این مطلب برای اولین بار در ۱۵ آذر ۱۳۹۹ منتشر شده و اکنون در ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ بازنشر میشود.
در میانه ۱۳۹۰ به دنبال مطالعه در تفاوت موسیقی و شعر، راهم به کتاب زیبایی شناسی هگل افتاد. تنها راه مطالعه آن هم متن انگلیسی آن بود. تابستان گرم، دو جلد را با ولع و ذوق و شوق فراوان خواندم و یادداشت ها برداشتم. به یکباره آرزو کردم آن را ترجمه کنم و گام اول را برداشتم، اما در ابتدای راه دانستم که این کتاب باید از آلمانی ترجمه شود نه از انگلیسی. با این حال پاره ای از مقدمه آن را ترجمه و راه خودم را پیش گرفتم. کتابی که در دسترسم بود ترجمه آلمانی به انگلیسی از جانب ت. م. نوکس (Knox)، چاپ (۱۹۸۸) گراندون اکسفورد بود.
نوشتههای مرتبط
پیشگفتار مترجم انگلیسی
دیربازی است که سخنرانی های هگل پیرامون زیبایی شناسی، به عنوان جالب ترین سخن رانی های بعد از مرگ او – که از جانب اعضا و شنوندگان او یادداشت شده – انتشار یافته است. توانمندی و ارزش فراوان آنان تنها در تزهای فلسفی و تاریخی آن نیست، بلکه، در محتوای دو مجلد تالیف شده است که حاوی دلایل و روشنگری هایی از دنیای هند، ایران، مصر، یونان و دنیای نو و همراه با اظهارنظرات هگل در جزئیات مطالب می باشد. هر اندازه که او خود در مواردی هم اختلاف نظر داشته باشد، با این حال، اظهار نظر وی پیرامون هنر، به ویژه بخش های مربوط به نقاشی و ادبیات می تواند برای دانش پژوهان هنر جالب باشد۰ حاصل این که، اگرچه هگل خود معترف است که سخنرانی ها به فلسفه هنرهای زیبا مربوط می شوند و با این که سخن رانی ها زمینه های فلسفی دارند (مخصوصاً اینجا و آنجا در قسمت اول)،ا ما وصف این موضوع بیشتر برای دوستداران و مورخین هنر است که سود بیشتری از آن خواهند برد (پیشتر از این فیلسوفان حرفه ای، تمامی فلسفه هنر هگل را در پاره های شماره ۵۵۶ تا ۵۶۳ در دانشنامه علوم فلسفی واکاویده اند – ترجمه انگلیسی آن از جانب والاس، در کتاب فلسفه اندیشه هگل در دسترس است). اگر خواننده کتاب نکات سخت و پیچیده ای می بیند، و اگر از تکرار موضوعات خسته می شود، او می بایست به یاد داشته باشد که با کتابی مواجه است که عمدتاً از متن سخنرانی ها نوشته شده و هگل هم خود آنرا به قصد انتشار ننوشته است.
جدا از زمینه های فلسفی، سخن رانی ها حاوی چهارچوبی از (هنرهای نمادین، کلاسیک و رمانتیک) است که می توان بر روی آنها بحث ها انجام داد، به ویژه این که هگل خود می گوید عناصر فرم های پایان دوران رمانتیک و فرم های پیش از دوران نمادین و یا برعکس در آنها نیز دیده می شود. با این حال آنچه که هنوز در تزهای هگل پیچیده می نماید این است که هنر نه تنها دارای معنا است، بلکه اگر به زبان ساده هم بخواهیم بپرسیم، این خواهد بود که خود معنا یعنی چه. هنر حاوی معنا است و باید افزوده شود که پدیده ای متعالی است که در تجربه روزانه ما آشکار می شود. معنا و الهام نمی توانند در چیز دیگر، مگر در خود اثر هنری خود را تبیین کنند. هگل می گوید، هنر در پایانی ترین پایگاهش زائد به نظر می رسد. از این جهت، آنگونه که او می اندیشد، هنر رمانتیک محتوایش را از اصول مسیحیت دریافت می کند، این اصول خود مستقل از هنرجای دارند و تبیین آنها هم از جانب هنر غیر ضروری است.
اگرچه هگل احساس می کرد گسترش هنری در آلمان با گوته و شیلر شکل گرفته، اما این نکته نگاه او نسبت به اینکه “هنر برای ما موضوعی است که به گذشته تعلق دارد” را تعدیل نکرد. کوشش وی در پایان بخش اول جلد یکم این ست تا نشان دهد که هنر بعد از تمام ضروریاتش، هنوز در کار بیان خود ناتوان است. او در سال ۱۸۳۱ در گذشت و علیرغم جملات پایانی در مقدمه اش، آگاهی چندانی از شکوفایی هنر اروپا در دوران بعد از خود در قرن نوزدهم نداشت. وی اگر این مطالب را در یک سده پیش می نوشت، بدبینیش را به گونه ای می توان توجیه نمود.
متن این سخن رانی ها از جانب هوتو (H. W. Hotho) ویرایش شده اند و برای اولین در سال ۱۸۳۵ در سه مجلد مجموعه آثار هگل به چاپ رسیدند. چاپ دوم آنها با تجدید نظرهایی در سال ۱۸۴۲ منتشر شد. در کارهای هوتو بخشی از دست نویس های هگل مربوط به سخن رانی های سال های ۱۸۲۳، ۱۸۲۶ و ۱۸۲۸ – ۲۹ هم دیده می شود. هوتو همه آنها را با دقت کافی جمع آوری کرد. او می گوید، تا جایی که توانسته است این نوشته ها را به ایده های هگل نزدیکتر ساخته، اما هدفش این بود که این مجموعه را گرد آورد و این بدان مفهوم است که در جزئیات چندان مطمئن نبود که آیا این جمله شناسی ها به او (یا به هگل) و یا حتی به تغییراتی که خود هگل در افکارش در بعد از سال ۱۸۲۱ داده است، تعلق دارند یا نه.
در سال ۱۹۳۱ جرج لاسون (George Lasson) کوشش کرد تا سخن رانی را با ویرایش جدید تری به چاپ رساند. اما به علت مرگ وی، بعد از جلد اول (چاپ لایپزیک ۱۹۳۱) باقی آنان منتشر نشدند. آنچه به چاپ رسید، “ترجمه مقدمه و بخش اول کتاب” را دربر می گیرد. آرزوی لاسون این بود تا حتی المقدور بتواند هر واژه ای ازهگل را نگاه دارد؛ او از مجموعه ای که هوتو چاپ کرده بود رضایت نداشت و آنانرا آثار “ناقص هگل” تلقی کرد. کتاب وی بدواً بر پایه بازسازی سخن رانی های ۱۸۲۶ است، که بخش های اضافی آن از پاره ای از سخن رانی های ۱۸۲۳ گرفته شده که غالباً در چاپ هوتو هم تلخیص شده اند. این کتاب حاوی نکاتی است که در چاپ هوتو دیده نمی شوند و من یک دو نمونه آنرا در پانویس ها نشان داده ام. بهرروی، در کلیت، آنچه که به اندیشه خطور می کند این است که این همان کتابی ست که هوتو آنرا به دقت منتشر نمود.
لاسون ابزار تاسف می کرد که گلاکنر (Glockner) پاره هایی در چاپ اول، و نه دوم، در تجدید چاپ مجموعه آثار افزوده است. این نکات موجب شد تا من تصمیم را بر روی ترجمه چاپ دومی که از جانب هوتو منشر شده، بگذارم. اثر ویرایش شده از جانب هوتو، کمیاب است، اما این اثر بار دیگر از جانب باسن (F. Bassenge) ویرایش شد و اصلاحاتی هم بر آن صورت گرفت و چاپ نفیسی با فهرست ها از آن ارائه گردید که از این بابت من خود را مدیون او می دانم. نکاتی که پیرامون این چاپ هم باید بگویم این است که بهرروی، مشکلاتی در کنار آن دیده می شود. در این چاپ، چیزی بیرون از چاپ دوم هوتو وجود ندارد و حتی گاهی اشتباهات چاپ اول که در چاپ دوم تصحیح شده اند همچنان در آن دیده می شود. وقتی پاره ای از اغلاط چاپ دوم تصحیح شد، او به تصحیح تمامی اشتباهات نپرداخت. نمونه آن کتابشناسی چاپ ها و ترجمه های این سخنرانی ها و پژوهش های پیرامون آنان است (نک هگل – پژوهش جلد پنجم (بن ۱۹۶۹) صص ۳۷۹ – ۴۲۷).
این سخن رانی ها اولین بار از جانب چ بنارد (Ch. Benard در پنج جلد، پاریس ۱۸۴۰ – ۵۲) ترجمه شدند. با این که وی جملات مشکل را حذف کرد، اما ترجمه او تا حدی وفا دار به متن است و در اغلب موارد روشنگر. از این روی من خود را مدیون او می دانم. سخن چندانی راجع به ترجمه فرانسوی جانکلویچJankelevitch) 4 جلد، پاریس ۱۹۴۴) ندارم، زیرا با این که در ترجمه بنارد، پاره هایی به خوبی حذف شده، بخش های دیگر ترجمه روشن و واضح به نظر می آید. مترجم تا حدی زیادی به تفسیر گفته ها پرداخته و به طور کلی ترجمه او ترجمه آزاد گونه ای است که به گفته های هگل هم وفادار است. ترجمه انگلیسی این سخن رانی ها با ترجمه بریانت که بخش دوم سخن رانی ها را شامل می شود ( نیویورک ۱۸۷۹) آغاز شده که بخشی از ترجمه فرانسوی بنارد و بخش دیگر ترجمه چاپ دوم هوتو را شامل می شود. ترجمه او را نباید به چشم کم اعتباری نگاه کرد. بوسانکه (Bosanquet) در سال ۱۹۰۵ مقدمه هگل را ترجمه و بخش هایی هم از ترجمه هاستی (Hastie 1886) را بر آن افزود. این نمونه خوبی از ترجمه هگل است که پانویس های درخور توجهی دارد. ترجمه کامل انگلیسی این سخنرانی ها اولین بار بوسیله اسماستون F. P. Osmaston صورت گرفت (چهار جلد، لندن ۱۹۶۰ – ۱۹۲۰).
هدف من جایگزین ساختن ترجمه ای بر کار اسماستون است. بنظرم ترجمه او اشتباهات فراوانی دارد و حاوی درازگوئی های بیهوده است. علاوه بر این، واژگان عجیبی به کارگرفته، به طور نمونه، “افلاطونیست های مدرن” را برای “نوافلاطونیان” به کار برده و در جایی که هگل تصاویر قرون وسطا را یادآور می شود، ما نمی توانم آنها را تحت عنوان “تصاویر انسان های میان سال” توصیف کنیم و باعث تعجب است که “خشم رونالد” از اریوستو یا “نامه نگاری هوریس” را به اشتباه برداشت کرد. بهرروی، من هم در خانه ای شیشه ای بسر می برم و ترجمه من هم نمی تواند خالی از ایراد باشد. اگر دیگران تفسیرهای زیادی آورده اند من تفسیرهای خیلی کمی آورده ام و کسانی هم ممکن است فکر کنند که من می بایست گفته های هوتو را بیش از این برجسته سازم. بی تردید من هم اشتباهاتی مرتکب شده ام، اما، در مقابل، تا آنجا که می دانم، چیزی را حذف نکرده ام. هرزمان کوشش کرده ام تا متن انگلیسی را به زبان هگلی نزدیکتر سازم، زیرا هدف این است که به گفته های هگل وفادار باشم و تا حد ممکن هم قابل تفهیم باشد؛ و آنجایی که ذوق و شوق هگل استعارات را درهم می ریزد، من آنها را از یکدیگر جدا نساخته ام. تمام پانویس ها و هرآنچه در قلاب ها نوشته شده، همه از آن مترجم است.
چیزی پیرامون مفاد آلمانی یا ترجمه انگلیسی نمی توانم بگویم، اما فهرست باسن (Bassenge) مطالبی را برای حاشیه نویسی مطرح می کند. ترجمه اسماستون یادداشت هایی دارد، اما اغلب غیر ضروری، یا اشتباه یا بیهوده اند. یادداشت های من هم درخور خرده گیری هستند. میدانم پاره هایی از آنها باید حرفه ای تر ترجمه می شدند و این چیزی وراء افق دانش پژوهی من است. چندی از یادداشت های شخصی در اینجا قابل ویرایشند که صرفاً به خاطر رفع رجوع آورده شده اند. خواننده می تواند از زیاد بودن یادداشت ها گله کند و کس دیگر هم می تواند از کمی آنان شکوه داشته باشد. نقدهای پیشین می بایست نشان دهد که هرکس می تواند این ادعا را داشته باشد که محتوای این سخنرانی ها با سطح آگاهی او متناسب نیست، به طور نمونه، بسیاری از یادداشت های پیرامون ادبیات یونان و لاتین، برای دانش پژوه کلاسیک زائد است و به همین نحو هم ممکن است برای فرد دیگری دلنشین باشد. من با دیدگاه دوم بیشتر موافقم، به این دلیل کوشیده ام تا تمام ارجاعات هگل را مشخص نمایم، اما تعدادی از آنان از دیدم پنهان ماندند علاوه بر این، آنچه مد نظر است و اعتباری هم برای دانش پژوهی آلمان مطرح نمی کند و تا کنون هم مطرح نشده، یادداشت نویسی هایی است که بر محتوای مباحث زیبایی شناسانه هگل از جانب معاصرین و بزرگان بعد از وی نوشته شده، همه فراتر از توضیحات من درباره کنایات ادبی آلمانی است.
هر اندازه کاستی در یادداشت های من دیده می شود، اگرهمیاری دانشمندانی که از روی سخاوت به من کمک کرده اند، نبود، آن کاستی ها می بایست بسیار فراتر از اینها باشد نام یک دو تن از آنها را در یادداشت ها آورده ام، ولی مخصوصاً من خود مدیون آقای هانتیگتن کرنس، پروفسورهای ارجمند آقایان اشمول بیتی، سی تی کار، کی جوور، اچ گمبریچ، تی وبستر، دابلیو وایت، و تی رایت می دانم. بیشترین دین را پروفسور ویت به گردن من دارد، زیرا نه تنها در یادداشت نویسی ها بلکه در ترجمه پاره هایی از متون مرا یاری نمود. در ترجمه پاره های دیگر از جلد الف، من مدیون آقای تی رید از کالج سنت جان آکسفورد هستم، که بارها چندین صفحه را با دقت بررسی و مرا از گمراهی نجات داد.
تمامی اشتباهات و خطاها در یادداشت نویسی و ترجمه از جانب من صورت گرفته و گناه آنها به عهده من است. بر هیچکدام از دانشمندان یاد شده بالا هرجی نیست.
به هرجهت، اصطلاحات پیچیده هگل، در نشرهای بعدی کاملاً دقیق و واضح است، با این حال، ممکن است در اینجا چندان واضح نباشند. اصطلاحاتی هست که تفهیم آنها تا اندازه ای پیچیده است. با این حال، آن اصطلاحات هم خود مشکلاتی بر سر راه مترجم به وجود می آورند. شاید، روزی، کسی، که در زبان انگلسی بتواند همانند فلسفه هگل بیندیشد و بتواند آنها را به انگلیسی برگرداند – اگر به واقع در قالب زبان تجربی که هگل آنرا ” اندیشه ورانه” می نامد، به طور نمونه فلسفی اندیشیدن – اما تا آنروز، برای توضیح اصطلاحات هگلی کوشش هایی باید صورت پذیرد. از این روی، یادداشت های زیر به صورت (الف) نگاه بنیادی هگل و (ب) بعضی از اصطلاحات و ترجمه مشخص به خواننده نا آشنا در خواندن آثار وی کمک می کند. متاسفانه پاره هایی از مقدمه وی تا حدی گنگ و ابهام آمیز است، زیرا بسیاری از موضوعات که در اینجا آورده شده، به طور نمونه چند گزینه اند که آنها را در دسته بندی زیر نشان می دهیم.
الف – فلسفه هگل صورتی از ایدالسیم است. (اصطلاحات غالباً در این کتاب به صورت شکسته نوشته می شوند). از دید وی، چه چیزی در نهایت حقیقت می شود (یا، در اصطلاح شناسی، واقعیت چیست) خودآگاهی روح است. این به مفهوم نفی واقعیتی که ما در دنیای آن زندگی می کنیم یا به مثابه احساس هستی نیست، اما اگرچه اینها واقعی هستند، از سوی دیگر، واقعی نیستند، بلکه ایده اند و این نکته هگل ممکن است به طرح این پارادوکس مربوط شود که گفته شده ایده واقعی تر از حقیقت است. ایده سنتز مفهوم و واقعیت، یا، در هنر، سنتز معنی و سرشت است. این سنتز چیزی است که هگل آنرا ایده می نامد. “موجودیت ایده در قالب احساسمندی همان مثال است، به طور نمونه، زیبایی، خودش حقیقت تلویحی است” (مور: فلسفه هگل، لندن ۱۹۶۵ ص ۱۸۵). یک انسان ناقص عضو، یک انسان واقعی است، اما ناقص عضو است، “جسمیت” مناسب یا “تناسب درست” یا “موجودیتی” از تفهیم یا طبیعت لازم انسان را ندارد و از این جهت “واقعی” نیست. ایده ای که هگل مطرح می کند از “صورت” یا “مثال” افلاطونی اقتباس شده، اما با دید افلاطون، در ترکیب مفهوم و واقعیت، متفاوت است. این تنها “مثال” نیست، زیرا همانگونه هگل خود می گوید، با این که موجودیت ندارد اما چندان هم ناکارآمد نیست.
مطابقت کامل مفهوم و واقعیت، در هیچ جای طبیعت دیده نمی شود یا حتی در هستی انسان، تا انجا که جسم ها یا احساس هایی هستند، هم وجود ندارد. این بدان دلیل است که رابطه بیرونی اشیاء با یکدیگر کاملاً نمی تواند با مفاهیم یا مقولاتی – مانند اندیشه – که تمامی درونیت آنها به هم متصل است – تطابق داشته باشد. این هنگامی است که اندیشه انسان به خودآگاهی برخاسته، همانند روح که در روح و در آفریده های خود در تعارض بین عام و خاص، ذهنیت و عینیت، ایدال و واقعی، الهی و انسانی است [ که در ] پایان به توافق وحدت مشخص دست می یابد. دانش و حقیقت ممکن است – در سطح اگاهی از علم طبیعت – مانند عام و خاص با یکدیگر در تضاد باشند، اما هنگامی که حقیقت نفس روح انسانی شناخته شد، داننده و دانسته شده به گونه ای که با یکدیگر واحد می شوند، اختلاف بین آن دو محدود نمی شود بلکه در یکدیگر ابقا و میانجی یا به توافق می رسند.
ادامه دارد.
.Hegel G. W. F 1988, Aesthetics, Lectures on Fine Art. Translated by: T. M. Knox, Vol., 1. Oxford: Clarendon Press
پانویس
کریستمس سال ۱۹۷۸، دوستم از آلمان مرا به خانه اش در بُن (پایتخت پیشین آلمان) دعوت کرد. از پاریس بلیت قطار را برای رفتن فراهم کردم تا به بُن بروم. هم آن زمان و هم پیشتر از آن، علاقه وافری به آموزش زبان آلمانی داشتم. قطار به مرز آلمان رسید و مسئول کنترل بلیت ها، بلیت افراد را بازرسی می کرد. من به جستجو درکیف و جیب هایمان مشغول پیدا کردن بلیت شدم. بلیتم را پیدا نکردم. به مسئول کنترل گفتم بلتیم گم شده است. او به من گفت: “تو دروغ می گویی”. البته پول بلیت را همانجا پرداختم. آن جمله چنان تاثیری برمن گذاشت تا هرگز دیگر به دنبال آموزش زبان آلمانی نروم.