هتروتوپیا مفهومی است که اولین بار توسط فوکو و در کتاب نظم اشیا منتشر شد و هترو توپیا در لغت به معنای دگر فضا است بر مفاهیمی چون تعلیق و جا به جایی فضایی، زمانی میان دوگانگی هایی مانند خصوصی / عمومی، خانواده / اجتماعی، کار / اوقات فراغت، فرهنگی / مفید تکیه می کند و نمودی از این مفهوم را در فضاهایی مانند کشتی، زندان ها، حمام های ترکی، موزه ها و قبرستان ها و حتی فرش ایرانی بررسی کرده است . از دیدگاه فوکو ما هتروتوپیا ها را به وجود می آوریم تا دگرجای مطلوب خود را بازسازی کنیم و از فضاهایی که برای ما عادت می شوند فاصله بگیریم تا به تجربه های جدیدی بپردازیم که بازنمایی عینی و واقعی دارند (۱).
فوکو شش اصل را تعریف می کند که فضاهای هتروتوبیک را از سایر فضاها تمیز می دهد:
نوشتههای مرتبط
- تمام مانیفیست های فرهنگی و هویتی قابلیت شکل دهی یک هتروتوپیا را به شکل ها، مناسبت ها و رویداد های متفاوت دارند.
- هر هتروتوپیا دارای یک “کارکرد دقیق و مشخص” است که ممکن است در طول زمان تغییر کند (فضاهای هتروتوپیک در صورتی که وارد حالت ماندگار و طلانی مدت شوند به فضاهای پاتولوژیک تبدیل می شوند).
- هتروتوپیا ها اغلب با تکه هایی از زمان و یا پهنه ی هژمونیتیک مرتبط هستند وسیستم های هترو توپیک می توانند گردآورده تکه های مختلف زمانی باشند که کنار هم قرار گرفته اند.
- دگرجاها با قرار دهی جندین فضای متفاوت و ایجاد تفاوت های فضایی در یک زمان واحد قابل شکل گیری هستند.
- چیدمان اصل اساسی در شکل گیری هتروتوپیاست. هویت عنصر اساسی هتروتوپیاست و بی هویتی است که چیدمان و منطق و الگو ندارد.تفاوت های هویتی منجر به تفاوت های ذهنیتی می شود که هترتوپیا بر آن تکیه می کند (۲).
به زعم فوکو این فضاها برخلاف زمان، هنوز کاملاً قداستزدایی نشدند. ممکن است دربرگیرندهی دوگانههای قدسیشدهای همچون عمومی/خصوصی، خانواده/جامعه، کار/فراغت و فرهنگی/ سودمند باشند، حتی اگر ناشناخته مانده باشند. درکتاب «بوطیقای فضا» باشلار را به طور مختصر در مقابل اکتشافات پدیدارشناسان به علاقه اصلی خود یعنی فضای بیرون، میپردازد. این فضای بیرونی که ما در آن زندگی میکنیم، مجموعه روابطی است که با زمان تداخل دارد. فضایی که ما را «از خودمان بیرون میکشد» و «زندگی ما در آنجا تحلیل میرود».
فوکو همچنین بر برخی فضا های ویژه مانند زمان زندان، قبرستان ها، حمام های عمومی، شهربازی، سیرک ها، قطار ها، کشتی ها، هتل ها و بیمارستان ها تأکید میکند. از جمله نمونههای دیگری که او به میان میکشد باید به زمان تعطیلات به عنوان وقفهای در زمان کارِ معمول، یا فستیوالهایی که در زمانهای خاصی از سال زندگی را به جنب و جوش وامیدارند اشاره کرد. این فضاها بهشکل عجیبی با عنوان «هتروکرونیا و دگر زمانها) نیز نامگذاری شدهاند و دارای «گسستگی زمانی»اند و در مکانهای گذرا و زودگذر مانند نمایشگاهها نیز احساس می شوند: «جاهای شگفتانگیز که در حاشیه شهرها که سالی یکی دو بار از غرفهها، بساطها، اشیاء غیرمعمول، معرکهگیران، مار گیران فالگیران و در آن ساکن می شوند و تجربیاتی فراموش نشدنی را خلق می کنند(۳).
«شهر مردگان روی دیگر جامعه زندگان است، نه، شایدم تصویری از خودِ شهر زندگان است، تصویری بیزمان. چرا که مردگان در حال تجربهی لحظهی تغییرند و سنگ قبرشان نشانهای از ماندگاری و استمرار شهرشان است» (۴)
کاربرد رشته ای هتروتوپیا
تحلیل باز و مبهم فوکو از این مفهوم موجب برانگیختن بسیاری از تفسیرها و استفادههای متناقض از آن در رشتههای مختلفی چون جامعهشناسی، جغرافیای انسانی و معماری شد. کاربردهای متنوع از مفهوم هتروتوپیا «نه فقط با یکدیگر متضاد و متناقضاند بلکه همچنین در برخی موارد کاملاً غیرقابل مقایسه هستند» (۱۹۹۸: ۱۴). از میان همه تلاشهایی که برای به کار گرفتن و فهمیدن معنای هتروتوپیا صورت گرفته، پیوندی مداوم میان این مفهوم و فضاهای مقاومت و عصیان برقرار شده است. جالب آنکه این پیوندها اغلب فاقد بحث و فحص مکفی روی این مفهوماند. اما این پیوند مشترک در میان بسیاری از گفتمانهای آکادمیک جا باز کرده است.
»نظریه مدرنیستیِ دورگه یا هیبریدی همچون تحلیل فوکو از فضاهای هتروتوپیک به فضاهای مقاومت و طرد توجه دارد. بهطور مشابه بارت، بوردیو و باختین فرهنگ تودهایِ عامهپسند و کارناوال را به دگرگونیهایی تشبیه میکنند که مخرب و در عین حال از نو حیاتبخشِ گفتمانهای رسمی، اشکال زیباییشناختی والا یا سبک زندگی منحصر به فردِ نخبگان غالب است(۵). »
از مهمترین نظریهپردازان پیرامون مفهوم فضا هتروتوپیک می توان به «جان لاک» اشاره کرد. او حسهای باصره و لامسه را برای ادراک بهتر فضایی پیشنهاد میکند. از دیگر نظریهپرازان میتوان به «هانری لُفِور»و میشل دوسرتو اشاره کرد، لفور فضا را یک محصول اجتماعی میشناسد و بر این باور است که فضا تولید میشود، همچنین دوسرتو فضا را مکانی ساختهشده میداند. نظرات این دو، اقتدار و تسلط ایدئولوژیک فضا را به انتقاد می گیرد. فوکو نظرات لفور را گسترش میدهد و به مفهوم هترتوپیا میپردازد، این مفهوم برای وی دو بخش میشود، برخی از این فضاها ماهیت زمانی بیشتری دارند و برخی دیگر ماهیت مکانی بیشتر. «بل هاکس»با توجه به نظرات فوکو، امکان «عاملیت» را به این فضاها میدهد تا جایی که مینویسد: این فضاها توانایی مقاومت در برابر هویتهای تحمیلشده را دارند. در این عاملیت است که تفاوت هاکس با دیگر نظریهپردازان آشکار میشود، چرا که دیگران اینگونه فضاها را واجد امکان راهگشا برای زندگی شهری میدانند. افراد یک جامعه با ایجاد این گونه فضاها میتوانند تاثیرگذار باشند و حتی با قرارگرفتن در این فضاها و بر مبنای یک تعامل اجتماعی نقش موثری ایفا کنند.
فضاهای هتروپیک در ادبیات، جنبش ها نظریات جنسیتی، گردشگری، طراحی، سینما نقش های موثر و تاثیر گذاری را ایفا می کنند که در ادامه به معرفی و بررسی کاربرد آن ها می پردازیم…
منابع
Johnson P. The geographies of heterotopia. Geography Compass. 2013 Nov;7(11):790-803.
Topinka RJ. Foucault, Borges, heterotopia: Producing knowledge in other spaces. Foucault Studies. 2010 Sep 1:54-70.
Johnson P. Unravelling Foucault’s ‘different spaces’. History of the human sciences. 2006 Nov;19(4):75-90.
Aries E. Interaction patterns and themes of male, female, and mixed groups. Small group behavior. 1976 Feb;7(1):7-18.
۴Werbner P. Who sets the terms of the debate? Heterotopic intellectuals and the clash of discourses. Theory, culture & society. 2000 Feb;17(1):147-56.