انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

عکس فوری (۲۴۵): کالبدی سرد، پیتزایی گرم: درگذشت میخائیل گورباچف

میخائیل گورباچف (۱۹۳۱-۲۰۲۲)، آخرین رهبر حزب کمونیست شوروی پیشین (۱۹۸۵-۱۹۹۰) و آخرین رئیس جمهور این کشور (۱۹۹۰-۱۹۹۱) روز گذشته ۳۰ اوت (۸ شهریور ۱۴۰۱) در ۹۱ سالگی درگذشت.

شخصیت او و به ویژه موقعیتی که در چند سال آخر امپراتوری شوروی بر دوش داشت، چنان اهمیتی دارد که باید به صورتی گسترده به آن پرداخت و این کاری است که در مقاله‌ای طولانی خواهیم کرد. اما نمی‌توان از کنار این خبر بی‌تفاوت گذشت و به کلیشه‌ ای که مطبوعات غرب در این روزها بر اساس مصلحت خود ساخته‌اند، یعنی: «مردی که غرب دوستش داشت و روس‌ها از او منتفر بودند»، کفایت کرد.

اگر از چند خبر و گفتگویی که پس از تجاوز روسیه به اوکراین از وی پخش شد، بگذریم، یکی از آخرین بارهایی که چهره‌ هنوز مهربان و نه چندان تخریب شده او بر پرده تلویزیون‌ها و شبکه‌های اجتماعی پخش شد، در یک آگهی در سال ۱۹۹۷ بود که برای مغازه‌های زنجیره‌ای معروف «پیتزا هات» ساخته بودند. در آگهی، گورباچف را می‌بینیم که با دختر بچه‌ای، که به ظاهر نوه‌اش می‌آید، وارد یک پیتزایی می‌شود و وقتی مردم او را می‌شاسند، بحثی بر سر یک میز در می‌گیرد که در آن، نسل جدید را در مقابل نسل قدیم می بینیم: جوان‌ها می‌گویند: به برکت او آزادی داریم و قدیمی‌ها می‌گویند: بله به برکت او بدبختی و بی‌ثباتی و خواری داریم. و سرانجام یکی از شرکت‌کنندگان در بحث می‌گوید: بهر‌حال به برکت او «پیتزا هات» داریم و همه بلند می‌شوند و با قطعه‌ای پیتزا در دستشان برایش «زنده باد» می‌گویند.

در میان تیترهای این روزها نیز بسیار به آن اشاره شده که وی کسی بود که سرمایه‌داری، پیتزا هات، مک دونالد، لویی ویتون و البته… آزادی را برای شوروی پیشین به ارمغان آورد. اما واقعیت آن است که بیست سال پس از سقوط ِ یکی از دو ابر قدرت بزرگ جهان، جاسوس پیشین کا. گ. ب. و رئیس بزرگترین مافیای این کشور، دیکتاتوری مادام العمر خود را بر این کشور حاکم کرده، به کشوری بیگناه تجاوز و هزاران هزار انسان غیر‌نظامی را با خونسردی هر روز می‌کشد و آن کشور را با خاک یکسان کرده، میلیونها نفر را آواره و عملا روسیه را از لحاظ شرایط اقتصادی به پیش از سقوط این کشور و بدترین دوره‌های هرج و مرج آن در ده سال نخست پس از سقوط کشانده، بی‌آنکه چشم‌انداز روشنی برای خروج از «بن بست پوتین» وجود داشته باشد.

واقعیت آن است که خروج از یک نظام دیکتاتوری و پیش‌تر از آن یک رژیم استعماری، کاری بسیار سخت‌تر و خطرناک‌تر از ورود به آن‌ها است. نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی و مهاتما گاندی در هند، پیش از این‌، با موفقیتی نسبی این کار را کرده بودند. و این‌ها مثال‌های درخشانی هستند. همانگونه که مثال‌های خروج از دیکتاتوری در کشورهای اروپای شرقی پیشین، در آمریکای لاتین نظامیان، یونان سرهنگ‌ها، اسپانیای فرانکو و پرتغال سالازار، کمابیش موفق بودند. اما نباید تخریب گسترده شمال آفریقا، آفریقای سیاه و خاور‌میانه .آمریکای مرکزی را در فرایندهای مشابه از یاد ببریم. و این ادعا که از یک «پیروزی» در شوروی در خروجش از توتالیتاریسم روبرو بوده‌ایم، با وضعیتی که این کشور اکنون دارد و چشم‌انداز تیره رو در رویش سخنی گزاف بیش نیست. هم از این روست که گورباچف هرچند اهمیتی شاید بیش از گاندی و ماندلا داشته است، اما هرگز نمی‌توان تاثیر مثبتی بر تاریخ را همانند آن مثال‌ها در مورد او جُست.

بی‌شک پرهیز گورباچف از خشونت، مقاومتش در برابر کودتایی که بهر حال شکست می‌خورد و عدم تمایل به چسبیدن به قدرت و بازسازی دیکتاتوری، نکات مثبتی در پرونده اوست، اما مدیریت کردن خروج یک ابر قدرت جهانی از دیکتاتوری، آن هم پس از هفتاد سال، وزنه‌ای بسیار بزرگتر از توان او بود. بیلان تاریخ درباره گورباچف، بی‌‌تردید نمی‌تواند منفی باشد، اما چندان مثبت نیز نیست. هم از این رو، شاید ما نیز ناچار باشیم، قطعه‌ای پیتزا بلند کنیم و بگوییم: زنده باد گورباچف، ولو آنکه مدتهاست «پیتزا هات»، «مک دونالد» و بزرگترین مارک‌های جهان این کشور ویران، فاسد و دیکتاتورزده با آینده تیره و در آستانه فروپاشی را ترک کرده‌اند.

(آگهی را می توانید در یوتیوب در زیر یا در آدرس آن ببینید: https://www.youtube.com/watch?v=fgm14D1jHUw )