودخواهانه یا خیرخواهانه، فردی یا جمعی و در نهایت شتابزده یا همراه با تأمل باشد. برخی از این تصمیمها سرنوشتساز هستند، مثل انتخاب همسر، شغل و محل سکونت و برخی بهظاهر کماهمیتاند، مثلاینکه چه لباسی برای مهمانی بپوشیم یا چه غذایی برای نهار بخوریم؛ اما دو نکتۀ اساسی در نفس هر انتخاب نهفته که آن را به بخشی حیاتی در زندگی تبدیل میکند.
نخست، اجبار در انتخاب است که ظاهری متناقض دارد؛ زیرا ظاهراً جبر و اختیار متضادند؛ اما در اینجا همزاد یکدیگرند. به سخنی دیگر، ضرورتِ انتخاب آن را به اجباری گریزناپذیر تبدیل میکند و این یکی از متناقضنماهای (پارادوکسهای) بنیادین زندگی است. درنتیجه ما مجبور به انتخاب هستیم و هرگز از آن رهایی نداریم. بیتردید، در غیاب تصمیمگیری زندگی ناممکن است و زیستن در سایۀ تردید رنج بزرگی است که روان انسان را رنجور میکند. دوم آنکه پیامد یا پیامدهای تصمیمهای ما تا حد زیادی خارج از دامنۀ اختیار ماست. آنچه به آن «پیامدهای ناخواسته» ، «نتایج غیرمنتظره» یا «عواقب پیشبینینشده» میگویند و کتاب همزیستی با اژدها به تبیین همین موضوع میپردازد.
دربارۀ مؤلف و مترجم
دارل کوئن ، متولد ۱۹۵۴، دانشآموختۀ دانشگاه شیکاگو و استاد فلسفه در دانشگاه دوپل امریکاست. متخصص فلسفۀ اخلاق و زمینههای مرتبط به آن است و کارنامهای درخشان در این حوزه دارد. کتابهایی مثل بستر اخلاق حرفهای (۱۹۹۵)، بازاندیشی اخلاق فمینیستی (۱۹۹۸) و سرشت شرّ (۲۰۰۵) از جمله آثار مشهورش محسوب میشوند.
بهار رهادوست مترجم کتاب حاضر است که پیشازاین نیز کتاب سرشت شرّ را به فارسی برگردانده است. رهادوست علاوه بر تخصص در کتابداری و اطلاعرسانی (علم اطلاعات و دانششناسی)، سالها در عرصههای مختلف پژوهش، ترجمه و شعر فعال بوده است. در کارنامۀ شاعری خود چند مجموعۀ شعر نظیر پنج پرده از چهار فصل عشق، چهار اندوه، شعر بیهوازی و شش لحظه تا محال دارد. در قلمرو نویسندگی نیز افزون بر نگارش آثار تخصصی نظیر فلسفۀ کتابداری و اطلاعرسانی و اصطلاحنامۀ پزشکی فارسی همیشه با نگاهی تأملی و انتقادی به مقولۀ نویسندگی نگریسته است. کتابی با عنوان چرا نویسنده بزرگی نشدم؟ نمونهای از این نگرش است. شش سال پیش یادداشتی دربارۀ این کتاب نوشتم که در همین مجله منتشر شد.
رهادوست تاکنون دو کتاب از کوئن ترجمه کرده که هر دو به همت نشر هنوز روانه بازار نشر شدهاند. سرشت شر در سال ۱۳۹۵ به بازار آمد. اثری تحلیلی و با رویکردی میانرشتهای که افزون بر ماهیتی فلسفی پیوندهای عمیقی با ادبیات، روانشناسی و جامعهشناسی دارد. کتاب حاضر – همزیستی با اژدها – نیز همچون اثر نخست ماهیتی میانرشتهای دارد و از ساختاری منطقی و استدلالی مستحکمی برخوردار است. تا آنجا که میدانم این دو کتاب تنها آثاری است که تا امروز از کوئن به فارسی ترجمه شدهاند.
مروری بر متن
بحث اصلی این کتاب مفهوم «پیامدهای ناخواسته» و چگونگی مواجهه با آن است؛ بهنحویکه کمترین رنج و هزینه را به همراه داشته باشد. مشکلی که هر یک از ما در طول زندگی بارها با آن روبهرو شدهایم و همچنان روبهرو خواهیم شد. کوئن در نخستین فصل به تعریف واژهها و مفاهیم بنیادین میپردازد. او در پاسخ به این پرسش که «پیامد ناخواسته چیست؟» مینویسد: «به باور من پیامد ناخواسته نتیجۀ پیشبینینشدۀ عمل هدفمند، قانون یا سیاستی است که انسانها و سایر موجودات زنده خود را با آن سازگار میکنند.» (ص. ۲۵). البته بلافاصله تأکید میکند که منظورش انتخابهای آگاهانه و آزادانه انسان است و نه هر واکنش طبیعی یا غریزی اجتنابناپذیر. به این معنا که مفهوم پیامد ناخواسته ناظر به شرایطی است که در آن میتوانستیم به گونهای دیگر عمل کنیم؛ یعنی در انتخاب خود تا حد زیادی آگاه و آزاد بودهایم. در سطح فردی میتوان به تصمیمهایی مثل خرید خانه، انتخاب شغل یا مهاجرت اشاره کرد و در سطح اجتماعی به سیاستهای دولتها و سازمانها در تدوین قوانین و خطمشیها.
به باور او هر پیامد ناخواسته حاصل تعامل پیچیدهای بین سه گروه عمده از علل و عوامل است. نخست، کنشگرانی که آزادانه تصمیمی گرفتهاند. مهم نیست این تصمیم چقدر عاقلانه یا احساسی بوده است. آنچه اهمیت دارد اختیار فرد در گرفتن این تصمیم است که میتوانسته به شکل دیگری باشد. دوم، همۀ افرادی که به نحوی از این تصمیم تأثیر میپذیرند و به آن واکنش نشان میدهند. مثل نزدیکان، دوستان، همسایهها، همکاران یا در تصمیمهای کلان و در سطوح ملی عموم مردم. سوم، همه متغیرهای محیطی که در این بافت نقشآفرین هستند و معمولاً خارج از اختیار ما قرار دارند. مثلاً زمانی که شغلی را انتخاب میکنیم بسته به شرایطی که در آن قرار داریم تا حدودی در این انتخاب آزاد هستیم؛ اما پس از آن تمام اعضای خانواده و نزدیکان ما به نحوی از این تصمیم متأثر میشوند. مثلاً ممکن است به دلیل این شغل ناچار به مهاجرت به شهر یا کشور دیگری باشیم و این سفر سرنوشت اعضای خانواده را تغییر میدهد. سرانجام کل این فرایند در بافتی متشکل از شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و اقلیمی رخ خواهد داد که میتواند نتایج عمل ما را به گونهای باورنکردنی دگرگون سازد.
مؤلف چندین مثال عینی از رخدادهای جهان معاصر در کتاب ذکر میکند تا به شکلی مستند نشان دهد پیامدهای ناخواسته چگونه ظاهر میشوند. مثلاً تجربه نشان داده که کمکهای بلاعوض نهادهای بینالمللی به کشورهای فقیر، گرچه با نیتی خیرخواهانه انجام میشود، در نهایت به نفع محرومان نیست؛ زیرا پولهای سرازیرشده به این کشورها معمولاً در مسیرهای دیگری صرف میشوند. گاه به دلیل فساد اداری نظامهای حاکم سر از حسابهای خصوصی حاکمان خودکامه در میآورند؛ یا با تأثیر بر بازار عرضه و تقاضا به بیکاری و تورم دامن میزنند. بهاینترتیب تصمیمی که مبتنی به نیتی مثبت و بشردوستانه بوده نتیجهای منفی و نامطلوب به بار آورده است.
مثال دیگر تولید سیگارهایی با فیلتر و توتون کمتر است که در ابتدا با هدف کاستن از خطرات نیکوتین انجام شد، اما مدتی بعد تحقیقات نشان داد که فیلتر باعث میشود مردم پکهای عمیقتری به سیگارها بزنند و دود بیشتری جذب ریههای آنان شود. افزون بر این توتون و قطران کمتر خود مولد شکل تازهای از سرطان بود که بعدها کشف شد. البته پیامد ناخواسته همیشه منفی نیست و گاه میتواند مثبت باشد. مثلاً حفر چاههای عمیق در برخی از مناطق روستایی افریقا به ایجاد فرصت تحصیلی برای دختران این روستاها منجر شد؛ زیرا آنان با خلاصی از وظیفه سنتی آوردن آب برای خانواده فراغتی برای تحصیل یافتند و سرنوشت بسیاری از آنان به همین دلیل تغییر یافت؛ بنابراین، پیامد ناخواسته الزاماً ناخوشایند نیست. ضمناً پیامد ناخواسته با عواقب «محتملالوقوع» هم متفاوت است؛ زیرا در نوع دوم امکان پیشبینی وجود دارد، اما در نوع نخست اگر نگوییم پیشبینی ناممکن است، بسیار بعید خواهد بود.
دومین فصل کتاب به علل پیامدهای ناخواسته مربوط است که نویسنده آنها را به سه گروهِ علل مربوط به سرشت دنیا، علل مربوط به سرشت عمل و علل روانشناختی تقسیم میکند. گروه نخست ریشه در پیچیدگی ذاتی جهان دارد؛ زیرا آدمی بهرغم همه پیشرفتی که تا امروز در علوم به دست آورده هنوز راهی طولانی برای فهم گوشهای از بیکران هستی در پیش دارد. کوئن مینویسد: «در دنیایی که همهچیز در آن به هم پیوسته است، هر تلاش ما برای تسلط بر طبیعت، متضمّن این خطر است که بیشتر اسیر و بردۀ طبیعت شویم و مادامیکه ما خود را بالاتر از جهان مادی و اشرف مخلوقات میدانیم، در نهایتِ بیفکری دست به اقداماتی میزنیم که پیامدهای ناخواسته به بار میآورند». (ص. ۶۷).
تغییرات اقلیمی اخیر و گرمایش بیسابقه زمین که در اثر مداخلۀ بشر در طبیعت رخ داده و حیات همه موجودات زنده را تهدید میکند، مثالی روشن از ناتوانی انسان در فهم پیچیدگی هستی است. انسانی که پس از انقلاب صنعتی به جان زمین افتاده و طی دو قرن اخیر چنان بلایی بر سر این کره خاکی آورده که فراتر از باور اوست.
گروه دوم علل ناشی از پیچیدگی در «سرشت عمل» است. البته مفهوم «عمل» (Action) فراتر از «زحمت» (Labor) و «کار» (Work) است. زحمت فعالیتی تکراری و بیوقفه است که برای زنده ماندن ضرورت دارد، مثل کسب درآمد برای گذران زندگی. کار شکلی فراتر از آن است و ناظر به تلاش هدفمندی است که آغاز و انجام مشخصی دارد. مثلاً صنعتگری که ابزاری میسازد نتیجۀ کارش سالها دوام خواهد داشت. هر چند کار با زحمت همراه است اما به دلیل آنکه به نتیجهای مشخص و ماندگار منجر میشود، در مرتبهای بالاتر قرار دارد؛ اما «عمل» در بالاترین سکو ایستاده و بیانگر انسان بودن ماست و با آزادی، ابتکار و خلاقیت همراه است. مثلاً معلمی که با هدف بهبود یادگیری دانشآموزان به شیوهای نوین و مبتنی بر آخرین نتایج تحقیقات علوم تربیتی تدریس میکند، عملی آزادانه و خلاقانه انجام میدهد. بهاینترتیب تلاش او را در مرتبهای فراتر از کار و زحمت قرار میگیرد؛ زیرا به تعبیر هانا آرنت او با هدف خلق جهانی نو دست به انتخابی آزادانه زده و خود را در معرض پیامدهای ناخواسته قرار داده است؛ بنابراین، عملِ آگاهانه و آزادانه همیشه نیازمند شجاعت است. شجاعت با جهانی که هنوز خودش را به ما نشان نداده و تنها پس از انتخاب آزادانه ما پدیدار خواهد شد. برخی از فلاسفه همچون هانا آرنت و لودویگ فون میزس علت پیامدهای ناخواسته را ناشی از پیچیدگی در سرشت عمل میدانند. (ص. ۸۲ و ۸۳).
سومین گروه در این مجموعه «علل روانشناسی» است که ریشه در عادتهای ذهنی بشر دارند و نویسنده به تعدادی از آنها اشاره میکند. مثلاً «خطای یکسان پنداشتن حال و گذشته» دام پنهانی است که سر راه آدمی قرار دارد. انسان تصور میکند که در آینده نتایج مشابهی با گذشته به دست خواهد آورد. درحالیکه جهان بیوقفه در حال دگرگونی است و تعمیم گذشته به آینده اشتباهی استراتژیک است که باید از آن پرهیز کرد. ادوارد مورگان فورستر این خطا را نوعی «تصلّب ذهن» میداند و مینویسد: «متأسفانه بیشتر میانسالان دچار تصلّب ذهنی میشوند … تجربه هم خطرات خاص خودش را دارد. ممکن است فرزانگی در پی داشته باشد، اما باعث سخت شدن ذخیرههای ذهن میشود و نتیجهاش انعطافناپذیری و تصلبی است که فلجکننده است». (ص. ۸۶).
بخشی دیگری از علل روانشناختی مربوط به تصور نادرست ما از سهم عقل و احساس در جریان تصمیمگیری دارد. عموماً چنین تصور میکنیم که انسان موجودی عقلانی است که احساس هم دارد؛ اما واقعیت درست عکس این است. ما موجوداتی کاملاً احساسی هستیم که گاهی هم فکر میکنیم! غلبه و تسلّط احساسات بر فرایند تصمیمگیری بهمراتب بیش از آن است که تصور میشود. درنتیجه ریشۀ بسیاری از انتخابهای ما بیش از آنکه مبتنی بر استدلال باشد، جستوجوی لذت یا فرار از درد است. حتی زمانی هم که به استدلال روی میآوریم بیشتر به شواهد مطلوبی تکیه میکنیم که تصمیم ما را تأیید میکنند و شواهد هشداردهنده را نادیده میگیریم. در نتیجه گرفتار سوگیری در استدلال میشویم و این خود منشأ بسیاری از گرفتاریهاست.
«یورش لجامگسیخته برای حداکثر استفاده از فرصتها» مشکل دیگری است که انسان معاصر به آن گرفتار شده و گویی گریزی از آن ندارد. در دنیایی که قرار است همه برنده باشند، تعلل در ربودن فرصتهای طلایی گناهی نابخشودنی است. در نتیجه انسان با حرصی بیپایان به شکار فرصتها مشغول است و فرصتی برای نگرانی از پیامدهای ناخواسته ندارد. نتیجه اجتنابناپذیر دویدن در این مسابقه بیپایان بروز اضطراب شدید و فراگیر در عصر جدید است. نگرانی بیوقفهای که فیلسوفانی چون آلکسی توکویل، ژان ژاک روسو و مونتسکیو از آن بهعنوان «بیقراری روح» یاد میکنند. منظور این فلاسفه از «بیقراری» وضعیتی است که آدمی غوطهور در زندگی سوداگرانه خود پیوسته رنج میبرد و در نهایت دچار انفعالی رقتانگیز میشود.
فصل سوم کتاب دربارۀ چالشهای پیامدهای ناخواسته در برابر چارچوبهای اخلاقی متداول است. در این فصل کوئن از منظر چهار پارادایم به این موضوع مینگرد. نخست اخلاق مبتنی بر اصالت فایده، دوم اخلاق استوار بر اصول اخلاقی، سوم اخلاق برخاسته از مراقبت و همدلی و چهارم اخلاقی که ریشه در فضیلت دارد. او امتیازها و کاستیهای هر یک را تبیین میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که هیچکدام پاسخی صریح و قطعی برای مواجهه با پیامدهای ناخواسته ندارند.
چهارمین و آخرین فصل کتاب متناظر با فصل نخست است. به این معنا که نویسنده برای مواجهه با علل مختلف پیامدهای ناخواسته در قالب همان سه گروهی که در ابتدا معرفی کرده بود راهکارهایی پیشنهاد میکند. او بر این باور است که برای مواجهه با پیامدهای مربوط به سرشت دنیا باید از یک سو با محیطزیست و از سوی دیگر با خویشتن خویش آشتی کنیم. سپس مسئولیت اعمال خود را بپذیریم. از تمرکززدایی در تصمیمگیری بپرهیزیم و از دانش همۀ گروههای بهحاشیهراندهشده سود ببریم.
پیشنهاد او برای چیرگی بر پیامدهای مربوط به سرشت عمل نیز ماهیتی مشابه دارد و خواننده را به دوراندیشی، مدارا و توجه به تخصص در تصمیمگیری دعوت میکند. در پایان نیز یادآور میشود از گذشته و اشتباهات خود بیاموزیم و در بهکارگیری نظریهها هوشمندانه عمل کنیم. ضمن آنکه همیشه مراقب سوگیریهای عوامانه در انتخابهای خود باشیم و بکوشیم تعصبهای خود را بشناسیم و از آنها پرهیز کنیم. در پایان به این نتیجه میرسد که «برای پرهیز از پیامدهای ناخواسته، هیچ راهحل منحصربهفرد و کلیدی که همۀ قفلها را باز کند وجود ندارد»؛ (ص. ۱۳۰) اما به مخاطب یادآور میشود مجموع راهکارهای این کتاب مقولههایی هستند که میتوانند محورهای خوبی برای گفتگو و تأمل بیشتر در این زمینه باشند.
سخن پایانی
همزیستی با اژدها کتابی است برای همۀ ما؛ زیرا ما همگی مجبور به انتخابیم و چارهای جز مواجهه با پیامدهای هر انتخاب نداریم. تصمیمگیری چنان در تاروپود زندگی تنیده که زیستن بدون آن میسر نیست. تصمیمهای ریزودرشتی که سرنوشت ما را رقم میزنند و شخصیت هر یک از ما در پرتو همین فرایند تصمیمگیری شکل میگیرد. گویی آدمی با هر تصمیم جدید آجری از ساختمان وجود خویش را میسازد.
به سخنی دیگر، هویت و شخصیت هر انسان بیش از هر چیز مبتنی بر مجموعه تصمیمهایی است که در طول زندگی گرفته است؛ اما مهارت تصمیمگیری بهتنهایی کافی نیست و ما به هنر مکملی نیاز داریم که از آن برای مراقبت از خویش در برابر پیامدهای ناخواسته بهره ببریم؛ زیرا نه میتوان دست از عمل آزادانه کشید و نه میتوان همۀ عواقب ممکن را پیشبینی کرد. تنها راهی که باقی میماند آموختن هنر همزیستی با اژدهایی است که در کمین تصمیمهای ما نشسته و دیر یا زود خودش را نشان میدهد. نه میتوان این اژدها را کشت و نه میتوان از آن گریخت. بهترین گزینۀ موجود رام کردن اژدهاست تا خسارت زیادی به بار نیاورد و زندگی را از آنچه هست دشوارتر نسازد.
منابع
رهادوست، بهار. (۱۳۷۳). چهار اندوه (مجموعه شعر)، تهران: نشر شاهین.
رهادوست، بهار. (۱۳۷۵). پنج پرده از چهار فصل عشق (مجموعه شعر)، تهران: نشر هزاران.
رهادوست، بهار. (۱۳۷۶). شش لحظه تا محال (مجموعه شعر)، تهران: نشر هزاران.
رهادوست، بهار. (۱۳۷۸). شعر بیهوازی (مجموعه شعر)، تهران: نشر سالی.
رهادوست، بهار. (۱۳۸۶). فلسفۀ کتابداری و اطلاعرسانی، تهران: نشر کتابدار.
رهادوست، بهار (۱۳۹۲). چرا نویسندۀ بزرگی نشدم؟ پژوهشی کیفی به روش فرهنگنگاری روایی، تهران: ناهید.
کومار، کریشان. (۱۳۷۴). روشهای پژوهش در کتابداری و اطلاعرسانی، ترجمه بهار رهادوست، تهران: کتابخانه ملّی.
کوئن، دارل. (۱۳۹۵). سرشت شرّ. ترجمه بهار رهادوست، تهران: نشر هنوز.
نویسنده مطلب یزدان منصوریان است و برای اولین بار در نشریه جهان کتاب منتشر و برای بازنشر از طریق دفتر نشریه در اختیار انسانشناسی و فرهنگ قرار گرفته است.