انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ابراهیم گلستان

ابراهیم گلستان

آوا رحیمی واحدی

سید ابراهیم گلستان (تقوی شیرازی) (متولد ۲۶ مهر ۱۳۰۱ در شیراز)، کارگردان، داستان‌نویس، مترجم، روزنامه‌نگار، و عکاس ایرانی است. او تحصیل دردانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران را نیمه کاره رها کرد. گلستان اولین کارگردان ایرانی‌ست که برندهٔ یک جایزهٔ بین‌المللی برای فیلمی مستند شده است. ابراهیم گلستان در سال ۱۳۴۰ برای فیلم یک آتش موفق به دریافت مدال برنز از جشنواره ونیز شد.

آثار مکتوب وی از سبکی خاص برخوردار است و بسیاری سبک نویسندگی وی را تأثیر پذیرفته از داستان‌های کوتاه ارنست همینگوی می‌دانندگرچه او تاثیرپذیری از هیچ نویسنده‌ای را نمی‌پذیر. همچنین وی از زمرهٔ نخستین نویسندگان معاصر ایرانی معرفی می‌شود که برای زبان داستانی و استفاده از نثر آهنگین در قالب‌های داستانی نوین، اهمیت قائل شد و به آن پرداخت. از این جهت نقش او در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی قابل توجه‌است.

از دیگر ویژگی‌های داستان‌نویسی گلستان، خلق مجموعه داستان‌های به هم مرتبط است. در حالی که چنین سبکی در غرب سابقه طولانی‌تری دارد، این نوع داستان‌نویسی در ایران با گلستان آغاز می‌شود اما نکته مهم در این نوع آثار گلستان، خلق نوعی جدید از داستان‌نویسی است که در ادبیات کلاسیک ایران، مانند منطق الطیر، ریشه دارد. این نوع داستان‌ها نه براساس درون‌مایه یا شخصیت‌های داستانی، بلکه براساس ساختارهای مشابه به یکدیگر مرتبط می‌ شوند.

یشه ها و خاستگاه هاى موج نو در فاصله سالهاى ١٣٣٨ تا ١٣۴٨ یعنى از زمان ساخته شدن فیلم داستانى فرخ غفارى با عنوان جنوب شهر تا ساخته شدن فیلم هاى گاو داریوش مهرجویى قیصر مسعود کیمیایى و آرامش در حضور دیگران ناصر تقوایى در سال ١٣۴٨ و به طور مشخص به سه کارگردان برجسته و پیشگام سینماى روشنفکرى و غیر متعارف ایران در این سالها یعنى ابراهیم گلستان، فرخ غفارى و فریدون رهنما مى پردازد. فیلمسازانى که به گمان نگارنده زمینه شکل گیرى و ایجاد جریانى تحت عنوان موج نو را در سینماى ایران فراهم کردند و تاثیر عمیق و انکار ناپذیرى بر فیلمسازان نسل پس از خود گذاشتند. نقش ابراهیم گلستان در این میان بسیار بارزتر و تاثیر گذارتر از بقیه بوده است(نوشتن با دوربین,پرویز جاهد ص ۱۸۰)

زندگینامه

او در سال ۱۳۲۰ برای تحصیل حقوق به تهران آمد. در آنجا در ۲۱ سالگی با دخترعمویش فخری گلستان ازدواج کرد.سپس به عضویت حزب توده درآمد و تحصیل را رها کرد. او در آن زمان به عنوان عکاس روزنامه‌های رهبر و مردم به کار مشغول بود.وی در سال ۱۳۲۶، کتاب اول خود را که مجموعه داستانی با نام «به دزدی رفته‌ها» بود، منتشر کرد.

وی پس از سال ۱۳۳۶، استودیوی سینمایی خود را با نام «استودیو گلستان» تأسیس کرد و تعدادی فیلم مستند برای یکی از سازمانهای شرکت نفت ساخت. آتش و موج و مرجان و خارا از این جمله‌اند.به دلیل این همکاری‌ها، عده‌ای از روشنفکران آن دوره به وی لقب «گلستان نفتی» داده بودندیکی از کسانی هم که در برابر این قضایا موضع گیری صریح کرد و گلستان را مورد تقبیح و شماتت قرار داد، جلال آل احمد بود. او ساختن فیلم تبلیغاتی «موج و مرجان و خارا» را نمونه‌ای از رفتارهای روشنفکران واداده می‌دانست.

گلستان کارگردان دو فیلم داستانی با نام‌های «خشت و آینه» (۱۳۴۴) و اسرار گنج درهٔ جنی (۱۳۵۰) نیز هست. وی همچنین تهیه‌کنندهٔ فیلم «خانه سیاه‌است» به کارگردانی فروغ فرخ‌زاد بوده‌است. ابراهیم گلستان با فروغ فرخ‌زاد رابطهٔ دوستانه داشته است.
ابراهیم گلستان از سال ۱۳۵۷ در استان ساسکسِ انگلستان زندگی می‌کند. وی دو فرزند با نام‌های کاوه و لیلی دارد؛ کاوه گلستان عکاس خبری ایرانی، در مأموریتی در سال ۲۰۰۳ به همراه گروه خبری بی‌بی‌سی در عراق بر اثر انفجار مین کشته شد؛ لیلی گلستان، به‌عنوان مترجم، نویسنده و مسئول گالری گلستان در ایران فعالیت می‌کند. مانی حقیقی، کارگردان، و مهرک گلستان، خوانندهٔ رپ، صنم حقیقی و محمود حقیقی نوه‌های او هستند.
آثار مکتوب وی از سبکی خاص برخوردار است و بسیاری سبک نویسندگی وی را تأثیر پذیرفته از داستان‌های کوتاه ارنست همینگوی می‌دانند. گرچه او تاثیرپذیری از هیچ نویسنده‌ای را نمی‌پذیرد. همچنین وی از زمرهٔ نخستین نویسندگان معاصر ایرانی معرفی می‌شود که برای زبان داستانی و استفاده از نثر آهنگین در قالب‌های داستانی نوین، اهمیت قائل شد و به آن پرداخت. از این جهت نقش او در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی قابل توجه‌است.
از دیگر ویژگی‌های داستان‌نویسی گلستان، خلق مجموعه داستان‌های به هم مرتبط است. در حالی که چنین سبکی در غرب سابقه طولانی‌تری دارد، این نوع داستان‌نویسی در ایران با گلستان آغاز می‌شود اما نکته مهم در این نوع آثار گلستان، خلق نوعی جدید از داستان‌نویسی است که در ادبیات کلاسیک ایران، مانند منطق الطیر، ریشه دارد. این نوع داستان‌ها نه براساس درون‌مایه یا شخصیت‌های داستانی، بلکه براساس ساختارهای مشابه به یکدیگر مرتبط می‌شوند.

گلستان اولین کارگردان ایرانی‌ است که برندهٔ یک جایزهٔ بین‌المللی برای فیلمی مستند شده است. ابراهیم گلستان در سال ۱۳۴۰ برای فیلم یک آتش موفق به دریافت مدال برنز از جشنواره ونیز شد.
ابراهیم گلستان و حزب توده
الهه خوشنام: ابراهیم گلستان قصه‌ای دارد به نام «تب عصیان». در این داستان دو زندانی توده‌ای در اعتراض به شکنجه شدن ‌یکی از هم بندانشان تصمیم به اعتصاب می‌گیرند. تقاضای اعتصاب اما با مخالفت «رفقا» مواجه می‌شود. در قصهٔ «تب عصیان» شکست اعتصاب، در واقع شکست باور‌ها و‌ یقین‌های دو زندانی، ناصر، مهندس و رمضان، کارگر هم هست.

تردید‌ها آن چنان از زبان دو زندانی ماهرانه بیان می‌شوند، که خواننده را از رویا به کابوس واقعیت می‌کشاند. آیا نویسندهٔ کتاب خود این شکست باور‌ها را تجربه کرده است؟ گلستان، روایت ‌یک قصه را الزاما دلیلی برای تجربه شخصی نویسندهٔ آن قصه نمی‌داند. اما من کنجکاو هستم که بدانم آیا او هم مثل بسیاری از اعضای حزب توده در باورهایش تردید کرده است؟
به عقاید‏شان گرایش داشتید‌ یا خود حزب؟

واضح است که آن حزب برای من، جسم‌گیری مطالب و چیزهایی بوده که من به آن‏‌ها اعتقاد داشته‌‏ام. اعتقادم هم درست بوده، اما آن جسم‏‌گیری غلط بوده است که آن هم زیر نفوذهای فوق‌العاده در هم‏‏ بر هم کج شده است. والا من برای حزب توده هیچ نوع حرف بدی هم ندارم. اصلاً ندارم. این حزب‌ یک حرکت اجتماعی بزرگی بوده که اجتماع ما را هم ساخته است. اجتماعی که امروز داریم، مطلقاً، بدون هیچ گفت‌‏و‌گویی، به مقدار خیلی زیاد، جهتی است که حزب توده به آن داده است. حزب توده هم، نه ‌یعنی ایرج اسکندری، ‌یا اسکندر سرابی از سوی دیگر، و‌ یا ابراهیم‏‌‌زاده و… بلکه مجموعه‌ی آن حرکت، بیدار شدن و امیدی که بوده و این حزب را ساخته است. آن‏قدر محکم ساخته که حرف‌هایی که شاه می‌‏زد، آخر سر، کم‏ کم حتی لغت‏‌ها و جمله‏ بندی‌‏‌ها حزب توده‏‌ای بود.

دو اتفاق مهم، قبل از مصدق، در مملکت ما افتاده است؛‌ یکی شاه شدن خود رضاشاه است که فوق‌العاده است. اصلاً مملکت درست شده.‌ یعنی این عقب‌ماندگی مملکت به شکل عجیبی با سرعت، رانده شده به این سمت که درست شود. رضاشاه هم نه اینکه از پشت کوه آمده، این‏ شعار‌ها را داشته و خواسته این‏ حرف‏‌ها را بزند. بلکه آدمی ‌بوده که می‌‏‌خواسته خانه‌اش خوب باشد، آرشیتکت‏ و دکوراتور خوبی را هم انتخاب کرده است. افرادی مانند داور، علی ‏اصغر حکمت بوده‏‌اند و‌ یا در وهله‏‌ی اول آن، فروغی بوده که کارهایی کرده‌‏اند. آدم‏‌های کوچک‏ترشان… مثلاً از پشت سر علی ‏اکبر داور، ابتهاج بیرون آمده است. همه‏‌ی این‏‌ها کمک کرده‌‏اند به درست شدن و عوض شدن مملکت. اتفاق مهم دیگر هم دوره‏‌ی حزب توده است.
س چرا حزب توده با رضاشاه مخالفت می‌کرد؟

به‏ خاطر این‏که فرم روزگار خودش بوده، می‌خواسته انتقام بگیرد، می‌خواسته از گذشته بد بگوید. همیشه همین‏ طور است. مگر همین الان، به حزب توده بد نمی‌گوید؟ سلطنت‏ طلب‏‌ها هم به حزب توده بد می‌‏گویند. از این سهل ‏انگاری‏‌ها و جهالت‏‌هایی که روی کار می‌‏آید و حکومت می‌کند، نتیجه نگیرید که قبلی‏‌اش خراب بوده است. البته اشکالی در زندگی قبلی بوده که دستگاه بعدی روی کار آمده است. اگر سوم شهریور پیش نیامده بود، رضاشاه بیرون نمی‌‏رفت. حکومت رضاشاه محکم بود، خراب نمی‌‏شد. سوم شهریور آمد، رضاشاه را بیرون کردند.

ولی ماجرای حزب توده،‌ یعنی مخالفت این حزب با رضاشاه، پیش از سوم شهریور نبود؟

اصلاً حزب توده نبود که…
محاکمه‏‌ی ۵۳ نفر در‌‌ همان زمان اتفاق افتاد.

آن ماجرای دیگری است. اما اتفاقاً چه خوب که به این مسئله اشاره کردید. وقتی ۵۳ نفر حبس هستند و قرار است محاکمه شوند، مختاری، رییس شهربانی وقت، پیش رضاشاه می‌رود و حکم اعدام آن‏‌ها را به رضاشاه نشان می‌‏دهد. رضاشاه می‌پرسد: اعدام؟! این‏‌ها چه ‏کار کرده‏‌اند؟ مختاری می‌گوید که این‏‌ها از طرفداران روسیه هستند. رضاشاه می‌‏پرسد: جاسوس بوده‏‌اند؟ مختاری می‌گوید: خیر قربان! کدام جاسوس، این‏‌ها فقط‌‌ همان حرف ‏‌ها را می‌زنند. رضاشاه می‌گوید: خُب این‏‌ها عقیده‏ شان بوده، حبس ‏شان کنید. چرا می‌خواهید آن‏‌ها را بکشید. فقط اگر جاسوس بوده‏‌اند، بکشیدشان. رضاشاه مخالف جاسوسی بوده و فکر می‌‏کرده که این ۵۳ نفر جاسوس بوده‌‏اند و وقتی می‌فهمد که جاسوس نبوده‌‏اند، می‌‏گوید: حبس‏شان کنید، چرا بکشیدشان؟! این ماجرا را من از زبان خود ایرج اسکندری شنیده‏‌ام. همه‏‌ی اشخاص هم راجع به کارهای رضاشاه همین نظر را داشتند. قوتی لازم بوده است و رضاشاه این قوت را داشته و این قوت را در راه اجرای نقشه‏‌های اصلاح‌طلبانه‏‌ی فروغی، داور، حکمت و… به‏ کار برده است.
منبع: دویچه وله
آثار
کتاب‌ها
داستان
۱۹۴۸ – آذر، ماه آخر پاییز (۷ داستان)
۱۹۵۵ – شکار سایه (۴ داستان)
۱۹۶۷ – جوی و دیوار و تشنه (۱۰ داستان)
۱۹۷۴ – اسرار گنج دره جنی
۱۹۷۵ – مد و مه (۳ داستان)
۱۹۹۵ – خروس (۱ داستان بلند)
نامه به سیمین به همت عباس میلانی
مختار در روزگار
برخوردها در زمانه برخورد
ترجمه
کشتی شکسته‌ها (۵ داستان)
زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر – (یک معرفی با ترجمه چند داستان از ارنست همینگوی)
هاکلبری فین – مارک تواین
دون ژوان در جهنم – (ترجمه نمایشنامه جورج برنارد شاو)
فیلم‌های مستند
۱۳۳۲ – از قطره تا دریا
۱۳۳۶ تا ۱۳۴۱ – چشم‌اندازها (آتش، آب و گرما،…)
۱۳۳۷ تا ۱۳۴۱ – موج و مرجان و خارا
۱۳۴۲ – تپه‌های مارلیک
۱۳۴۵ – گنجینه‌های گوهر
۱۳۴۵ – خراب آباد
۱۳۴۵ – خرمن و بذر
فیلم‌های داستانی
۱۳۴۱ – دریا (بلند داستانی ناتمام)
۱۳۴۱ – فیلم کوتاه خواستگاری
۱۳۴۴ – خشت و آینه
۱۳۵۳ – اسرار گنج دره جنی

دربارهٔ کارهای ابراهیم گلستان
یژه‌نامه‌ای در سال ۱۳۹۰ در مجلهٔ نافه به مناسبت ورود ابراهیم گلستان به نود سالگی منتشر شد. در این ویژه‌نامه کارهای گوناگون این نویسنده را بررسیده‌اند.

عسگر عسگری‌حسنکلو کتابی به نام زمانه و آدم‌هایش دربارهٔ داستان‌های ابراهیم گلستان نوشته است.

کتابی هم به نام نشانه‌شناسی و نقد ادبیات داستانی معاصر: نقد و بررسی آثار ابراهیم گلستان و جلال آل احمد به کوشش لیلا صادقی به چاپ رسیده است که پاری از آن دربارهٔ کارهای ابراهیم گلستان است.

نیز ده‌ها مقاله و سخنرانی و نشست دربارهٔ کارهای سینمایی و داستانی گلستان چاپ و برگزار شده استاز این جمله است مقالهٔ «کارنامه فیلم گلستان» به قلم بهرام بیضایی در شماره پنجم مجله آرش در آذر ماه ۱۳۴۱؛که جلال آل‌احمد دو سال سپس‌تر در سال ۱۳۴۳ درباره‌اش می‌گوید: «. . . از بهرام بیضایی خواستیم که چیزی نوشت. «کارنامه فیلم گلستان» که با عزت و احترام و دستکش پوشیده حالی کرده بود که گلستان شده است نردبان تبلیغات کمپانی نفت.»

قصه ها و کتاب های گلستان
ابراهیم گلستان پس از جدایی از حذب توده شروع به داستان نویسی کرد. گلستان در ١٣٢۶ نخستین قصه لش را با نام به دزدى رفته ها مى نویسد که همان سال در ماهنامه مردم و بعدها در ١٣٢٧ در مجموعه با عنوان آذر ماه آخر پایید منتشر مى شود. پیش از آن عمدتاً در روزنامه هاى حزبى مقاله سیاسى مى نوشت، اما پس از جدا شدن از حزب و کناره گیرى از فعالیت هاى سیاسى به قصه نویسى مى پردازد.
این نقل قول گلستان: فکر کردم حالا که نمى خواهم مقاله بنویسم و روزنامه اداره بکنم پس چه بنویسم؟ گفتم بیایم قصه بنویسم. با قصه نوشتن حرفهاى خود را بزنم. مى دانستم شنونده هاى من کم تر خواهند بود.(گلستان، ابراهیم، گفته هاً نشر بازتاب نگار ص ١٨۵)
گلستان به دلیل اینکه با صادق هدایت مراوده هایی داشت بسیار تحت تاثید آثار او هم بود به نقل از گلستان: بى نظیرى حسن او نبود، گناه زمانه بود. حسن او در نگه داشتن خودش بود که به رنگ زمانه درنیاید.(گلستان، ابراهیم، گفته هاً نشر بازتاب نگار ص ١٨۵)
او در ادامه ی راهش در داستان نویسی تحت تاثیر ارنست همینگوی نیز بود اما وقتی داستان های جوی و دیوار و تشنه (۱۰ داستان) و مد و مه (۳ داستان) را به چاپ رسانید به دوران بلوغ خود در داستان نویسی رسیده بود در این زمان، دوران تاثیر پذیرى از همینگوى را پشت سر گذاشته، به آفرینش داستان هاى خاطره اى- تمثیلى و تصویرى- ذهنى پرداخته است. در این آثار از سینما آموخته است که – به تعبیر مارکز- با تصویر ببیند. برش ماهرانه این تصاویر، و زوایاى غیر معمول دید، ترکیبى زیبا شناختى فراهم مى آورد که نشانگر وسواس و حوصله در کار نگارش است(عابدینى، حسن، صد سال داستان نویسى).
فیلم های مستند
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ابراهیم گلستان به عنوان طرف قرارداد، اداره امور دایره تهیه عکس و خبر کنسرسیوم نفت را به عهده می‌گیرد و از مجموع فیلم‌های خبری شخصی و با کمک فیلم‌هایی که با دوربین بولکس ۱۶ میلی متری شخصی خود گرفته، مستند از قطره تا دریا را می سازد. این فیلم که نخستین فیلم مستند گلستان است به‌شدت مورد پسند رییس فرانسوی کنسرسیوم و آرتور التون مستندساز سرشناس انگلیسی و رییس بخش فیلم کمپانی شل انگلستان قرار می گیرد.
فیلم تپه های مارلیک به ‌ظاهر درباره کاوش و یافته‌های باستان‌شناسی در منطقه مارلیک است، اما در واقع اثری در باره زندگی، هنر، دوام و آرزو برای فردایی بهتر است.متن روایت‌شده در فیلم، نوشته ابراهیم گلستان است.
نخستین بار که نمایشگاه چیزهای پیدا شده در مارلیک را دیدم نظرم به دو مجسمه کوچک رفت که انگار فریاد می زدند. این دو خدای مرد و زن باروری بودند.من در مجسمه خدای زن دعوت به زندگی دیدم، و در مجسمه مرد راست‌کرده که ظرفی را گرفته بود، دیدم که دارد آب زندگی می ریزد. و آفتاب بود که از پشت پرده تالار موزه می‌آمد تا بچه آهوی مفرغ را با با بوسه‌های گرم بنوازد. مرگ آنجا نبود. سی قرن دفن از
اعتبار افتاده بود. و پیش از تهنیت آفتاب، آهو هنوز لبخند آشنا می زد.این‌ها بود علت برای این‌که فیلم بسازم.(مارلیک,سمیرا بزرگی)
فیلم های داستانی
گلستان: من اصلاً به سینماى ایران کارى نداشتم. من مى خواستم فیلم درست بکنم. همین. در ایران به دنیا آمده بودم و در ایران بود که مى خواستم کار کنم و فیلم بسازم(نوشتن با دوربین,پرویز جاهد ص ۱۷۹)
خشت و آینه مهمترین فیلم گلستان است که تاثیر عظیمی بر جریان موج نو و به طور کلی جرین فیلم سازی ایران دارد.
سوال: ایده خشت و آینه از کجا آمد؟
گلستان:خوب، همه ى فیلم ها ایده هاشون از کجا مى آد. جلال مقدم رفته بود گفته بود که این فیلم را من نوشتم. بشین تماشا کن و ببین این فیلم اصلاً … من در این وسط دعواى مالکیت ندارم. پیداست که من نوشتم.(نوشتن با دوربین, پرویز جاهد)
ساختار روایتى خشت و آینه یک ساختار مدرن است. گلستان از الگوى متداول روایت استفاده نمى کند بلکه روایت او تکه تکه همچون پازل است که بن ساختار فیلم هاى روشنفکرى دهه شصت نزدیک است.(نوشتن با دوربین, پرویز جاهد)
این فیلم در سال ۱۳۴۳ در استودیو فیلم گلستان ساخته شده است. این فیلم در ۲۲ دی ۱۳۴۴ در سینما رادیوسیتی تهران اکران شد و سه هفته در آن سینما بر روی پرده بود.
عنوان فیلم اشاره به مثل «آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند» دارد و مانند دیگر کارهای گلستان هجویه‌ایست بر جامعه ایران. این فیلم آغازگر سینمای موج نوی ایران به شمار می‌آیدو بسیاری نمادهای آن بعدها مورد تقلید دیگر فیلمسازان ایران قرار گرفته -مانند صحنه عبور جنازه از کوچه که در فیلمهای بهمن فرمان‌آرا به تناوب آمده است.
در صحنه‌های این فیلم از موسیقی متن استفاده نشده و کارگردان سعی کرده‌است تا آهنگ و ریتم فیلم از گفتگوها و حالات بازیگران برخیزد. این فیلم نخستین حضور سینمایی جمشید مشایخی و همچنین پرویز فنی زاده به شمار می‌رود که هر دو نقشهای کوتاه ولی اثرگذاری بازی می‌کنند. پرویز فنی زاده نقش یک روشنفکر کافه نشین را ایفا می‌کند که با حرفهای بی‌سروته خود تعجب و تقدیر اطرافیانش را برمی‌انگیزد. جمشید مشایخی نیز در نقش ارشد کلانتری در خلال صحبتش با پزشکی که مورد سرقت اقوام بیمار ناراضی قرار کرفته، انتقادهایی از روابط و انتظارات مردم وارد می‌داند.
نسخهٔ ترمیم شده و باکیفیت این فیلم در ژانویهٔ سال ۲۰۱۶ میلادی در جشنواره بین‌المللی فیلم روتردام به نمایش درآمد.
اسرار گنج دره جنی فیلمی است ایرانی ساخته ابراهیم گلستان. وی در سال ۱۳۵۳ کتابی نیز به همین نام بر اساس آن فیلم نوشته‌است.فیلم کنایات مکرری به روحیه مدرنیزاسیون آمرانه شاه و روند نوسازی سطحی او دارد. کارگردان که از مشکل‌دار بودن موضوع آگاه بود و امکان توقیف فیلم را می‌داد، از مجموعه بازیگران فیلمهای صمدآقا استفاده کرد و با دادن ظاهری کمیک آن را به اکران رسانید. این فیلم پس از دو هفته از پرده پایین آمد و دیگر هرگز به نمایش عمومی درنیامد. جشن‌های دوهزار و پانصد ساله و قراردادهای خارجی ایران در زمان سلطنت محمدرضا شاه به طور نمادین در این فیلم به نمایش آمده و زیر تیغ نقد گلستان قرار گرفته است.(ابراهیم گلستان, نامه به سیمین, مهرنامه, ص ۲۵)