نسیم وهابی
ویکتور هوگو در سخنرانی گشایش کنگرهٔ جهانی ادبی در تابستان ۱۸۷۸ با جملهٔ «روشنایی در کتاب است؛ آن را باز کنید تا نور بتاباند»، بر تأثیر روشنگر کتاب و کتابخوانی تأکید کرد. بسیاری از روانشناسان با اشاره به اهمیت مطالعه در درمان، یادآور میشوند که دستاوردهای روانشناسی گاه در تأیید حس و درکی است که در ادبیات بیان شده، و اغلب نقل قولی منسوب به زیگموند فروید را وام میگیرند که میگوید: «سراغ هر مقولهای که رفتم، شاعرها قبل از من به سراغش رفته بودند.» رابطهٔ بین مطالعه و درمان هستهٔ اصلی موضوع کتابدرمانی است. از این منظر کتاب بهعنوان ابزاری است برای درمان و راهنمایی بیماران در جهت مطالعهای که به سلامت ذهن و آرام کردن اختلالات روانی مثل اضطراب، افسردگی، ترسهای وسواسگونه، بیخوابی و ناهنجاریهای رفتاری کمک میکند.
دکتر پییر آندره بونه، پزشک عمومی فرانسوی، در ۲۰۰۹ پژوهشی انجام داد مبتنی بر نظر پزشکان و بیماران دربارهٔ این موضوع. پژوهش او با عنوان کتابدرمانی در پزشکی عمومی با این یادآوری آغاز میشود که در زمان اپیکور و افلاطون، فیلسوف میبایست از سلامت ذهنی برخوردار میبود؛ بهعبارتدیگر، بنا بر این نهاده شده بوده که فیلسوف ذهنی روشن و سالم داشته باشد و این سلامت در تضاد با احساسات دیگری میبود که سرچشمهٔ بیماریهای روح و روان انگاشته میشد.
بنا بر نتیجهگیری دکتر بونه کتابدرمانی بر این باور استوار شده که درک عقلانی از جهان به کنترل احساسات کمک میکند و خواندن میتواند رسیدن به این درک عقلانی را آسانتر کند. بهاینترتیب، ذهن عقلگرا میتواند در کمک به بهبود حال دیگران مفید باشد. مارسل پروست در بخشهایی از کتاب در باب خواندن[۱] که در ۱۹۰۵ نوشته، با اشاره به بحرانهای افسردگی یادآور میشود که ذهن ضعیف در نوعی انفعال درونی به سر میبرد که به انکار خویش منجر میشود. در این چارچوب، دنیای بیرون میتواند به چنین ذهن متلاطمی کمک کند تا درون خویش را بکاود و به لطف کتاب خواندن آرامتر شود.
اولین تجربهٔ عملی در زمینهٔ کتابدرمانی در ۱۹۱۶ در بحبوحهٔ جنگ جهانی اول در بیمارستان نظامی ایالت آلابامای آمریکا صورت گرفت؛ وقتی پزشکان برای آرام کردن بحرانهای روحی سربازانی که از جنگ برگشته بودند، آنها را به مطالعه تشویق میکردند. در همان سال یک کشیش پروتستان کانادایی هم برای اولین بار در مجلهٔ آتلانتیک از اصطلاح «کتابدرمانی» استفاده کرد؛ اما جستوجوهای گستردهتر در زمینهٔ تأثیر کتاب در حوزهٔ پرستاری، مددکاری و آموزش در آمریکای شمالیِ سالهای ۱۹۵۰ پا به میدان گذاشت. در این میان، کتابفروشها همپای پژوهشگران نقش مهمی ایفا کردند؛ و حدود ده سال بعد اصطلاح «کتابدرمانی» وارد فرهنگنامهٔ وبستر شد. بااینحال شش سال طول کشید تا انجمن بیمارستان و کتابخانه آن را به رسمیت بشناسد. بنا بر تعریف این فرهنگنامه، کتابدرمانی عبارت است از استفاده از مطالعه، زیر نظر متخصّص و با هدف کمک به درمان بیماران مبتلا به اختلالات روانی. در سالهای ۱۹۷۰ کمکم روش درمان از طریق خواندن وارد تجربههای درمانی در آمریکا و اروپا شد؛ بهویژه برای کمک به درمان سالمندانی با اختلالاتی که فرصت بروز پیدا نکرده بود.
در این تجربهها اهمیت وجود کتابخانه در بیمارستان برجسته شد و از سالهای ۱۹۸۰ تا امروز، کتابدارانِ بسیاری از بیمارستانهای آمریکا و اروپا در رواج بهکارگیری کاربرد مطالعه در درمان نقش مؤثری ایفا کردهاند. با شروع قرن بیست و یکم، کتابدرمانی به طرف نهادینه شدن قدم برداشت و با تلاش پژوهشگران انگلیسی به عرصهٔ عملی چرخهٔ درمان پیوست.
با مرور تاریخچهٔ کتابدرمانی درمییابیم که این فعالیت بهرغم جوان بودن رشد چشمگیری داشته؛ اگرچه برخورد دو قارهٔ اروپا و آمریکا با آن متفاوت بوده و در اروپا هم هر کشوری به گونهای متفاوت با آن مواجه شده است. برای نمونه، انگلستان کتابدرمانی را بهعنوان یکی از راهکارهای درمان شناخته و مورد استفاده قرار میدهد. درحالیکه در فرانسه مطالعات در این زمینه چندان گسترده نیست، و پزشکی عمومی هم هنوز آن را کاملاً به رسمیت نمیشناسد.
مسلماً کتابدرمانی دوای همهٔ دردها نیست و حتی در زمینهٔ مشکلات روانی و افسردگیها بر همهٔ بیماران تأثیر یکسانی ندارد؛ امّا تجربیات نشان دادهاند که برای اختلالات نهچندان جدّی از قبیل بحرانهای ترس و اضطراب، یا افسردگیهای گذرا کتابدرمانی تأثیر مثبتی داشته است.
دکتر پییر آندره بونه در پژوهش خود خاطرنشان میکند که یکچهارم از فرانسویها در طول زندگیشان، هرچند بهصورت گذرا و دورهای، دچار افسردگی میشوند؛ و کتابدرمانی میتواند برای این تعداد از «افسرده»ها کمک شایانی باشد. او کتابهایی را که در حوزهٔ فعالیت کتابدرمانی مورد استفاده قرار میگیرند به سه دسته تقسیم کرده: دستهٔ اول، کتابهای ادبی مثل رمان و شعر و آثار و زندگینامهها که از طریق سازوکار همذاتپنداری با بیمار ارتباط برقرار کرده، میتوانند مؤثر باشند؛ دستهٔ دوم، کتابهایی با درونمایهٔ روانشناختی که خواندنشان مشکل نیست و به درک بیماری و تشخیص نشانههای آن کمک میکند؛ دستهٔ سوم، کتابهای تخصصیتر را در بر میگیرد.
از ۲۰۰۳ به این سو، مطالعهٔ این رشته از کتابها در بسیاری از بیمارستانهای انگلستان توصیه شده و از ۲۰۰۵ برنامهای را تحت عنوان «تجویز کتاب» در برنامهٔ درمانی منطقهٔ وِلز انگلستان گنجاندهاند. طبق آمار روزنامهٔ گاردین سالانه سی هزار کتاب از رشته کتابهای «روانشناسی آسان» از کتابخانههای بیمارستانی به امانت گرفته میشود. همچنین یکسوم کتابهایی که از کتابخانههای عمومی به امانت گرفته شدهاند به این دسته از آثار تعلّق دارد. این آمار و آمارهای دیگر از این دست نشان داد که حدود شش میلیون انگلیسی که از اختلالات جزئی یا حتّی پیشرفتهٔ روانی رنج میبرند به کتابهایی احتیاج دارند که به درمانشان کمک کند. بهاینترتیب فهرستی متشکّل از سی عنوان (از رمان و شعر و روانشناسی آسان) توسط پزشکان و متخصصان تهیه شد تا بعد از تشخیص نوع و شدّت بیماری برای بیماران تجویز شود. سوای کتابخانههای بیمارستانها، برخی مؤسسات نیز برنامههای مطالعه با هدف درمان را پیشنهاد میکنند؛ معروفترینشان «مدرسهٔ زندگی»[۲] است در لندن و زیر نظر آلن دو باتن.
رواج درمان با کتاب درواقع نه بازی است نه سیاستبازی. بلکه در عمل و به تجربه ثابت شده که میتواند نتیجه دهد. برای مثال، مطلبی در مجلهٔ علمی مجازی پلوس وان (Plos One Journal) شرح میدهد که در تجربهای، گروهی از پژوهشگران اسکاتلندی دویست بیمار را که به افسردگی مبتلا بودند، انتخاب کردند: نیمی از آنان را با دارو و نیمی دیگر را از طریق مطالعه تحت درمان قرار دادند. این مقاله تأکید میکند که هر دو روش برای آرام کردن بحران ذهنی این بیماران بوده، بهعنوان مرحلهٔ مقدماتی پیش از شروع درمان اصلی. بعد از چهار ماه ۴۲درصد از بیمارانی که برایشان کتاب تجویز شده بود و ۲۴ درصد از بیمارانی که دارو مصرف میکردند به درجهٔ پایینتری از افسردگی رسیدند؛ و بعد از یک سال که تحت مراقبت پزشکی بودند، نتیجهٔ درمان افسردگی بیماران کتابخوان موفّقتر از بیماران درمان با دارو بود.
همانطور که در بالا اشاره شد، برخورد نظام درمانی، آموزشی و فرهنگی هر کشور با این موضوع فرق دارد. پژوهش دکتر بونه نشان میدهد که مثلاً در فرانسه نهتنها بسیاری از پزشکان هنوز این قضیه را جدّی نگرفتهاند بلکه بیماران هم چندان روی خوشی به آن نشان نمیدهند. بااینحال طبق همین تحقیق، ۹۰درصد بیمارانی که به اختلالاتی مثل اضطراب و افسردگی و حملههای ترس گرفتار بودند، اظهار کردهاند که اگر پزشکشان بگوید که فلان کتاب مفید است و باید خواند، آن را خواهند خواند. بیشتر بیمارانی که بهموازات درمان با دارو به کتابدرمانی هم پاسخ مثبت داده و حاضر شدهاند این روش را نیز امتحان کنند، اذعان کردهاند که خواندن به آنها کمک کرده تا بیماری خود را بهتر بشناسند و نشانههایش را درک کنند و حس کنند نهتنها کاملاً تنها و رهاشده نیستند بلکه بیماریشان درمانپذیر یا کنترلشدنی است. پژوهشی که به همّت دانشگاه اوپسالا در سوئد انجام شده نیز بر تأثیر کارآمد و مقرون به صرفهٔ کتابدرمانی برای آرام کردن ناهنجاریهای رفتاری تأکید دارد. [۳]
نکتهٔ قابل توجه دیگر این است: تلاشهایی که در زمینهٔ درمان از طریق مطالعه در فرانسه انجام میشود، بیشتر فردی و پراکنده است و به پزشک یا مدیر بیمارستان بستگی دارد، درحالیکه در آمریکای شمالی این تلاشها بیشتر سازماندهی و نهادینه شده است. بااینحال طی ده سال گذشته، تعداد اشخاصی که دورهٔ کتابدرمانی را گذراندهاند رو به افزایش است و کارشناسان کتابدرمانی برای کتابدارها و پزشکان و روانپزشکان و علاقهمندان این حوزه دورههایی برگزار میکنند. در حال حاضر، در بعضی از ایالتهای امریکا یا بعضی کشورهای اروپا مثل انگلستان و فرانسه میتوان از کتابدارانی که دورهٔ کتابدرمانی را دیدهاند، یاری گرفت.
یکی از کتابها برای درک بهتر این حوزه که بهعنوان مرجع شناختهشده اثری است با عنوان «کتابدرمانی» نوشتۀ مارک آلن اُواکنن (Marc-Alain Ouaknin)، فیلسوف و خاخام فرانسوی که در ۱۹۹۴ منتشر شد. رژین دتامبل (Régine Detambel)، نویسنده و کارشناس کتابدرمانی فرانسوی نیز کتابی دارد با عنوان کتابها از ما مراقبت میکنند که در آن از نقش کتابدرمانی و جنبههای کاربردی آن سخن میراند.[۴] وی کسی را کارشناس کتابدرمانی میداند که میتواند کتابی را پیشنهاد کند تا برای شخصی خاص و با نیازی مشخص مفید باشد. کارشناس کتابدرمانی باید نیاز مخاطبش را بشناسد و بتواند اعتماد او را برانگیزد.
اگر انتظار زیاد و خارقالعادهای از تأثیر کتابدرمانی نداشته باشیم، دستکم امکان آشنایی با کتابی خوب برایمان پیش میآید و این فرصت ایجاد میشود که مطالعه در حدّ حلّ یک مشکل یا گشایش گرهی ذهنی کمکمان کند. این تجربه دستکمی از درمان ندارد. چه، کتاب به همراه خوانندهاش در جهت گرهگشایی از روان قدم برمیدارد.
در روزگاری که اضطراب همنشین زندگی روزمرهمان شده، درمان به لطف خواندن مثل دادن میزان مشخّصی از آرامش است به روانی که به دنبال آرام و قرار میگردد. کتاب ما را با خودمان مواجه میکند و همانطور که پروست در کتاب در باب خواندن یادآوری کرده، تلنگری میزند به انفعال درونی. آلن دو باتن، از گردانندگان و پایهگذاران «مدرسهٔ زندگی» در لندن، کتابدرمانی را روشی میداند که ما را با زندگی درونیمان پیوند میدهد.
طبیعی است که هر فرهنگی دربارهٔ این موضوع نظر خودش را دارد. طرز فکر انگلیسیها جوری است که تجویز کتاب را بهعنوان روشی برای درمان پذیرفتهاند و «مدرسهٔ زندگی» در لندن کلاس و سمینار برگزار میکند و آلن دو باتن معتقد است قرار نیست حتماً کسی بیمار باشد تا بخواهد در این کلاسها و سمینارها شرکت کند. یا مثلاً در آمریکا از اواخر قرن بیستم انجمن ملّی «کتاب درمانگر» تأسیس شده که صلاحیت درمانگران را تشخیص میدهد. درحالیکه در کانادا کسانی که به کتابدرمانی علاقهمند هستند، اغلب از اعضای انجمنهای ادبیاند. نزد فرانسویها این تجربه به گونهای دیگر است: رژین دتامبل که قبلاً فیزیوتراپ بوده و تجربهاش بهعنوان کارشناس کتابدرمانی را با سالمندان شروع کرده، میگوید: «متوجّه شدم تخیّل در حرفهای این اشخاص غایب است، فقط از گذشته میگویند و بدون هیچ روایتی زندگی میکنند.» روش او مبتنی است بر آشتی دادن مراجعانش با تخیّل.
*
این همه مقدّمهای بود تا به این سؤال برسیم که «پس کِی نوبت ما میرسد؟»
ما ایرانیها درهرحال کم کتاب میخوانیم و زیاد دارو مصرف میکنیم. تا همین ده پانزده سال پیش استفاده از گیاهان دارویی و مراجعه به متخصص این علم چندان رایج نبود. حتی عدّهای کارشناسان گیاهان دارویی را «دکتر علفی» میخواندند. درحالیکه امروز هم رایج است و هم نزد خیلیها بر سایر روشهای درمانی برتری دارد. آیا نمیتوان از کتابشناسان کمک گرفت و در کنار مداواهای غیردارویی کتاب را هم وارد این حوزه کرد؟ کتاب در جامعهٔ ما هم میتواند اضطراب و افسردگی و ناهنجاریهای رفتاری را کاهش دهد، اگر گروهی توانمند از کتابداران، پزشکان، روانشناسان، مترجمان، نویسندگان و روزنامهنگاران حوزهٔ کتاب، کتابدرمانی در ایران را پایهگذاری کنند.
شاید بتوان گفت در ایران درمان به کمک کتاب تا حدّی از نوع خودپزشکی بوده؛ که حداقل در این یک مورد نه ضرر دارد نه آثار جانبی! اما امکانات و ظرفیتهای بالقوهای هم وجود دارد که بتواند این درمان را هدفمندتر کند. قرار نیست فقط شاهکارهای ادبی پیشنهاد شوند. مهم این است که خواندن بتواند ذهن خواننده را برانگیزد و او را نسبت به گرههای ذهنی خودش اندکی آگاه کند. گواه حیّ و حاضر، کتاب دلایلی برای زنده ماندن[۵] است از مت هیگ که با استقبال خوانندگان فارسیزبان مواجه شد. این کتاب از آن گروه کتابهایی است که در طبقهبندی دکتر بونه (نک. ابتدای مقاله) در دستهٔ دوم قرار میگیرد؛ یعنی روانشناسی به زبان ساده.
نویسندهٔ این کتاب از افسردگی خود میگوید و روند رفتن به ته چاه افسردگی و کمکم از آن بیرون آمدن را تعریف میکند. مت هیگ که نویسنده و خبرنگار است با زبانی ساده و ملموس از بیماریای میگوید که سالانه افراد زیادی را مستقیم و غیرمستقیم از بین میبرد و درعینحال هنوز که هنوز است در نزد عموم نه جدّی گرفته میشود نه بهراحتی تشخیصدادنی است. در این کتاب افسردگی بهعنوان بیماری بدقلق اما پایشپذیری مطرح میشود و نویسنده از تلاش طاقتفرسایش برای قدمبهقدم فاصله گرفتن از این بیماری میگوید و نیز از تأثیر انکارناپذیر کتابهایی که بهنوعی نجاتش دادند.
این کتاب نوعی دستورالعمل شناخت و مواجهه با افسردگی است. استقبال خوانندگان فارسیزبان از این کتاب یا از جستارهایی در باب عشق[۶] اثر آلن دو باتن، یا کتابهای روانشناسی مثل آثار اریک فروم، اریک برن، تامس هریس، استیون هیز و اکهارت تول نشان میدهد کسانی هستند که کتاب را به داروی ضدافسردگی ترجیح میدهند. اقبال خوانندگان کنجکاوتر به موفقیت کتابهایی مثل ناخودآگاه[۷] اثر آنتونی ایستوپ میانجامد که در ردهٔ روانشناسی تخصّصی قرار میگیرند.
از طرف دیگر، عبارت «فیل گود بوکز» (Feel Good Books) که یکراست از آمریکا وارد فضای کتاب شده، معرّف ژانر تازهای است و به کتابهایی اطلاق میشود که بدون اینکه لزوماً شاهکار ادبی باشند، خواندنشان آسان است و با درونمایههای مثبت و پایانهای خوش و امیدوارانه به خواننده حسّ خوبی منتقل میکنند. اینکه در ردۀ آثار ادبی قرار بگیرند یا نه چندان اهمیت ندارد؛ آنچه مهم است این آثار حسّ مثبتی را منتقل یا ایجاد میکنند که برای خواننده مفید است.
مقولهٔ کتابدرمانی در ایران چندان شناخته شده نیست، اما سالهاست که فعالیتهای متعدّد امّا پراکندهای در زمینهٔ آشتی دادن درمان و بهورزی از طریق کتاب صورت گرفته و خوشبختانه همچنان نیز در جریان است. از این میان میتوان از ایجاد کتابخانه در کانون اصلاح و تربیت به همّت شورای کتاب کودک اشاره کرد، یا پژوهشی تحت عنوان «تأثیر کتابدرمانی در کاهش میزان افسردگی در کودکان»[۸]. همچنین، فعالیت پزشکانی چون دکتر محمد احمدآبادی، پزشک عمومی و بنیانگذار انجمن کتاب سیمرغ، که کتاب را بهعنوان کمک درمان به بیمارانش تجویز میکند[۹] از اقدامات باارزشی است که بیتردید در نهادینه کردن این فعالیت بهعنوان راه درمان مکمّل مهم خواهد بود. دکتر احمدآبادی میگوید: «در مطبّ خود کتابخانۀ کوچکی در اتاق انتظار دارم و به بسیاری از بیمارانم، با توجّه به مشکلاتی که دارند، کتاب برای مطالعه هدیه و یا امانت میدهم. مثلاً برای کسی که خیلی در زندگی احساس شکست و ناامیدی و افسردگی میکند، سه کتاب دختر ایران و زندگی بی حد و مرز و هرگز تسلیم نشو را برای مطالعه توصیه میکنم. حتی برای کسانی که به دنبال کاهش وزن و هستند، کتاب اثر مرکّب را پیشنهاد میدهم.» [۱۰]
در این زمینه هنوز سهم تألیف به زبان فارسی اندک است و آثاری مثل مبانی روانکاوی فروید – لکان از دکتر کرامت موللی (نشر نی) از نوادر آثار مرجع و درخشانی هستند که در این حوزه به زبان فارسی نگاشته شده است. از این رو، انتخاب مترجم ها اهمیت زیادی دارد که کتابی با درون مایهٔ روانشناختی و زبانی قابل درک را برمیگزینند و به همّت ناشران و با همراهی کتابفروشها به خواننده عرضه میکنند.
چنین تلاشهایی که تا به امروز به همّت اصحاب کتاب و پزشکان و روانشناسان شکل گرفته، در راستای گشایش مسیر کتابدرمانی در ایران تاثیری انکارنکردنی دارند.
.[۱] مارسل پروست، در باب خواندن، ترجمۀ بنیامین مرادی، (تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۸).
[۲]. https://www.theschooloflife.com/london/classroom/bibliotherapy/
[۳]. «هزینهٔ برنامهٔ کتابدرمانی برای والدینی که فرزندانشان در معرض ناهنجاری رفتاری قرار دارد»، (دانشگاه اوپسالا)
https://www.ispor.org/research_pdfs/49/pdffiles/PHS65.pdf
[۴]. http://www.detambel.com/f/index.php
[۵]. مت هیگ، دلایلی برای زنده ماندن،ترجمۀ گیتا گرکانی، (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۶).
[۶] . آلن دو باتن، جستارهایی در باب عشق، ترجمۀ گلی امامی، چ۱۵، (تهران: انتشارات نیلوفر، ۱۳۹۹).
[۷] . آنتونی ایستوپ، ناخودآگاه، ترجمهٔ شیوا رویگریان، چ۱۰، (تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۹).
.[۸] شایسته شجاعی، محسن حاجی زینالعابدینی و سودابه شاپوری، فصلنامهٔ علمی تحقیقات اطلاعرسانی و کتابخانههای عمومی، دورهٔ ۲۱، شمارهٔ ۲، صص ۲۹۷-۳۰۸.
[۹]. «پزشکی که کتاب تجویز میکند»، خبرگزاری ایسنا، اول شهریور ۱۳۹۶.
https://www.isna.ir/news/96060100608
.[۱۰] ستاره فرمانفرماییان، دختر ایران، ناگفتههای تاریخ معاصر ایران، ترجمهٔ پیروز پارسای، (تهران: انتشارات سمیر، ۱۳۷۸).
نیک وی آچیچ، زندگی بی حدومرز، ترجمهٔ مسیحا برزگر، (تهران: نشر ذهن آویز، ۱۳۹۱).
سوک لی و باب سنک، هرگز تسلیم مشو ، زندگی جک ما از زبان خودش، ترجمهٔ زروان بختیار، چ۴، (تهران: نشر پندار تابان، ۱۳۹۸)
دارن هاردی، اثر مرکب، ترجمهٔ اکبر عباسی و شاهین بیات، چ۶، (تهران: نشر نسل نواندیش، ۱۳۹۵) (از این کتاب ترجمهای دیگر توسط لطیف احمد پور و نشر نگاه نوین انجام شده است).
*
منابع انگلیسی و فارسی زبان که میتوانند برای بهتر شناختن این موضوع مفید باشند:
“A dose of prose: bibliotherapy”, the guardian, available in https://www.theguardian.com/…/school-of-life-bibliotherapy-book.
“Bibliotherapy: How Books Can Treat Anxiety, Depression”, available in: https://www.huffingtonpost.com/…/bibliotherapy_n_1817968.html.
“Can Reading Make You Happier?”, The New Yorker, available in https://www.newyorker.com/…/can-reading-make-you-happier.
Greenwood, Carla, “Reading as Therapy”, World Literacy Foundation, available in https://worldliteracyfoundation.org/reading-as-therapy-carla-green…
«کتاب درمانی چیست؟»، وبگاه کتابک:
https://ketabak.org/
وبگاه انتشارات کتابدرمانی:
وبگاه دائرهالمعارف کتابداری و اطلاعرسانی، مدخل «کتاب درمانی»:
http://portal.nlai.ir/daka/Wiki