انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کرونا ویروس و ضرورت گفتمان اجتماعیِ ریسک و خطر

ظرف ۵۰ سال اخیر به ویژه از آغاز قرن جدید  به این سو جوامع انسانی با رشد شتابان  و فزایندۀ وقوعِ حوادث و پدیده های غافلگیرکنندۀ محیطی مواجه شده اند. مخاطرات محیطیِ ناشناخته ای که به شکل فاجعه های روزافزون، به طور برگشت ناپذیر آشکار و هویدا گشته اند و دست و پنجه نرم کردن با آن ها به کانون اصلی مسائل بشری بدل گردیده اند(بِک، ۱۹۹۵: ۱۴-۱۲) و روند زندگی آدمی را به چالش کشانده اند و به جریان مسلط بر مَنِش و کُنِش حیات انسان در زمین درآمده اند.

امروز طیف وسیعی از ریسک ها  و تهدیدهای محیطی هم ملموس و مشهودند و هم ناملموس و نا مشهود، به معنای دقیق تر هم واقعی و هم غیر واقعی اند. از یک سو بسیاری از خطرات واقعیت یافته اند، مانند دریاچه های آلوده و رو به نابودی، تخریب جنگل ها و گونه های تازه ای از بیماری ها و از سوی دیگر خطرات بالقوه ای که در کمین اند و اگر رخ دهند چنان تخریبی به با ر می آورند که برای مقابله با آن ها هیچ کاری نمی توان کرد (بِک، ۱۳۹۷: ۷۱).

به بیان دیگر امروز ما از یک طرف با مخاطراتی روبرو هستیم که از وضعیت بالقوه به وضعیت بالفعل در آمده اند و آسیب و تلفات می رسانند، مانند گرمایش زمین و آتش سوزی جنگل ها و باران های سیل زا و ویران گر و از طرف دیگر با ریسک هایی مواجه هستیم که متعلق به آینده اند و هنوز متحقق نشده اند. به طوری که یا از آن آگاه هستیم (مانند احتمال نابودی گونه های جانوری و گیاهی در اثر استمرار گرمای زمین و افزایش برگشت ناپدیر حرارت اتمسفر به میزان ۵/۱ درجه سانتیگراد تا سال های ۲۰۴۹ الی ۲۰۵۰ میلادی) و یا نسبت به آن ها هیچ آگاهی ای نداریی (بِک، ۱۳۸۸: ۱۷۵)، مانند جهش های ژنتیک در باکتری ها و ویروس ها و احتمال بیماری های مسری در انسان ها که از وقوع و چگونگی آن بی خبریم.

ریسک های ناشناخته و ناخواسته ای که احتمال به وقوع پیوستن شان و برآورد آسیب زدنشان از چنگ آگاهی، پیش بینی پذیری و کنترل می گریزند و تا زمان حادث شدنشان از فهم و ادراک مان دور می مانند (ریتزر، ۱۳۹۳: ۷۳۹) خطراتی که ماحاصل توسعه صنعتی، رشد فزایندۀ عقل ابزاری، تولید و مصرف بی حد و حصر آدمی، سبک زندگی مصرفی، بهره برداری بی اندازه از طبیعت و دست کاری های ژنتیک در یکی دو قرن اخیر است.

مخاطراتی که جنبۀ جهانی- محلی به خود گرفته اند، جهانی که به شدت به هم بافته و در هم تنیده است. به گونه ای که تهدیدهای محیطی در چارچوب فرآیند جهانی شدن قرار گرفته و پیامدهای آن ها به جامعه و فضای مشخصی محدود نمی شوند. بنابر این مخاطرات امروزین مرز نمی شناسند و با گذر از مرزهای ملی تبدیل به موضوع ها و مسائل جهانی می شوند. از این روست که عصر حاضر را جهان «پُر ریسک» و «جامعه ریسک سرشت» نام نهاده اند (بِک، ۱۹۹۲، بریکول،۱۳۹۳: ۷).

پس ریسک مفهوم و پدیده ای است که از یک سو واقعیت یافته و آسیب  رسانده است و از سوی دیگر پدیده ای است  که به احتمال خطر و قدرت آسیب رسانی در آینده سرو کار دارد و متعلق به خطرات پیش رو است که هنوز متحقق نشده است که ممکن است به آگاهی و ادراک ذهنی ما رسیده باشد یا نرسیده باشد(بِک، گیدنز، لش، ۱۹۹۴).

پاندمی کرونا یا همان جهانگیری کووید ۱۹ یکی از مخاطرات و بلایای محیطی در قرن حاضر است که بشریت علی رغم گذشت بیش از ۲۰ ماه از ظهورش همچنان  با آن دست به گریبان است و خود را به مثابه مصیبت قرن بر نوع انسان تحمیل می کند. این ویروس مهلک در عرض مدت نزدیک به دو سال توانسته است از مرزهای ملی گذر کرده و به اقصی نقاط جهان سرایت کند و جان میلیون نفر از ابناء بشر را بگیرد و موجب رنج و حرمان صدها میلیون انسان شود و هنوز با جهش های پی در پی جولان می دهد و خود را برای تلفات و خسارت بیشتر مجهز و سازگار می کند.

جهش ژنتیک (جهشRNA ) در این  ویروس باستانی و تبدیل آن به ویروس کشندۀ کووید ۱۹  محصول هرچه باشد- حاصل دست کاری ژنتیک در آزمایشگاه یا نتیجه  بازار فروش نوعی خفاش غارزی و مصرف آن و یا برآمده از تغییرات اقلیمی- بی گمان ظهور و شیوع مرگبارش مصنوع دخالت نابجای انسان در طبیعت است.

کرونا ویروسی که یا ناشی از فن آوری ژنتیک و دست کاری در طبیعت و یا زیاده خواهی آدمی و بهره برداری لجام گسیخته از محیط زیست یا نتیجۀ عقل معطوف به موفقیت و یا حاصل خوشی و لذت جویی عنان گسیختۀ بشر است. مخاطره ای ناشناخته، ناخواسته و غیرمنتظره ای که تا پیش از وقوع و سرایتش از حیطۀ شناسایی خِرَد و ادراک علمی و تخصصی به دور مانده و ما به ازای محاسباتی نداشته و پیش بینی ناپدیر است و به دنبال ایجاد صدمات فاجعه بارش خود را در سطح جهانی- محلی آشکار کرده است.

در مواجهه با پاندمی کرونا، علومی چون پزشکی، ویروس شناسی، ایمنی شناسی و ژنتیک با رهیافت عقلانیت علمی در این مدت ۲۰ ماه دست اندرکار شناخت و مهار آن بوده اند و دست آوردهای ایمنی و درمانی خود را در عرصه های تولید واکسن، دارو و تجهیزات مورد نیاز عرضه کرده اند و فن آوری ها، استراتژی ها و پروتکل های استاندارد را در حوزه های پیشگیری و درمان و در رویارویی با جهش های جدید ارائه کرده اند. این علوم تا حدود زیادی توانایی آن را  بدست آورده اند که ویژگی ها، ساختار، ساز و کار و عملکرد  این ویروس را بشناسند و برای مهار آن راه حل های کارآمدی را در اختیار پزشکان و پرستارانِ بیمارستان ها، درمانگاه ها و مراکز  بهداشتی قرار دهند و  به طور مؤثری در کاهش تلفات این بیماری به کار آیند.

در نگاه جامعه شناختی، این رویکرد محوریت مرکزی دارد که شناخت علمی و راهکارهای فنیِ نظام های تخصصی مانند نهادهای علمی در حوزۀ علوم زیست شناختی و پزشکی در مواجهه با این ویروس در اساس با جسم انسان و روابط متقابل کالبدآدمی با ویروس، واکسن ها، داروها و تجهیزات پزشکی سروکار دارند. در حالی که انسان ها در جامعه و با رویکردها و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی متشکل شده اند و از اعتقادات، نگرش ها، قضاوت ها و احساسات مختلف و هم چنین از تمایلات گسترده تر فرهنگی و اجتماعی برخوردارند. لذا ارزیابی های ذهنی و نحوه کنش و واکنش  مردم و شهروندان و گروه های اجتماعی و همینطور نهادهای اجتماعی در قبال این بیماری می تواند سهم و نقش قابل توجهی در افزایش یا کاهش بیماری و کم و کیف مقابله با آن  ایفاکند.

به بیان دیگر خِرَد علمی و فنی تنها یکی از وجوه مقابله با این بیماری را مهیا می کند. به وجهی که بهره مندی و به کار گیری علوم پزشکی و ژنتیک صرفاً شرایط لازم  را برای رویارویی با آن فراهم می آورد. از این جاست که از یک سو کم و کیف ادراک و رویکرد نهادها و سازمان های اجتماعی و از سوی دیگر کم و کیف ارزیابی های ذهنی شهروندان و نحوۀ مواجهه شان  با این بیماری اهمیت و ضرورت پیدا می کند بدین معنی که ضعف یا قوت در ادراک و عقلانیت اجتماعی و کنش فعال یا منفعل از سوی شهروندان و نهادهای اجتماعی  همسنگ با کم و کیف عقلانیت علمی  و تخصصی در مواجهه  با این بیماری مسری  اثرگذار و تعیین کننده است.

از این رو  است که در این قرن پُر ریسک و خطر  برای مواجهه پاندمی هایی مانند کرونا  تنها نمی توان به عقلانیت علمی اکتفا کرد، عقلانیت علمی (ابزارها و دانش علمی) صرفاً شرط لازم جهت برخورد با کرونا است. برای ارتقای کارایی و اثربخشی عقلانیت علمی نیاز به توسعه و اعتلای عقلانیت وسیع تر و عمیق تری  است. عقلانیتی که با مناسبات فرهنگی و اجتماعی و تجربۀ زیستۀ انسان ها سر وکار دارد. عقلانیتی که به آن عقلانیت اجتماعی (خِرَد مردمی و تفاهمی) اطلاق می شود. عقلانیتی که  قادر است شرط کافی را برای تحقق عقلانیت علمی در رویارویی با پاندمی کرونا فراهم نماید.

بدین معنی که برای مقابله با پاندمی فعل (کرونا) و یا پاندمی های در پیش رو نیازمند عقلانیت و آگاهی اجتماعی در کنار عقلانیت و آگاهی  علمی هستیم. عقلانیت علمی و عقلانیت اجتماعی در برخورد با کرونا لازم و ملزوم یکدیگرند. به تعبیر اولریش بِک «عقلانیت علمی بدون عقلانیت اجتماعی تهی است. اما عقلانیت اجتماعی بدون عقلانیت علمی کور است (بِک، ۱۳۹۷: ۶۵).  عقل علمی تنها  هنگامی کارآمدی خود را در کنترل و مهار این بیماری به طور مؤثر به منصه ظهور می رساند که جامعه در سطوح فردی، عمومی و نهادی مجهز و مسلح  به عقل و آگاهی اجتماعی باشد و جامعه  نیز هنگامی که از عقل اجتماعی برخوردار باشد، قادر است از دستاوردهای عقل علمی به درستی بهره مند شود و بر این بیماری فائق آید.

در عقل و آگاهی اجتماعی چه در سطح فردی، چه در سطح عمومی و همگانی و چه در سطح نهادی، کنشگرانی شکل می گیرند و حضور دارند که رو به سوی آینده دارند. جامعه فعال و مسئولی که مدام در تلاش است که آیندۀ  احتمالی وقوع و شیوع و بیماری های اپیدمیک و پاندمیک را با هوشیاری و خِرَدورزی، تصور و فهم کند، جامعه ای که در جهت پیش گیری یا درمان آن ها آینده نگری، آینده شناسی و چاره اندیشی می کند و می داند که دستکاری در طبیعت و دخالت بی جا بر هستی طبیعی می تواند چه عواقب ناگوار و  غیر قابل جبرانی  در پی داشته باشد.

چنین جامعه ای از ادراک و خِرَد معطوف به ریسک سرشار است و این خِرَد در میان ذهنیت شهروندان و نهادهایش حضور و ظهور برجسته و معنا داری دارد. به طوری که گفتمان و فرهنگ ریسک و مخاطره در بین الاذهان و کنش های اجتماعی حاضر و فعال است. در جامعه برخوردار از فرهنگ مخاطره سوگیری جامعه بر گفتمان بازاندیشی، بازنگری آینده و کنش ارادی فعال در مقابل پاندمی استوار است و بازتاب می یابد و دوراندیشی مستمر و توانش و بازتوانش فعال به طور مدام بین اعضای جامعه با یکدیگر و با  نهادهای اجتماعی به بخش جدایی ناپذیر مناسبات و روح جمعی بدل می شود.

در فرهنگ و گفتمان معطوف به ریسک، ادراک بازاندیشانه نسبت به مخاطرات پاندمی پیش از وقوع و یا در هنگام شیوع آن برقرار می شود. بدین معنی که در تعامل شهروندان، شعور و آگاهی آینده نگرانه نسبت به شرایط خطر مقدم است. به طوری که تصور خطر محتمل در میان ذهنیت افراد و در  نهادهای اجتماعی متصور می شود و درجهت مقابله با آن اقدامات مؤثری پیش بینی می شود و اقدامات متصور، جلوتر از شرایطی که ظاهراً خطر زا نیست. بدین ترتیب در ذهن و اندیشه کنشگران و نهادهای اجتماعی احتمال خطر و اقدامات مقابله با آن حک می شود و نقش می بندد و تمهیدات لازم  پیش بینی و به تصمیم گیری جمعی گذاشته می شود و  به اجرا در می آید. از این روست که در جامعه واجد عقلانیت اجتماعی این شعور اجتماعی از آینده  است که نسبت به شرایط اجتماعی پیشی گرفته و برآن تقدم پیدا می کند( رزاقی، ۱۳۹۹: ۵۵ به نقل از اولریش بِک).

در فرهنگ ریسک و سرشار از عقلانیت اجتماعی، شهروندی مصرفی جای خود را به شهروندی زیست محیطی می دهد و ساختارها و نهادهای اجتماعی  در جهت  تربیت انسان ریسک شناس و مجهز به مهارت ها و فنون  مقابله با خطر سمت و سو پیدا می کنند. نهادها و سازمان های اجتماعی ذیربط فرصت رشد و تعمیق خودها و هویت های زیست بوم گرا  و آینده نگر و مسئول را در میان اعضای شهروند از مدرسه تا دانشگاه و تا سطوح دیگر اجتماعی می دهند و آن ها را به رشد فزایندۀ عقلانیت و کنش جمعی معطوف به ریسک با روش های اقناعی و مجاب سازی ترغیب  و تشویق می کنند.

در این دنیای آکنده از ریسک، آموزش و یادگیری اجتماعی معطوف به مخاطره برای نهادینه کردن فرهنگ ریسک در ذهنیت و رفتار اعضای جامعه از اهمیت اساسی برخوردار است و نهادها و سازمان های اجتماعی مانند آموزش و پرورش، دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی، سازمان های بهداشتی و درمانی و شبکه های رسانه ای و هم چنین سازمان های ذیربط در مدیریت شهری در رشد و گسترش آموزش های شناختی و مهارتی به شهروندان و اعضای جامعه ذخیل اند و خود را برای ارائه این آموزش ها سازمان دهی و تقویت می کنند.

در جامعه معطوف به فرهنگ ریسک، نهادها و سازمان های فوق به مدد و همکاری با سازمان های مردم نهادِ تخصصی، دست اندرکار گسترش و تعمیق آموزش های حضوری، غیر حضوری، تألیف متون درسی و همگانی (مکتوب و مجازی) به شهروندان و برحسب گروه های سنی و شغلی و دیگر مخاطبان جهت مقابله با ریسک های پاندمیک خواهند بود تا از این طریق بتوانند مردم را از دانش و مهارت های زیستن در وضعیت های خطرهای بالقوه و بالفعل بهره مند و توانمند سازند. در این راستا لازم است به منظور تحقق بخش آموزش حوزۀ عقلانیت اجتماعی (آموزش فرهنگ ریسک)، محورها و ابعاد آموزشی ذیل ارائه و پیشنهاد شود.

– آموزش دانشی و شناختیِ پاندمی: ارتقای ادراک و انتظار احتمال خطر، ارتقای حساسیت (نه ترس) از احتمال خطر، ارتقای ادراک شدت و وسعت آسیب رسانی خطر.

– آموزش ذهن فعال معطوف به پاندمی: ایجاد و تقویت اراده فعال معطوف به خطر، ایجاد و تقویت قابلیت کنترل پذیری خطر، ایجاد و تقویت ادراک اثربخشی اقدامات پیش گیرانه.

– فنون و تکنیک های خودکارآمدی (خودتوانایی) در مقابله با پاندمی: تکنیک های تواناسازی محافظت در مقابله با پاندمی (فنون اعتماد به نفس)، مهارت های  فردی و جمعی مقابله با پاندمی.

– آموزش ابهام زدایی از خطر پاندمی:  آموزش واقعی دیدن خطر، فنون دورنپنداشتن خطر به لحاظ زمانی و مکانی.

– آموزش عادت زدایی از خطر: آموزش مقابله با عادی انگاری از پاندمی (مقابله با هنجاری نشدن خطر)، آموزش فنون عادی نشدن پیامدهای ناگوار خطر پاندمی.

– آموزش مسئولیت پذیری فردی و جمعی در برابر پاندمی: آموزش های مواجهه با انکار و کتمان، دلیل تراشی، کوچک پنداشتن خطر، جدی نگرفتن خطر، نادیده گرفتن خطر، بی تفاوتی عملی، شکاف نگرش و رفتار، تجاهل (خود را به گمراهی زدن)، تغافل (خود را به غفلت زدن) و در نهایت ترویج و گسترش ترجیح منافع آتی بر منافع آنی و ترجیح خیر جمعی بر  نفع فردی.

– تکنیک های مقابله با استیصال در برابر پاندمی: فنون مقابله با درماندگی، فرسایش،  افسردگی، استرس، دلمردگی و دلزدگی.

بی تردید در این دنیای بلاخیز تنها با بسط و اعتلای عقلانیت در وجوه  عقلانیت اجتماعی و عقلانیت علمی و با نهادینه سازی مؤلفه های این دو عقلانیت مانند فرهنگ ریسک، گفتمان بازاندیشانه، یادگیری مشارکتی و آموزش های مستمر معطوف به مخاطره و هم چنین رهیافت توسعه زیست بوم محور قادر خواهیم شد از تأخر ادراکی و تأخر رفتاری در قبال پاندمی کرونا و دیگر پاندمی هایی که احتمالاً در این قرن پیش رو داریم، گذر کنیم و زهر بیماری های مسری را  فرو نشانیم و جهان زندگی را جان تازه بخشیم.

منابع:

– بِک، اولریش (۱۳۸۸)، جامعه در مخاطره جهانی، ترجمه محمدرضا مهدی زاده، چاپ اول ، تهران: کویر.

– بِک، اولریش (۱۳۹۷)، جامعه خطر به سوی مدرنیته ای نوین، ترجمه رضا فاضل و مهدی فرهمند نژاد، چاپ اول، تهران: نشر ثالث.

رزاقی، حمید (۱۳۹۹)، یک مطالعه کیفی در باب برداشت مطلعین از ادراک شهرنشینان از ریسک های محیطی شهر تهران، رساله دکتری جامعه شناسی، دانشگاه تهران.

– ریتزر، جورج (۱۳۹۳)، نظریه های جامعه شناسی، ترجمه هوشنگ نایبی، چاپ اول، تهران: نشر نی.

 

– بریکول،گلینیس. ام (۱۳۹۳)، روان شناسی ریسک، ترجمه پروانه فخیم قاسم زاده و مهتاب صالحی، چاپ اول، تهران: پژوهشکده بیمه.

– Beck, U.(1992) Rick Society, London: Sage

– Beck, U.(1995) Ecological Politics in the Ago of Risk. Cambridge: Polity press.

– Beck, U., Giddens, A. and Lash, S. (1994) Reflexive  Modernization :Cambridge: Polity.