انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سرگشتگی یک شهر

نگاهی به رمان زمین سوخته
احمد محمود، ۱۳۹۴، زمین سوخته، تهران: انتشارات معین، ۳۳۶ صفحه
زمین سوخته نام رمانی از احمد محمود است که به روایت زیست مردم شهرهای جنوب ایران در ماه های ابتدایی جنگ ایران و عراق می‌پردازد.

چگونه آغاز شد؟
داستان این کتاب از روزهای نخست جنگ آغاز می شود؛ از شایعات و واقعیت های وقوع جنگ پیرامون جنگ ایران و عراق، از اخبار جسته و گریخته ای که از منابع مختلف به گوش مردم اهواز می رسد. به موازات جدی شدن سایه ی جنگ بر فراز شهر اهواز است که دسته دسته ساکنین این شهر ترجیح می دهند برای حفظ جان خود شهر را ترک کرده و به شهرهای اطراف مهاجرت کنند. خانواده شخصیت اصلی داستان نیز شهر را ترک می کنند و او به همراه سه برادر خود در شهر باقی می ماند. برادر کوچک او محسن به جبهه های جنگ می رود تا از شهر دفاع کند، خالد برادر دیگر در بمباران بیمارستان به شهادت می رسد، در همین جا است که تجربه زیسته ی نویسنده در کتاب خود را نشان می دهد؛ با توجه به این که او نیز برادر خود را در جنگ از دست داده است صحنه شهادت خالد را بسیار غم بار توصیف می کند.
شاهد برادر دیگر که در هنگام مرگ خالد در کنار او حضور دارد، پس از وقوع شهادت برادر، تعادل روانی خود را از دست می دهد و به سایر اعضای خانواده در خارج از شهر اهواز می پیوندد. زین پس راوی داستان، باقی می ماند و اتفاقات محله ای با نیمی از جمعیت ساکنین آن در شرایط عادی که حالا درگیر جنگ شده است.
به طور کلی تمام شخصیت های اصلی نام برده شده در بالا و تمام شخصیت های فرعی این کتاب از محمد مکانیک گرفته تا شعبان نمود تیپ های مختلف انسان های درگیر جنگ شده اند که به نحوی متفاوت با پدیده جنگ مواجه می شوند.
از این رو است که می توان داستان زمین سوخته را داستان آدم هایی دانست که به یکباره جنگ، زندگی شان را تحت تاثیر قرار می دهد و این تغییر تا جایی پیش می رود که خصوصیات اخلاقی افراد این محله را نیز تغییر می دهد.

راوی کیست؟
در این کتاب شخصیت اصلی روایت که داستان توسط او نقل می شود یک شخصیت منفعل است چنانچه کنش خاصی را از او مشاهده نمی کنیم، حتی نمی دانیم او به چه جهت در اهواز باقی می ماند و همراه با سایر اعضای خانواده شهر را ترک نمی کند. این شخصیت چنان دوربین فیلم برداری است که به این سمت و آن سمت می رود و رویدادهای شهر را روایت می کند. هرچند به عقیده ی برخی از منتقدان این یکی از ضعف های اصلی این داستان است اما به نظر می رسد تعمدی توسط احمد محمود در کار است؛ چنانچه ضعف هایی این چنینی در شیوه روایت، در آثار قبلی او مشاهده نمی شود. نکته اولی که در این خصوص وجود دارد آن است که احمد محمود بیش از آن که بخواهد شخصیت ها را درگیر داستان کند می خواهد جنگ به ما هو جنگ را به روایت بکشد و نکته دوم سرگشتگی است که با وقوع جنگ در شخصیت نخست این داستان رخ می دهد سرگشتگی که به خوبی به نمایش گذاشته می شود؛ تا جایی که بسیاری از کارهای شخصیت اصلی داستان با نگاه عقلانی و منطقی قابل توجیه نیست. شاید حتی در مقام مقایسه بتوان این سرگشتگی را با سرگشتگی شخصیت های آثار مرتبط با جنگ همینگوی مانند وداع با اسلحه و خورشید همچنان می دمد مقایسه کرد، سرگشتگی که برای شخصیت های آثار همینگوی بعد از اتمام جنگ رخ می دهد در زمین سوخته با آغاز جنگ نمود پیدا می کند.

حوزه عمومی در زمین سوخته
حوزه های عمومی در این رمان به خوبی نقش خود را به منصه ی ظهور می گذارند؛ به گونه ای که از همان ابتدای کتاب که خبرهایی مرتبط با وقوع جنگ در شهر وجود دارد قهوه خانه و سپس شورای محله به عنوان حوزه عمومی مطرح می شود. هابرماس تعبیر حوزه عمومی را در اطلاق به عرصه ای اجتماعی به کار می برد که در آن افراد از طریق مفاهمه و استدلال مبتنی بر تعقل و در شرایطی عاری از هرگونه فشار، زور و در شرایط برابر برای تمام طرف های مشارکت کننده مجموعه ای از رفتارها، مواضع و جهت گیری های ارزشی و هنجاری را تولید می کند. از آن جا که در این کتاب به خوبی نشان داده می شود که با وقوع جنگ برخی از هنجارهای جامعه که توسط حاکمیت تعریف شده است زیر پا گذاشته می شود، قهوه خانه و رویدادهایی که در ذیل آن اتفاق می افتاد را می توان نوعی حوزه عمومی دانست. هرچند شاید در برخی از رویدادها مانند اعدام دزدان توسط ننه باران به عنوان یک شهروند عادی، این حوزه عمومی از معنای هابرماسی خود جدا شود. اما در بیشتر صحنه های داستان قهوه خانه و میدان مرکزی شهر جایی است برای تجمع و گفتگو پیرامون آنچه که در شهر رخ می دهد.

نقطه تمایز زمین سوخته
به طور کلی زمین سوخته را می توان یک اثر در زمینه ی تاریخ اجتماعی ایران در زمان وقوع جنگ تحمیلی در شهر اهواز دانست، که با کتاب های مشابه ای که در حوزه دفاع مقدس نوشته شده است تفاوتی عمده دارد و آن نوع نگاه به این رویداد است، در اغلب کتاب هایی که در حوزه جنگ ایران و عراق نوشته شده است نگاه قهرمانانه و تقدس آمیز نسبت به جنگ وجود دارد. نگاهی که اگر سختی و درگیری های جنگ نیز در آن روایت می شود در راستای نشان دادن ایثار و نقش عقاید در پیش برد و موفقیت در جنگ است. اما احمد محمود در این رمان از زاویه ای نزدیک به رئالیسم اجتماعی به این رویداد نگاه می کند، زاویه ای که باعث شده است کتابی بسیار متفاوت تر از کتاب های رایج در حوزه جنگ ایران و عراق بنویسد.
در اینجا به صورت عامدانه ادبیات دفاع مقدس و ادبیات جنگ را از یک دیگر متمایز کردم، به گونه ای که اگر کتاب هایی مانند دا، من زنده ام و … در دسته ی کتاب های دفاع مقدس قرار می گیرند. کتاب هایی مانند زمین سوخته در دسته بندی کتاب های حوزه ادبیات جنگ تعریف می شوند. تلاش می شود با برگزیدن واژه های متفاوت برای این دسته بندی نوع و ایدئولوژی های متفاوت این کتاب ها را به نمایش بگذاریم. ایدئولوژی که باعث شد با انتشار چاپ نخست کتاب زمین سوخته عده ای آن را اثری در اختیار حاکمیت بدانند و عده ای دیگر با توجه به نگاه ضد امپریالیستی که در کتاب موج می زند آن را برداشتی چپ گرایانه از جنگ تحمیلی ایران و عراق بدانند. دلیل این امر را می توان در کم بودن کتاب هایی در حوزه جنگ ایران و عراق و با نگاهی به جز نگاه رایج حکومتی به این رویداد نوشته می شود، دانست.
برای آشنایی با سبک نگارش این کتاب و نگاه امپریالیستی آن در ادامه گفتگوی دو شخصیت این کتاب می خوانیم:

– ئی جنگ، ئی جنگ لعنتی مثه یه جانور خونخوار داره جوانها رو میخوره
– بار سنگینش رو دوش آدمای یه لا قباس
– حرف مفت می زنی برادر. جنگ جنگ امپریالیستیه
– ضد امپریالیستیه. ما داریم با آمریکا می جنگیم!
– با آمریکا می جنگیم اما ئی جوانهای عراقی هستن گه جسداشون تو بیابانها خوراک جانورا میشه
– دلت برای عراق میسوزه؟
– دلم برای همه اونایی میسوزه که ناخواسته طعمه جنگ شدن. فرق نمیکنه… ما میتونیم کنار همدیگر زندگی کنیم. همدیگر را دوست داشته باشیم. اما حالا؟ زندگی داغون شده… تکه پاره شده… هر خانواده خوزستانی سه چهار تکه شده تو سه چار تا شهر… تو سه چار تا اردوگاه… پدر اونجا، پسر تو جبهه، دختر تو بیمارستان، مادر تو اردوگاه… تف

در این کتاب همان قدر که ما روایتی از خودگذشتگی های جوانان شهر را برای مقابله با دشمن می خوانیم، به همان میزان از فرار مردم سخن به میان می آید. و یا به همان میزان که از هم بستگی مردم در کمک به هم سخن گفته می شود از وجود طبقه ای برژوا مانند بقال محله صحبت می شود که در شرایطی که تمام اهالی شهر درگیر جنگ شده اند و یا نزدیکان خود را از دست داده اند همچنان به فکر سود از فروش خوراکی های مغازه خود است تا جایی که به نظر می رسد تنها به همین دلیل در این شهر جنگ زده باقی مانده است. از این رو است که برعکس نگاه های موجود، من این کتاب را در حوزه ادبیات ضدجنگ تعریف نمی کنم بلکه ترجیح می دهم به آن به عنوان یک اثر نزدیک به واقع و یا به عبارتی دیگر اثری حاوی بخشی از تاریخ اجتماعی معاصر ایران نگاه کنم.