انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آیین نوروز در عهد صفویه(۲)

در تاریخ «عالم آرای عباسی» توصیف های کاملی از شور و حال جشن های نوروزی شاه و مردم ارایه شده است: «به مبارکی سال و تهنیت قدوم نوروز چند روز به لوازم عیش و خرمی پرداختند و بازارهای شهر را آذین و در میدان سعادت آباد به چوگان بازی و قبق اندازی مشغولی فرموده…» (اسکندرمنشی ج‌۲، ۱۳۵۰ : ۵۰۶). در اینجا شاه عباس در قزوین حضور داشته و مکان اصلی جشن نوروز میدان سعادت آباد شهر قزوین بوده است. یا در این مورد که شاه در مشهد مقدس حضور داشته و جشن در ساحت میدان شهر برپا شده است:«در آن باغ دلگشا بر دور دریاچه باغ مجالس بهشت آسا ترتیب داده، چهار طاق ها به فنون غریبه آراسته چراغ ها بر آن تعبیه کردند… نوروز عالم آرای این سال میمنت مآل در روز چهارشنبه پنجم شهر رمضان المبارک اتفاق افتاد … حضرت اعلی در مشهد مقدس معلی کامیاب دولت بوده لوای شادمانی برافراخته و در ساحت میدان آن بلده ارم نشان، به چوگان بازی و قبق اندازی، نشاط افزای خاطر انور بودند»(همان:۵۸۹). «و اسباب چراغان مهیا و آماده گشته چراغ های شکفتگی افروختگی پذیرفت…خرامان همی مجلس آراستند.مسرت فزودند و غم کاستند. القصه سه شبانه روز سپاهی و رعیت داد عیش و شادکامی داده، شهریار انجمن آرا به عواطف خسروانی طرب افزای خاطر بودند»(همان:۶۳۵). در توصیف یکی از جشن باشکوه نوروزی که شاه عباس در تبریز در کنار استخر ائل گلی حضور داشته به جزییات بیشتری هم اشاره شده است:« اطراف نهر آبی که از میان باغ جاری است و حوض بزرگی بر مثال دریاچه در میان آن ترتیب یافته سلاطین ماضیه خصوصا حضرت خاقان جنت آشیان ابوالبقاء شاه اسمعیل علیه الرحمه و الرضوان، عمارت دلگشا در کنار حوض و بالای نهر ساخته و پرداخته‌اند و فی الواقع آن مکان نزهت بخش نشانی از روضه دار القرار و مصداق جنات تجری من تحتها الانهار است به اکابر و اعیان دار السلطنه مذکور و بلوکات و اهالی خراسان و صواحب تبریز و تجار و اصناف خلایق که در پای تخت همایون بودند علی قدر مراتبهم قسمت فرموده، هر طبقه مجلسی طرح انداختند و اطراف اربعه آن دریاچه را بامرا و وزرا و ارکان دولت و مقربان بارگاه سلطنت اختصاص دادند و محافل فیض بخش بهجت فزا انعقاد یافته، در برابر هر مجلس چهار طاق ها افراشته، استادان نجار و مهندسان نادره کار به فنون غریبه انواع هیاکل پرداخته، چراغدان ها بر آن تعبیه نمودند و همه شب تا به صبح روشنان سپهر مینایی که مجلس آرایان عالم علوی و بزم افروزان عشرت سرای ملکوتی‌اند، به هزاران چشم حسرت بر آن چراغان و مجالس بهشت نشان می نگریستند و شهریار عشرت آیین محفل آرا، همه شب در آن مجالس روح افزا سیر فرموده، در هر مقامی که دلنشین خاطر انور می شد آرام گرفته، صحبت پیرا بودند و نغمه سرایان خوش آهنگ و مغنیان تیز چنگ به نغمات دلاویز و ترنمات شکرریز غم زدای خواطر بوده، گلرخان لاله عذار از باده‌های خوشگوار دماغ مجلسیان را تازه و تر می‏داشتند…»(همان:۷۸۱).

آذین بندی شهر و بازار البته این طور که ذکر شده توسط بازاریان و کسبه انجام می پذیرفته است: «اهل حرفت و ارباب صناعت و تجار، بازار و قیصریه و چهار سوق را آذین بستند و جشن نوروزی به آیین مقرر در نقش جهان وقوع یافته، چند روز کافه خلایق به عشرت و شادکامی گذرانیدند…»(همان:۸۶۱). با همه این آذین بندی ها و چراغانی ها می توان چنین استنباط نمود که هرآنچه از نشانه های خوشی و شادکامی در آن عهد موجود بوده همه در جشن نوروز تجمیع و به کار می رفته است. برگزاری جشن و سرور چه از نوع درباری که با ساز و نوا و باده ومطرب و رقاصه همراه بوده تا جشن مردم عادی کوچه بازار که به شادخواری و پایکوبی و همراهی با یکدیگر برگزار می شده است همه محتوایی شادمانه داشته و چراغانی کل شهر و آذین بندی آن، فضا را بیش از پیش برای برپایی یک آیین شاد آماده می ساخته است و یک حس مشترک در میان همگان بر می انگیخته که خود را یک کل یکپارچه شاد و خشنود و جزیی از مراسم پرطمطراقی بدانند که سهم همه آنان است وکسی از دایره این شادی بیرون نگه داشته نشده است. «زین العابدین نصیری» در توصیف تزیینات نوروز ۱۱۰۸ در عهد شاه سلطان حسین صفوی چنین قلمفرسایی کرده است: «زهی نوروز فیروز که از قدوم بهجت لزومش، ساخت محفل شاهی مانند فضای جان از فحوای «فیها سرر مرفوعه و اکواب موضوعه» نشان داده و فضای مجلس اعلی حضرت ظل اللهی به مثابۀ فردوس برین، ابواب نیاز «ایطمع کل امری منهم ان یدخل جنه نعیم» بر روی این و آن گشاده. یعنی در روز تحویل نیّر اعظم به تختگاه جهان طرازی و عالم نوازی، خورشید آسمان عزّ و شرف با صد گونه انبساط و شعف، عزم بالش ساحت اعیان اشراف و اعیان و قصد آرایش اریکۀ سلطنت جهان فرموده، در روز چهارشنبه بیست و ششم شهر شعبان از افق تالار طویله تابان گردیده… القصه جشنی آراسته گردید که اگر خیال آن، شمع ضمیر هر برنا و پیر گردد، مانند فانوس روشنی در دلش از پیراهن بدن، مشاهدۀ عیون شود و از تلون الوان آن محفل ارم نشان، اندامش مثابۀ بال طاووس آراسته زیب و نگار به خلوتگاه انظار رسد. محفلی نمودار انوار «و اذا رایت ثم رایت نعیما و ملکا کبیرا» و بزمی مظهر آثار «و یطاف علیهم بانیه من فضه و اکواب کانت قواریرا»… روز دوم عید سعید، انوار اختر بلند شوکت و رشاد به ساحت باغ سعادت آباد تابید و بعد از چندی که در آن باغ ارم مثال، بسط بساط ابهت و اجلال فرمودند طرح جشنی انداختند و ناظر بیوتات سرکار خاصه شریفه را به پرداختن اسباب چراغانی در جلوخان آن باغ ارم نشان مأمور ساختند و ناظر بیوتات سرکار خاصه شریفه را به پرداختن اسباب چراغانی در جلوخان آن باغ ارم نشان مأمور ساختند». وی در ادامه به توصیف جشن عامه در ادامه همین جشن هم می پردازد: «چون اسباب آن بزم عیش و نشاط و ساز و برگ آن جشن فرح و انبساط به انجام رسید، در شب شنبه بیست و ششم شهر شوال از مقر سلطنت و جلال از آنجا که چنانچه قاطبۀ خواص از سیر و تماشای آن بزم فرح‌فزای، طرب اندوز می‌گردند، باید که عامه عوام نیز از ملاحظه آن جشن عالم فروز، دل‌افروز گردند، مقرر گردید که اصناف محترفه به اشتعال مشاعل و شواعل محترقه اقدام و به اقدام جد و اهتمام به آن خدمت مسرت انجام، قیام نمایند. حسب الامر، فوج فوج طوایف اصناف از اطراف و اکناف با شمع‌های جهان‌افروز رو به آن جشن گاه فیروز گذاشتند و به یک لمحه، زبانه‌های شواعل مصابیح و اسراج را به اوج سما ذات ابراج افراشتند. الحق جشنی آراسته شد که چرخ دوار با دیده‌های ثابت و سیار به تماشای آن گردن کشید و بزمی پیراسته گردید که نوبت دستک زنی در ایوان کیوان به کف الخضیب رسید. گفتی که مگر در و دیوار آن ساحت باهرالانوار، از تظافر مصابیح، در مشاهده عذار عذرا آن سور و شور افزا، همه تن دیده است و پنداشتی که جیب و کنار آن عرصه بهشت آثار، از تکاثر شواعل روشنی بار، چمن چمن گل آتشین دمیده، زبان زبانه هر مشکاتش به مقال مسرت آیات «کمشکوه فیها مصباح المصباح» عذب البیان بود و از چهره شعله هر مصباحش آثار «کانها کوکب دری» با هر و عیان. هر صفحه از قطعات سطحش نمودار فحوای «انا زینا السماء الدنیا بزینه الکواکب» و هر لاله چراغی در فضای فلک سیمایش “النجم الثاقب” … غرض از شواعل مساعل آن بزم رنگین که هزار بار طعن زمین را به چرخ برین بلند گردید و اثر تابش آن چراغانی بی نظیر از مرکز خاک به کره اثیر رسید، از اخبار روشن ضمیرآن آتش زبان راست بیان به تحقیق و بیان پیوست» (نصیری،۱۳۷۳ :۱۷۵).

دید و بازدیدهای نوروزی نیز در میان عامه و خاصه رواج داشته و از کنش های مشترک مردم در این آیین به شمار می رفته است. «تاورنیه» می نویسد:« ایرانیان عادت دارند که در تمام عیدهای رسمی به دید و بازدید یکدیگر بروند و عید را به یکدیگر تبریک گویند. بزرگتران در خانه می‌مانند تا منتظر دیدار کسانی شوند که از آنها کوچک‌ترند و سپس سوار اسب می‌شوند تا برای بازدید به خانه آنها بروند. درباریان این دیدارها را در همه سال ادامه می‌دهند و به خانه بزرگان والامقام می‌روند و آنقدر در ایوان با تالار می‌مانند تا آنها از اندرونی که جایگاه زنان آنهاست بیرون آیند(تاورنیه،۱۳۸۹: ۲۸۷). «شاردن» گفته است که شاه در تمام مدت عید هر روز از ساعت ۱۰ تا یک ساعت بعد از ظهر به پذیرایی درباریان و بزرگان و اعیان می‌نشیند و از آن پس به اندرون می‌رود. بزرگان نیز در سرای خود را به روی دیدار کنندگان می‌گشایند و از آنان به گرمی پذیرایی می‌کنند(شاردن ج۱،۱۳۷۲: ۴۵۲) بنابراین رسم دید و بازدید نوروزی نیز در میان همه اقشار از شاه تا عوام جریان داشته و از دیگر رفتارهای یکسان و هماهنگی بوده که عموم در آن مشارکت می جسته و چون فرضی واجب آن را بجا می‏آورده‏اند و خود را جزیی از کلی می‏دانستند که در کنشی یکسان دوشادوش یکدیگر قرار می‏گرفته اند.
ارسال هدیه از ولایات و از طرف خوانین و والیان برای شاه نیز اگرچه رسمی درباری محسوب می‏شود اما اصل تقدیم هدیه در میان عامه مردم نیز جاری بوده است و آن را می توان یکی از نمادهای جشن نوروزی ایرانیان برشمرد. «کمپفر»،«آدام اولئاروس»، «دلاواله» و «شاردن» به این رسم هدیه فرستادن به دربار اشاره کرده اند و در کتب تاریخ نگاران ایرانی معاصرصفویه نیز این نکته بارها به ثبت رسیده است. «کمپفر» هدایای فراوان و سرشار که قدرتمندان متنفذ و حکام، هرساله به خصوص در عید نوروز برای شاه می فرستند را به عنوان سومین رقم بودجه برآورد کرده است(کمپفر،۱۳۶۰: ۱۱۶). «دلاواله» می نویسد که در این روز شاه قاعدتا بار عام می‌دهد و هدایای سران و فرماندهان را دریافت می‌کند( دلاواله،۱۳۹۱ :۱۶۰). وی نوروز ایرانی را چنین توصیف می کند: «ایرانیان آغاز بهار را که ابتدای سال شمسی است نوروز می‌گویند و فرا رسیدن آن را جشن می‌گیرند. این جشن عبارت است از عیدی دادن زیردستان به بزرگترها. به این مناسبت شاه نه تنها از تمام وزرا بلکه از سراسر مملکت هدایایی دریافت می‌کند… و پوشیدن لباس نو و خوردن و نوشیدن و گردش در خارج شهر. معمولا هر کس از نوروز به بعد برای خود روزی را انتخاب می‌کند و طی آن به گردش و تفریح می‌پردازند»(همان: ۴۹). «شاردن» پا را فراتر گذاشته و تقدیم هدیه از سوی طبقه پایین تر به طبقه بالاتر را رسم دیرین ایرانی دانسته است: «در روزهای عید فرودستان به بزرگان هدایایی تقدیم می‌کنند چه این رسم مردمان مشرق زمین است که در روزهای آغاز سال نو، فقیران به دولتمندان و کوچکان به بزرگان چیزی تقدیم می‌کنند و همیشه این رسم رعایت می‌شود (شاردن ج۱،۱۳۷۲ ،۴۵۳). البته در منابع دیگر به بذل و بخشش های شاه از همین هدایا به حضار در مراسم نوروزی نیز سخن به میان آمده است. خود «شاردن» در این باره می گوید: «پس از حلول سال نو، بزرگان و اعیان در حالی که تاج کوچکی بر سر نهاده‌اند برای گفتن مبارک باد و تهنیت به حضور شاهنشاه شرفیاب می‌شوند و هر یک تحفه‌ای لایق و شاهوار که می‌تواند جواهر، پارچه‌های گرانبها، عطرهای خوشبو یا چیزهای کمیاب باشد تقدیم می‌کند. بیشتر آنان طلا به حضور می‌آورند و نثار می‌کنند و چنین می‌گویند که در سراسر گیتی چیزی که درخور نگهداری در خزانه پادشاه باشد وجود ندارد و معمولا هر کدام مقدار پانصد تا چهارهزار دوکا تقدیم می‌کنند… حاکمان و بزرگان ایالات و ولایات نیز به نسبت موقع و مقام و توانایی مادی خویش، تحفه و هدایایی به پیشگاه شاه می‌فرستند و به وسایلی تبریک و تهنیت می‌گویند. … هیچ کس از بزرگان و صاحبان مقام، انجام دادن این مراسم را فراموش نمی‌کند و معمولا ارزش این هدیه‌ها در تعیین مقام و منصب کسانی که آنها را تقدیم کرده است بسیار موثر است. بدین گونه در روزهایی که جشن نوروز برقرار است خزانه پادشاه معمور می‌گردد. وی بخشی از این هدایا را به اندرون سرای سلطنت می‌برد و میان زنان و فرزندان خود همچنین به اعضای اندرون قسمت می‌کند(همان :۴۵۲).

«خواند میر» در «حبیب السیر» به بذل و بخشش شاه اسمعیل می پردازد:« کلاء عتبه علیه و حکام ولایات و ممالک محروسه و امرا و خواص و مقربان و وزار و صدور و جمهور بزرگان نزدیک و دور هر یک در مقام خویش ایستادندو (علی تخلاف مراتبهم و تباین درجاتهم)چنانچه معهودست آغاز کشیدن پیشکش کرده، جواهر نیاز و عبودیت بر منصه عرض نهادند و نخست امیرنجم تخم اخلاص در زمین اختصاص افشانده پیشانی خدمت بر سریر سپهر منزلت سوده و لوازم دعا و ثنا به تقدیم رسانیده … آن گاه از صرهای زر سرخ و سفید و عقد های لعل و فیروزه و مروارید و اوانی زرین و سیمین و ظروف چینی و نفایس اقمشه مصر و شام و فرنگ و چین و اسباب مرصع لجام و شمشیرهای مذهب نیام آن مقدار پیشکش نمود که جهت حمل آن اشیا هزارکس ضرورت بود و پادشاه دریادل تمامی آن نقود و اجناس بی قیاس را در همان منزل به قورچیان عظام و بعضی دیگر از خدما بارگاه فلک احتشام بخشید و همچنین سایر ارکان دولت قاهره و اعیان حضرت باهره در آن روز تبریکات لایقه و تنسوقات رابقه پیشکش کردند و مناسب مناصب و استعداد خویش، مراسم مخالصت و نیازمندی بجا آورند. آن گاه دست بحر عطای پادشاه کشورگشا، تمامی حاضران را از سادات و قضات و علما و حکام و نوئیان و امرا و سایر ملازمان سده سدره انتما، به پوشانیدن تاج های زردوزی و چکمه های سقرلات قرمز و جبه ای کیش و سنجاب و التائی و قباهای دیبا و قطنی و درائی مفتخر و سرافراز ساخت»(خواندمیر ج۴،۱۳۸۰: ۵۱۸). در تاریخ «عالم آرای عباسی» هم آمده است که «امرای نامدار و صدور عالیمقدار و وزرا و مقربان بارگاه فلک مدار و اعیان سپاه ظفر شعار که در آن وقت در موکب نصرت قرین بودند، هر یک علی قدر مراتبهم پیشکش های نوروزی خود و امرا و حکام سرحدهای ممالک از نظر اقدس گذرانیده، به نوازشات ارجمند سرافرازی یافتند (اسکندرمنشی ج‌۲، ۱۳۵۰ :۶۷۶). چنین بر می آید که جامعه صفوی در رسم هدیه دادن و هدیه دریافت داشتن نیز به نوعی یکپارچه عمل می کرده و این جزیی ضرروی از آیین دیرپای نوروز بوده است.
مدت زمان جشن های نوروزی در منابع متعدد متغیر است و گاه در یک منبع واحد نیز تعداد روزهای متفاوتی ذکر شده است و چنین به نظر می رسد که بسته اوضاع مملکت، وضعیت جسمی-روحی و موقعیت مکانی شاه(در سفر، استراحت گاه مازندران یا پایتخت) این جشن و شادی از ۳ تا ۱۰-۱۲ روز گزارش شده است. «شاردن» دوبار به ۸ روزه بودن جشن ها اشاره کرده است. در تاریخ عالم آرای ۱۰-۱۲ روز و ۳ روز و۹ روز هم اشاره شده است.
«شاردن» به واسطه حضور طولانی تر در ایران صفوی و سفرنامه مفصلش، به آیین های نوروزی دیگری هم اشاره کرده است که اختصاص به عامه دارد اما در سایر منابع ذکری از آنها نرفته است. پوشیدن لباس نو، سبز کردن سبزه، رنگ کردن تخم مرغ و تخم مرغ بازی از این جمله است. وی می نویسد:«مردم با ذوق به مناسبت‌های متفاوت اسامی دیگری روی روز اول سال نهاده‌اند. از جمله آنهاست «عید جامه نو» زیرا طبق سنتی که از قدیم بر جا مانده همه مردمان از دارا و بی‌چیز روزهای عید باید لباس نو و تمیز بر تن داشته باشند. حتی افراد دولتمند هر روز جامه نو دیگری می‌پوشند. در روزهای عید نوروز شکوه و عظمت و جلال دربار بیش از روزهای دیگر نمایان می‌گردد زیرا در آن روزها گرانبهاترین نشان‌های خود را زیب پیکر می‌کنند» (شاردن ج۱،۱۳۷۲ :۴۵۱).«عامه مردم در تمام مدتی که جشن جریان دارد برای تفریح خاطر به گردش باغ و بستان‌های بیرون شهر یا تفرج در صحرا می‌روند. در روزهای عید بزرگان به زیر دستان و سالخوردگان به خردسالان عیدی می‌دهند» (همان: ۴۵۲). «ایرانیان بر این باورند که تخم مرغ مایه پیدایی و تکوین حیات و موجودات می‌باشد از این رو تخم‌مرغ‌های زیادی به نقش‌ها و رنگ‌های شاد و زیبا رنگ می‌کنند و به هم هدیه می‌دهند. … پادشاهان هر سال ۵۰۰ تخم‌مرغ را که هر کدام با آب طلا زرنگار شده‌اند و بر روی هر یک چهار صورت به شیوه مینیاتور نقش شده در سینی‌های طلا می‌نهند و برای زنان خود می‌فرستند»(همان).«مومنان و زاهدان و خدا ترسان غالب ساعات روز عید را در خانه خود به خواندن دعا و ورد و ذکر می‌گذرانند. صبحگاه روز عید غسل، جامه تمیز بر تن می‌کنند، از همبستری با زن می‌پرهیزند، نماز واجب و مستحب به جای می‌آورند قرآن و کتاب‌های مذهبی می‌خوانند و نیت و آرزو می‌کنند که از برکت قرآن و دیگر کتاب‌های دینی، تمام ایام سال را به تندرستی و خرمی به سر ببرند»( همان: ۴۵۳). «برخی از مردمان دیگر که فکر و ذکرشان جمع‌آوری مال است به سخن دیگر اهل دنیا و بهره‌یابی از همت‌های آن می‌باشند. ایام عید را به عیش و طرب و سرمستی و خوشگذرانی می‌برند و بر این اعتقادند که باید روزهای اول سال را به بی‌خبری و شادی و سرور بگذرانند تا باقی روزهای سال قرین آسایش و تندرستی و شادکامی باشند. (همان). «ایرانیان در بهاران خاصه هنگام عید ملی و باستانی نوروز کوزه‌های پوشیده از سبزه درست می‌کنند که مشاهده آن چشم را نیرو و دل را نشاط می‌بخشد و با این کوزه‌ها خانه خود را می‌آرایند» (همان ج۲ : ۷۲۸). «و بازی تخم‌مرغ که در ایام عید نوروز رواج کلی دارد(همان: ۷۹۰). بنابراین می‏توان در خصوص رفتارهایی مثل جامه نو پوشیدن و رنگ کردن تخم مرغ اظهار داشت که اینها نیز از جمله رفتارهای عمومی به شمار می رفته که چه در دربار و چه در میان عامه مردم روج داشته است. همچنین بازی تخم مرغ که سرگرمی مردم کوچه بازار بوده است.
در «خلاصه السیر» نیز اگرچه بیشتر به آیین های درباری نوروز پرداخته شده است اما در یک مورد به رسیدگی به شکایات مردم از سوی شاه صفی در ایام جشن نوروز و در یک مورد به دستگیری از طبقات پایین اشاره شده است: «حضرت ظل الهی به ترتیب بزم خلد آیین ارم تزیین نوروزی امر فرموده، به دولت و اقبال در آن سرزمین بساط شادکامی گستردند و در دلجویی محتاجان و مستمندان سعی موفور می نمودند» (خواجگی اصفهانی،۱۳۶۸ :۲۶۷).
«امیل دورکیم» کارکرد آیین ها را در حفظ نظم اجتماعی می داند که به خصوص از طریق عاطفه و همبستگی تجلی پیدا می کند. دورکیم معتقد است که تعطیلات و روزهای مقدس از جمله ایامی هستند که در زندگی عادی وقفه ای ایجاد می کنند و در این ایام معمولا مردم دور هم جمع می شوند تا برای اندیشیدن و گفتگو و گوش کردن و پذیرفتن پیرامون روابطشان و عقایدشان و اصول اخلاقی شان و وضعیتی که زندگی باید داشته باشد وقت بگذارند. از نظر دورکیم «وحدت یابی نمادین یک جماعت از خلال گردهمایی دوره ای آن» یکی از ابعاد یکپارچگی در جامعه است و در این میان مناسک با اختیار کردن گروهی از ضوابط و نقش ها در چارچوب نظمی که به بیان در می آورد، پیوند اجتماعی یکپارچه کننده را تقویت می‏کند. با این تفاسیر نوروز در جامعه صفوی را می توان یکی از اصلی‏ترین آیین های پرکارکرد دانست که به تحقیق، اهداف بسیاری را محقق می ساخته و با توجه به نتایج درخشان و همراهی داوطلبانه مردم در برگزاری آن است که از سوی سردمداران با جدیت دنبال می شود و خود آنها مهم ترین رکن و بانی اصلی برپایی هرساله آن هستند تا از رهگذر آن طرفی بر بندند گروه های اجتماعی مختلف را متحد ساخته و مجموعه ای منسجم را در اختیار داشته باشند.

منابع:
– اسکندر بیگ ترکمان، تاریخ عالم‌آرای عباسی، چاپ سوم، تهران‌، امیرکبیر: ۱۳۵۰
– دلاواله، پیترو، سفرنامه دلاواله، ترجمه و شرح شجاع الدین شفا، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی: ۱۳۹۱
– خواندمیر(غیاث الدین بن همام الدین الحسینی، تاریخ حبیب السیر، چاپ چهارم، تهران، انتشارات خیام :۱۳۸۰
– شاردن، ژان، سفرنامه شوالیه شاردن،ترجمه اقبال یغمایی،تهران، انتشارات توس:۱۳۷۲
– کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، چاپ دوم، تهران،شرکت سهامی انتشارات خوارزمی: ۱۳۶۰
– محمدبن معصوم خواجگی اصفهانی، خلاصه السیر،تهران، انتشارات علمی:۱۳۶۸
– محمدابراهیم بن زین العابدین نصیری، دستورشهریاران، به کوشش محمدنادر نصیری مقدم، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار:۱۳۷۳