انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شهادت گونه‌ای از مرگ؛ خوانشی نو از شهادت (۲)

در بخش یک این نوشتار به این مسأله اشاره کردیم که تمایز‌گذاری‌های معنادارِ مرگ و شهادت و تنظیم‌شدنِ یک فرهنگ حولِ این دو مفهوم بیش از رویدادهایِ تاریخیِ ایران متأثر از پارادایم‌های کربلا بوده است و این مسأله، یعنی تنظیم شدنِ یک فرهنگ حول محورِ شهادت، در فرهنگِ ایران معاصر، به وضوح در گورستان‌های پس از جنگ و قطعه‌های مختص به شهدا، نه تنها به دیدۀ من بلکه به دیدۀ بسیاری از ذهنیت‌های فرهنگیِ حاضر در این قطعات، بازنمایی شده است و خودش را از دیگر قطعه‌های گورستان متمایز می‌کند.
سوال اصلی من اینگونه مطرح شد که عناصر بصریِ قطعۀ شهدا در بهشت‌زهرای تهران چه ویژگی‌هایی دارند که در تعامل با جامعه، این دو مفهوم و قدسانیّت آن‌ها را بازنمایی می‌کنند و از دیگر مفاهیم مرتبط با مرگ متمایز می‌سازند.
به نظر می‌رسید که باید برای پاسخ به مسأله‌ی اصلیِ این پژوهش گورستانِ بهشت‌زهرای تهران و به‌طورِ خاص قطعه‌ی شهدا را در قیاس با قطعاتِ عمومی مورد مطالعه قرار بگیرد. یعنی ویژگی‌های تاریخی اعم از سازوکارِ شکل‌گیری قطعه‌ی مورد نظر، رخدادها و رفتارها که شامل آیین‌ها، مناسک و رفتارهایی که از سوی جامعه، هم مردم و هم دولت، در این شرایطِ اجتماعی صورت می‌گیرد مطالعه ‌شود. همچنین عناصرِ بصری، نشانه‌های تصویری، نشانه‌های نوشتاریِ سنگِ قبور، عناصرِ تزئینی، حجله‌های ساخته شده بر بالای قبور، نوعِ پوشش کُنشگران برای مطالعه‌ی من در این پژوهش از اهمیّت برخوردار بوده‌ و بررسی شده‌اند.
در این پژوهش تأکیدم بر عناصر بصری بود. امّا نه به این منزله که این پژوهش صرفاً متکی بر روشِ نشانه‌شناسیِ فرهنگی باشد. بلکه برای فهمِ عناصرِ بصری موجود در قطعه‌ی شهدا در جهتِ یافتنِ تمایز میان مفاهیمِ ذکر شده باید کُنش‌های کنشگرانِ حاضر در قطعه‌ و منطقِ شکل‌گیری روابطِ کُنشگرانِ حاضر در آنجا را نیز با تکنیک‌های مردم‌نگاری (مصاحبه، مشاهده، عکسبرداری) مورد مطالعه قرار می‌دادم. درواقع من در این مطالعه‌ی میدانی گورستانِ بهشت‌زهرا و بالاخص قطعه‌ی شهدا و مناسک مرتبط با شهدا را به مثابه‌ی یک شرایطِ اجتماعی در نظرگرفته‌ام. شرایط اجتماعیِ این مطالعه یعنی افرادی که در این قطعات حضور دارند، به کُنش متقابل با یکدیگر مشغول‌اند و در محلِ خاصی قرار گرفته‌اند که شاملِ اشیاء مختلفی همچون قبورِ شهدا، حجله، نشانه‌‌های تصویری و نوشتاری و دیگر عناصرِ تزئینی، همچون بناهای یادبود، است.
باید به این مسأله نیز توجه کنیم که در این شرایط اجتماعی من با چندین زمینه‌ی فرهنگی مواجه بوده‌ام. «[…] زمینۀ فرهنگی اطلاعاتِ مشترک بین دو یا چند نفر است که جنبه‌ای از تجربیاتِ آنها را مشخص می‌کند» (اسپردلی و مک‌کوردی، ۱۳۹۰, ص: ۵۱-۵۰). به بیانی واضح‌تر زمینه‌ی فرهنگی تعاریف و برداشت‌های خودِ افرادِ درونِ فرهنگ از شرایطِ اجتماعیِ مورد نظر است. در نتیجه در این پژوهش، در شرایطِ اجتماعی‌ای که در بالا نیز، به صورت موجز، توضیح داده‌ شد* متمرکز شده‌ام و به بررسی زمینه‌های فرهنگیِ حاضر، در شرایطِ اجتماعی ذکر شده، که در تعامل با یکدیگر و در شرایطِ اجتماعی مشترک دو مفهومِ شهید و شهادت را برمی‌سازند و قدسانیّت را بازنمایی و آنها را از مفاهیمِ مردن و مرده متمایز می‌کنند پرداخته‌ام. روش این پژوهش مردم‌نگارانه بوده است. به عبارتی این پژوهش به صورت کیفی انجام شده است.
پژوهشِ کیفی نوعی از پژوهش است که باید در صدد تولیدِ یافته‌هایی باشد که با توسلِ به عملیات آماری یا سایرِ روش‌های شمارشی انجام نگیرد و موضوع آن می‌تواند شامل «زندگی اشخاص، تجربه‌های زندگی، رفتارها، هیجان‌ها، احساس‌ها، و نیز کارهای سازمانی، جنبش‌های اجتماعی، پدیده‌های اجتماعی و تعاملاتِ میان ملت‌ها باشد […] در سخن از تحلیل کیفی، ما به کمّی‌کردن داده‌های کیفی نظر نداریم. بلکه مقصودمان تفسیر است. این تفسیر به‌منظور کشف مفاهیم و رابطه‌ها در داده‌های خام، و سازمان‌دادن آن‌ها در قالب یک طرح توضیحیِ نظری انجام می‌شود […]» (استراوس و کربین، ۱۳۹۴: ۳۳-۳۲ ).
از آنجایی که من برای فهمِ مفاهیمِ شهید و شهادت از عناصرِ بصریِ حاضر در قطعه‌ی شهدا و کنشِ جامعه با این شرایط اجتماعی استفاده می‌کنم و به عبارتی تجربه‌ی افرادِ حاضر در این قطعات است که این معانی را می‌سازد، در نتیجه روشِ کیفی می‌تواند در این پژوهش به کشفِ عرصه‌هایی از این کنشِ متقابل که ما، ایرانی‌های دورانِ معاصر، از گذشته بسته به تجربیاتِ فردی و اجتماعی‌مان می‌دانیم و یا می‌خواهیم که معنای امروزه‌ی آن را بدانیم کمک می‌کند. بنابراین برای فهمِ چنین موضوعی من، به عنوان یک پژوهشگر، نیاز دانستم پژوهشی را که در راستای دغدغه و پرسشِ اصلی‌ام انتخاب کرده بودم و نتایج آن را در اینجا به نوشتار درآورده‌ام با انتخابِ صحیح‌تری از یک نوعِ پژوهش با عنوان پژوهش مردم‌نگارانه‌ی فرهنگی پیش ببرم. به چه معنا مردم‌نگارانه و به چه معنا فرهنگی؟
باید در نظر داشت که «[…] مردم‌نگاری صرفاً یک توصیف عینی مردم و رفتار آنها از دیدگاه خود محققِ مشاهده‌گر نیست. بلکه تلاشی است نظم‌یافته برای کشف معرفتی که گروهی از مردم آموخته‌اند و طبق آن رفتارشان را سازمان می‌دهند […]» (اسپردلی و همکاران، ۱۳۹۰، ص: ۲۸). فرهنگ نیز پیش‌تر از اینها تعریفی کل‌نگر داشت**. به زعمِ پژوهشگران پیشین فرهنگ یک کلمه‌ی پیچیده و شامل باورها، هنر، اخلاقیات، قانون، رسوم، و هر گونه قابلیتی است که افراد به عنوان عضوی از جامعه کسب می‌کنند (همان: ۵۰). امّا باید در نظر داشت که این نوع تعاریف تنها برای جوامعِ کوچک که اشتراکاتِ زیادی دارند دارای ارزش است. امّا امروزه در جوامع پیچیده پژوهش‌گرانِ جدید معتقدند که اگر به جای یک نگرشِ کُل‌گرا مطالعاتِ خود را صرفِ چند زمینه‌ی فرهنگی (cultural scene) کنند مطالعاتِ مردم‌نگاریِ پربارتری خواهند داشت (همان). برهمین اساس یکی از راه‌های مطالعه‌ی فرهنگ، آن‌هم در جوامع پیچیده، یافتن یک شرایط اجتماعی (Social situations) است. این شرایط شامل افراد، کنشِ متقابل آن‌ها، محل یا جا و اشیاء می‌شود. همانگونه که در بیان مسأله هم اشاره شد من در این پژوهش نیز با بیشمار زمینه‌ی فرهنگی و یک شرایطِ اجتماعی واحد مواجه شده‌ام و به مشاهده و مطالعه‌ی این زمینه‌های فرهنگی و شرایط اجتماعی‌مان که همان قطعه‌ی شهدای بهشت‌زهرا در تهران است پرداخته‌ام. پس با این توصیفات مهم است که تفاوتِ میان زمینه‌ی فرهنگی و شرایط اجتماعی را برای مخاطبانم روشن کنم تا از آن‌ها به اشتباه استفاده نشود و درک مخاطب را در خواندنِ این پژوهش سهل‌تر و خواناتر کند.
زمینه‌ی فرهنگی «معرفتی است که عمل‌کننده‌ها در شرایط اجتماعی از آن‌ها استفاده می‌کنند، و شرایط اجتماعی محلِ فیزیکی، حوادث، اشیاء و افرادی است که توسط محقق، قابل مشاهده‌اند» (همان: ۵۶). از آنجایی که فرصتِ زمانی برای چنین پژوهشی، در راستای انجامِ پایان‌نامه‌ی دوران کارشناسی‌ارشد، و شناخت زمینه‌های فرهنگی‌مان محدود و کوتاه است، برای درک این شرایط اجتماعی من می‌بایست بخشی از مطالعاتِ میدانی‌ام را، با توجه به محدودیت‌هایم، به داده‌های اطلاع‌رسان‌هایم و صحتِ آن‌ها تکیه می‌کردم. بر همین اساس بهترین روش‌ها شامل مشارکت‌کردن، مشاهده‌کردن و مصاحبه‌کردن بود. داده‌رسان‌های من جدای ذهنیت‌های فرهنگی‌ای که به صورتِ جد پایه ثابتِ این شرایطِ اجتماعی بودند مسئولانِ فرهنگی (مسئول خانه‌ی شهدا، معاونتِ فرهنگی سازمان بهشت‌زهرا و عکاس و فیلمبردار این واحد) و حتّی خود مدیرعامل سازمان بود که از بازماندگان و سرداران سپاه در دوران جنگ به شمار می‌رود و تجربه‌ی زیسته‌ی او با این مفاهیم، چه شهید و شهادت و چه مردن و مرده، بسیار برای من و تحلیل‌هایم ارزشمند بود. از سوی دیگر در یک شرایط اجتماعی نه تنها مردم کنش دارند بلکه با یکدیگر نیز در ارتباط‌اند. پس ثبتِ گفت‌وشنودهای افراد در حالت طبیعی می‌توانست بسیار به من در این مقطع از مطالعات کمک کند. با توجه به مباحثِ بیان شده، مخاطبانِ من در این پژوهش با مفاهیمی مواجه می‌شوند که مهم‌ترینِ آن‌ها زمینه‌ی فرهنگی و شرایط اجتماعی خواهد بود.
این پژوهش با مطالعه‌ی تاریخِ اجتماعی سیاسی ایران در دوران معاصر و با روشِ مردم‌نگاریِ فرهنگی در جوامع پیچیده که از دو مفهومِ ذکر شده در بالا استفاده می‌کند، بیشتر از مصاحبه، مشاهده و بخصوص مشاهده‌ی مشارکتی در شرایطِ اجتماعی‌مان یعنی قطعه‌ی شهدای بهشت‌زهرای تهران، به دنبال درکِ مفاهیم شهید و شهادت بوده است. همچنین استفاده از فیلم و عکس نیز از منابعِ استفاده شده در این پژوهش هستند که با استفاده از آرشیوِ خودِ سازمان بهشت‌زهرا و آنچه که من در زمانِ انجامِ پژوهش فرصت ثبتِ برخی تصاویر را داشته‌ام صورت گرفته است. قطعه‌های شهدا یا بهتر است به شیوه‌ی نام‌گذاریِ خود سازمان بگوییم گلزار شهدا از یک محدوده‌ی وسیع و نسبتاً متراکم تشکیل شده است که در میانِ این قطعه‌ها قبورِ شهدای دوران انقلاب ۱۳۵۷ هم نیز به چشم می‌خورند. من در مواجهه با این حجمِ وسیع از گورستان سعی کرده‌ام که بیشترِ تمرکزم را برای ثبتِ عناصرِ بصری بر روی یکی از قطعه‌ها بگذارم و از دیگر قطعه‌ها برای مشاهده و ثبتِ آیین‌ها، مناسک و برنامه‌های همگانی و دو سویه از سوی سازمان و مردم استفاده کنم. بر این اساس قطعه‌ی ۲۷ را از آن نظر که از دست‌خوردگی و تغییرات این سه دهه بیشتر در امان بوده است برای تحلیل عناصر بصریِ حاضر در شرایطِ اجتماعی‌ام انتخاب کردم. بیشترین روزهایی که این قطعه مورد مطالعه‌ی مردم‌نگارانه قرار گرفته بنابر عرف مذهبی و اجتماعی روزهای پایانی هفته بوده است. امّا برخی ایام هفته به صورت اتفاقی و هچنین رویدادهای تاریخی‌ـ‌مذهبی‌ نیز در بستر مطالعاتیِ من قرار گرفت.

* در بخش‌های بعدی به صورت مفصل و دقیقی شرایط اجتماعیِ این پژوهش را توصیف خواهم کرد.
** برای مطالعه‌ی بیشتر رجوع کنید به تایلور؛ فرهنگِ بدوی