دیوید مدوکس برگردان: آذر جوادزاده
تاب آوری[۱] واژهی دههی حاضر است، همانطور که پایداری[۲] در دهههای گذشته بود. بدون شک، دیدگاه ما از نوع و کیفیت شهرهایی که ما به عنوان جامعهی شهرسازان میخواهیم بسازیم، به تکامل خود ادامه خواهد داد و انگیزهای برای اهداف توصیفی جدید خواهد بود. مطمئنا ما هنوز اشتیاق خود را برای شهرهای پایدار از دست ندادهایم، با توجه به اینکه میتوانیم از پس ِ جاپای زیستبومشناختی[۳] برآییم. حتی اگر تمرکز ما بر تابآوری باشد، پس از آنچه که به نظر می رسد شبیه ضربههای طبل بیوقفهای است از بلایای طبیعی که در سراسر جهان میکوبد. جستجوی واژهها این سوال را مطرح میکند: شهرهایی که میخواهیم در آینده ایجاد کنیم کدامند؟ ماهیت آنها چیست؟ شهرهایی که می خواهیم در آن زندگی کنیم کدامند؟ مطمئنا این شهرها پایدار هستند، زیرا ما میخواهیم شهرهایمان مصرف و منابع را متعادل کنند تا بتوانند در آینده دوام بیاورند. مطمئنا آنها تابآور هستند، بنابراین شهرهای ما پس از طوفان ۱۰۰ ساله آینده، که اکنون هر چند سال یک بار سر میرسد، هنوز وجود دارند. و با این حال… همانطور که ما این چشم انداز را میسازیم، میدانیم که شهرها نیز باید قابل زندگی باشند. در واقع، ما باید زیستپذیری را به عنوان سومین پایه ضروری برای حمایت از شهرهای رویاهایمان ببینیم: تابآور + پایدار + قابل زیست[۴].
نوشتههای مرتبط
اما باید امیدوار باشیم که عدالت همچنان سرآمد همهی واژهها است. زیرا در حالی که تابآوری کلمه دهه است، ما برای مدت طولانیتری فقط با شهرهای عادل دستوپنجه نرم کردهایم. به این معنی که تا حد زیادی کوتاه آمدهایم.
به این ترتیب، این تخیل به پایه چهارم نیاز دارد. اینها شهرهای رویاهای ما هستند: تاب آور، پایدار، زیست پذیر، عادل[۵]. بیایید تصور کنیم.
ما میتوانیم شهرهای پایدار را تصور کنیم – شهرهایی که میتوانند در انرژی، غذا و تعادل اکولوژیک ایستادگی کنند – با این وجود، از نظر اجتماعی یا زیرساختی، در برابر شوکها و آشفتگیهای بزرگ شکننده هستند. یعنی تابآور نیستند. البته چنین شهرهایی واقعا پایدار هم نیستند – زیرا در درازمدت تحت تأثیر آشفتگیهای بزرگی قرار خواهند گرفت – اما عدم پایداری آنها به دلایلی فراتر از تعاریف معمول سیستمهای انرژی و مواد غذایی است. میتوانیم شهرهای تابآور را تصور کنیم – بهویژه شهرهایی که از طریق زیرساختهای نه چندان مناسب، خارقالعاده و گرانقیمت ساخته شدهاند – که از نظر مصرف انرژی، امنیت غذایی، اقتصاد یا سایر منابع پایدار نیستند.
ما می توانیم شهرهای قابل زندگی را تصور کنیم که نه تاب آور هستند و نه پایدار.
و تصور شهرهای تابآور و پایدار که قابل زندگی و واقعا پایدار نیستند، آسان است.
ساده تر از همه این است که شهرهای ناعادل را تصور کنیم، زیرا آنها در پیرامون ما وجود دارند. حل یا حتی درک ماهیت بیعدالتی آنها در سیستمهای اقتصادی و دولتی ما دشوار است، اما به راحتی قابل مشاهده است.
نکته این است که ما باید مناطق شهری خود را بر اساس چشم اندازی از آینده بسازیم که شهرهای تاب آور + پایدار + قابل زندگی + عادل را ایجاد کند. هیچ یک از اینها به تنهایی برای شهرهای رویایی ما در آینده کافی نیست. با این حال، ما اغلب این چهار عنصر را در مسیرهای مستقل دنبال میکنیم، از طریق سازمانهای دولتی جداگانه، سازمانهای غیردولتی و سازمانهای اجتماعی که به یک مسیر اختصاص داده شدهاند. البته، بسیاری از شهرهای جهان واقعا منابع لازم برای پیشرفت در هیچ یک از این چهار عنصر را ندارند.
تشبیه[۶]
یک مشکل کلیدی برای ما در همه این مفاهیم این است که آنها به زیبایی در قلمرو استعاره و تشبیه وجود دارند. آنها در استعاره پاسخ مقبول می دهند. همه میتوانند موافق باشند که «تاب آوری» چیز خوبی است. چه کسی آن را نمیخواهد؟ دستت را بلند کن. من اینطور فکر میکردم.
اما یک تعریف عملیاتی حقیقتا یک انتخاب دشوار است. فروکاستن واژهای مانند تاب آوری – یا پایداری، یا زیستپذیری یا عدالت – از قلمرو استعاره دشوار است زیرا به سرعت مشخص میشود که چیزی جز انتخاب دشوار نیست. انتخابهایی که برنده و بازنده را مشخص میکند. ما باید در مورد انتخابهای مربوط به تاب آوری یا پایداری یا زیستپذیری یا عدالت، و توازنی که مابین آنها دلالت میکند، توجیه باشیم. به عنوان جامعه شهرسازان، ما باید در مورد این توازن ها و پیامدهای آنها صریح باشیم. من فکر میکنم اغلب ما گفتگوهای آزاد و منصفانهای در مورد این مسائل نداریم، زیرا نمیخواهیم در مورد این توازن بدانیم، شاید نه به این دلیل که به بازنده ها اهمیت میدهیم، بلکه به این دلیل که برندگان جهان چیزهای زیادی برای انجام دادن دارند. از دستدادن به توسعهدهندگانی فکر کنید که فضای سبز را – اغلب به برکت دولت – بدون توجه به مسائل پایداری یا تسهیلات برای افراد کمتر ثروتمند مصرف میکنند. یا کشورهایی که وسواس رشد و مصرف دارند، تغییرات اقلیمی را هدایت می کنند که ممکن است جوامع را در سراسر جهان نابود کند، جوامعی که مسئولیت کمی در قبال تغییرات آب و هوایی دارند.
فضای سبز
اکثر افراد در محافل دور و بر من ادعاهای محکم در مورد ارزش حیاتی طبیعت و اکوسیستم دارند. تصور می شود که طبیعت مزایای کلیدی برای تاب آوری، مثلا کمک های فنی برای مدیریت طوفان ِ آب فراهم می کند. طبیعت – و راه های استفادهی ما از آن – پایه اصلی پایداری است. طبیعت، هوا و آب را تمیز میکند. غذا را فراهم میکند. طبیعت زیبایی و آرامش را برای مردم فراهم میکند. همه اینها به این معناست که طبیعت و “فضای سبز” فواید بسیار زیاد و متنوعی را برای جوامع، شهرها و مردم آنها فراهم میکند.
آیا ما معتقدیم که این مزایا واقعی هستند؟ صحت دارند؟ درست است. اگر ما به این مزایا اعتقاد داریم، پس چه کسی باید به آنها دسترسی داشته باشد؟ همه. آیا همه به این مزایا دسترسی دارند؟ نه. در کیپ تاون به همان اندازه که در لس آنجلس یا منچستر صادق است.
اگر مزایای فضای سبز درست باشد – به معنای وسیع طبیعت و در رویکرد ما به محیط زیست ساخته شده – پس واضح است که مسائل فضای سبز و طبیعت نیز از مسائل عدالت هستند و نقش کلیدی و اساسی برای طبیعت در قلمرو مفهوم شهرهای عادل ایفا مینماید.
آژانس حفاظت از محیط زیست ایالات متحده[۷] مدتهاست که تعریفی از عدالت زیستمحیطی دارد. در نظر دارد به طور خاص به این واقعیت بپردازد که “بد”های زیست محیطی – زباله ها، زباله سوزها، میراث آلودگی صنعتی و مانند آن – به طور نامتناسب در محله های فقیرتر قرار گرفتهاند. این واقعیتی است که ناشی از دلایل متعددی است: سهوی، اقتصادی، سیاسی و گاهی اوقات بدبینانهتر. این هم تعریف آژانس حفاظت از محیط زیست (EPA)است. عدالت زیست محیطی محقق خواهد شد:
…. زمانی که همه از یک درجه محافظت در برابر خطرات زیست محیطی و بهداشتی و دسترسی برابر به
فرآیند تصمیم گیری برای داشتن محیطی سالم برای زندگی، یادگیری و کار برخوردار باشند.
در مورد محدودیتهای این تعریف بسیار نوشتهاند، اگرچه برای من بسیار محکم و پیشرو است، بهویژه بخشی که درباره تصمیمسازی است. اما فاقد این ایده است که همه همچنین مستحق دسترسی برابر و منصفانه به «کالاهای» محیط زیستی و خدماتی هستند که ارائه میکنند: غذای سالم، تاب آوری در برابر طوفانها، آب و هوای پاک، پارکها، زیبایی. بنابراین بهبود در تعریف، یک مانیفست کامل تر از این باور، این است که عدالت زیست محیطی محقق می شود:
…….هنگامی که همه از درجه یکسانی از محافظت قوی در برابر خطرات زیست محیطی و بهداشتی برخوردار باشند، دسترسی سطح بالا به تمام خدمات و مزایای مختلفی که طبیعت می تواند ارائه دهد،
و دسترسی برابر به فرآیندهای تصمیم سازی هم برای برای داشتن محیطی سالم
که باید زندگی کرد، یاد گرفت و کار کرد، و هم موفق شد.
اگرچه برخی از شهرهای جهان در تحقق این رویا بهتر از سایرین هستند، احتمالا هیچکدام به طور کامل به آن دست نمی یابند، اگرچه بیشتر ایده آن را میپذیرند. اکثرا حتی نزدیک هم نمیشوند.
به عنوان مثال، بحران فضای باز در بسیاری از شهرهای جهان وجود دارد. شهر من، نیویورک، سرانه حدود ۴ متر مربع فضای باز را به شکل پارک و میدان ارائه میدهد. اگرچه توزیع این فضای باز کاملا عادلانه نیست (و برخی از پارکها در محلههای فقیرتر کیفیت پایینتری دارند)، نیویورک باید به دلیل یک هدف صریح (طرح بلندمدت پایداری نیویورک) که میگوید هر نیویورکی باید در ده دقیقه پیادهروی از یک پارک زندگی کند. ما حدود ۸۵ درصد از راه رسیدن به این هدف را طی کردهایم. این نوعی ویژگی است که میتواند سهم فضای سبز در زیستپذیری را از سطح تشبیه و به ارزیابی و اقدام روی زمین کاهش دهد.
بسیاری از شهرهای جهان وضعیت چندان خوبی ندارند. اگرچه نیویورک شهری نسبتا متراکم است، بمبئی در مقایسه با نیویورک ۱ درصد از فضای باز برای هر نفر دارد. منافع عمومی شهر بمبئی توسط روابط احمقانه و مبهم بین دولت و توسعهدهندگان مختل شده است.
نه اینکه ایالات متحده چیزهای زیادی برای لافزدن داشته باشد. واشنگتن پست گزارش داد که در واشنگتن دی سی یک همبستگی قوی بین سایبان درخت و درآمد متوسط وجود دارد – افراد ثروتمندتر از درختان بهره مند میشوند. در لس آنجلس، مناطق تحت تسلط لاتین تبارها یا آمریکاییهای آفریقایی تبار به طور چشمگیری دسترسی کمتری به پارکها دارند (که با هکتار پارک به ازای هر ۱۰۰۰ کودک اندازه گیری میشود) نسبت به مناطق تحت سلطه سفیدپوستان. در سطح شهرستان تنها ۳۶ درصد از لس آنجلس دسترسی نزدیک به پارک دارند.
اینها الگوهایی در سرتاسر جهان هستند: وقتی فضاها و خدمات اکوسیستمی باز وجود دارد، به نفع افراد ثروتمندتر یا ذینفوذ تر است. این امر باید در هر شهری که ما آن را عادل بنامیم، تغییر کند.
ارزش ها
همانطور که در یک کوه یا یک طوفان، رعد و برق است، فروکاستن شکوه قاصدک بیفایده است.
چارلز بورچفیلد[۸] به خاطر مناظر آبرنگی که در نزدیکی خانهاش در بوفالو نقاشی شده، افسانهای شده است. او همچنین یک روزنامهنگار بزرگ بود و در طول زندگی خود بیش از ۱۰۰۰۰ صفحه در فصول گوناگون دستساخته نوشت. در ۵ مه ۱۹۶۳، او نقل قول بالا را نوشت.
و بنابراین انکار آنها، هم به دلیل زیبایی و هم به دلیل پیچیدگی، دشوار است. چگونه می توانید آنها را توصیف و ارزیابی کنید؟ آنها را برای کسی که ندیده است شرح دهید؟ شما در نهایت دچار حیرت می شوید و می گویید که آنها «زیبا»، یا «با شکوه» یا فقط «شگفت انگیز» هستند. اما همه ما – به عنوان دانشمندان، تصمیمسازان، شهروندان مشارکتکننده – معمولا باید چنین چیزهایی را درک، توصیف و کمی کنیم و سپس نتایج را به روشهایی که ناامیدکننده و مبهم نیستند – به نوعی خاص و نه فقط استعاری، در میان بگذاریم. یعنی باید یک مورد بسیار پیچیده را به روشی ساده، به ضرورت توصیف کنیم و مهمتر از همه مابین موارد مفید با هم ارتباط برقرار کنیم.
ما باید با آنچه که برایش ارزش قائل هستیم تلاش و ممارست کنیم و شهرهایمان را بر اساس آن بسازیم.
کلماتی مانند بداهه و تخیل و شهود می توانند در زمینه شهرسازی و سیاست گذاری ناخوشایند به نظر برسند. با این حال اینها همان تواناییهایی هستند که ما به آنها نیاز داریم تا بتوانیم گذشته و فراتر از جزئیات گذشته را ببینیم – این هدف اینجاست، آن فرآیند آنجاست – برای اینکه خلق کنیم و بفهمیم یک چیز عظیم و با شکوه چگونه کار میکند و چگونه ممکن است تغییر کند.
دیدگاه کلمه مهم دیگری است – معنایی از آنچه که در چشم اندازی ایجاد می کنید و برایش ارزش قائل هستید. گلهای قاصدک در تصویر بورچفیلد چقدر به ما نزدیک هستند. او برای آنها ارزش قائل است. آسمان هم آنجاست شما باید الگوها و دیدگاه را ببینید و نه تنها جزئیات را – ضربان قلب را حس کنید و نه فقط موقعیت قلب در قفسه سینه.
چگونه یک چیز پیچیده چند بعدی مانند یک کوه را “میپذیرید”؟ یا پارک؟ یا باغ اجتماعی؟ یا یک شهر؟ یا عدالت؟ به یقین با یک تخیل شروع می شود.
این عمل است که از ما میطلبد که به طور خاص تصور کنیم شهر عادل چگونه به نظر میرسد. من فکر می کنم چیزی شبیه به تعریف اصلاح شده EPA است که در بالا ارائه کردم. ما از قبل می دانیم که این شهر عادل چه شکلی به نظر نمی رسد. احتمالا فقط باید در شهر خودتان دست به کار شوید. (اگر شهر شما این مشکل را حل کرده است عذر میخواهم. راه حل خود را از تمام پشت بام ها و جعبه های صابون فریاد بزنید. جهان باید بداند.)
ما به تخیل نیاز داریم تا رویاپردازی کنیم که شهر عادل چگونه به نظر می رسد، و اگر اراده کنید، ماهیت آن را تعیین کنید. و پس از آن ما به شجاعت نیاز داریم تا آن را در زمین پیاده کنیم، با ایجاد طرحهای شهری واقعی که به صراحت عدالت را مورد توجه قرار میدهد، که عدالت را در عمل دقیق، در قانون و مقررات و عمل واقعی، تصور میکنیم، مثل تعریف EPA، در جزئیات، و در تمام شهرهای جهان.
گفتن این حرف نیاز به حس امید دارد. با توجه به راه درازی که در پیش داریم تا به شهرهایی عادل برسیم، به مفهوم سرسبزی یا هر معنای دیگر، ما باید امیدوار باشیم.
ایده پایانی از بوز هولینگ[۹]
یکی از کلیدها [تاب آوری] را شاید بتوان به بهترین نحو با کلمه «امید» دریافت کرد.
اگرچه بوز هولینگ ابداعکنندهی اصلی مفهوم تاب آوری بوم شناختی[۱۰] بود، در اینجا او از کلمهای استفاده کرد که اساسا یک مفهوم انسانی است. امید داشتن به چه معناست؟ در ابتداییترین حالت، میل و اعتقاد به امکان یک نتیجه خوب است.
بنابراین، این دیدگاه من از شهر عادل است. سبز است. این مملو از فواید طبیعی است که برای همه قابل دسترسی است. تاب آور، پایدار، زیست پذیر و عادل است. شهری است که دید روشن و مستدلی از معنای این کلمات دارد. به عدالت و جایگاه طبیعت در شهر عمل می کند. این امید را دارد که باور داشته باشد که می توان به این چیزها دست یافت و شجاعت و ایمان دارد که آنها را زنده کند.
منبع
MADDOX, DAVID, 2015, Cities in Imagination, THE JUST CITY ESSAYS, VOL.1
[۱] Resilience
[۲] Sustainability
[۳] Ecological Footprint
[۴] Livable
[۵] Just
[۶] Metaphor
[۷] Environmental Protection Agency (EPA)
[۸] Charles Burchfield (1893-1967)
[۹] Buzz Holling
[۱۰] Ecological Resilience