زار یک آیین درمانی است که در گسترهای وسیع و میان اقوام گوناگون، از آسیای مرکزی تا شمال و شرق افریقا، یعنی از سواحل جنوبی ایران، بخش عرب نشین جنوب خلیج فارس، عراق، یمن، تا اتیوپی، زنگبار، مصر و سودان شناخته شددهاست و اجرامیشود. در ایران، زار تنها در حاشیه ی جنوبی، یعنی سواحل خلیج فارس و برخی مناطق در جنوب شرق دیده میشود و در هیچ یک از مناطق دیگر ایران شناخته شده نیست. به همین دلیل بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که زار آیین ِمهاجری است که توسط مهاجران ِافریقایی در ایران رواج پیداکرده است. اما با وجود ویژگیهای بارز فرهنگ ِافریقایی در زار ِ جنوب ایران، بسیاری از نشانه ها حاکی از حضور ریشه های ایرانی و بین النهرینی در این آیین هستند. برخی از این نشانه ها به دوران مهرپرستی و عصر تمدن کوشانیان در منطقه ی شرقی و شمالی فلات ایران برمیگردد، که در طی چند مقاله، این نشانه ها را بررسی خواهیم کرد.
در نخستین مقاله از این مجموعه، به نظریات پژوهشگران ِمختلف درباره ی خاستگاه و واژه شناسی «زار» میپردازیم و پیش از آغاز به طور بسیار خلاصه از چگونگی روند اجرای مراسم سخن خواهیم گفت.
نوشتههای مرتبط
آیین زار در ایران
باورمندان به زار، اهل هوا، زاری (جمع : زاریها، زاریان) یا بادی نام دارند. در جهانبینی این مردمان، جهان به سه بخش تقسیم میشود : آسمان یا جهان متعالی که مامن ایزدان و خدایان است، جهان فرودست که جایگاه اجنه و اهریمنان است و بخش میانی، قلمرو انسانها و موجوداتی اثیریای به نام باد، باد سرخ یا زار است که میتوانند نیک سرشت یا اهریمن صفت باشند، چرا که قلمرو آنها جایی است میان دو نهایت نیک و بد. این بادهای نیک و بد، سیال هستند و به چشم آدمی دیده نمیشوند، در برخی صفات از انسان نیرومندترند و در برخی دیگر ناتوان. به اعتقاد زاریان، جهان انسانها به تمامی، توسط بادها احاطه شده است و آنها میتوانند به دلایل مختلف روح و جسم آدمها را تسخیر کنند. حسد، کینه، مشاجره، بی مهری، نیاز، خودنمایی، فقر، درماندگی و بی پناهی … می تواند عامل تضعیف روح آدمی و تسخیر جسم ناتوان او توسط بادها بشود. کالبدی که توسط بادها تسخیر شدهباشد، بیمار و دردمند میشود و این بیماریها خود را در اشکال مختلف از جمله افسردگی، کاهلی، ناباروری، دردهای بی دلیل در بدن، جنون و آشفتگی و … نشان میدهند. به عبارت دیگر به اعتقاد زاریها، بیماری نشانهای از ضعف انسان و تسخیر شدن او توسط بادها است. آنها معتقدند تنها راه ِدرمان این دردها، نواختن موسیقی زار و برگزاری مراسم آیینی است.
بادها نیز مانند انسانها بیشمارند و برحسب معیارهای ِمشخصی مانند اصل و نسب، مذهب، خواسته ها و گاه جوهر ذاتی خود، در دسته بندیهای مشخصی قرارمیگیرند. مهمترین معیار دسته بندی بادها در جنوب ایران، معیار مذهب است. در باور زاریهای این منطقه بادهای نامسلمان و افریقایی که معمولا خواستههای نامعقول دارند و نذورات و قربانیهای نامتعارف طلب میکنند، زار نامیده میشوند، در حالی که بادهای مسلمان و عرب مشایخ نامدارند. این بادهای مسلمان با اصلیت عرب معمولا خواسته های معقول دارند. در مقابل این دو دسته، دستهی سومی از بادهای مسلمان و مصری بوده که نوبان نام دارند وجه تمایز اصلی آنها با دو گروه دیگر موسیقی و حضور یک ساز بسیار کهن به نام تنبیره نوبان در اجرای موسیقی است.
اجرای مراسم آداب و تشریفات بسیار دارد و در شرایطی خاص و از پیش تعریف شده برگزار میشود؛ به این معنی که برگزاری زار زمان، مکان و دلیل مشخصی باید داشته باشد : تنها در زمان بیماری و مراجعه ی یک فرد بیمار، درمحلی به نام میدان، درسه شنبه شب، به قصد درمان بیمار برگزارمیشود و معمولا از سه تا پنج روز طول میکشد. رنگها، خوراک، عطرهای مختلف، حرکات، موسیقی و غیره، همگی تعاریف مشخص و ضوابط بسیار قانونمندی داشته و مجموع آنها زیر نظر یک فرد کاردان به نام بابازار یا مامازار در کنار هم قرارمیگیرد. در چند روز پی در پی، با نواختن موسیقی ِ ویژه و ایجاد فضای ذهنی متفاوت برای فرد بیمار، باد در مجلس حاضر میشود، کالبد تطهیر شده ی بیمار را تسخیر میکند، فدیه و قربانی و ریحان و نذری دریافت کرده و در ازای این همه، با به حرکت در آوردن کالبد بیمار و فاش کردن نام خود، با بیمار پیمان دوستی میبندد و بیماری را از جان او میزداید. از این پس فرد به جرگه ی زاریان پیوسته و با به جای آوردن آداب خاص سلامت خود را در مقابل باد مذکور به دست میآورد.
این مجموعه آداب و ایین های مختلف، هر یک به تنهایی قابل تحلیل و بررسی است و رویکردهای بسیار متفاوتی را در شناخت این آیین به ظاهر ساده و نمایشی طلب میکند. برای شناخت این مجموعه نخست به بررسی مطالعات انجام شده و نظریات پژوهشگران دیگر دربارهی خاستگاه زار میپردازیم.
مطالعات انجام شده درباره ی زار در افریقا
مطالعات و کنجکاوی پژوهشگران درباره ی آیین زار و آداب غریب و نامرسوم آن، در دو دورهی زمانی، بیش از سایر دوران است. دوره ی نخست سومین دهه ی قرن نوزدهم تا اواخر این قرن است که زار در مناطق و کشورهای مختلف افریقایی مورد توجه پژوهشگرانی چون پیآتک (۱۸۳۱)، یانگ (۱۸۴۱)، هریس (۱۸۴۴)، پارکینز (۱۸۵۳) و استرن (۱۸۶۲) قرارمیگیرد. در این دوران نوشته های بسیاری درباره ی خاستگاه زار انتشاریافته که نخستین آنها توسط یانگ مطرح میشود. وی از مشاهدات خود در سال ۱۸۴۱ از سرزمین آمهارا (Amhara) و برگزاری آیینی به نام «زار»، در نزد این قوم صحبت کرده و از خاستگاه نامشخص آن سخن میگوید (۱۸۴۴ : II. 297). بر طبق گزارشات یانگ، آمهارا نام یک قبیلهی بومی و نام محلهی مورد سکونت معتقدین و مجریان زار است. این قوم به زبان امهری (از زبانهای افرو ـ آسیایی و از شاخههای زبان سامی) سخن میگفته و از لحاظ جغرافیایی در ارتفاعات مرکزی اتیوپی واقع شدهاست (ن.ک. ژ. مرسیه : ۲۷۱ / ماریا صبای مقدم : ۲۰۰۹).
ک. روسینی (۱۹۰۵) و ا. چرولی (۱۹۲۵) به روشنی از ریشهی کوشانی واژه و آیین زار صحبت میکنند. این دو پژوهشگر اطلاعات موثقی را در این باره جمعآوری کرده و معتقدند که زار نام یکی از خدایان کوشانی در مناطق شمالی فلات ایران بودهاست. این دو پژوهشگر معتقدند زار ریشه در آیینهای تمدن کوشانی داشته که پس از ورود اسلام در بین بازماندگان این تمدن، و بعدها در میان اهالی حبشه (اتیوپی)، بسیاری از بنیانهای اعتقادی و آیینی آن تحت تاثیر مسیحیت و قوانین اسلام دگرگون شده است. به عبارت دیگر در گذر زمان و با جابه جایی اقوام، این خدای جانگرای ِ(انیمیست) کوشانی و آداب مربوط به ستایش آن، در میان مسیحیان و مسلمانان حبشی با خصلتهایی متفاوت دوباره ظاهر میشود (ن.ک. ژ. مرسیه ۱۹۸۳ : ۲۷۰ ـ ۲۷۱).
فوربنیوس در ۱۹۱۳، در کتابی به نام صدای افریقا، به آیینهای بومی و موسیقایی در افریقا میپردازد و در مورد آیین زار، با دنبال کردن ردپای ویژگیهای مشترک میان فرهنگ پارسی در شمال شرق افریقا و منطقهی سودان، اثبات میکند که زار و بوری (bori)[1] به وضوح نشانه هایی از سیستم اعتقادی منشعب از فرهنگ پارسی باستانی دارند (فوربنیوس، ۱۹۱۳ : ۵۶۹-۷۲ / صبای مقدم، ۲۰۰۹ :۳ ).
پیآتک (۲۹۰ ـ ۲۰۵)، استرن (۱ ـ ۱۶۰) و پارکینز (۱۶۵ ـ ۱۶۸) از زار در افریقا به عنوان آیینی برای راندن ارواح خبیث و راهی برای درمان بیماران و تسخیرشدگان یادمیکنند. هریس (۲۹۷ ـ ۲۹۸) نیز با اشاره به آداب قربانی کردن و جنبههای نمادین آن صرفا از زار به عنوان یک آیین درمانی یاد میکند و اضافه میکند که این شکل جهان بینی، و داشتن ِ ذهنیت ِ یاری خواستن از نیروهای ماورایی در زندگی انسان در قالب زار، احتمالا ریشه در اندیشه ی اسطورهای ِاقوام ِغیرافریقایی دارد (ن. ک. مرسیه: ۲۷۱). در ادامه ی این نظریات در قرن ۱۹، میبینیم که با پذیرفتن ریشهی کوشانی زار ـ یعنی تعلق داشتن به فرهنگ ِ مناطق ِ شمالی فلات ایران ـ برخی پژوهشگران از فرآیند تاثیرمتقابل و همسانسازی (syncrétisme) آداب آیینی زار و جابجایی اقوام در مناطق مختلف صحبت کرده و معتقدند که این آیین در جابجا شدن اقوام، و مواجه شدن با ادیان فراگیر جهان در قرن ۱۷ و ۱۸، دگرگونیهای بسیاری را در زمینهی نگاه اعتقادات و بنیانهای جهان بینی متحمل شده است.
در تمامی این مطالعات، آداب و رسوم و چگونگی اجرای مراسم با رویکردهای مختلف مورد بحث و مطالعه قرارمیگیرد، اما آنچه همواره درمیان آنها مشترک است، تردید پژوهشگران در شناخت خاستگاه زار و خاستگاه بنیانهای ایدیولوژیک و جهانشناختی این آیین است. با توجه به این امر که نخستین مطالعات درمورد زار در کشورهای افریقایی انجام شده، این تردید همواره باعث میشود که از آن به عنوان آیینی «احتمالا افریقایی» یاد میکنند.
در دوره ی بعد یعنی از اواخر قرن بیستم زار با رویکردهای نوین و فنون مطالعاتی جدید در مردمشناسی، باردیگر مورد بحث و مطالعه قرارمیگیرد. نخستین مطالعات مردم شناسانه درباره ی زار توسط میشل لیریس (۱۹۸۰)، لویس (۱۹۷۵)، و ژاک مرسیه (۱۹۸۳)، انجاممیشود و این پژوهشگران نیز با سفر به افریقا و مشاهدهی این مجموعه از رفتارهای پیچیده، آن را به عنوان یک آیین درمانی و «احتمالا» افریقایی به جهان مردم شناسی معرفی میکنند. اما چهارپایهی اعتقادات موجود در جهانبینی زاریان افریقا، آنقدر با جهانبینی و اسطورههای افریقایی متفاوت است که حتی همین پزوهشگران نیز هرگز نمیتوانند با قطعیت، زار را افریقایی بنامند.
ژاک مرسیه که هم اکنون از استادان بازنشستهی مرکز مردم شناسی (MAE) در پاریس است، این آیین را با رویکرد انسانشناختی مورد مطالعه قرارمیدهد و حضور زنان، بنیانهای جهانبینی و تاریخ مناطقی را که این آیین در آنها رواج دارد، با دقت بسیار میکاود. وی در مقالهای در سال ۱۹۸۳، اعلام میکند که هنوز اطلاعات کافی برای مشخص کردن خاستگاه اصلی زار را در دست ندارد و در نهایت با استناد به نظریهی همسانسازی آیینهای جانگرایانه و اعتقادی در جهان با سه مذهب بزرگ یکتا پرست، به گفتههای کونتی روسینی اشارهمیکند، و نتیجه میگیرد که شاید با تکیه بر پژوهشهای زبانشناسی، تاریخی و دنبال کردن ریشههای زبان امهری، بتوان به نتایج قابل پذیرش دست پیدا کرد. مرسیه در گفتگوی شخصی با نگارنده «احتمالی» بودن خاستگاه افریقایی زار را بیش از هر چیز مربوط به جهان بینی موجود در میان باورمندان به زار میداند و اشاره میکند که در این جهانبینی علاوه بر تقسیم جهان هستی به دو بخش نیکی و بدی یا همان خیر و شر در دین باستانی پارسیان، واژگان و تعاریفی وجود دارد که بدون شک ریشه در فرهنگ اسطورهای فرهنگهای غیر افریقایی، و به احتمال بسیار شرقی و ایرانی دارد. در همین راستا مرسیه در یکی از مقالات خود در سال ۱۹۸۳ به بررسی «غول» (Qolle) به عنوان یکی از موجوداتی میپردازد که در زار افریقایی به عنوان نیروهای فرابشری شناخته میشوند. او نشان میدهد که این نام در فرهنگهای دیگر از جمله اقوام عرب زبان و در فرهنگ اسطورهای ایران باستان نامی شناخته شدهاست.
در سال ۱۹۵۸، میشل لیریس زار را از زاویهی دیگری در نزد اهالی اتیوپی و به عنوان یک آیین نمایشی مورد مطالعه قرار میدهد. در این مطالعهی بسیار ارزشمند، باز هم لیریس زار را به احتمال، و نه به قطعیت، افریقایی میداند.
تقی مدرسی (۱۹۸۶) و نتوینگ (۱۹۸۷) در این دوران، بر خلاف نظریات پیشین و با بررسی ردپای فرهنگ پارسی در زار افریقایی و ریشهیابی واژهی زار، این آیین را متعلق به منطقهی بینالنهرین و بخش مرکزی فلات ایران معرفی میکنند که در طی مهاجرتهای بسیار به افریقا رفته، در ایران برای مدتی منسوخ شده و دوباره پس از قرنها، توسط بازماندگان ِهمان مهاجران ایرانی که در گذشته به افریقا رفتهبودند، به ایران بازگشتهاست (نتوینگ : ۲۰ ـ ۲۳).
تقی مدرسی (۱۹۶۸: ۱۵۰) زار را واژهای پارسی و نام یکی از آیینهای ایرانی در گذشته میداند که در قرن ۱۶ توسط ملوانان مهاجر و مسافر به مردمان سواحل افریقا معرفی شد و در آنجا رواج پیدا کرد (ن.ک. تقی مدرسی / م. صبای مقدم). بنا بر نظریات ع. میرزایی (۲۰۰۲ : ۲۴۰)، پس از مدتها فراموشی در ایران، از قرن ۱۷ و ۱۸، این آیین دوباره توسط مهاجرانی که به دلایل مختلف به ایران میآمدند، در این مناطق رایج شد.
در یکی از مقالات تیزیانا باتای (۲۰۰۲) انسانشناس ایتالیایی، به نکتهای میرسیم که ما را دوباره به نظریهی مرسیه در رابطه با همسان شدنِ نسخههای مختلف زار با شرایط اجتماعی و متاثر شدن آن از باورهای موجود در سرزمینهای مختلف میرساند. باتای از یکی از روایتهای موجود از زار در مصر یاد میکند که در آن، شخصیت بلال حبشی، موذن پیامبر در صدر اسلام نیروی درمانگر و فرابشری به حساب میآید. باتای به انعطاف پذیری موجود در جهانبینی زاریان اشاره میکند و تاکید دارد که این آیین در برهههای مختلفی از زمان، برای پایداری و ماندگارشدن، خود را با شرایط موجود منطبق ساخته و المانهای جدیدی را در ساختار اصلی خود پذیرفتهاست و بنابراین، این امکان وجود دارد که حضور بلال حبشی در نسخهی مورد نظر، راهی برای حفظ این مراسم در دوران اسلامی شدن مصر بودهاست؛ و این اتفاقی است که در نبود ِ منابع مربوط به دوران پیش از این بازهی زمانی امکان پیگیری را از برای ما بسیار دشوار میکند. در سال ۲۰۰۳، ژردا سینجرز با رویکردی انسانشناختی، زار مصری را مورد بررسی قرار میدهد. رویکرد اصلی او مسالهی هویت و تحقیر زنان یعنی مخاطبان اصلی زار در مصر است.
در مطالعات انجام شده در زمینه ی سازشناسی نیز در سال ۱۹۸۰ شهرزاد حسن موسیقیشناس ایرانی ـ عراقی، کتابی دربارهی سازهای موسیقی در نزد یزیدیان عراق منتشر میکند که در بخش مربوط به سازهای مراسم زار، از این آیین صحبت میکند. در سال ۱۹۹۴ نیز در کتاب ِسازشناسی عمان، نگاشتهی یوسف شوقی و کریستین دیتر، توضیحاتی دربارهی سازهای موسیقی عمانی و سازهای مورد استفاده در زارِ عمانی آمدهاست. در هیچ یک از این مطالعات، خاستگاه زار پرسش مورد توجهی نیست، اما در بیشتر آنها خاستگاه زار به احتمال افریقایی شناخته میشود و با شبهاتی از فلات ایران و گاه منطقهی میانرودان (بینالنهرین) صحبت میشود ( ن.ک.Battain : 101 ـ ۱۱۹).
مطالعات انجام شده در بارهی زار در جنوب ایران
نخستین منبع مکتوبی که به زبان فارسی و مستقل به این موضوع در جنوب ایران میپردازد تکنگاری مرحوم غلامحسین ساعدی به نام اهل هوا است که در سال ۱۳۴۵ منتشرشدهاست. در این کتاب ساعدی به شرح و روایت مشاهدات خود از نسخه ی ایرانی زار در جنوب ایران میپردازد. او پس از معرفی بیماریهای زاریان و مطابقت آنها با بیماریهای روحی و روانی شناخته شده در علم روانشناسی، جهان بینی و چگونگی برگزاری آیین زار و منشعبات آن را به شکل کلی شرح میدهد و به جز اشاره به نوشتار چرولی، دربارهی خاستگاه زار نظری نمیدهد. در گفتگوی شخصی نگارنده، ناصر پاکدامن ـ همخانه و دوست مرحوم غلامحسین ساعدی در دوران اقامتاش در پاریس ـ میگوید که این کتاب حاصل سفر یک هفتهای ساعدی به جنوب ایران برای تهیهی جزوهای دربارهی فرهنگ این منطقه زیر نظر جلال آل احمد و کانون نویسندگان بودهاست و اهمیت اصلی آن، ارائهی تصویری مکتوب از آیین زار در پنجاه سال گذشتهاست. محمدرضا درویشی (۱۳۸۰ و ۱۳۸۴) نیز با استناد به ساعدی و گفتههای زاریان در مناطق جنوبی ایران، زار را همچنان آیینی «احتمالا» افریقایی میداند.
پژوهشگران ایرانی خارج از ایران نیز به شکل پراکنده، مقالاتی را دربارهی زار منتشر کردهاند که میتوان از مهمترین آنها به مقالهی کاوه صفا (۱۹۸۸) اشاره کرد که در واقع با رویکرد مشخصتر و نشانهشناختی به مطالعهی این آیین میپردازد.
*.**
میبینیم که دربارهی زار افریقایی پژوهشهای هرچند انگشت شمار، اما قابل استناد و مهمی انجام شدهاست. این در حالی است که به جز چند مورد از نسخهی ایرانی آن، چیزی در دست نداریم که همین چند مورد نیز، به دلیل حضور غالب فرهنگ افریقایی و با استناد به پژوهشگران افریقاشناس، باز هم زار را آیینی «احتمالا افریقایی» معرفی میکنند.
با در دست داشتن این منابع محدود، و نظریات مختلف جستجوی خاستگاه زار، شاید امری دشوار و گاه ناممکن به نظربیاید. اما میبینیم که تا همین جا، و تنها با بررسی گذرایی از نظریات پژوهشگران پیشین به چند مورد مهم میرسیم که نخستین آنها حضور قابل توجه ِفرهنگ و تاریخ ایرانی و میانرودانی در جهانبینی و آداب و رسوم زاریان در نقاط دیگر جهان است که تقریبا تمامی پزوهشگران به آن اشارهمیکنند. همین امر میتواند انگیزهی جستجو و یافتن ردپای فرهنگ ایران باستان در یکی از ابتداییترین آیینهای بازمانده از زمانهای دور باشد. بدویت موجود در جهانبینی و آداب زار، نشان میدهد که هرچند این آیین در ظاهر برای همسو شدن با نظامهای اندیشه در نقاط مختلف، انعطاف لازم را از خود نشان دادهاست، اما در عین حال ساختار جانگرایانه و ابتدایی خود را همچنان حفظ کرده و به همین دلیل باید آن را یکی از مهمترین المانهای قابل مطالعه در مطالعات انسانشناختی و تاریخ فرهنگی در تمدن میانرودانی دانست.
این در حالی است که زار در جنوب ایران، همواره به عنوان یک آیین تحقیر شده، غیربومی و متعلق به افریقاییهای مهجور و مفلوک و بازماندگان ِ بردههای مهاجر معرفی شدهاست و در واقع هرگز عناصر و ترکیبات آن به طور علمی مورد تجزیه و تحلیل قرارنگرفتهاند. همراه شدن زار با خرافههای بومی و تحقیر اعتقادی و اجتماعی آن، باعث شدهاست که ما هرگز به این آیین به عنوان یک المان شاخص فرهنگی و قابل مطالعه نگاه نکنیم.
در برخورد و صحبت از زار در ایران، همواره پرسش اصلی ما بر سر واقعی بودن یا غیر واقعی بودن، اوهام و خرافه بودن، یا اعتقاد داشتن یا نداشتن به زار است. در حالی که در یک پژوهش علمی، امور اعتقادی شخصی تلقی شده و اهمیت ثانویه دارد. در مطالعهی انسانشناسانهی زار به عنوان یک پدیدهی کهن، باید این بخش را کنار بگذاریم و عنوان یک موضوع مورد بررسی و تاریخی به آن بپردازیم؛ آیینی که رازها و نشانههای بسیاری را در همین بدویت دیرپای خود جای دادهاست. برای رمزگشایی این رازها، نیاز داریم که از اعتقادات شخصی و تجسس و کنجکاوی در موثربودن یا نبودن آن گذر کنیم. هرچند تاثیرگذاربودن و جنبهی درمانی این آیین میتواند به دلیل حضور پر رنگ موسیقی درآن، با رویکرد موسیقایی و ارتباط آن با مقولهی درمان، به شکل تخصصی مورد مطالعه قرار گیرد، اما حتی در این صورت نیز باید واقعی بودن یا نبودن و اعتقاد داشتن و نداشتن به زار را کنار بگذاریم و آن را مانند هر آیین سنتی و بومی دیگر مورد بررسی قرار دهیم. در این صورت خواهیم دید که زمینههای مطالعاتی بسیار بکر و قابل توجهی در آن وجود دارد.
با از دنیا رفتن گردانندگان شاخص زار در جنوب ایران، در واقع این آیین نیز راویان معتقد و کاردان خود را از دست داده و در نسخههای به روزشدهی امروزی، بسیاری از آداب و رفتارها و آوازها فراموش شدهاند و بنابراین تصویری که ما از زار در جنوب ِ ایران داریم محدود به همین نگاشتههای نام برده و یک یا دو فیلم مستند نایاب از جمله بادجن، ساختهی ناصر تقوایی و چند آلبوم صوتی در مجموعههای موسیقی نواحی، به همت محمدرضا درویشی است. در مقالات بعدی این آیین را با رویکردهای مختلف دیگر مورد مطالعه قرار خواهیم داد.
منابع و مآخذ
Battain, Tiziana
۱۹۹۷ Le zâr, rituel de possession en Egypte, De la souffrance à l’accomplissement, Thèse de Doctorat, sous la direction de Gilbert Grandguillaume, EHESS, Paris.
Bianchi, Robert Steven
۲۰۰۴ Daily Life of Nubian, Greenwood Publishing Group.
Ferna, Robert A.
۲۰۰۵ Nubian Ceremonial Life: Studies in Islamic Syncretism And Cultural Change, American University in Cairo Press.
Field, Hnery
۱۹۶۸ Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago.
Frobenius, Leo
۱۹۱۳ The voice of Africa, London.
Harfouche, Saja
۲۰۰۲ Le zâr, musique et possession en Egypte, Mémoire de maîtrise, sous la direction de Jérôme Clér, Université Paris 4, Sorbonne.
Mercier, Jacques
۱۹۹۳ « Rencontres, fiches et savoir. Le butin des zâr», Gradhiva 14 : 41- 50.
۱۹۸۳-۴ « Le Qolle et le zar : éléments pour l’histoire des anciens cultes éthiopiens », Abbay n° ۱۲, sous la direction de Jean Chavaillon, CNRS, Centre régional de publications de Meudon Bellevue.
Mirzai Asl, Behnaz
۲۰۰۲ « African Presence in Iran : Identity and its Reconstruction in the 19th and 20th Centuries », in Revue française d’histoire d’Outre mer. Pp. 229 – ۲۴۶.
Modaressi, Taghi
۱۹۸۶ « The Zar Cult in South Iran », in R. Prince, ed., Trance and Possession States, Montreal. pp. 129-155.
Natving, Richard
۱۹۸۷ « Oromos, Slaves, and the Zar Spirits : A contribution to the History of the Zar Cult », in The Internationall Journal of African Historical Studies, Vol. 20-4. pp. 669-689.
Leiris, Michel
۱۹۸۸ « Entretien avec Michel Leiris», Gradhiva 4 : 29 – 56.
۱۹۸۰ [۱۹۵۸] Possession et ses aspects théâtraux chez les Ethiopiens du Gondar, Paris,
Plon.
Lewis, M
۱۹۷۵ Ecstatic Religion, An Anthropological Study of Spirit Possession and
Shamanisme, Baltimore, London.
۱۹۶۹ « Spirit Possession in Norther Somaliland », in Spiri Mediumship and Africain
Society, J. Beattie and J. Middleton, New York : Africain Publications Corps.
Sabaye Moghaddam, Maria
۲۰۰۹ « Zâr », in Iranika.
Safa, Kaveh
۱۹۸۸ «Reading Saedi’s Ahle-hava: Pattern and significance in Spirit Possession Beliefs on the
Southern Coasts of Iran», Culture, Medicine and Psychiatry 12, by Reidel Publishing
Company : 85-111.
Sengers, Gerda
۲۰۰۳ Women and Demons, cult Healing in islamic Egypt, Brill, Leiden, Boston.
الشاهی، احمد
۱۳۸۷ «زار در میان شایقیه شمال سودان»، ترجمه مهرداد وحدتی، پایگاه اطلاع رسانی انسان شناسی و فرهنگ، . http://anthropology.ir/node/3340
جوینی، عطا ملک
۱۳۲۹ تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن.
خدایی، محبوبه
۱۳۸۸ فرهنگ و زبانهای باستانی ایران، نشر پازینه، تهران.
درویشی، محمد رضا
۱۳۸۰ دایرهالمعارف سازهای نواحی ایران، جلد اول.
۱۳۸۴ دایرهالمعارف سازهای نواحی ایران، جلد دوم.
راهکانی، روح انگیز
۱۳۷۷ تاریخ موسیقی ایران، انتشارات پیشرو، تهران.
عفیفی، رحیم
۱۳۷۴ اساطیر و فرهنگ ایران در نوشتههای پهلوی، انتشارات توس، تهران.
ساعدی، غلامحسین
۱۹۶۶ اهل هوا، انتشارات امیر کبیر، تهران.
کریستن سن، آرتور
۱۳۶۷ ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی، انتشارات امیر کبیر، تهران.
صبای مقدم، ماریا
۲۰۰۹ «نگاهی به اعتقادات و مراسم زار در میان ساکنان سواحل جنوب غربی ایران»، در نجوای فرهنگ، شمارهی ۱۱ـ ۴، ص. ۲۳ ـ ۳۰
یاحقی، محمد جعفر
۱۳۶۹ . فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، انتشارات سروش، تهران.
معین، محمد
۱۳۵۵ مزدیسنا و ادب پارسی، جلد اول، چاپ سوم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
مصاحب، غلامحسین
۲۰۰۶ دایرهالمعارف مصاحب، تهران.
[۱] به گفتهی لِویس (۱۹۷۱ : ۹۶)، بوری نام مذهب ِ قبیلهی هوسا (Hausa) در غرب افریقا است.
maryam.gharasou@gmail.com