انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گفتگوی شفاهی پیرامون گذشته تاریخی شهرستان پارسیان

شهرستان پارسیان، با بیش پنجاه هزار نفر جمعیت در غربی ترین نقطه استان هرمزگان قرار گرفته است. نام قدیم این شهرستان گاوبندی بوده است. در سال ۱۳۸۶ در پی سفر رییس جمهور وقت، نام این شهرستان به پارسیان تغییر یافت. قلعه شیخ یاسر نصوری، نمادی از گذشته تاریخی شهر پارسیان است که در حال تبدیل شدن به شهری  صنعتی می باشد. نمادی از وجود یک قدرت محلی که دیگر کارکرد گذشته خود را از دست داده است. مکانی تاریخی که در وسط شهر پارسیان واقع شده است. روزانه افراد زیادی از کنار این قلعه تاریخی عبور می کنند. محتوای تاریخی این قلعه و داستان ها و روایت هایش توجه من را بیش از پیش به خود جلب می کند. روزانه هنگام گذر از کنار این مکان تاریخی سوالات و تصورات زیادی در ذهنم نقش می بنند.

عکس شماره۱: قلعه ای که به نام شیخ یاسرنصوری مشهور است اما توسط شیخ مذکور دوم ساخته شده است ۱۷اردیبهشت۱۳۹۹.عکاس:پژوهشگر

اکنون فرصتی پیش آمده است تا به بهانه درس انسان شناسی شهری به سوالاتی که در ذهنم نقش بسته است پاسخی بگویم و تصورات ذهنی خود را نسبت به گذشته تاریخی شهر وضوح بیشتری ببخشم. با یکی از افراد محلی، آقای سالم توکلی تماس گرفتم. ایشان را به واسطه ی مصاحبه هایی که با افراد سالخورده در مورد گذشته شهر پارسیان انجام داده است می شناسم. تقریبا ۳۰ مصاحبه با افراد مختلف انجام داده اند که در رسانه های محلی منتشر شده است. قراری گذاشتیم و در این زمینه با هم صحبت کردیم. تقریبا به نگاهی بسیار کلی از تاریخ شهر دست یافتم. اما احساس نیاز به درک جزییات بیشتری می کردم. شنیده بودم که آقای نصرالله کریمی از معلمین بازنشسته شهر پارسیان، در این زمینه کارهایی را به سرانجام رسانده است و کتاب هایی تحت عنوان “پارسیان در آیینه اسناد” و “از گاوبندی تا پارسیان به روایت تصویر” و چند کتاب دیگر توسط ایشان به چاپ رسیده است. پس از کمی پرسوجو توانستم شماره تلفن ایشان را از دوستانم بگیرم. با ایشان تماس گرفتم و تقاضای وقت کردم. خواستار مصاحبه در زمینه تاریخ شهرستان پارسیان شدم. ایشان پذیرفتند. قرار ملاقات گذاشتیم. ساعت ۹ شب یکدیگر را ملاقت کردیم و تقریبا دو ساعت در این زمینه گفتوگو کردیم. متن زیر عمده مصاحبه من با ایشان می باشد. سوالاتی که پرسیده ام را با علامت اختصاری (پ) به معنای پرسشگر مشخص کرده ام.

(پ): اگر ممکن است در مورد اولین مکان های تاریخی گاوبندی توضیحاتی بدهید.

ما اگر بخواهیم گاوبندی دیروز یا پارسیان امروز را از نظر تاریخی کنکاش کنیم ابتدا باید به سراغ فاکتورهایی که به اینجا صبغه ای تاریخی می بخشد برویم. یکی از این فاکتورها تپه تُلِ پَرگو می باشد. تل پرگو دارای هفت تپه در جنوب  غربی شهر پارسیان در منطقه روستای بمبری قرار گرفته است. همه تپه ها هم اکنون در قالب کوچک و بزرگ وجود دارد.

 

عکس شماره۲:یکی از تپه های هفت گانه تل پرگو.۱۷اردیبهشت۱۳۹۹.عکاس:پژوهشگر

(پ): راستش من دیروز در منطقه تپه تل پرگو حضور پیدا کردم اما فقط یک تپه در آنجا مشاهده کردم. شاید هم به دلیل عدم اطلاع من از این قضیه بوده است که متوجه آن نشده ام(با لبخند).

اگر کمی دقت کرده باشید آنجا هم اکنون منطقه ای کشاورزی است. و یکی از راه هایی که می شود از تپه های قدیمی محافظت کرد این است که منطقه اطراف تپه ها را به دست کشاورزانی که در آنجا کشت کنند بسپاریم تا از دسترس کنکاش خارج بشود. از سال های پیش، ما از قدمای شهر می شنیدیم که در تل پرگو افرادی سکونت داشته اند. ظاهرا باستان شناسی کشور تقریبا پانزده سال پیش در پارسیان حضور پیدا کرده اند و همه تپه های پارسیان که زمانی محل سکونت بوده اند را شناسایی کرده اند. کتابی وجود دارد که در اختیار میراث فرهنگی می باشد تحت عنوان “تپه های باستانی پارسیان”. این کتاب چند روزی در اختیار من بود و از آن به عنوان یکی از منابع مطالعاتی خودم در کتاب پارسیان در آیینه تصویر استفاده کرده ام. بعد از مدت ها آقای دکتر عسکری چاوردی از باستان شناسان کشور در منطقه تل پرگو حضور پیدا کردند و شروع به کنکاش کردند. ایشان اشاره می کردند که عمر این تپه به هشت دوره سکونت بر می گردد. من خودم هم در آنجا حضور پیدا کردم و سفال هایی که در چند رنگ و استخوان هایی که از زیر خاک بیرون آورده بودند را دیدم. آقای عسگری می گفتند که این ها برمی گردد به دوره ساسانیان. این می تواند به این معنا باشد که منطقه گاوبندی یک عمر بسیار طولانی دارد. پس تپه تل پرگو معیاری است برای ارزش دادن به تاریخ شهرمان.

 (پ): همانطور که می دانید از قبیله هایی که در منطقه گاوبندی حکومت می کردند، قبیله آل نصور بوده اند. از قبیله آل نصور چه می دانید؟ از چه زمانی وارد گاوبندی شدند؟

آل نصوردر اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم وارد گاوبندی شدند. دو روایت وجود دارد. یکی اینکه آن ها از طرف عربستان آمده اند. روایت دیگر می گوید که از عمان آمده اند. وقتی این قبیله وارد گاوبندی شدند، این منطقه به دست قبیله آل حرم و بنی تمیم بود که در این مناطق نفوذ داشتند و پایگاهشان عسلویه بوده است. آل نصور بعد از به دست گرفتن قدرت در منطقه، کلات سرخ را به عنوان محل سکونت خود انتخاب کردند. قلعه کلات سرخ در منطقه کوهستانی در جنوب شهر دشتی از توابع شهرستان پارسیان می باشد. در این دوره شیخ مذکور اول از بزرگان این قبیله بود. ایشان مرکز حکومت خود را در مکانی کوهستانی که هم اکنون در میان مردم به قلعه کلات(یا قلات) سرخ مشهور است انتخاب کرد.

 

عکس شماره۳:مسیر منتهی به قلعه کلات سرخ.۱۶اردیبهشت۱۳۹۹.عکاس:پژوهشگر

 

عکس شماره۴:دیوار به جا مانده از قلعه کلات سرخ.۱۶اردیبهشت۱۳۹۹.عکاس:پژوهشگر

عکس شماره۵:آب انبار واقع در قلعه کلات سرخ که عمق آن پر از خاک شده است.۱۶اردیبهشت۱۳۹۹.عکاس:پژوهشگر

(پ): تصور بیشتر مردم و خود من بر این بوده است که قلعه کلات سرخ مربوط به دوره هجوم پرتغالی ها به ایران بوده است. آیا این روایت صحیح است؟

ببینید پرتغالی ها اصلا در غرب هرمزگان حضور نداشته اند. حضور آن ها فقط تا بندر لنگه و بعضا تا مغویه بوده است. کشتی های پرتغالی ها از مسیر خلیج فارس گذر می کردند و به سمت بصره و عراق می رفتند اما اینکه در در گاوبندی اسکان داشته اند  تصور اشتباهی است.

(پ): یعنی شیخ مذکور اول مکانی که برای زندگی انتخاب کرد قلعه کلات سرخ بود؟؟

بله. قلعه کلات سرخ مرکز حکمرانی ایشان بود. در اینجا هنوز آل نصور بصورت کامل وارد مرکز گاوبندی نشده بودند.

(پ): تقریبا در چه سالی شیخ مذکور اول در کلات سرخ به عنوان حاکم منطقه مستقر شد؟

تقریبا در سال ۱۲۹۳ قمری (۱۲۵۵ شمسی) کلات سرخ را محل حکمرانی خود قرار داد. شیخ مذکور اول به چند لقب معروف بود؛ شیخ مذکور خان عرب، شیخ مذکور خان کنگانی و شیخ مذکور خان نصوری. شیخ مذکور اول در دوره حاکمیت خود چندین بار از دستور حکومت مرکزی تمرد کرد و مالیات خود را پرداخت نمی کرد. چندین بار هم از حکومت مرکزی به ایشان تذکراتی داده بودند اما ایشان توجهی به آن نمی کرد. اما روایت تاریخی وجود دارد مبنی بر اینکه شیخ مذکور اقدام  به سکه زدن کرد و پول مخصوص به خود را در منطقه رواج داد. من در جایی تصویری از سکه ها را ندیدم اما بعد از این قضیه حکومت مرکزی دستگیری شیخ مذکور اول را در دستور کار خود قرار می دهد. ابراهیم بیگ فرار، مامور دستگیری شیخ مذکور اول شد. نیروهای حکومت مرکزی آمدند و چند روز قلعه شیخ مذکور اول را محاصره کردند. نهایتا بعد از چندین کشته، آذوقه و آب شیخ مذکور در قلعه کوهستانی کلات سرخ تمام شد. و آن ها توانستند او را دستگیر و به شیراز منتقل کنند. خبر دستگیری وی که به والی شیراز رسید دستور دادند به نشانه شادی یازده توپ شلیک کنند. سپس اقدام به اعدام وی نمودند.

(پ): آقای کریمی ما در این دوره زمانی در چه نقطه تاریخی ایران قرار داشتیم؟

ما در اینجا در دوره ناصرالدین شاه قاجار قرار داریم. بعد از دستگیری ایشان را در ۱۹ جمادی الثانی ۱۲۹۷قمری( ۱۲۵۹شمسی) او را در شیراز اعدام کردند. این رخداد نیز در وقایع اتفاقیه همراه با تصویری از اعدام شیخ مذکور اول ذکر شده است.

 

منبع:کریمی، نصرالله،۴۹،۱۳۹۶.ازگاوبندی تا پارسیان به روایت تصویر

(پ): پس از اعدام شیخ مذکور اول چه اتفاقی افتاد و چه کسی به جای ایشان بر این منطقه حکومت کرد؟

بعد از ایشان حکومت مرکزی شخصی به نام محمد ابراهیم خان سرهنگ را به عنوان ضابط منطقه گاوبندی تعیین کرد. اما بعد از چند سال خوانین بستک واسطه شدند و پسر شیخ مذکور اول یعنی شیخ حسن را به عنوان ضابط گاوبندی تعیین کردند. شیخ حسن قلعه پدر خود را به عنوان مرکز حکومت خود انتخاب نکرد. او منطقه دیگری در گاوبندی انتخاب کرد. امروزه قلعه او را به عنوان قلعه کُهنو( کُهنه=قدیم ) می شناسند و هیچ آثاری از آن باقی نمانده است. اما شهرداری پارسیان نام خیابان منتهی به قلعه شیخ حسن را تحت عنوان قلعه کهنو ثبت کرده است. شیخ حسن تقریبا ۲۵ سال در منطقه  گاوبندی حکومت کرد و سعی در انتقام مرگ پدر خود را داشت اما توسط جوانی ۲۵ ساله کشته شد.

(پ):  بعد از کشته شدن شیخ حسن چه کسی جانشین ایشان شد؟

بعد از کشته شدن شیخ حسن، پسرش شیخ مذکور دوم به جای پدرش حکمرانی منطقه گاوبندی را به دست گرفت. حکمرانی شیخ مذکور دوم در زمان احمد شاه قاجار و سپس رضاشاه قرار داشت. شیخ مذکور دوم نیز قلعه جدیدی برای خود بنا کرد و به آنجا نقل مکان کرد. قلعه شیخ مذکور دوم هم اکنون در میان مردم پارسیان( گاوبندی) به قلعه شیخ یاسر( پسر شیخ مذکور دوم) معروف است که در ادامه در مورد شیخ یاسر نیز توضیحاتی خواهیم داد. قلعه شیخ مذکور دوم خیلی بزرگتر از چیزی است که هم اکنون از آن باقی مانده است. الان در شهر فقط قسمت جنوبی قلعه باقی مانده و قسمت شمالی قلعه تخریب شده است.

 

عکس شماره۶:قلعه ای که به نام شیخ یاسرنصوری مشهور است اما توسط شیخ مذکور دوم ساخته شده است از زاویه ای دیگر

۱۷اردیبهشت۱۳۹۹.عکاس:پژوهشگر

 

(پ): آیا در دوران شیخ مذکور دوم نیز وقایع قابل توجهی اتفاق افتاده است؟

یکی از اتفاقات مهمی که در زمان ایشان رخ داد درگیری ایشان با انگلیسی ها در بندرلنگه بود. انگلیس در بندرلنگه کنسولگری داشت. نیروهای انگلیسی در بوشهر شخصی به نام رییس علی دهواری را کشته بودند. شیخ مذکور دوم در سفری که به بندرلنگه داشت با نگهبانان بوشهری که در بندرلنگه بودند صحبت کرد و کشته شدن رییس علی دهواری را با آنان در میان گذاشت. بعد از این خبر نگهبانان بوشهری با نیروهای انگلیسی درگیر شدند و چندین نفر از نیروهای انگلیسی را کشتند. از جمله شخصی ایرانی به نام بدر که در کنسولگری انگلیس مشغول بود نیز کشته شد. ظاهرا بدر با شیوخ نصوری نیز درگیری ها و دشمنی هایی داشته اند. وقتی نیروهای انگلیسی دانستند که شیخ مذکور دوم در پشت این قضایا وجود دارد. نیروهای خود را به سمت او فرستادند و بنادری مانند بندر شیوو و بندر چیرویه که تحت نظر آل نصور بود را به توپ بستند. اما در بندر شیوو نیروهای انگلیسی چندین تن از افراد خود را در درگیری از دست دادند. بنابراین نتوانستند وارد گاوبندی( پارسیان) بشوند و دوباره به بندرلنگه برگشتند.

شیخ مذکور دوم نیز مالیات خود را پرداخت نمی کرد. و در روزنامه حبل المتین نوشته شده است که ” مسئله قاچاق در گاوبندی بیش از پیش قوی و برقرار است. با کمال اطمینان مقدار زیادی قند و شکر و چای و پارچه از بحرین وارد می شود” بنابراین دستگیری شیخ مذکور دوم نیز در دستور کار دولت قرار می گیرد. و در سال ۱۳۳۲ قمری (۱۲۹۳ شمسی)  برای دستگیری شیخ مذکور دوم حکومت مرکزی نیروهایی را به سمت گاوبندی فرستاد که در منطقه اشکنان مستقر شدند. در منطقه اشکنان والی بستک و علی اکبر خان گله داری و باقر خان اشکنانی با نیروهای حکومت مرکزی و شیخ مذکور دوم مذاکره کردند که در پی آن تعهدی از شیخ مذکور در جهت پرداخت مالیات گرفته شد. بنابراین نیروهای حکومت برگشتند و وارد گاوبندی نشدند.

(پ): همانطور که می دانید قسمتی از دوره حکومت شیخ مذکور دوم در دوره رضاشاه پهلوی قرار داشت. اگر ممکن است توضیحاتی در مورد این دوره تاریخی بدهید.

یکی از اولویت های رضا شاه امنیت منطقه و ضعیف کردن خوانین محلی بود. بنابراین نیروهای رضا شاه در سال ۱۳۰۸ شمسی به منطقه گاوبندی آمدند و شیخ مذکور را در گاوبندی(پارسیان) و قبیله آل حرم را که در منطقه کوشکنار و عسلویه بودند دستگیر و به تهران بردند. ابتدا گفتند که ایشان در زندان فوت شده اند اما ظاهرا از طریق غذا مسموم و کشته شده بودند. بعد از دستگیری شیخ مذکور دوم پسرش شیخ یاسر کمی جوان بود و نتوانست بجای پدر خود بنشیند. تا سال ۱۳۱۱ کسی به عنوان ضابط منطقه وجود نداشت.  اما در سال ۱۳۱۱ شمسی شیخ سیف  که به نظرم برادر زاده شیخ مذکور دوم بود از طرف حکومت مرکزی به عنوان ضابط گاوبندی انتخاب شد. در سال ۱۳۱۵ تقریبا قدرت خوانین محلی به طور کامل از بین می رود. و تشکیلات حکومتی تحت عنوان بخشداری از طرف حکومت مرکزی در گاوبندی شکل می گیرد. و شیخ سیف نصوری  به عنوان اولین بخشدار گاوبندی انتخاب می شود. اما در این زمان رابطه شیخ سیف و شیخ یاسر به خوبی پیش نرفت. شیخ یاسر پسر شیخ مذکور دوم  خواهان برکناری شیخ سیف شد. در اواخر دوره رضا شاه در کشور نا امنی بوجود آمد. بنابراین در گاوبندی هم ارگان دولتی بخشداری وجود داشت و هم شیخ یاسر به عنوان فردی کاریزماتیک در میان مردم حضور داشت و مردم از شیخ یاسر فرمان می بردند. در سال ۱۳۲۶ شیخ یاسر به عنوان سرپرست بخشداری مشغول به کار شد. و در سال ۱۳۳۷ به سمت بخشداری منطقه گاوبندی منصوب شد. ایشان در سال ۱۳۵۳ از دنیا رفتند.