انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زندگی خانم کاتیوشا ب. و همکاران تمام فلزی‌اش

زندگی خانم کاتیوشا ب. و همکاران تمام فلزی اش اولین رمان منتشر شده توسط لیلا پاپلی یزدی است. تخصص اصلی این نویسنده که دکترای باستان شناسی خود را از دانشگاه تهران دریافت کرده، در باستان شناسی معاصر، باستان شناسی فاجعه و باستان شناسی سیاسی است. موضوعاتی که به خوبی در طول داستان فانتزی خانم یزدی به آنها اشاره شده است.

داستان از میان دنیایی خیالی با شخصیت هایی که ظاهرا فقط شامل انسان ها نمی شوند، شروع می شود. ترکیبی از انسان ها، گربه ها (که به نظر می رسد اداره ای را تحت کنترل خود دارند!)، حیوانات مختلف واقعی و تخیلی، ارواح و البته اسلحه ها، شخصیت های داستان را تشکیل می دهند. ابتدای کتاب شباهت زیادی به داستان های کودکان و انیمیشن ها دارد. داستان هایی که در آنها شخصیت های حیوانی رفتار و زندگی ای مشابه انسان ها دارند. داستان هایی مانند انیمیشن زوتوپیا، البته با این تفاوت که انسان ها نیز در این دنیا نقش دارند. اما هرچه جلوتر می رویم، داستان از آن شکل کودکانه و فانتزی اولیه خارج می شود و با اضافه شدن عنصری دیگر یعنی اسلحه، فضا به کلی تغییر می کند. با این وجود روایت داستانی روند متناوب خود را حفظ می کند، ترکیبی از فانتزی های خیالی و مفاهیم عمیق اجتماعی، سیاسی، جنگ و انسانیت.

دنیای خانم کاتیوشا مکان غریبی است که در آن انسان با اسلحه ترکیب می شود. همه چیز از جایی شروع می شود که فردی عجیب در قامت ترکیبی از یک انسان و یک اسلحه ژ- سه روزی در میدان شهر حاضر می شود و کودتایی را برپا می کند. به دنبال این اتفاق زندگی قبلی مردم که از دید ما چندان هم عادی نبود ناگهان زیر و رو می شود. کودتاچیان سیاست جدیدی را دنبال می کنند؛ همه باید اسلحه شوند یا دست کم ترکیبی از خود قبلیشان با تکه هایی از یک اسلحه باشند. همه ی ارزش های گذشته دور انداخته می شوند؛ کتاب، دانشگاه، موسیقی، انسانیت و حتی احساس. تنها چیزی که اهمیت دارد تبدیل شدن به اسلحه هایی بی نقص با حس کامل وفاداری به اهداف کودتا است. ایده داستان در نگاه اول جذاب و تازه است و البته نه چندان دور از ذهن. در دنیایی که پر از انواع و اقسام سلاح ها، موشک ها و بمب های هسته ای است، عجیب نیست اگر روزی بیاید که علاقه ی دیوانه وار بشر به اسلحه به جنون محض بدل شود و خود را نیز به سلاح تبدیل کند! اما چیزی که جالب تر است خلاقیت نویسنده است. دنیای داستان حتی پیش از کودتا و ظهور رئیس جمهور اسلحه نیز آنقدرها شبیه به دنیای ما نبوده است. جهانی خیالی و حتی غیرمنطقی که در آن یک آدم می تواند با یک پری دریایی ازدواج کند!

ویژگی زیبای دیگر کتاب، اسامی به کار رفته در داستان هستند. از اسامی اشخاص گرفته که ترکیبی از زبان های مختلف است تا اسامی مکان ها، ساختمان ها و ادرات دولتی، دروس تدریسی در دانشگاهی مخفی و … . درمجموع می توان گفت آنچه نویسنده به تصویر کشیده دنیایی فانتزی، فراواقع و همچنان تلخ است. تقابل واقعیت های وحشتناکی که در طول رمان روایت می شود با چارچوب فانتزی ای که دنیای داستانی به خود می گیرد مانند تقابل مفاهیم ناخوشایند اجتماعی و دنیای رویاها است. گاهی داستان شبیه به کتابی کودکانه می شود و بعد با رسیدن به زمان کودتا به داستانی تاریک در دنیایی واقعی بدل می شود.

در ابتدا، رمان با معرفی موجوداتی به عنوان اسلحه-آدم شروع می شود و تبدیل شدن به اسلحه کامل را به عنوان هدف نهایی خود معرفی می کند در حالی که در نیمه ی دوم کتاب با این واقعیت رو به رو می شویم که داستان دقیقا برعکس است. این اسلحه ها هستند که تمایل دارند به انسان تبدیل شوند. اسلحه هایی که به دنبال آن هستند که به هوش و اراده ای در اندازه ی انسان برسند و بر آنها حکومت کنند و بشر را تا مرز انقراض نابود کنند. آن زمان است که انسان موجود نادری می شود که ارزش نگهداری درون ظرف های شیشه ای در موزه ها را دارد!

در کنار فضاسازی ها و داستان پردازی خلاقانه و متفاوت کتاب چیزی که نویسنده در طول داستان تاکیید زیادی بر آن داشت، مفهوم قدرت و ریشه یابی حاکمیت سیاسی است. هدف داستان به طور قطع به چالش کشیدن این مفاهیم سیاسی و خود مفهوم قدرت است. سخت گیری های نظام جدیدی که قصد دارد دنیا را به یک اسلحه خانه ی بزرگ تبدیل کند شباهت زیادی به کمونیسم و نازیسم در قرن گذشته دارد. زمانی که یک حکومت یا دولت با ایدئولوژی خاص خود همه چیز را در زندگی افراد کنترل می کردند. در بخشی از داستان، کاتیوشا اشاره می کند که مدتی بعد از کودتا به مردم دستور داده شد بعضی از دیوارها را خراب کرده و به جای آنها شیشه کار بگذارند. به این ترتیب گربه های جاسوسی که تمام شب درحال پرسه زدن در خیابان ها و کنترل خانه ها با نورافکن های خود هستند می توانند به راحتی آن ها را زیر نظر بگیرند. اتفاقی که یادآور رمان میرا اثر کریستوفر فرانک در ذهن خواننده است. کتابی در رابطه با یک ضدآرمانشهر که در آن ارزش ها به ضد ارزش تبدیل می شوند. خود محیط داستان نیز شباهت زیادی به یک دیستوپیا دارد. جایی که یک حکومت مرکزی همه چیز حتی افکار و احساسات شما را کنترل می کند. محیطی کاملا مشابه یک زندان که اتفاقا شب ها نیز به نگهبانی ادامه می دهند مبادا که کسی دست از پا خطا کند. ذره ای تخطی از دستورالعمل های مقرر شده می تواند موجب بازداشت شما شود یا در صورتی که به اندازه کافی شست و شوی مغزی داده شده باشید خودتان، خودتان را به اداره “خود لو دهی” معرفی می کنید!

این شیوه ی مراقبت ها و تلاش حکومت برای دست بردن در بدن تمامی افراد و تبدیل آنها به اسلحه یادآورد مفهوم قدرت از دیدگاه فوکو نیز هست. فوکو در جایی شیوه اعمال قدرت و مجازات ها را متفاوت از گذشته می داند و بیان می‌کند که در جوامع کنونی هر چند مثل گذشته مجازات‌های وحشیانه بدنی بر مجرمان اعمال نمی‌شود، اما شکل دیگری از نظارت جای این مجازات‌ها را گرفته ‌است. او به طرح زندانی اشاره می‌کند که در آن زندان‌ها به صورت حلقه‌ای به دور یک برج مراقبت مرکزی ساخته می‌شوند و نگهبان از برج مراقبت می‌تواند تک‌تک سلول‌ها را زیر نظر بگیرد. این طرح که جایگزین زندان‌های تاریک و پوشیده و دخمه‌مانند قدیم شده، نشان دهنده ی تغییر بزرگی در ساختار قدرت است: استفاده از حس نظارت و دیده‌شدن، حتی اگر در واقع کسی نباشد که ببیند، برای آن که افراد انضباطی درونی داشته باشند و خود عامل اعمال قدرت بر خود و سرکوب خود باشند.

فوکو بدن و قدرت را مرتبط به یکدیگر می داند و در آثار او، برداشت از بدن در حکم یکی از مولفه های اصلی عملکرد روابط قدرت، جایگاه برجسته ای دارد. در تحلیل تبارشناختی است که فوکو بدن را به عنوان ابژه ی معرفت و هدف اعمال قدرت کشف می کند، معلوم می شود که بدن در عرصه ای سیاسی جای دارد و انباشته از روابط قدرت است. قدرتی که آن را رام و مولد و از این طریق به لحاظ سیاسی و اقتصادی مفید و سودآور می کند. تسخیر بدن و نیروهای آن از طریق فناوری سیاسی ای مقدور می شود که نشانگر دانشی از بدن است که دقیقاً دانش عملکرد بدن نیست بلکه نشانگر چیرگی و سلطه بر نیروهای بدن است. این چیرگی بر بدن در طول داستان خانم یزدی به شیوه ای ملموس تر از دنیای واقعی نشان داده می شود. کنترل و تسخیری که از طریق فناوری تبدیل انسان به اسلحه توسط کودتاچیان صورت می گیرد و همه ی افراد را تحت سلطه ی خود در می آورند به واسطه ی دخالتی مستقیم در بدن صورت می گیرد. دخالتی که برخلاف دنیای واقعی تحت عنوان دانش و بدون نشان دادن هدف اصلی خود انجام نمی شود، بلکه با صراحت در بدن افراد دست می برد تا آنها را تحت سلطه ی حاکمیت قرار دهد و قدرت آن را تقویت کند.

مسئله ی دیگری که داستان در رابطه با قدرت یادآور می شود مفهوم پوچی است، مفهومی که نویسنده تلاش می کند در چند مورد در طول داستان با اشاره به خالی بودن مسند قدرت آن را تکرار کند. از پادشاهان گذشته انسانی ای حرف می زند که از قرار معلوم هیچ گاه وجود خارجی نداشتند. پادشاهی که مدت ها پیش مرده و جسدش را بدون آنکه کسی باخبر شود از کاخ های طلایی بیرون برده و در گوشه ای انداخته بودند. این بدن در حال پوسیدن که در ظاهر نه تنها با انسان ها که با هیچ موجود دیگری متفاوت نبود، تنها یک نشان از این واقعیت داشت که زمانی یک پادشاه بوده؛ و آن انگشتری حاوی یک کپسول کوچک نقره ای است که روی آن چیزی حک شده: “من شاه خواهم بود، هستم و بودم”.

در انتهای کتاب نیز دوباره با این مفهوم رو به رو می شویم. زمانی که گروه کوچکی از مخالفین شامل شخصیت های اصلی داستان برای گرفتن انتقام به کاخ ریاست جمهوری هجوم می برند و در کمال تعجب رئیس جمهور را تکه آهنی بی هویت می یابند. اسلحه بی جانی که هیچ وقت وجود نداشت و تنها عروسک خیمه شب بازی عده ای دیگر بوده است. ناامیدی ای که شخصیت ها از این واقعیت حس می کنند شاید بیشتر از زمانی بود که اسلحه ای قدرتمند و مستبد را در این مسند حس می کردند. زیرا اکنون هیچ چیز برای مقابله وجود ندارد و آنها حتی مفهوم قدرت، کودتا و حکومت را نیز درست درک نکرده بودند.

داستان در همین نقطه نیز به پایان می رسد. انتهایی باز برای خواننده که خود به دنبال یافتن پاسخی برای وضع موجود باشد. فرصتی برای تامل درباره ی آنچه اتفاق افتاده و درک کردن جامعه ای که تحت سلطه ی حکومتی ظالم و مستبد با ایدئولوژی ای مخرب قرار دارد و در عین حال هیچ معنایی پشت قدرت آن نیست. چنین جامعه ای را چگونه باید تغییر داد؟

 

 

منابع

پاپلی یزدی، لیلا؛ زندگی خانم کاتیوشا ب. و همکاران تمام فلزی اش، نشر روزنه، ۱۳۹۷.

اسمارت، بری، میشل فوکو، ترجمه چاووشیان، جوافشانی، میشل فوکو، ۱۳۸۵.