انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آیین جوانمردی(مرام و سلوک طبقه عامه ایران)

افشاری، مهران، آیین جوانمردی(مرام و سلوک طبقه عامه ایران) ، تهران : دفتر پژوهشهای فرهنگی ۱۳۸۴، ۱۱۲صفحه ، مصور_( از ایران چه می دانم ،۵۴)

جوانمردی که به عربی به آن فتوت می گویند، آیین کهن با آداب و اصول اخلاقی خاص خود ویژه مردان بوده است که ظاهرا ًسرچشمه های آن را در ادیان وآیینهای ایران باستان باید جست و تا کنون نشانه هایی از آن در مرام اهل زورخانه ها، لوتیها و درویشان خاکسار باقی مانده است پیروان این آیین که آنان را “جوانمرد” یا فتی می نامیدند، از قرنهای آغازین اسلامی تا عصر حاضر در تحولات اجتماعی و تاریخ سیاسی ایران تاثیر و اهمیت قابل توجه داشته اند در طول تاریخ ایران جوانمردان به گروه های متعدد تقسیم شده اند و در ادوار گوناگون به نامها و عنوان های متفاوت حضور آنان در امور اجتماعی وسیاسی مشهود است (صفحه ۹کتاب)

جوانمردان دارای آداب و اصول خاص خود بودند که کسانی که وارد آنها می شدند ملزم بودن آنها را یاد گرفته وعمل کنند از این رو رساله هایی در تبین و آموزش این آداب به تازه جوانمردان تدوین شد که به فتوت نامه معروف شدند از جمله معروف ترین این فتوت نامه ها می توان به فتوت نامه سلطانی نوشته ملا حسین واعظ کاشفی سبزواری اشاره کرد که توسط دکتر محجوب تصحیح و به سال ۱۳۵۰به چاب رسید.

کتاب آیین جوانمردی(مرام و سلوک طبقه عامه ایران) شامل هفت فصل می باشد که در هر فصل به معرفی گروه هایی از جوانمردان پرداخته است .در فصل اول از عیاران به عنوان کهن ترین گروه جوانمردان بحث شده است و عیاران عمدتاً افراد معرفی شده اند که از اغنای دزدی می کردند وبه فقرا می دادند در این فصل درباره گروه های عیاران از جمله عیاران سیستان ،شاطران ،صعلوکان و اخیان بحث شده است در این فصل همچنین به این نکته اشاره شده است که قصه ها و حماسه های عامیانه که نقالان برای مردم در کوچه و بازار نقل می کردند نیز گرچه آمیخته به خیال پردازی و افسانه بافی است با این حال نکات مهمی از واقعیت تاریخ اجتماعی ایران را راجع به عیاران بیان می کند و از این جمله باید به افسانه سمک عیار اشاره کرد .
در فصل دوم به گروهی از جوانمردان مشهور به سربداران که در بخشی از خراسان به حکومت رسیدند اشاره می کند مولف دراین فصل به طور مختصر و مفید به ظهور و افول سربداران خراسان اشاره می کند وی در بیان وجه تسمیه سربداران برخلاف مورخان پیشین که این شعار سربداران را که “سر به دار می دهیم اما تن به ذلت نمی دهیم”علت این نام گذاری می دانند می نویسند : چون در برخی از متون هم “سربداران ” به جای “سربدار “ذکر شده است برخی هم گفته اند اصل واژه “سربداران ” “سرابدالان ” بوده است …….شاید سربداران با “سراویل “و “سروال ” مرتبط باشند .امیر عبدالرزاق (فرمانروای سربداری) از پهلوانان و کشتی گیران بوده وآنان شلواری خاص به پا می کردند که همان “سراویل فتوت”بود یحتمل وی وپیروان واطرافیان او نیزهمین شلوار را به پا می کرده اند و برای همین به “سراویلداران ” مشهور شده بودند و همین واژه به ” سربدالان ” و “سربداران “تغییر یافته است ؛و البته این صرفاً حدس است .

در فصل سوم به پهلوانان وجایگاه اجتماعی وسیاسی آنان به عنوان گروه دیگری از جوانمردان ایران اشاره شده است و از غلامرضا تختی به عنوان آخرین پهلوان نامی ایران یاد شده است .
در فصل چهارم مولف به زورخانه و اهل زورخانه پرداخته است .زورخانه ورزشگاه مخصوص پهلوانان است. مولف در این فصل به طور مختصر و مفید به بیان وشرح زورخانه و مسائل آن پرداخته است و از آن جمله در به بیان سلسله مراتب اهل زورخانه به القابی و عناوینی چون نوچه ،نوخاسته ،پهلوان ،کهنه سوار ،پیشکسوت ،و صاحب زنگ وصاحب ضرب اشاره می کند ودر بیان آداب و مراسم زور خانه به گلریزان اشاره می کند ودر این باره می نویسد : مهمترین ورزش پهلوانان کشتی است وجشن بزرگ کشتی گرفتن پهلوانان را ” گلریزان” می گفتند زیرا اگر کسی می خواست با دیگری کشتی بگیرد ،گلی برای او می فرستاد یا در زورخانه پیش انظار و دیگران گلی را به سوی او پرتاب می کرد و قرار کشتی می گذاشتند . این مراسم برای کشتیهای بزرگ بیشتر درماه رمضان و در ماه های دیگر در روز جمعه برگزار می شد و در هنگام برگزاری جشن در حالی که پهلوانان مشغول ورزش بودند، چند مرتبه دسته های گل را از پنجره سقف زورخانه به سر وصورت ورزشکاران می ریختند. امروزه این رسم منسوخ شده است اما نام آن باقی ماند و در مواردی به کار می رود که پهلوانان با هم مشورت می کنند و در زورخانه جلسه می گذارند که برای امری خیر و کمک به دیگران پول جمع می کنند
نویسنده در همچنین به توضیح ورزش های زورخانه ای از قبیل سنگ گرفتن ،شنا ،میل گرفتن ،چرخ زدن ،پازدن ،کباده کشیدن و ورزش منسوخ شده تخته شلنگ می پردازد.
در فصل پنجم مولف به بحث در مورد لوتیان به عنوان آخرین بقایای جوانمردان در ایران پرداخته است وآنها را به دو دسته کلی تقسیم بندی کرده است دسته اول گروهی که در چاقو کشی مهارت داشتند وبه صورت اجتماع چند نفره در گذرگاهها می ایستادند و رهگذران را ریشخند می کردند وبه طرزی خاص لباس می پوشیدند و با لحنی خاص و واژگان مختص به خودشان صحبت می کردند و ابزار های مختص به خود داشتند که عبارت بود از : زنجیر بی سوسه یزدی ،جام برنجی کرمانی ،دستمال بزرگ ابریشمی کاشانی ،چاقوی اصفهانی ،چپق چوب عناب یا آلبالو،گیوه تخت نازک و شال لام الف لا و گروه دیگر که با معرکه گیری در کوچه و بازار و هنر نمایی خود مردم را سرگرم می کردند وسپس تقسیم بندی میرزا حسین خان تحویل دار را از کتاب جغرافیای اصفهان در مورد لوتی های معرکه گیر آورده است که عبارت است از شیربانان، لوتیان تنبک به دوش ،خیمه شب بازان،حقه بازان ،بند بازان و مسخره ها
در فصل ششم مولف به جوانمردی نزد اصناف و پیشه وران می پردازد و از فتوت نامه های اصنافی مثل قصابی ، خبازی و سلمانی یاد میکند. وی جوانمردی پیشه وران را از جوانمردی عیاران متفاوت می داند و می نویسد((رساله های اصناف نشان می دهد که جوانمردی پیشه وران صبغه زهد و تصوف داشته است و همین نکته است که جوانمردان پیشه وران را از جوانمردی عیاران و سپاهیان جدا می کند. بر طبق این رساله ها هریک از اصناف به یکی از پیامبران منسوب است مثلا کرباس بافتن و اصولا بافندگی از شیث (ع) و نانوایی و ساخت بیشتر ابزارهای نانوایی از ابراهیم مانده است اما بیشتر پیشه ها را نخستین بار آدم (ع) تعلیم گرفت و از آن جمله نمد مالی و نانوایی و کفش دوزی . برخی از پیشه وران نیز در دورهای از تاریخ ، پیشوایی افسانه ای داشته اند . برای نمونه (( جوانمرد قصاب )) پس از ابراهیم (ع) پیشوای قصابان و سلاخان شمرده می شده است.
در فصل هفتم مولف عمدتا به بیان اصول اخلاقی جوانمردان پرداخته است و مهمترین این اصول را پاک دامنی و پارسایی ، انصاف و دادگری ، بخشندگی و سخاوت و کرم، مهمان نوازی بی تکلف ، عفو وبخشایش کردن ، ایثار و از خود گذشتگی، وفای به عهد، رازداری، دانسته است.
در پایان قسمتی از سخن پایانی کتاب را می آوریم :
((یکی از معضلات محقیقان در بررسی آیین جوانمردی دو وجه نیک و بد ویا مثبت ومنفی این آیین است که قابل درک نیست چرا جوانمردان هم کارهای نیک هم می کردند وهم ستم می کردند و هم به برخی اصول والایی اخلاقی پایبند بودند و هم گاه به فسق و فجور می پرداختند. عیاران هم راهزنی ودزدی می کردند و به بینوایان یاری می رسانند. برخی از اخیان، آنچنانکه ابن بطوطه وصف کرده است، مردمانی مهربان ونیک سیرت بوده اند و برخی دیگر مانند اخی شجاع الدین و اخی جوق زورمندانی قدرت طلب بوده اند که بر حکومت ها می شوریده اند. در جمع سربداران ،سر سلسله آنان پهلوان عبدالرزاق پای بند اخلاق نبود و فرمانروای دیگر آنان ، خواجه شمس الدین علی، دین مداری محتسب بود. از میان پهلوانان برخی مانند پوریای ولی مظهر زهد و عرفان بودند ، پهلوان محمد ابوسعید در عهد سلطان حسین بایقرا دانشمند و زهدپیشه بود و در دوران سلطان حسین صفوی پهلوانانی نظیر پهلوان حسین ماربانی و پهلوان محمد علی بیک بیلدرباشی در انظار عمومی مرتکب اعمال زشت می شدند . در اذهان مردم ایران هم خاطره گشاده دستی و مهمان نوازی و ایثارگری اهل زورخانه و لوتیان ، و هم زورگویی و باج گیری برخی از آنان ، باقی مانده است هم چنانکه صادق هدایت نیز شخصیت جوانمرد پهلوانی نیک سیرت چون داش آکل و چهره زشت و خائن دشمن او که او هم از جوانمردان است ، به نام کاکا رستم ، را به تصویر کشیده است . برخی از محققان برای رفع این معضل گفته اند که جوانمردان چاقو کش و باج گیر و فاسد در اصل جوانمرد نبوده اند و خود را به جمع جوانمردان بسته بودند و برخی هم نیک رفتاری و والامنشی جوانمردان را به کلی انکار کرده و همه آنان را دزد و چاقوکش و زورگو دانسته اند .اما واقعیت های تاریخی چیزی دیگر را نشان می دهد و آن این است که جوانمردان در عین حال هم به اصول اخلاقی ارزشمندی پای بند بوده اند و هم رفتارهای ناشایست داشته اند . عیاران هم راستگو بوده اند و به عهد خود سخت وفا می کرده اند و تنگدستان را یاری می رسانده اند و هم چاقو کش و دزد و راهزن بوده اند و همین گونه بوده اند گروه های دیگر جوانمردان سیفی از جمله پهلوانان و اهل زورخانه و لوتیان که هم خصلت های پسندیده داشته اند و هم صفات ناپسند . اما باید در نظر داشت که در برخی از جوانمردان بیش تر خوی شایسته و در برخی دیگر بیش تر بدخویی و رفتار ناپسند نمایان بوده است . اما به هر تقدیر نمی توان انکار کردکه هم نیک سیرتان و هم بدرفتاران ، هر دو گروه پیرو آیین جوانمردی بوده اند . باید پذیرفت که هیچ کدام بد مطلق یا خوب مطلق نبوده اند .))

فهرست کتاب
پیش سخن
فصل یکم.عیاران
۱. عیاران
۲. شاطران
۳. قصه های عیاری
۴. صعلوکان
۵. اخیان

فصل دوم. سربداران
فصل سوم. پهلوانان
فصل چهارم. اهل زورخانه
۱. هیئت پهلوانان
۲. سلسله مراتب اهل زورخانه
۳. آداب و مراسم زورخانه
۴. پهلوان پوریای ولی
فصل پنجم. لوتیان
۱.شیربان
۲.لوتیان تنبک به دوش
۳. خیمه شب بازان
۴.حقه بازان و طاس بازان
۵. بند بازان
۶. مسخره ها
فصل ششم.
۱. جوانمرد قصاب
۲. کلوها
۳. قلندران حیدری و درویشان خاکسار
۴. درویشان معرکه گیر
فصل هفتم.اخلاق جوانمردی
۱.جوانمردی صوفیان
۲.ملامتیان
سخن پایانی
ماخذ

آدرس وب سایت دفتر پژوهش های فرهنگی
http://www.iranculturestudies.com