انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نقد و معرفی کتاب کار و فراغت ایرانیان

 

 

قاضی مردادی، ۱۳۸۶، کار و فراغت ایرانیان، تهران: انتشارات اختران، ۲۰۰ صفحه

 

کتاب کار و فراغت ایرانیان کتابی است از حسن قاضی مرادی، این کتاب برای اولین بار در سال۱۳۸۶ توسط نشر اختران به چاپ رسیده است. بعد ها نیز در سال ۱۳۹۱ توسط انتشارات کتاب آمه در ۲۰۰ صفحه با تغیراتی، مجدد به چاپ رسیده است. در این کتاب نویسنده به بررسی عوامل موثر در نحوه کار و فراغت ایرانیان و شیوه انجام آن پرداخته است.

 

زحمت و سرگرمی خواهی

کتاب کار و فراغت ایرانیان از دو فصل تشکیل شده است. در ابتدا به اختصار به بیان محتوای هر کدام از این بخش ها پرداخته و سپس با دید انتقادی به این کتاب نگاهی خواهیم انداخت.

حسن قاضی مرادی در فصل اول این کتاب به ارائه تعریف هایی از کار و فراعت می پردازد. و در همین راستا تفاوتی بین مفاهیم کار و زحمت ، فراغت و سرگرمی خواهی قائل می شد. به تعبیر نویسنده این کتاب تمایز اصلی کار و زحمت در میزان خلاقیت موجود در هر کدام از مفاهیم خلاصه می شود. به گونه ای که کار، فعالیت تولیدی اعم از تولید اندیشه، خدمات و کالا است که در پی آن خلاقیت و نوآوری وجود دارد. در حالی که زحمت صرفا به منظور بر طرف کردن نیاز های معیشتی انسان، انجام می شود و از پایین ترین میزان خلاقیت و نوآوری برخوردار است. همچنین در تمایز فراغت و سرگرمی نویسنده در صفحه ۲۵ این کتاب می نویسد:

اگر بیگانه شدگی از کار برای ما ایرانیان در زحمت و اشتغال بروز می یابد، بیگانه شدگی زمان فراغت برای ما سرگرمی خواهی است. فراغت در سرگرمی خواهی بیگانه می شود؛ یعنی که غایتی و معنایی ندارد جز آسودگی و آرامش خیال، جز بی خیالی؛ انفعال تام.

در فصل دوم، که بیشتر حجم این کتاب به آن ختصاص داده شده است. نویسنده به بیان عوامل موثر بر فقدان اشتیاق به کار در ایرانیان می پردازد و نتیجه می گیرد که این امر موجب تبدیل شدن کار به زحمت شده است که همچنین در نتیجه آن فراغت برای ایرانیان به فرهنگ سرگرمی خواهی تبدیل شده است. در بحث عوامل اقتصادی موثر در عدم اشتیاق ایرانیان به کار نویسنده به بررسی ریشه های ساختاری آن در طول  تاریخی پرداخته و هر کدام از انواع معیشت ایرانیان از گذشته تا حال را در این امر موثر دانسته است از جمله؛زندگی ایلی، زندگی روستایی، زندگی شهری و اقتصاد رانتی. وی معتقد است که این انواع مختلف گذران زندگی اقتصادی موجب شده است که ایرانیان در مجموع نتوانند به انباشت سرمایه و انجام کار تولیدی بپردازند. همچنین در مجموع عوامل سیاسی نویسنده به مواردی چون حکومت استبدادی، ناامنی، وابستگی اقتصادی مردم به حکومت اشاره کرده است. که مجموع این عوامل موجب می شود که دسترنج ایرانیان همواره چه توسط حکومت داخلی و چه توسط دشمنان بیگانه در معرض چپاول باشد. هویت نیافتن با کار، قدرت و ثروت به مثابه ارزش، شخصی کردن کار و مهاجرت نیروی کار از جمله مواردی است که در حوزه عوامل اجتماعی نویسنده به بیان آن ها می پردازد. حسن قاضی مرادی سپس با توضیح مفصلی در حوزه عوامل حقوقی موثر بر عدم اشتیاق ایرانیان به کار کردن، تنها به مورد حق برخورداری از کار اشاره می کند. همچینن با استفاده از فرهنگ مکتوب ایرانی اعم از شعر و حکایت به بررسی  عوامل فرهنگی از جمله نگرش تقدیگرایانه، فرهنگ صوفیانه و عارفانه و ضعف اخلاق کار می پردازند. در انتها نیز در حوزه عوامل روان شناختی به تنبلی، آزمندی و سازگاری با ناامیدی را مطرح می کند.

به طور کلی نگاه حاکم در این بخش از کتاب ناشی از  نگاه پژوهش محورانه و اجتماعی به تاریخ است که نویسنده سعی می کند با ارائه تحلیل ها و مستنداتی از  مدل های مختلف حکومت در ایران و سبک زندگی ایرانیان به بیان ساختار تاریخی ای  بپردازد که از گذشته تا به امروز  همچنان بر فرهنگ و نگرش ایرانیان حاکم است و آنان را با چالش های جدی در حوزه کار به معنای تولیدی آن مواجه کرده است تا جایی که شاخص بهروری کار در نزد ایرانیان رقمی بسیار پایین تر از شاخص جهانی را نشان می دهد.

در بخش دوم از  فصل دوم این کتاب،  نویسنده به بیگانگی فراغت و فرهنگ سرگرمی خواهی می پردازد در توضیح این مفاهیم به ذکر بخشی از این کتاب بسنده می کنم، در صفحه این کتاب آمده است:

سرگرمی خواهی، عمدتا، گریز منفعلانه ی ما از انزجار و رنج زحمت و اشتعال است.

وی در ادامه غفلت، هدف بودن سرگرمی و انفعالی بودن را به عنوان ویژگی های فرهنگ سرگرمی خواهی بیان می کند. هرچند معتقد است این فرهنگ کاکرد های محدودی از جمله تقویت سازگار طلبی را در نیز در خود دارد. وی سپس از تلویزیون به عنوانی یکی از ابزار های گسترش دهنده فرهنگ سرگرمی خواهی اشاره می کند و در صفحه ۱۷۸ می نویسد:

در لمیدن جلوی تلویزیون، انسان ها با ندیدن تمایزات شخصی شان به نحو حیرت انگیزی با یکدیگر یکسان می شوند. تلویزیون قدرتمندترین وسیله برای ساختن انسان توده واری است که بی هیچ مقاومتی متابعت می کند. تلویزیون را باید “رسانه ای توده وارد” و نه “رسانه ای همگانی” خواند. فرد سرگرمی خواه، چون جلوی تلویزیون می نشیند، اگر از پییش تقاضایی هم داشته باشد هر آن چیزی را که به او عرضه شود مصرف می کند. او به این که “چه” می بیند و “چرا” می بیند چندان کاری ندارد؛ مساله او “تداوم” تماشا است. چرا که تلوزیون، در اصل، فرهنگی فاقد پرسش، فاقد “چرا” می گسترد.

در بخش انتهایی این نوشته به ذکر چند نکته انتقادی پیرامون این کتاب می پردازم. در بخش اول از فصل دوم این کتاب، در جایی که نویسنده به ذکر سیر تاریخی کار در ایران می پردازد. او برای گذاره هایی که مطرح می کند، به سفرنامه های نوشته شده توسط غربیان در سفرهایشان به ایران، استناد می کند. حتی در مقدمه کتاب با اشاره به این موضوع، دلیل آن را توجه بیشتر بیگانگان به موضوعاتی از جمله کار و فراعت می داند. اما با کمی تامل  و با رجوع به متن می توان فهمید این امر ناشی از غلبه نگاه شرق شناسانه نویسنده است. همان نگاه شرق شناسانه ای که ادوارد سعید در کتاب معروف خود به بررسی ابعاد ان می پردازد. شرقی که همیشه به عنوان دیگری غرب مطرح شده است به نحوی که استعمار همیشه سعی داشته است با قدرت روایتی که از طریق رسانه های مکتوب و غیر مکتوب در اختیار دارد از طرق مختلف جلوی شکل گیری روایت های برخواسته از فرهنگ های دیگر را بگیرد و صرفا روایت خود را به عنوان تنها روایت موجود بر همگان عرضه کند. در ادامه این بحث می توان  نقد دوم را به این کتاب وارد کرد و تمام ایرادات وارده به فرهنگ ایرانیان از جمله تنبلی و انفعال و … را از دید برساختگرایی مورد تردید قرار داد و تمامی این مولفه های هویتی نسبت داده شده به ایرانیان را ناشی از یک برساخت تاریخی دانست و نه یک واقعیت تاریخی و این درست مانند همان نقدی است که به کتاب هایی چون ما ایرانیان دکتر مقصود فراستخواه و ما چگونه ما شدیم دکتر صادق زیبا کلام وارد شده است.