انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کاوشی در واژه‌ دیاسپورا

ترجمه‌ای از فصل «دیاسپورا»، بخشی از کتاب «کلمات کلیدی برای مطالعات فرهنگی آمریکا»، نوشته‌ی برنت هیز ادواردز Brent Hayes Edwards

دیاسپورا تا چند دهه پیش، واژه‌ای مخصوص بود که به پراکندگی جماعت‌های خاصی در اطراف حوضه‌ی مدیترانه محدود می‌شد. سپس به یک واژه‌ی ممتاز و مرجع در مقالات تخصصی، روزنامه‌نگاری و گفتمان عامیانه بدل شد و به‌طور گسترده مورداستفاده قرار گرفت و برای اشاره به انواع مختلف تحرکات و موقعیت‌ها در میان جمعیت‌های انسانی به‌کاربرده شد.

دیاسپورا یک کلمه‌ی یونانی است؛ ترکیبی از پیشوند dia به معنی “از طریق” و فعل sperein به معنی “پاشیدن بذر” یا ” پراکندن”. این کلمه در سپتوآگینتا که ترجمه‌ی یونانی کتاب تورات عبری است به‌کاربرده شده. این نسخه به دستور اسکندر حدود ۲۵۰ سال پیش از میلاد در مصر توسط یک گروه ویژه از متخصصان یهودی تهیه شد. پس‌ازآن در دوران هلنی جمعیت‌های یهودی که در منطقه‌ی مدیترانه پراکنده‌شده بودند از این کلمه برای اشاره به خود استفاده کردند. در کاربردهای جدید این واژه، گاه این فرض مطرح‌شده که این کلمه در ترجمه‌ی تعداد نسبتاً گسترده‌ای از کلمات عبری در سپتوآگینتا به‌کاررفته است، شامل کلماتی که هم به پراکنده شدن و هم به تبعید مرتبط‌اند. اگرچه همان‌طور که متخصصان یهودی دوره‌ی هلنی متذکر شده‌اند، واژگان مهم عبری با مفهوم “تبعید” ( مثل galut و  Golah)هرگز با کلمات یونانی قابل ترجمه نیستند (Davies,1982). در عوض دیاسپورا به اصطلاحاتی ترجمه شد که به‌صورت تحت‌اللفظی فرایند پراکنده شدن، جدایی، منشعب شدن، عزیمت، اخراج و غربال کردن را توصیف می‌کردند. بیشتر این کلمات مثل tephutzot (یا پراکندگی) از ریشه‌ی عبری pvtz (به معنی پراکندن) گرفته‌شده است. در سپتوآگینتا، چنین کلماتی بیشتر در بخش‌هایی به چشم می‌خورند که مربوط به اخراج الهی یهودیان است، مخصوصاً در سفر لاویان و تثنیه. چنان‌که در لاویان آمده است: “و من شما را بین کافران پراکنده خواهم کرد، شمشیری را از پس شما بیرون خواهم کشید و سرزمین شما متروک خواهد شد و شهرهایتان از بین خواهند رفت.”

درواقع در سنت روشنفکران یهودی یک تمایز عمیق و مهم بین دیاسپورا و تبعید (exile) وجود دارد. دیاسپورا بیشتر برای نشان دادن پراکندگی‌ای به کار می‌رود که در جریان مهاجرت داوطلبانه شکل می‌گیرد، مثل جماعت‌های پراکنده و دورافتاده‌ی عصر هلنی. در این حالت این اصطلاح لزوماً با مفهوم خشونت، رنج و مجازات گره نخورده، چراکه جمعیت‌های یهودی قویاً مفهوم یک وطن اصلی را در بین خود حفظ  کرده‌اند که معبد اورشلیم به ‌طور فیزیکی به نماد آن تبدیل‌شده است.

کلمه‌ی بسیار متفاوت “تبعید” (galut) بیانگر اندوه و بی‌خانمانی اجباری است و این احساس که چیزها آن ‌طور که باید نیستند و بیشتر به‌عنوان نتیجه‌ی از دست دادن وطن با نابود شدن دومین معبد در سال ۷۰ میلادی در نظر گرفته می‌شود. همان‌طور که هایم هیلل بن ساسون) Haim Hillel Ben-Sasson  (چنین توضیح می‌دهد: سکونت تعداد زیادی از افراد یک ملت، حتی اکثریت، خارج از وطن، به‌عنوان  galutیا تبعید تعریف نمی‌شود، تا زمانی که وطن آن‌ها در انعقاد آن ملت قرار دارد… تنها از دست دادن مرکز سیاسی-قومی و احساس بی‌جا شدگی (displacement) دیاسپورا را به مفهوم تبعید تبدیل می‌کند. بیشتر کاربردهای اخیر اصطلاح دیاسپورا، چنین پیشینه‌ی حساسی را نادیده گرفته و آن را به‌عنوان معادلی غیردقیق برای کلماتی مثل مهاجرت، فراملی گرایی، اقلیت یا موقعیت پناهنده و تفاوت‌های قومی نژادی قرار داده‌اند. محققان همچنین در همه تعاریف دیاسپورا الگوی یهودیان اولیه را موردبحث قرار داده‌اند. (Tölölyan,1996)

با این‌ وجود تبارشناسی این اصطلاح در سنت روشنفکران یهودی، می‌تواند به‌عنوان نشانه‌ای از این تعبیر شود که دیاسپورای یهودی نباید به ‌عنوان نوع ایدئال در نظر گرفته شوند، چنانکه برخی از محققان تطبیقی دیاسپورا ها چنین برداشتی کرده‌اند  (Safran,1991). دیاسپورا اول‌ازهمه یک کلمه‌ی خارجی است و ترجمه‌ای که در گفتمان روشنفکران یهود جای گرفته است، این موضوع این نکته را یادآوری می‌کند که هرگز “اولین” و تنها پرکندگی مردمی خاص وجود نداشته اما به‌جای آن‌ یک پوشش تاریخی پیچیده از انواع متنوع حرکت جمعیت‌ها وجود دارد که به شکل‌های مختلف با ارزش‌ها درآمیخته و روایت‌شده و پایان های متفاوتی داشته. همان‌طور که مورخ، اریک گرون(Erich Gruen)  در رابطه با جمعیت یهودیان عهد هلنی توضیح داده است:” یک دیاسپورای یونانی، به‌طور خلاصه دیاسپورای یهودی را در پی داشت.” با توجه به مطالعه حرکت مردم در جریان جهانی‌شدن در عصر حاضر این پیشینه از کاربرد کلمه‌ی دیاسپورا ممکن است ما را در مورد توجه زیاد به تحرک گروه‌هایی که مجزا و مستقل محسوب می‌شوند دچار تردید کند و ما را مجبور کند روی روش‌هایی که آن تحرکات با هم تلاقی می‌کند، منجر به تبادل ، همانند سازی، غصب، توافق یا اختلاف می‌شوند متمرکز شویم. این به این معنی است که هر مطالعه‌ای بر دیاسپورا همچنین مطالعه‌ی همپوشانی دیاسپوراهاست.

در ایالات‌ متحده‌ی آمریکا این اصطلاح بیشتر در ابتکارات آکادمیک بین ‌رشته‌ای به‌کاررفته است که حداقل تا اواخر دهه ۱۹۶۰ اولین و مهم‌ترین تلاش‌ها برای رسمیت دادن به مطالعات آفریقا و سیاه‌پوستان و همچنین نهادینه کردن آن در فرهنگ‌عامه بود. در اواخر دهه‌ی ۸۰ و اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰ درنتیجه‌ی تأثیر بین‌المللی گروهی از روشنفکران وابسته به مرکز مطالعات فرهنگی معاصر در دانشگاه بیرمنگام این اصطلاح در گفتمان تخصصی بسیار رایج شد.

در نوشته‌های استوارت هال (Stuart Hall) و پُل گیلوری(Paul Gilroy)  “دیاسپورا” صریحاً در نقد تحقیقات پیشین به‌کاررفته که توسط ریچارد ویلیامز، ریچارد هوگارد و ای.پی تامپسون و دیگران در مطالعات فرهنگی و تاریخ کار انجام‌شده بودند و بیشتر از همه به فرضیات ضمنی درباره‌ی ویژگی ‌های نژادی انگلیسی محدودشده بودند. هال و گیلوری معتقدند بحث کردن در مورد چنین فرم‌هایی از تعلق ملی تقلیل‌گرایی است اگر در نظر گرفته نشود که چطور خود هویت انگلیسی از طریق محروم ‌سازی طیفی از “دیگران” تعریف‌شده است، مخصوصاً جمعیت‌های مستعمرات سابق انگلیس که به‌زور حقوق و امتیازات شهروندی را انکار می‌کردند. این نقد، عرصه‌ی مطالعاتی را کاملاً باز کرد، ازجمله نسل جوان‌تر محققان بیرمنگام فرهنگ را در چارچوب دیاسپورا به‌عنوان جایگزینی برای انواع مختلفی از مطلق‌گرایی در نظر گرفتند که فرهنگ را در ماهیت نژادی، قومی و ملی محصور می‌کند. برخلاف مدل ساختارشکنانه ی بیرمنگام دیاسپورا {در آمریکا} بیشتر در رابطه با پراکنده شدن جمعیت‌ها از آفریقای سیاه مخصوصاً درنتیجه‌ی تجارت برده و استعمار اروپایی تئوریزه شده است. همان‌طور که برخی از محققان هشدار داده‌اند ویژگی تاریخی دیاسپورای آفریقایی نباید به‌عنوان الگویی برای همه تحقیقات در مورد پوپایی اشکال مختلف جماعت‌های دیاسپورایی در نظر گرفته شود. (Tölölyan,1996) علاوه بر این دیاسپوراهایی که بر اساس نژاد ساخت‌یافته‌اند ممکن است کیفیات متفاوتی نسبت به دیاسپورا های دینی، ملی (مثل دیاسپوراهای هندی، کوبانی یا فلسطینی)، قومی (مثل دیاسپوراهای بربر یا دیاسپوراهای چینی) منطقه‌ای (مثل دیاسپورای کارائیبی) یا جنسی (دیاسپورای کوئیر) داشته باشد. به‌خصوص در کار های تاریخی و جامعه‌شناختی که روی دیاسپورا صورت گرفته است، بیشتر محققان آنچه کیم باتلر(Kim Butler)  آن را رویکرد”چک لیست” عنوان کرده است را مورداستفاده قرار داده‌اند؛ سنجیدن یک تاریخچه‌ی معین از پراکندگی برخلاف مجموعه‌ای از ویژگی‌های گونه شناختی؛ یک دیاسپورای واقعی باید شامل ویژگی‌هایی باشد؛ مثل مهاجرت اجباری مردم به دو مقصد یا بیشتر، خاطره‌ی جمعی یا روایت‌هایی از وطن، حفظ هویت گروهی مستقل، در قلمرو میزبان و در برخی موارد، وجود شبکه‌ی ارتباطی پیوسته با وطن یا دغدغه برای بازیابی آن.

در مقابل، در تحقیقات مطالعات آمریکایی و مطالعات فرهنگی “دیاسپورا” بیشتر متمایل به این است که به‌عنوان واژه‌ای در ضدیت با هرگونه مفهوم تعلق به‌کاربرده شود. درنتیجه هویت فرهنگی لزوماً به‌ عنوان نقاط ناپایدار شناخت یا اتصال درک می‌شود. همان‌طور که استوارت هال بیان می‌کند: ” نه یک ماهیت بلکه شکل‌گیری یک موقعیت” این تأکید بر دیاسپورا به‌عنوان یک فرایند، مخصوصاً در رشته‌های انسان‌شناسی و مطالعات ادبی موجب شده تا تحقیقات بیشتر به برهم‌کنش پیچیده‌ی پدیده‌ی مادی، ایدئولوژیک و گفتمانی در چرخه‌های فرهنگی فراملی بپردازند. برخی از این تحقیقات به تفاوت‌های زبانی به‌عنوان ویژگی ساختاری و مهم فرهنگ فراملی تأکید می‌کنند و دیاسپورا را از ورای پیچیدگی‌های ترجمه مورد تحلیل و نظریه‌پردازی قرار می‌دهند. (Rafael,1988)از آنجا که دیاسپورا معمولاً زمینه‌ای جایگزین برای ارتباط همیشه مشاجره آمیز و پیچیده بین هویت فرهنگی و سازمان سیاسی ارائه می‌دهد، این اصطلاح برای هر شیوه تولید دانشی که اصل سازمان‌دهی آن بر چهارچوب دولت-ملت استوار باشد، چالش ‌برانگیز است. (Boyarin and Boyarin,2002, 10) در این حالت، این اصطلاح بحث طیف گسترده‌ای از موضوعات در رشته‌هایی مثل مطالعات آمریکا که بر اساس یک منطقه استوار است را دچار تحول می‌کند. از لنز دیاسپورا برخی توجهات سنتی و حتی پارادایمیک مطالعات آمریکا مثل مهاجرت و همانندسازی زیر سؤال رفته و یا به حاشیه رانده‌ شده‌اند. (Mishra,1996)با توجه به پیوستگی و تعریف جماعت از خودش در ارتباطات معاصر، در نظر گرفتن دلایل اینکه چرا گروهایی که درگذشته‌ی نه‌ چندان دور خود را “اقلیت” می‌نامیدند به‌ طور فزاینده در حال دیاسپورا خواندن خود هستند، اهمیت دارد. (Clifford,1997) تأکید بر دیاسپورا همچنین رویکردی جدید به مطالعه‌ی سیاست خارجی را ضروری می‌سازد، همان ‌طور که تحقیقات به ‌طور فزاینده شروع به در نظر گرفتن فشار بسیج دیاسپورایی گروه‌ها بر امور برون ‌مرزی کرده‌اند.

این اصطلاح به ‌این ‌ترتیب راه‌های تازه‌ای برای کنکاش در تاریخ امپریالیسم آمریکا باز کرد، نه‌فقط در رابطه با پراکندگی جمعیت‌های ارتشی، کارگری، دیپلماتیک و اداری، بلکه همچنین به خاطر شیوه‌هایی که در آن تحرکات جمعیت فراملی در آمریکا، ضرورتاً در سایه‌ی امیال تک روانه‌ی آمریکا شکل می‌گیرند، به‌خصوص گروه‌هایی که در دولت-ملت آمریکا “دیگری” در نظر گرفته می‌شوند.