انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مهندسی: از تکنوکراسی تا انسان‌مداری

 

در میان عناوین دانشگاهی،دو عنوان یا دو مدرک دکتری و مهندسی تاکنون بیشترین خواهان و طالب را داشته وچگالی حول این دو قطبِ عالمِ امکان وعقربهِ حرکت و تغییرطبقاتی،بنا به شرایط درهر زمان کم و زیاد شده اما محو  و کم اثر نشده است. سرِجاذبه ومغناطیس این قطب های منزلتی(در میان انواع مدارج دانشگاهی) چیست؟ بعلاوه اگر ازعنوان دکتری ونقش مهمش در نظام آموزش عالی بگذریم، مهندسی هم طرفداران بیشتر دارد وهم(درقیاس با سایر رشته ها و مشاغل)از مواهب بیشتر برخوردار و هم تاثیرات  عینی، گسترده و عمیق تری درسایر زیر نظام ها،نهادها، اقتصاد و اجتماع کشور دارد. پس مهندس و مهندسی و تفکر مهندسیِ حاصل از این تربیت و جهت گیری آموزشی واستخدامی ودرنهایت قرارگیری مهندسان درپایگان های طبقاتی،اجرایی و مدیریتی را در کل جامعه باید یک موضوع و مسئله اجتماعی تلقی کرد و در باره آن بیشتر اندیشید.

در طول تاریخ بشری ودر زندگی انسانها همانگونه که دو جامعه شناس شهیر یعنی کارل مارکس و ماکس وبرگفته اند،نخست و مهمتر از همه  تملک ثروت و دارایی و سپس قدرت و زورمندی ودرنهایت منزلت و اعتبار بیشترین نقش را درتغییرجهت طبقاتی و هویتی داشته است. در جایی که دسترسی به منابع ثروت و قدرت برای همگان و کم مایگانِ دنیاجو فراهم نباشد ورود به قشربندی و جایگاه های جدید با کسب شیوه و سبک زندگی متفاوت و تغییر جایگاه و منزلت اجتماعی و معنوی مهمترین ابزار برای ابراز وجود و کسب هویت و زندگی به شمار می رود. بعبارتی دیگر برای این تازه واردان،حرکت در مسیر اجتماعی(سواری بر منزلت)سهلتر از مسیر پر سنگلاخ و بعضا سرابی و کویریِ سیاسی و اقتصادی(سریر ثروت و قدرت) است.لذا افراد تغییر قشربندی را با هدف مسیر اجتماعی و منزلتی اغاز می کنند تا بعدا به دو عنصر ثروت و قدرت هم برسند(عکسِ مسیر حرکت ثروتمندان،که با تبدیل سرمایه اقتصادی به سیاسی و منزلتی، ایجاد هویت و معنا می کنند).

در میدان منزلتی برای تازه واردان،به جز سبک زندگی بعضا پرهزینه،کسب عناوین و ارائه تمایش و تصویری ازجایگاه پر زر و زور، خود بهترین راه ابراز هویت است.عناوین به منزله بلیط ورود به باشگاه اصناف و اقران ودر نهایت ایجادپیوندها و سرمایه اندوزی ها و تقسیم مواهب و امتیازات مریوطه برای آینده است که عموما با ساختن یا تنیدن یک ایدئولوژی مبتنی بر خون،نژاد،تبار،عقیده(درگذشته) ویا درامروز علم و تخصص و.. خود را مستحکم ودربرابر نقد و اعتراض رویین تن می سازد.اینگونه بود که درگذشته عناوین شاهزادگی و دوکی و… نیز خرید و فروش می شدند.لذاعنوان،لقب ،مدارج و مدارک وجوایز اگر در صنف و با هنجارهای درون گروهی خود معنا نیابند می توانند چون پول به عامل تغییر سریع پایگاه طبقانی بدل و بصورت ابزاری خرید و فروش شوند(مثل اغواو تهییج های سیاسی با عناوین مضاعف دکتر مهندس،فروش مدارک تحصیلی و علمی و.. .).

عامل دیگر قدرتمندی و جاذبه قطب مهندسی به جز عنصر منزلت بخش، را نه فقط در ایران بل درجهان باید پدیده تکنولوژی و نقش و ماهیت آن درعصر مدرن و دنیای جدید دانست.از وقتی تخنه یا تکنولوژی بقول هایدگر بنای وجودی و اصلی خود را که همان آفرینش(پوئسیس) بود ترک کرد و روبه جاده تعرض به طبیعت وجهان نهاد، دنیا هم دنیایی دیگر شد. تولد دنیای جدیدو مدرن را برخی  مقارن با موتور بخارجیمزوات و انقلاب صنعتی موتوری دانستند که بعدها به سرعنوان مهندس یعنی اینجینیر Engineer تبدیل شد(البته ریشه این کلمه را گاه به ingenium لاتین به معنای باهوش،نوآور و طراح هم منتسب می کنند). قبل ازگشتل(۱) جدید(هایدگر) وظهور پارادایم های نوین تسلط بر طبیعت بجای متابعت از کیهان شناسی الهیاتی (و قبل از نزول اجلال انسان به مرکز جهان)، بشری که مقهور طبیعت بود با تخنه یا تکنولوژی درکنار هنربه جلو می رفت و به آفرینش دست می زد،قنات و قصر و قوری می ساخت تا درمجاورت طبیعت قضای حاجات کند و درنهایت با کار ومعماری بندگی خویش را در معابدی چون اهرام و قصرهای اکروپلیس و تخت جمشید و.. نثار خدایان مختلف می کرد.این گشتل مدرن و تسخیرو تسلط بر طبیعت بود که انسان را به قطب عالم و حیوان بدل کرد وتاحدزیادی مهندس(هندسه دان/محاسب) را بجای معمار(آبادگر وترکیبگر هنر وریاضی و عمران) گذاشت. هرچند موتورها و ماشین های نظامی واژه مهندسی را وارد علوم مهندسی کردند،اما این تغییر رویکرد تکنولوژیکی که با مامای انقلاب صنعتی ظهور کرد باعث تکثیر وبسط مهندسان و علوم مهندسی ای شد که باید خادم و طراح و محاسب و کاربردی کننده علم ودر نهایت تکنولوژی می بودند(۲).بدین ترتیب با هر میزان تاکید بر تکنولوژی، نظام تکنوکراتیک یا فن سالار(اعتقاد و اطمینان به حل عموم مسایل با کمک  و ضربه شست تکنولوژی و تکنولوژیست ها) نیز بیشتر تقویت شد. مهندسِ مدرن ماموریت یافت تا دانش ،اطلاعات و ریاضی ، محاسبه و تحلیل اطلاعات را برای طراحی و  توسعه راه حل هایی جهت مسایل علمی ،اجتماعی و تجاری(از خلال مواد، سیستم ها،ساختارها و سازه ها و بالحاظ کردن محدودیت های عملی، حقوقی،ایمنی و هزینه ای)ارائه و بکار بندد.در نتیجه۴ رشته اصلی مهندسی شیمی، عمران،،برق و مکانیک قوام و دوام یافتند و از کنارشان رشته های ترکیبی دیگری منشعب شدند. به عبارتی ساده تر نخست مهندسی عمران و ساختمان درکنار معماری کهن عرض اندام کرد و آنگاه در عصر انقلاب صنعتی مهندسان شیمی و( خواهرخوانده اش) مکانیک مجال پویش بیشتر یافتند و با ورود به عصر الکترونیک مهندسی برق بر سریر سلسله پادشاهیِ مهندسی نشست تا انکه انقلاب دیجیتالِ آنها دنیارا دگرگون کرد و بر آن مخمر چندرشتگی و جهانیت و چهل تکگی زد که خود نوید دهنده پایان تک رشته ای ها و تعدد و تکثر و بینا رشتگی و نیز مهندسیِ نوین بود(از مهندسی هوافضا و محیط زیست تا مهندسی پزشکی ، مکاترونیک و…).اینگونه بود که علوم مهندسی با مگاپروجکت ها و ابرسازه هایی خیره کننده در عصرجدید( از ایستگاههای فضایی ،ایرباس وسوپر کامپیوترها گرفته تاسازه و پل های مطول،معلق ومطبق دریایی، زمینی ، هوایی و…)دنیا را به تسخیر دراورند و و پیشران تکنولوژی ها وکسب وکار و سرمایه شدند تا جایی که حکومت ها بیشترین سرمایه گذاری آموزشی و اقتصادی خود را هم صرف این علوم کردند.

امروزه واژه رایج وموردعلاقه اکثر تکنوکرات های جهانSTEM است که مخفف علوم، تکنولوژی، مهندسی و وریاضی و در خود اسباب بزرگی وتکنوکراسی مدرن را گرداورده است.این محدوده یا حوزه های علمی اکنون در کنار هم در نهایت خادم تکنولوژی و توسعه صنعتی و اخیر مالی و تجاری در  سرمایه داری واکثر کشورهای متروپل وغربی است و بیشترین برنامه و سیاست ها را برای جذب افراد بویژه از کشورهای جهان سوم در انها اماده و در نظر میگیرند.بدیهی است جذابیت مهندسی علاوه بر نظام سرمایه و کاپیتالیسم که جز ماهیت تاریخی وکلیدی این نظام جهانی برای بسط و پویش درونی  و جهانی است را باید در بعدی دیگری هم دانست.سویه ای که همان کمک و یاری و وجهه مثبت و مردمگرایانه  مهندسی در رفع دردها و آلام ومصایب بشری ونیازهای اوست.جنبه ای که مسلما در تقدم و اولویت یافتن رفع نیاز برامیال سیری ناپذیری سرمایه و مصرف تیره روزانه،بایدبیشتر موردتوجه قرارگیرد.

در کشور ما هم بسان دنیا و تاحدی، قدیمی ترین و مطرح ترین رشته مهندسی همان عمران و ساخت و ساز بوده است.شناخته شده ترین مهندسان و تجلی توان تکنیکی ما در گذشته در شهر و سازه و ابنیه بروز یافته است(مسجد، رصد خانه، ستاره شناسی و زیج وشهرسازی). ریشه یابی و روند شکل گیری  واژه مهندس نیز سررشته کار را به عمران و بنا وابنیه سازی می رساند.مهندس یا هندسه دان و محاسبه گر با استفاده از فنون ریاضی وشم طراحی و شهود معماری در کار ابنیه و جاده و شهر و ساختمان بوده و هست.ورود علم مهندسی به سبک غربی همزمان با ورود نظام آموزشی و دانشگاهی در دوره قاجار با مدرسه دارالفنون و در دوره پهلوی با تاسیس دانشگاه تهران همراه است.در واقع نافذترین و گسترده ترین تاثیر را در جامعه ما ،نخست این نوع مهندسی داشته است.با این حال و علی رغم انکه چهره های بزرگ و در سطح ملی و جهانی ثبت شده زیادی از سایر حوزه ها نداریم اما تاثیر و نام و رسم مهندسان زیادی در حوزه اجتماع سیاست و اقتصاد ایران به چشم می خورد که به عنوان یا به تخصص از جرگه مهندسان بوده اند.بعبارتی تاثیراین افراد درجامعه ،سیاستگذاری،هدایت و مدیریت نهادها و امور بسیار بیشتر از اثرگذاری در  صنف و دانش و توسعه حرفه ای  انها بوده است.

هرچند اندیشیدن و عمل به مسایل کلان و جامعه ای حق و لازمه همه افراد و امری مشارکتی ونیازمند نقد و بررسی  دموکراتیک  است، اما بدیهی است که خاستگاه حرفه ای و تخصصی مهندسان بدلیل استعداد و خاص گزینیِ رشته ای از نهادهای آموزشی  بیشتر از بقیه خواهد بود.نکته مهم نه حضور و مشارکت این صنف به مانند سایر صنوف در سیاستگذاری و مدیریت کشور بلکه ورود تفکر مهندسی در این حوزه است.حوزه مسایل کلان، ملی و مدیریتی کشور حوزه ساده و یکدست و تخصصی تکینی نیست که با یک تخصص و انهم مهندسی حل و فصل و حلاجی و نهایی شود. تفکری که عموما با مشخصه«جزئی نگری درعین  سیستماتیک بینی» و «مینیاتورگری و مدل سازی در عین کارخانه داری» و«شبیه سازی ذهنی ومدل سازانه و اجرایی کردن ارادی و آمرانه» و «نگاه مستغنی وتاحدی تحقیرآمیز به سایر علوم و حوزه ها» به فعل درامده و متجلی شده است.

ماهیت مسایل اجتماعی،اداری،سازمانی،کلان وامورسیاستگذاری،برنامه ریزی ومدیریت چیزی فراتر ازنگاه فرموله شده بررسی مشکل،طراحی مفهومی و تفضیلی و سپس اجرایی کردن یک مدل منظم ذهنی و پایلوت در سطح نهادها و اجتماعات انسانی بسان یک کارخانه و واحد تولیدی است.ویژگی این مسایل برخلاف فرایندهای تولیدی و طبیعی نه ساده و تابع اصول علمیِ از قبل مشخص، بلکه پیچیده ،چند وجهی ،چند عاملی و مستلزم نگاه جامع،یکپارچه وچندمنظوره است زیرا برامده از کنشگران انسانیِ آگاه و دارای اراده ای است که در زمینه های مختلف با خرد وعقل ونیز عواطف و احساسات متفاوت و پیش بینی ناپذیر اما تاحدی مدیریت پذیر عمل می کنند. از اینرو تجربه نشان داده برنامه ها و سیاست هایی که بر پایه تفکرساده مهندسی و به صرف نگاه  حسابگرانه مهندسان طراحی و اجرا شده اند اثرات جانبی وبعضا تبعات جبران ناپذیری درجامعه داشته اند.از برنامه های توسعه، رشد اقتصادی و فقرزدایی و حفاظت محیط زیست گرفته تا سیاستگذاری های اقتصادی نئولیبرال، سدسازی افراطی، رفع کم آبی، ترافیک و ساخت و سازشهری و… عموما سعی شده با این نگاه حل و فصل شوند اما نتیجه چندان مطلوب نبوده است.نمونه عینی آنها اجرای برخی پروژهای عظیم سرمایه ای وبرهم زننده محیط و فضا مانند ساخت انواع پل و جاده،شهرک سازی های مختلف،منوریل،پاساژ، راهن آهن و.. درنقاط مختلف کشور ماست که به صرف توجیهات صرف مهندسانه ودرپس منفعت نگری بعضا ناموجه گروه های ذی نفع، مشاوران ،پیمانکاران و مهندسان توجیه و اجرا شده اند و امروز مورد نقد جدی جامعه و عموم و اظهر من الشمسند. این ناکارامدی و بعضا کژکاردکردیِ حلول و بروز تفکر مهندسی را باید در ذیل پارادایم بزرگتری دانست که بدان تکنوکراسی یا فن سالاری گفته اند.ابعاد رویکرد فن سالارانه که خودبنیاد و مکفی دانستن تکنولوژی برای حل اماده و قابل بسته بندی و نرم افزاری عمده مسایل-همراه بانوعی ایدیولوژی تقدیس علم و غیر قابل نقد-است را می توان از مدیریت نهادها و سازمان ها تا خط مقدم عملیات و تولید طیف بندی کرد.تفکر مهندسی در میانه این طیف(پیوستار مدیریت وبرنامه ریزی تا اجرا وعملیات) قرار دارد. بعبارتی مهندسان ،طراح و مشکل گشای سیستم ها وخطوط تولیدی و عملیاتی هستند که بعضا در مسیر شغلی و ارتقایی خود بواسطه اثرات سریع و مشکل گشایانه و هوش و استعداد قابل توجه تا سطوح مدیریتی نیز پیشرفت می کنند. لیکن کارامدی در تولید یا طراحی سیستم ها و فرایندهاو محصولات مادی ضرورتا به منزله کارامدی در مدیریت و برنامه ریزی سیستم های اجتماعی و انسانی نیست.از اینروست که برای ممانعت از اثرات جانبی یا پیش بینی نشده بر نقد عمومی و دموکراتیک کلیه تصمیات و سازه ها، محصولات و فرایندهای مهندسی ساز و تکنولوژیک درکشورهای پیشرفته تاکیدو اصرار می شود. به لحاظ عینی و مشهود پل ها ونیرو گاه ها وجاده و تونل ها وسازه های سرمایه بر یامخاطره ساز مشهودترین و پرهزینه ترین طرح هایی هستند که این نگاه انتقادی را می طلبند(به  آثار اولریش بک رجوع شود ).

تجربه تاریخی نیز حاکی از آن است که علوم مهندسی، تنها و بدون کمک و تلفیق و تحلیل سایر علوم و از جمله علوم انسانی امکان ارائه راه حل های تقریبا جامع و پایدارو کم عارضه برای جوامع را ندارد.بعنوان مثال در قدیمی ترین و پرنفوذ ترین مهندسی کشور یعنی عمران و شهرسازی و علی رغم وجود  دانش و تجربه قابل توجه در این مهندسی درکشور و سابقه تاریخی آن (اولین رشته مهندسی به سبک مدرن) الگوی شهر سازی و معماری  که بستر و مامن زندگی و پویش روزمره  همه ماست  مورد نقد و شکوه بسیار زیاد قرار گرفته است. اما  شهرسازانی که رویکرد متکثر و چند رشته ای به این مهندسی داشته اند نام و آثار نیک و برجسته تری از خود برجای گذاشته اند. در اینجا می توان به چند نمونه اثرگذار و درس آموز  اشاره کرد.یک نمونه ،شهرسازی مدرن و قابل تامل جیمز ویلسون  انگلیسی(۱۸۸۷-۱۹۶۵) معمار شرکت نفت ایران و انگلیس و طراح شرکت شهر آبادان  است که با تجارب اندوخته در هند و نیز عراق بخش های عمده شهر  جدید و مدرن  ابادان رادر کویر و برهوت طراحی و توسط شرکت مذکور به اجرا دراورده است. منطقه بوارده  وی حاصل تلفیق معماری غربی با باغ شهر ایرانی است ونگرش و الگوی بکارگیری شده در آن گاه در تعارض  یا متمایز از الگوی جدایی گزینی استعماری آن عصر برینانیا  قلمداد شده است(کرینسون۱۹۹۷:۳۵۲).

آندره گدارفرانسوی(۱۸۸۱-۱۹۶۵) دیگر معماری است که در سال ۱۹۲۹ و اوایل دولت پهلوی (۱۳۰۷)در استخدام دولت ایران و بعنوان مهندس و معمار وزارت معارف درامد و در معماری و ساخت و ساز وساماندهی  اداره باستانشناسی وهنر ایران نقش افرینی کرد. طراحی نقشه و اجرای بنای دانشگاه تهران ،کتابخانه ملی(خیابان سی تیر فعلی)وآرامگاه حافظ (اکبری،۱۳۹۱) صرفا سه اثر مهم و مشهور حاصل مدیریت و دانش معماری و هنر و نبوغ اودر فرهنگ و موزه داری و معماری ایران در طی ۳۲ سال کار بهمراه همسرش در ایران و انتشار کتب و مقالاتی در باره فرهنگ و هنر ایران  بوده است.

حسین لرزاده(۱۲۸۵-۱۳۸۳)مشهور به حسین بن محمدمعمار با عمری یک قرنی، سازنده وگاه معمار ابنیه بسیاری از عصر قاجار و پهلوی تا پس از انقلاب  درکشور،چهره سوم این رشته است. وی که در شیوه سنتی وغیر اکادمیک تلمذ و پرورش معمارانه یافته بود سازنده آثار متعددی است که مشهورترین آنها سردر بانک شاهی(تجارت کنونی)،  اجرای آرامگاه فردوسی،گنبدکاخ مرمر، مسجد سپهسالارو اعظم قم و مساجد  متعدد ودریافت نشان های متعدد فردوسی، همایونی و فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی بوده است. نقش این معمار که در طراحی و اجرای حدود ۸۰۰ مسجد نقش داشته و فاقد تحصیلات اکادمیک و بیشتر مکتب خانه ای و تجربی بوده به حدی است که اورا اخرین بازمانده وحافظ سنت و معماری قاجاری و احیاگر سنت و تلفیق فنون و عناصر ایرانی آن (مانند شمسه،مقرنس ،کاسه سازی و…)درآثارعمرانی و  ایجاد زبان مشترک فرهنگی با گذشته و سنت، در معماری دانسته اند(مفید،۱۳۹۴) .

سه نمونه فوق نمونه هایی هستند که  تاحد قابل توجهی  با ایجاد زبان ونگاه هنری و انسانی و فرا رفتن از مهندسیِ صرف و یکه توانسته اند از خود آثار ماندگار و باقی الصالحات و نقش نیک و ماندگار در تاریخ و فرهنگ و ذهن ما بسازند و خود را فراتر از تکنوکراسی و تکنولوژی سیال و زودگذر برده و قابل تامل و جاودانه کنند.و این مهم و ماندگار جز درسایه  فهم وفاصله گیری از تفکر تکنوکراتیک و استمداد از هنر ،آفرینش و نگاه انسانی،معنوی،چند جانبه،چندرشته ای و جامع الاطراف وتلفیق و نوآوری در سنت و میراث کهن نبوده است. چیزی که نگاه صرف مهندسانه با رویکرد جدید، تاسی مفرط  به مگاپروژه ها و طرح های مدروز یاصرف «بزرگترین و جدیدترین»مناسبتی ندارد.درغیر اینصورت،این تفکر هم علیرغم گذشت چند قرن همانگونه که مولانا قرن ها پیش در وصف«خرده کاری های علم هندسه»گفته بود در وضعیت هستی شناسانه محتوم به قاروره گیری طبیب گونه و ماندن در«علم بنای آخور وعمادِ بود گاو واشتر» هرعصر خواهدبود.

  • گشتل(در لفظ به معنای قفس و استخوان بندی) به مثابه چارچوب معرفتی- هنجاریِ صورتبندی کنندهِ نگاه ما در  دوران جدید به جهان  از سوی هایدگر، طرح افکنده شده است. بعبارتی نحوه انکشاف بشر جدید  از هستی و عالم.
  • شاید بتوان چرخه کلیه مهندسی هارا اینگونه فرموله(مهندسی!)کرد: «قوانین/اصول طبیعی-داده-ارزیابی-مفهوم سازی- سناریوها-مدل طراحی-اجرا- پشتیبانی – ودر نهایت توسعه/بهبود مجدد»

 

منابع

مفید حسین(۱۳۹۴)،معمار ایرانی: به بهانه یازدهمین سال درگذشت حسین لرزاده،روزنامه ایران۲۶/۶/۱۳۹۴

اکبری،مهسا(۱۳۹۱)،پرونده آندره گدار،در سایت انسان شناسی و فرهنگ ۱۵/۱۲/۱۳۹۱

Crinson, Mark(1997),Abadan: planning and architecture under the Anglo-Iranian Oil Company, Planning Perspectives, 12 (1997) 341–۳۵۹.