دنیایی که در آن بسر می بریم بار عداوت ها و کینه ها هاست و کورسوی امیدی هم با این وضعیت سیاسی حاکم بر جهان نیست گویی همه ناخدا “اهب ها” در کتاب موبی دیک به جهت انتقام به جنگ نهنگ سفید آمده اند زیرا که در چهره های مردان سیاست قبح انتقامی درشت زدوده شده است و عقلانیت کلیدی ست که در چاه شغاد افتاده است.
تازه وقتی رهبران سیاسی به یه آرامش اندکی می رسند توده ها هوس انقلاب بسرشان می زند آنوقت بیا و ببین به صغیر و کبیر همدیگر رحم نمی کنند چنانکه جلوی دیدگانت مثل اسب آبی که تمساح را می درد طرف های نزاع همدیگر را از وسط به دو نیم می کنند حاکمان اسم این کار را محاکمه مجرمان می گذارند که از عهد یونان باستان برای برقراری عدالت لازم بوده که اجرائش کنند و توده ها اسمش را دست انتقام الهی می گذارند یا مثلا اعدام و قلع و قمع انقلابی و خلاصه بگم این آدمها فرصت ندارد بیکار بنشیند و چند صباحی مثل میمون ها سر همدیگر را بخارانند دائما باید به چیزی مشغول باشند خیر و شرش هم بماند برای تاریخ نویسان بعدی که تا بوده دوره های سیاه را مرور می کنند.
نوشتههای مرتبط
و در این میان امر و زید هم ندارد هر چند همه خود را دانای کل و مبری از هر چشم زخمی ! می دانند و اگر ظلم و ستمی ست به تعبیر مردمان چشم بادامی کره ای معاصر هرچه هست از سوی “اون” است که “این” یکی بی عیب عالم ست والا تبعیض در هر شکلش بر خلاف وجدان عمومی جامعه است اگر اندک اخلاق و مروتی در کار باشد.
واما من در حد مقدوراتم که همین کلمات است تاکید می کنم هر تبعیضی از هر نوع بر خلاف اصول انسانی ست می خواهد تبعیض نژادی باشد یا قومی و مسلکی و یا سیاسی که باز هم شامل هر دو گروه سیاسیون و توده ها میگردد فقط معامله به شرط تملیک است از جانب طرفی که ید قدرت است یا به عبارتی برو قوی شو که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است .
از دست رستخیز زمانه کجا روم
من را میان بادیه باران گرفته است
از بس که نوبهار به تعجیل میرود
شاخ از شکوفه دست به دندان گرفته است
“صائب تبریزی ”
بعلاوه احترام به حقوق بشر یعنی مقابله با هر نوع تبعیض در روابط اجتماعی! چنانکه همین اتفاق شنیع “نمی توانم نفس بکشم “از گلوی جورج فلوید امریکایی می تواند در هر لحظه در هر کجای این کره خاکی اتفاق بیفتد و هرگز هم دیده نشود بگونه ای که آدمی را شرمنده آدمیت خود می کند و از همین کانون بحران است یعنی بی در کجایی بشری ست که وظیفه هنرمند در هرپیشه هنری که دارد شروع می شود اگر نقاش است با نقاشی و اگر شاعر و نویسنده است با قلم باید که به مقابله با ستم جاری برود و بی عدالتی را فریاد بزند چنانکه هنرمندان گذشته بویژه اهالی قلم در این خصوص سر آمد بودند از حافظ ما تا شکسپیر انگلیسی و دانته ایتالیایی و ویلیام فالکنر و همین ونه گات آمریکایی که نفرت خویش را در هزاران جمله به خشم و هیاهو فریاد زدند! اما از آنجا که ادبیات چشم نزدیک بین نیست و چون در متن وقایع باشد دیده نمی شود لذا آنگاه حضور میابد که آبها از آسیاب افتاده است و وقت قضاوت فرا رسیده است که حکایت جهان امروز را غولهای ادبیات چون ونه گات برجسته می کنند تا آیندگان قضاوت کنند و درس گیرند اگر که گیرند؟!
دو موضوع در این کتاب برجسته است تقدس زدایی و آشتفتگی، قهرمانان کتاب یعنی تاجر و نویسنده در سراسر کتاب با بحث و جدل و چرخش های مدام که به نوعی گره قصه هستند در پی اثبات همین ماجرای تلخ حیات بشری گاهی نزدیک و گاهی دور می شوند:
“اما من به نتیجه رسیدم که هیچ چیز مقدسی درباره ی من یا هر انسان دیگری وجود ندارد. همگی ما دستگاه هایی بودیم محکوم به تصادف و تصادف و تصادف. ما به خاطر خواستمان برای انجام کارهای برتر و بهتر به تقدیر و شانس و تصادف علاقه مند شده بودیم. من درباره ی تصادفات گاهی خوب مینوشتم و این بدان معنی بود که ماشین نوشتن تنظیم و تعمیر شده ای بودم. گاهی هم بد مینوشتم و معنی اش این بود که نیاز به تعمیر داشتم. حالا دیگر همان قدر ادعای تقدس داشتم که یک پونتیاک، تله موش یا دستگاهه سوپاپ تراش ممکن بود داشته باشد”
از کتاب صبحانه قهرمانان
کورت ونه گات نویسنده ای است که با همه وجود جنگ ویرانگر جهانی دوم را در اسارت ونیز زیر بمباران مدام تجربه کرد ، به همین دلیل به طنزی تلخ ،جنگ و مصائب آن و همراهی با عواقبش را در آثارش به نقد کشید زیرا در تمام مدت اسارت در ویرانه های شهر درسدن همواره شاهد بمباران متفقین بود .او متولد نوامبر ۱۹۲۲ در ایندیاناپلیس است و در سال ۲۰۰۷ در سن ۸۴ ساله گی در پلکان منزل بر اثر سقوط از راه پله در گذشت .
در رمان صبحانه قهرمانان اثر این نویسنده آلمانی الاصل آمریکایی به زبان قهرمان قصه می نویسد که ما می توانیم خود را با ضرورت های آشفتگی پیرامون و آن همه مصائب ناشی از آن وفق دهیم زیرا سازگاری لازمه طبیعت انسانی ست و حتی نظامندی جهان شاید همان آشفتگی موعود نباشد، اما آشفتگی همان تصادفی ست که از نگاه تعدادکثیری از دانشمند علم تکامل آغازگر هستی بوده است و با توجه به بینش علمی تخیلی ونه گات در آثارش شاید بهتر بتوانیم با این قسمت از نظریه تکامل تصادفی هستی او کنار بیاییم موضوعی که هر چند برای تک تک انسانها ملاآور است اما باید واقعیت این توالی مکرر را مثل گردش دور فلک و تغییر مدام فصول براین کره خاکی پذیرفت!
گاهی اضافه می کند سازگاری با آشفتگی دشوار است اما ممکن است و همین کوره راه کافی ست تا بشر در گنگی و توهم هیچگاه به سر منزل مقصود نرسد و تا فرصت دارد به آشفتگی از هر نوعش دامن بزند، چنانکه ثابت شده در آخر ماجرا هیچ کس عقل کل نیست نه آن فیلسوف ماجراجو و نه این سیاست مدار کله پوک همه انسانهایی هستند علیرغم همه پیچیدگی های بیشمار ظاهری اما با قواره های یکسان که در فرصتی اندک زندگی و مرگ را تجربه می کنند.
وی سپس اضافه می کند راه حل در برابر بیهودگی دنیا و آشفتگی ناشی از آن دلیل بر بی نظمی جهان نیست بلکه آگاهی از ماجرایی ست که از یک تصادف به تصادف دیگر ختم می گردد و همین تصادفات مکرر زاینده وقایعی ست که در جهان هستی می گذرد و جایی شاید در ضمیر همین هستی ثبت گردد کسی چه می داند؟!
داستان این رمان که بیشتر در شهر خیالی میدلند در اوهایو می گذرد، به ماجرای دو مرد مسنِ تنها می پردازد که سیاره شان در حال نابودی است. یکی از این دو نفر، دووِین هووِر، مردی جذاب است که در حوزه ی معاملات ماشین و مِلک فعالیت می کند اما مشکلات روانی اش باعث شده به این باور برسد که داستانی علمی تخیلی نوشته ی نفر دوم این قصه، یعنی کیلگور تراوت، حقیقت محض است. تراوت که نویسنده ای تقریباً ناشناخته است و در چندین رمان دیگر از کورت ونه گات حضور داشته، همانند پیرمردی دیوانه به نظر می رسد اما در حقیقت، آنقدرها هم دیوانه نیست. با شروع داستان، تراوت به میدلند می رود و در نمایشگاهی هنری، با دووِین هووِر ملاقات می کند؛ ملاقاتی که هووِر را به جنون کامل، نزدیک و نزدیک تر می سازد مثل همین جنون تام حاکم بر دنیا که قدرت و ثروت شاید همه بشریت را به جنون کشانده ،فقیر به علت فقرش و ثروتمند با تکیه بر ثروتش!
چاره ای هم نیست باید همه قبول کنیم دنیا چه با ما و چه بی ما لبریز از آشوب و آشفتگی ست که اندکی از این صیرورت پر نقش و نگارناشی از رفتار آدمی ست و البته سهم بیشتر ناشی از ذات طبیعت است که بشر هنوز از تحلیل آن همه فرایند ها عاجز است و اما در این میان فکر کنم تنها راهی که برای ما می ماند دانایی از تغییرات و حفظ حداقل اخلاق در برابر بی نظمی ناشی از آدمی و طبیعت است چنانکه با کرونا یا بی کرونا چرخ گردون کار خودش را می کند و عرب هم ضرب المثلی دارد که الخیر فی ما وقع “خیر همان اتفاقی ست که افتاد” یعنی که باید به عاقبت این ویروس اندیشید شاید اندکی از سبکسری و بی جنبه گی آدمی کم کند و گوش مالی باشد برای فرقه سیاست که دنیا فقط مامن امن شما نیست یه کوچلو به زیر پایتان بنگرید شاید کرونا ویروسی که به ته کفشتان چسبیده باشد عنقریب به ته گلوی شما هم برسد حتی اگر مثل موش زیر هزار سوراخ و سمبه قایم شوید.
کتاب صبحانه قهرمانان را مترجم فرهیخته معاصر بانو راضیه رحمانی به نثری شیوا و دلپذیر و به روز به فارسی ترجمه کرده است.
این رمان چنانکه اشاره شد حول محور دو شخصیت می چرخد یکی دواین هوور که ثروتمندی شکست خورده است که دوست دارد همه ثروتش را به باد بدهد تا به یک آرامش درونی برسد و دومی کیلگور تراوت که به تعبیری شخصیت خود نویسنده یعنی ونه گات است. سیمای یک روشنفکر مایوس و بریده از آرزوهای بزرگش در خصوص تغییر جهان .
نگاه علمی تخیلی و سورئالیستی این اثر نیز به مانند سایر نوشته های این نویسنده همراه با سبکی شوخ وشنگ و البته طنزی سیاه با پیچیدگی های زبانی و گره های قابل تامل برای خواننده که همواره باعث مکثی گاه بلند مدت در شناخت روابط شخصیت ها و فلاش بک های مدام برای درک بهتر روابط منجر می گردد و به عبارتی شما در کلام قصه های تو در تو نوعی جنون و آشفتگی محض را که یک نقطه اتصال قوی دارد مثل روغن ریخته مرور می کنید یعنی دستتان به هیچ جا بند نیست زیرا نویسنده برای سیر قصه برخلاف تصور خواننده کار خودش را می کند.
کتاب صبحانه قهرمانان در سال ۱۹۷۳ به زیور طبع آراسته گردید و مثل دیگر آثار علمی تخیلی نویسنده مورد استقبال قرارگرفت .
ونه گات در این اثر به دو بعد انسان توجه دارد؛ بعد ماشینی و بعد مقدس. به زعم او این بعد ماشینی بسیار مضحک و تراژیک است در حالی که بعد مقدس که در وجود همه انسان ها شعله می کشد هرگز اینگونه نیست و نویسنده از آن تحت عنوان نوار لغزش ناپذیری از نور یاد می کند. از دیگر ویژگی های این اثر و یا بهتر است گفته شود از دیگر خلاقیت های این نویسنده استفاده از نقاشی های بسیار ساده برای توضیح بهتر آنچه قصدش را دارد که مثلا یک امریکایی دوست دارد دنیا هم امریکایی شود البته نه از نوع ریگانیسم و ترامپیسمش بلکه انجا آزادی و عدالت و درکنارش ثروت و سرخوشی بسیارباشد!
همانکه رویای مهاجران بی شماری ست که طی چهار قرن اخیر راهی یگنه دنیا شدند به عبارتی سرزمین فرصت ها و موقعیت ها برای همه بی تعلق خاطر قومی و نژادی و مذهبی زیرا خود ونه گات یک المانی بود که علیرغم اجبار به مهاجرت اما توانست رویه زشت و زیبای زندگی امریکایی را تجربه کند و در اثارش نمایش دهد
زندگی امریکایی یعنی اسلحه و همبرگر و تبعیض نژادی و بسیاری نقاشی های دیگر از درد و رنج تا سرخوشی که این کتاب را خواندنی تر و جذاب تر کرده است در حالی هنوز درگیر ابتدایی ترین معضلات شخصی خویش است مثل اکثر انسانهای روی زمین بی آنکه بی ایمانی یا ایمان بتواند نقطه اتصالی بین او و هستی برقرار کند .
در این خصوص من فکر می کنم همه انسانها بیش و کم شباهت هایی مثل نویسنده یا قهرمانان کتاب دارند بویژه اگر بدنبال علت و معلول ماجرا بگردند در نهایت مانند همان گربه ای خواهند شد که سرنخ کلافی را در یک اطاق تاریک هرگز پیدا نخواهند کرد.
در آخر اینکه کورت ونه گات جونیور از بازماندگان نسل طلایی نویسندگان معاصر جهان است وی به خاطر آمیختن هجو و طنز سیاه و فضای علمی تخیلی در آثارش اشتهار دارد، در دوران تحصیلش در دبیرستان شورتریج در ایندیانا پولیس در روزنامه دیلی اکو، پرتیراژترین نشریه دانشآموزی آمریکا، فعالیت میکرد تا سرانجام از بزرگان ادب امریکا در قرن بیستم شد . سیارک ونهگات ۲۵۳۹۹، به افتخار او زیر آسمان کبود نامگذاری شده است او که به مفهوم مطلق نویسنده ای نوگرا بود از ابزار صنعتی در آفرینش آثار سورئالیستی خود نهایت بهره را برد به عبارتی نوعی فراواقعیت مدرن!