برای کاربرد عملی مفهوم هتروتوپیا در حوزه مطالعات شهری و معماری، تلاشهایی از جانب متخصصین در این بستر صورت گرفته است. مهمترین فعالیت در این حوزه، مجموعه مقالاتی تحت عنوان “هتروتوپیا و شهر: فضای عمومی در جامعه پسامدنیت [۱]” است که یه وسیله دهان و دکوتر[۲](۲۰۰۸) گردآوری شده و توسط انتشارات روتلج به چاپ رسیده است. اشاره به فضاهای عمومی شهر به مثابه هتروتوپیا، از مهمترین مقالات این مجموعه است. بسیاری از فضاهای شهری در شهرهای معاصر، رفتار انحرافی(نسبت به هنجارهای جامعه یا حکومت) را در خود جای میدهند. برخلاف آن دسته هتروتوپیاهایی که توسط جامعه سلطه فرموله شده و از بافت شهری منفصل شدهاند، این مکانها از پایین به بالا توسط اجتماعاتی که در سپهر عمومی شناخته شده نیستند شکل گرفتهاند. این گروههای غیررسمی، مکانهای عمومی شناخته شدهای (به عنوان نمونه عبادتگاه، دفتر مرکزی حزب، زمینهای بازی و غیره) و سایتهای مشخص شده در فضای عمومی شهر با استفاده منظم، برای اعمال هویت جمعیشان ندارند. این فضاها به عنوان “هتروتوپیاهای فضای عمومی” تعریف میشوند. درواقع برخلاف هتروتوپیا فیالنفسه، آنها در دامنه فضای عمومی که به روی همه گشوده است زندگی میکنند. میدانیم که فوکو به جدایی فضایی هتروتوپیاها به مثابه روشی برای کنترل رفتار انحرافی که به این ترتیب معکوس شده است اهمیت میدهد. دقیقا به دلیل اینکه آنها با بافت شهر کار میکنند. هتروتوپیاهای فضای عمومی به پخشایش مردم، فعالیتها و ایدهها اجازه میدهند و دارای توانایی برای تاثیرگذاری بر هژمونی هستند (Allweil & Kallus, 2008: 193). این مهم یادآور یکی دیگر از مفاهیم مورد تاکید فوکو، یعنی “مقاومت[۳]” است. از نظر فوکو، قدرت همیشه همراه مقاومت است و مقاومت طبعا جزو ساختاری و بنیادی قدرت است. جایی که قدرت هست، مقاومت هم وجود دارد و در نهایت این مقاومت هیچگاه در موقعیت بیرونی و خارج از قدرت قرار ندارد. بدون مقاومت، بدون کشاکش دو وجه یک بدنه، روابط قدرت هم وجود نخواهد داشت چرا که از طریق مقاومت، روابط قدرت همیشه میتواند تغییر کند. نیروهای مقاومت حتی در روابط فردی به اندازه مباحث دولتی، آشکار هستند و تا زمانی که هر فردی ممکن است قدرت یا مقاومت را انتخاب کند، نتیجه نهایی ارتباط نمیتواند توسط یک حزب یا گروه کنترل شود. لذا در روابط قدرت، امکان مقاومت ضروری است (Taylor, 2001: 24).
حال این سوال که آیا هتروتوپیاهای فضای عمومی می توانند عمل مقاومت را شکل دهند و به عنوان نهادهای تغییر ارائه شوند؟ در این حوزه در خلال مطالعهای دو گروه از مردان در خط ساحلی تلآویو آزموده شده است. در این پژوهش دو سایت مورد مطالعه قرارمیگیرند، منبع مقاومت آنها در آن واحد، سایتی برای تولید فرهنگ مادون (پایین تر از حوزه) سیاسی و روزمره و سایتی برای چانه زنی سیاسی برای تولید و کنترل بر روی فضا است. در این رابطه، مناطق محصور نه تنها نیروهای سیاسی مهم مقاومت را تقویت میکنند، همچنین به عنوان ماشین های تغییر در خلال نظم هژمونیک ظاهر میشوند (Allweil & Kallus, 2008: 194). تحلیل مرکز مطالعات فرهنگی بیرمنگام نیز نشانگر اهمیت و حضور عنصر مقاومت درون فرهنگ عمومی و توده ای است که برای مثال از طریق توسعه خرده فرهنگ های جوانان در مقابل سلطه سنت فرهنگی اصیل متجلی میشود. هرچند در عصر پسامدرن درک این نکته مشکل است که چه چیزی را می توان “مسلط” نامید که فرهنگ بتواند در مقابل آن مقاومت کند (ترنر، ۱۳۸۴: ۲۲۱).
نوشتههای مرتبط
یکی دیگر از متخصصین که در کاربست مفهوم هتروتوپیا در بستر فضای شهری تلاش کرده است، دیوید گراهام شین[۴]، معمار و طراح شهری امریکایی است که تعریفی نوین از طراحی شهری ارائه داده و در کتاب شاخصاش به نام شهرسازی بازترکیب[۵]، نظریهای ارائه میکند که شامل طبقهبندی جدیدی از عناصر ساختاری شهر است. تلاش اصلی وی در راستای ایجاد ارتباط نزدیک بین این نظریه و واقعیت کارکردی شهر است. در این اثر شین به این نکته اشاره میشود که پارادایم طراحی شهری بازترکیب در دههی نخست قرن بیست و یکم مطرح شده است. این پارادایم نمایانگر تغییر در شکل و ساختار ساختمانهای سنتی است و قصد دارد با توسعهی فنون مدلسازی شهری، چارچوبی جامع برای انتظام طراحی شهری که به سرعت در حال رشد است، ارائه دهد. از نظر شین برای مطالعه و مداخله در شهر باید آن را به قطعاتی خرد تبدیل کرد، بدون اینکه سایر قطعات آسیب ببینند. طراحی شهری در هر پروژهای، حتی در طراحی یکی از این قطعات، باید کل شهر و روابط درونی آن را در نظر بگیرد. بر این اساس سه عنصر ساختاری شهری باید مدّ نظر قرار گیرند: پهنهها[۶] ، راستهها[۷]، و هتروتوپیا. از نظر شین، شهر ترکیبی از این سه عنصر است که در جریان ارتباطات کنشگران شهری بهوجود آمده است. برای مثال راسته به مفهوم شبکههای حمل و نقل و ارتباطی است که مجرای عبور افراد و کالا میباشد. پهنه ها نیز نقش نواحی مرکزی برای خدمات رسانی را ایفا میکنند. خیابانهای خرید مرکز شهر و بازارهای حومهی شهر به عنوان راسته عمل میکنند. این مراکز شهری خطی مردم را در یک فضای محوری گرد هم میآورد تا میان آنان ارتباط برقرار کرده و مبادلات تجاری را برقرار سازد، مردم را سرگرم کرده یا در فعالیتهای مذهبی یا جشنها آنها را گرد هم آورند. در حقیقت چیدمان خطی راسته فضای جریان و تجربهی توالی را به ذهن متبادر میکند. راسته ها سیستمهای خطیای هستند که کار دسته بندی زیرعناصر شهری و طبقه بندی آنان را در یک توالی انجام میدهند که میتوانند کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و … باشند. همانطور که شرح داده شده است، انجام چنین پژوهشی توسط شین نمونهای از تجربهی کاربست عملی از مفهومی با بنیان های نظری فلسفی در شناخت شهر و نحوه مداخله در آن است (Shane, 2005).
در مثالی دیگر درمطالعهای در حوزه جوانان و شهر، بستر زندگی شبانه، تحول جوانان و زیرساخت فرهنگی توانسته است با توجه به اصل چهارم هتروتوپیا مورد تحقیق قرار گیرد. شرح تحول جوانان در زمینه فرهنگی جامعه امروز و ارتباط آن با زندگی شبانه در بین فضاهای تفریح شبانه الگویی برای استفاده از مفهوم هتروتوپیا و آمیختگی آن با بستر فرهنگی، در شهر است(Gallen, 2013). مطالعات متاخر در پیوند مفهوم هتروتوپیا و فضای شهری نشان میدهد که شهر پسامدرن تنها یک مدل مجسم از توسعه اقتصادی و اجتماعی جامعه معاصر نیست، بلکه واقعیتی متافیزیکی است، مکانی که در آن هر چیز واقعی و تصور شده به طرقی که ما شروع به درک آن به عنوان مفهوم سازی سیال در بستر دگرزمانی[۸] کرده ایم همواره در هم میآمیزند (Hatz, 2018: 455). اندیشمندان در معنای معنوی مصرف در جوامع شهری فردگرایانهی متاخر برای ساخت مفهوم “خود” و “هویت خود” اتفاق نظر دارند. در این حالت مصرف فضاهای شهری بخشی از ساخت هویت شده است. برخلاف اغلب گفتمان های اخیر در مورد کالایی شدن و خصوصیسازی حوزه عمومی شهرها، مفهوم هتروتوپیای فوکو حداقل یک گام فراتر میرود و معنای ذاتی هتروتوپیاها را برای جامعه شهری و فضامندی آن که ممکن است تبدیل به سرمایه شده باشد یا نه، معین میکند. با مطالعهای که بر روی هتروتوپیاشناسی در شهرهای مختلف (در این مثال، پژوهش بر روی شهر وین اتریش)، شکی نیست که در دیگر بخش های جهان، شهرها و فرمهای شهری با چالشهای متفاوتی روبرو میشوند و به عنوان مبحث آینده برای پژوهشگران شهر، آزمودن مفهوم هتروتوپیای فوکو در محیط های شهری مختلف پیشنهاد میشود. به طور ویژه، رشد علاقهمندی به نظریه چیدمان برای خوانش فرمهای شهری، زمینه امیدوار کنندهای را برای تحقیقات آتی فراهم میکند و به نقاط ارتباطی پربار بین مفهوم هتروتوپیای فوکو و نظریه چیدمان برای فهمی بهتر از شهرهای سیال پسامدرن اشاره میکند (Ibid: 479).
منابع:
- ترنر، تام (۱۳۷۶)، شهر همچون چشمانداز: نگرشی فراتر از فرانوگرایی (پست-پست مدرن) به طراحی و برنامهریزی شهری، ترجمه فرشاد نوریان، تهران: انتشارات شرکت پردازش و برنامهریزی شهری
- Allweil, Yael; Kallus, Rachel (2008), Public space heterotopias: Heterotopias of masculinity along the Tel Aviv shoreline, in Heterotopia and the City -Public Space in a Postcivil Society, edited by Michiel Dehaene, Lieven D, Routledge, pp. 191-202
- Dehane, Michiel, De Cauter, Lieven (2008), Heterotopia and the city: public space in a postcivil society, Routledge.
- Gallan, Ben (2015), Night Lives: Heterotopia, Youth Transitions and Cultural Infrastructure in the Urban Night, Urban Studies Journal, V 52, No 3, Second Edition, pp. 1-16
- Hatz, G. (2018), Foucault’s Concept of Heterotopia as an Èpistemé for Reading the Post-Modern City: The Viennese Example. Current Urban Studies, 6, pp. 455-482.
- Shane, D. (2005), Recombinant Urbanism: Conceptual Modeling in Architecture: Urban Design and City Theory, New York: Wiley Publisher.
- Taylor, Dianna (2001), Michel Foucault Key Concepts, London & NewYork: Routledge.
[۱] Heterotopia and the city: public space in a postcivil society
[۲] Dehaene & De cauter
[۳] Resistance
[۴] David Graham Shane
[۵] Recombinant Urbanism: Conceptual Modeling in Architecture, Urban Design and City Theory
[۶] Enclaves
[۷] Armatures
[۸] Heterochronial