نوشتههای گوناگون میشل فوکو[۱] (۱۹۸۴-۱۹۲۶) دربارهی دیوانگی و خرد، شرایط امکانپذیر شدن رشد و توسعهی دانش پزشکی، پیدایش علوم انسانی و نوشتههای بعدیاش دربارهی روابط قدرت-دانش و جنسیت، نشان از گستره موضوعی وی دارد. این موضوعها، دغدغهها و بهخصوص روشهای مطالعاتی فوکو آنقدر سهل و ممتنع است که بهآسانی نمیتوان آنها را دستهبندی کرد. در آثاری هم که درباره وی وجود دارد، تناقض و تفاسیر متفاوتی از او ارائه دادند. ولی بهطورکلی آثار فوکو را به دو دوره میتوان تقسیم کردند: مرحلهی اول «دیرینهشناسی[۲]» و مرحلهی دوم «تبارشناسی[۳]». عدهای قائل به جدایی و گسست کامل این دو دوره روشی فوکو هستند (کچویان و زارعی، ۱۳۸۸؛ کچویان، ۱۳۸۲) و بیان میکنند که «فوکو با گذار از هر دوره، دوره پیشین را بهشدت انکار و رد میکند» (کچویان و زارعی، ۱۳۸۸: ۱۴) ولی این پژوهش در ادامه آن دسته افرادی است که معتقد به همپوشانیهای این دو روش با یکدیگر هستند و بر این امر تأکید دارند که فوکو از ابزارهای دیرینهشناختیاش در آثار متأخر تبارشناختیاش استفاده کرد و همچنین تأکید بر موضوع مشترک این دو روش در آثارش دارند (اسمارت، ۱۳۸۵).
فوکو در دیرینهشناسی بیش از اینکه به پیروزی یا شکست یا انحطاط پدیده و هویت موردمطالعه (مثل جنون و بیمار) در طول تاریخ پرداخته کند، به دنبال انقطاعهای هویت مختلف آن در اعماق تاریخ است که در هر انقطاع، تاریخ تحول کردارهای گفتمانی[۴] و غیر گفتمانی[۵] خاص را در اطراف خودش دارد. وی در مطالعات «دیرینهشناسانه» خود به دنبال قواعدی بود که تعیین میکردند کدام گزارهها در یک دورهی خاص تاریخی بهمنزلهی گزارههایی معنادار و صادق پذیرفته میشدند (یورگنس و فیلیپس، ۱۳۸۹: ۳۵). در تبارشناسی نیز برخلاف نگرشهای تاریخی مرسوم، فوکو در پی کشف منشأ اشیاء و جوهر هویتها نیست و لحظهی ظهور را نقطهی عالی فرآیند تکامل نمیداند بلکه از هویت بازسازیشدهی اصل و منشأ و پراکندگیهای نهفته در پی آن و از تکثیر باستانی خطاها، سخن میگوید. مثلاً تحلیل دیرینهشناسانه فوکو از جنس، تفسیر هویت نیست یعنی برای آنچه درگذشته رخداده تبیینی ارائه نمیکند بلکه تنها به توصیف آنچه رخ میدهد، میپردازد و نشان میدهد که تحت چه شرایطی گفتمانی آن واقعه میتوانست رخ دهد (میلر، ۱۳۸۵: ۴۸).
نوشتههای مرتبط
با توجه به مطالب بالا، پرسشهای این سلسله متنها درباره روششناسی فوکو این است که مرز روشهای فوکو با دیگر روشهای زمانه خودش چیست؟ و در ادامه پرسشی که مطرح میخواهیم پاسخ دهیم این است که ویژگیهای هر کدام یک از دو روش دیرینهشناسی و تبارشناسی در آثار فوکو چیست و ویژگی مشترک این دو روش در آثار وی چیست؟
پیشفرض همه این سلسله نوشتهها درباره روش فوکو این است که آثار اولیهی دوره دیرینهشناسی فوکو (تاریخ جنون[۶] و تولد پزشکی بالینی[۷]) -برخلاف بسیاری از روشها که به دنبال معنای هویت در دل ساختارهای اجتماعی-تاریخی هستند (ساختارگرایی) و برخلاف بسیاری که به دنبال منشأ کل معانی هویت در فعالیت معنا بخش فاعل شناسایی خودمختار و استعلایی هستند (پدیدارشناسی) و همچنین برخلاف بسیاری که استخراج معنای متفاوت و عمیق از کارگزاران اجتماعی هستند (هرمنوتیک) و سرانجام برخلاف مارکسیسم که به دنبال معنا هویت در فرایندهای عمومی تاریخ تأکید میگذارد- فوکو به دنبال هویت از دل تحلیل روابط مجموعههایی از کردارهای گفتمانی و غیر گفتمانی مشخص تاریخی تمرکز داشت. البته در همین دوره در کتابهای نظم اشیاء[۸] و دیرینهشناسی دانش[۹] بر آن است تا با کنار نهادن تحلیل غیر گفتمانی بهطور موقت، تحلیل گفتمانی خود را به صورتی ناب و خالص عرضه کند؛ اما وی هیچگاه نظر قبلی خود در این خصوص را کنار نمیگذارد که نهادهای اجتماعی بر کردارهای گفتمانی تأثیر میگذارند. طرح نظری کتاب دیرینهشناسی دانش به دو دلیل شکست میخورد؛ نخست اینکه قدرت تعیینکنندگی منتسب به قواعد حاکم بر نظامهای گفتمانی غیرقابل فهم است و نوع نفوذ و تأثیری را که نهادهای اجتماعی (کردارهای غیر گفتمانی) دارند – که همواره در مرکز توجه فوکو بوده است – غیرقابل فهم میسازد؛ دیگر اینکه فوکو تا آنجایی که دیرینهشناسی را فینفسه هدفی تلقی میکند، امکان ایجاد ارتباط میان تحلیلهای نقادانه و علایق اجتماعی خودش را منتفی میسازد؛ بنابراین پس از نوشتن دیرینهشناسی دانش از کوشش برای پرورش نظریهای دربارهی گفتمان کاملاً منصرف شد و روش تبارشناسی نیچه[۱۰] را بهعنوان نقطهی عزیمت برای ایجاد روشی به کار برد که رابطهی حقیقت، نظریه و ارزشها را با نهادها و کردارهای اجتماعی بهعنوان ظرف وقوع هویتها مورد بررسی قرار میدهد. همین روش موجب توجه فزایندهی او به قدرت و بدن و رابطهی آنها با علوم انسانی میگردد. بااینحال روش دیرینهشناسی رد نمیشود. دیرینهشناسی بهصورت یک ابزار در خدمت تبارشناسی قرار میگیرد و بهعنوان روش تشخیص ابژههای گفتمانی مفید واقع میشود. همین خود فوکو را در طرح پرسشهای تبارشناسانهای ازایندست یاری میرساند: چگونه این گفتمانها به کار میروند (پرسش دیرینهشناسی)؟ و چه نقشی این گفتمانها در جامعه بازی میکنند (پرسش تبارشناسی)؟
در ادامه این سلسله نوشتها درباره روششناسی میشل فوکو، ابتدا به زمینههای ساختیابی تفکر هویتی فوکو پرداختهمیشود و مرز روشی فوکو با دیگر روشها را مشخص میکنیم و سپس به بررسی ویژگیهای شاخص روشی فوکو در دو دوره روشی دیرینهشناسی و تبارشناسی میپردازیم و در این بین به تعریف و معرفی واژهای روشی فوکو هم اشاره خواهیم کرد.
منابع:
اسمارت، بری. (۱۳۸۵). میشل فوکو. ترجمهی لیلا جوافشانی و حسین چاوشیان. تهران: کتاب آمه
کچویان، حسین و زائری، قاسم. (۱۳۸۸). ده گام اصلی روششناختی در تحلیل تبارشناسانه فرهنگ. فصلنامه راهبرد فرهنگ. ش۷. پاییز
کچویان، حسین. (۱۳۸۴). تطورات گفتمانهای هویتی ایران. تهران: نشر نی
میلر، پیتر. (۱۳۸۵). سوژه. استیلا و قدرت در نگاه هورکهایمر. مارکوز. هابرماس و فوکو. ترجمهی نیکو سرخوش و افشین جهاندیده. تهران: نشر نی
یورگنسن، ماریان و لوئیز فیلیپس. (۱۳۸۹). نظریه و روش در تحلیل گفتمان. ترجمهی هادی جلیلی. تهران: نشر نی
۱۳.Madness and Civilization: A History of Insanity in the Age of Reason
۱۴.The Birth of the Clinic: An Archaeology of Medical Perception
۱۵.The Order of Things: An Archaeology of the Human Sciences
۱۶.The Archaeology of Knowledge: And the Discourse on Language