انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

رام کردنِ جادوگرِ سرکش

معجزه دسترسی و استاندارد

میدانیم مصرف پاشنهِ آشیل و غولِ ازچراغ‌درامدهِ عصر‌مدرن است که روز‌به‌روز وِردها و سِحرها و جادوهای فریبنده و اغواگرانه‌اش، اقلیتی را به سرمایه‌سالاران جهانی بدل می‌کند و اکثریتی را به بردگان و بندگان  نظام‌های کنونی. همینک تخریب و نابودی اقلیم، زوال محیط‌زیست، میراث فرهنگی و زایش نیازهای متنوع و متکثر و جولان میل‌های سیری‌ناپذیر، نتایج  و گرد و خاکِ اسب سرکشِ «زندگی مصرف‎گرایانه‌ای» هستند که روزبه‌روز منابع طبیعی و حیاتی ما را سریعتر تخریب می‌کنند و از پایداری، توسعه متوازن و همه‌جانبه دورتر می‌سازند و حتی به اشکال مصرف‌کاذب (فکوهی۱۳۹۲) هم بروز و تجلی می‌یابند. مگر جوامعی به خودآمده و با محدود و منظم‌سازی، مقررات و اراده عملی و فرهنگی نسبت به سامان‌مندکردن مصرف مسرفانه حساس شوند و پایداری، تجدید‌شوندگی و کمینه‎ و بهینه‌سازی آن را دنبال کنند. انسان جدید که مجهز به تکنولوژی هم شده از قناعت و استغنا به آزمندی و مصرفِ فراتر از نیاز و گزاف، رهنمون ‌است و اینک مصرف شکل‌دهنده هویت، شاکله و کلیت فرهنگ سرمایه‌داری ‌متاخر و پسامدرن و زیستِ نمایشیِ در جهان واقعی و مجازی شده ‌است. هرچند مارکس زمانی امیدوار به محو فرماسیون سرمایه‌داری  با خیزش و آگاهیِ نوِ طبقاتِ فرودست و بی‌چیز  و در‌زنجیر بود و سودایش مصرفِ هرکس به اندازه نیاز و زیستی شادمانه و سرخوشانه و بدور از رقابت و سرکشی قرار داشت، اما در پسِ قرون، تمام تلاش‌ها با  عرضه نظریه‌های نظام جهانی (والراشتاین)، هژمونیِ صنعت و  فرهنگ ‌مصرفی سرمایه‌داری ‌متاخر (فرانکفورتی‌ها/ جیمسون/ اسکات‌لش)، جامعه ‌نمایشی (دبور)، دنیایی درآستانه یا در‌تهدید مخاطرات‌جهانی (بک)، سلطه فرا‌واقعیت و جهان‌مجاری (بودریار)، نظم‌ نوین لیبرال‌دموکراسی (فوکویاما) و درنهایت هژمونی و جهانگیری اقتصاد و فرهنگ نئولیبرال که سوژه فردیِ موفقیت‌جو  و مصرفی و اقتصاد مالی و جهان‌وطن را در کانون حرکت خویش نهاد (رک به ریتزر و همکاران۱۳۹۵)، بازهم در عمل و به‌تمامی راهی به رهایی را به ارمغان نیاوردند. گرچه در نظر و در مقاطعی امیدها انگیختند اما در واقعیت آخرین بارقه‌ای چون جنبش وال استریت هم چیزی شد مانند ماه می.

اما در این تاریکی که از هرطرف رفتن جز وحشت نیفزاید، و جهانِ بهم پیوسته، روز بروز در چنبره و حیاتِ‌خلوت اغنیا و ثروتمندانِ فاسدِ  اقلیت و در سیطره قدرت‌های تاریکِ مستبد افتاد آیا  همه ما محکوم به نابودی و خلع سلاح هستیم؟ شاید یک گزینه،  تعلیق یا دست شستن موقت از تفکرات انتزاعی و کل‌گرا برای تغییر یکباره و سرتاسری جهان و تحقق و پیاده‌کردنِ انقلابی آرمان ها باشد (بزرگ‌افکاری که بسا به ویرانشهر و فاجعه هم انجامیده‌اند) و درمقابل، اقدامات موقت و کوچک و عملی را در اولویت حیات و زندگی محدود خود قرار دهیم.

شاید یکی از این عرصه ها همان بسامان‌کردن مصرف (این آخرین و نزدیکترین حلقه از زنجیره بزرگ و کهن تولید، توزیع و مصرف و نزدیکتر از هرچیز به همه کنشگران انسانی) و نجات و بهبود فضای زندگی و محیط‌زیست و منابع با ارزش ما باشد. برای سامانمدکردن مصرف هرچند راه‌های مختلف ارایه‌شده و نباید این روش‌ها را عاملی و انفرادی و بدون توجه به ساختار و کلیتِ سازنده مصرف و تخریب(دولت‌ها، قدرت‌ها، شرکتها و..) مورد توجه‌نهاد و به کار گرفت، اما احتمالا دو رویکرد زیر در تعامل و همکنشی عاملان و ساختارهای هوشمند و سالم و مردم‌گرا نقش‌زیادی در پایدارکردن توسعه و کاهش و عقلانی‌کردن مصرف خواهند داشت. زیرا مصرف کنونی بشر، عمدتا غیرعقلانی و خارج از محدوده نیازِ موجه انسانی و برامده از میل و دستکاری عواطف و نیازسازی کاذبِ سرمایه و صنعت سود محور و گاه دور ومنتزع از جامعه است  . اقداماتی که روی این سرشت غیرعقلانی و هیجان‌محور تمرکزکنند و همزمان موجب رام و محدود کردن قدرت‌ها، اصلاح ساختارهای  معیوب و چرخه‌های  موج‌دهنده مصرف شوند می توانند در زمره کردار و پراکسیسِ رهایی‌بخش قرار گیرند.

دو رهیافتی که می‌تواند یاری‌بخش عملیِ توسعه‌پایدار باشند را می‌توان رویکرد اصلاح وبازاندیشی«دسترسی‌ها» و ارتقا و بازنگری«استانداردها» نامید.

قبل از تشریح این دو رویکردباید از دو عامل تشدیدکننده مصرف مسرفانه نیز سخن گفت. یکی اثرات ناشی از مقیاس و دیگری  رفتارهای ذره ای و جزءگراست. عموما یک عامل مهم تخریب محیط‌زیست نه هجوم یکباره و غول‌آسا به طبیعت بلکه اثرات تجمعی و تراکمی واندک‌اندک عاملانِ منفرد و دارای رفتار«ناخوداگاه و عادت‌زده» است(گونه ها به مرور منقرض شدند،دریاچه ها کم کم خشک شدند،هوا اخیرا آلوده‌شد و…). حتی برخی علیرغم آگاهی به نتیجه رفتار( مانند مصرف هیستریک پلاستیک، مواد شیمیایی، گوشت و…) از نتیجه تراکمی رفتارمصرفی‌ خویش بی‌خبرند. زیرا آن را کوچک و ناچیز  وکم تاثیر  وعملا قابل اغماض میشمرند(حالا این یکی است ویکبار، یکی که ده‌تا نمیشه،یکبار که مشکلی درست نمیکند و… ). در نتیجه اینک،حتی مناطق بکر جهان نیز پراز زباله ودرمعرض تخریب است. در‌ رویکردeconomy of scale  که به اقتصاد‌اندازه یا صرفه ناشی از مقیاس مشهور است، سود عمده و بهینه‌سازی تولید با صرفه‌جویی تراکمی و از  عملکرد واحدهای کوچک وجزیی پدید می‌آید که در حد مجموع خود به انبوه و خروجی عظیم تبدیل می‌شوند. بعبارتی یک واحد منفرد،گاه غیراقتصادی است مگر به مجموعه بزرگ بهم متصل و زنجیره‌ای بدل شود. لذا به همان قیاس، مصرفِ در مقیاس خرد، ظاهرا ناپیدا، بدون اثرات درازمدت و ناچیز تلقی می‌‌شود، اما اگر رویکرد کل‌گرا و عقلانی را بدان وارد‌کتیم درمی‌یابیم همان مصارف کوچک و اندک و گاه‌به‌گاه، در درازمدت، سهمگین وسنگین شده به امواج و بهمن‌های مخرب بدل می‌شوند و تاثیرات بهمن‌وار بر نابودی وزوال طبیعت دارند.هرچند صنعت وبخش مربوطه سود می‌برند و فلسفه بازارها و مال‌های زنجیره‌ای امروز جهان همین تورکردن سودهای خرد، اما عظیمِ فروشِ اندک اما در‌مقیاس جهانی وکلان است، اما درنهایت در گوشت و شیر و ماهیان ته دریا بعد از چندسال ضایعات مصرفی و غیرطبیعی ما ظاهر می شوند، زیرا در هنگام مصرف نه نگاه جامع و کل‌گرا بر مصرف‌کننده حاکم بوده تا پیامدکارش را دریابد و نه این گمان که رفتار هرچندکوچک هم می‌تواند نیرو و بهمن عظیم فاجعه بیافریند.  بعلاوه بقول مارکس بی‌خبری عاملان از کلیت و سراسر فرایند موجب ازخود بیگانگی و منفعل شدن انها میشود والیناسیون در اینجا برعکس مرحله سرِتولید که با رخوت و افسردگی بود،در ته زنجیره وبا شادی خرید و مصرف، اثراتش را بروز میدهد(الیناسیون مصرفیِ شادمانه!). لذا فقدان تفکر جامع و کل‌گرا در سطح عامل و ساختار(افراد و سازمانها) در درازمدت علیرغم اگاهی فردی مصرف‌کننده از عوارض محصول،به توده ای شدن مصرف  و درنهایت اگاهی انفرادی و منتزع از جامعه (و مسئولیت اجتماعی) منجر و پس از مدتی نتیجه چون آتشفشان و سیل و بهمن بر سر جمع  و جامعه آوار ونازل میشود.زیرا برایند این آگاهی‌ها علاوه بر انکه درخود، شناختی از نحوه و میزان تخریب وستم پشت تامین مواداولیه وکارکثیف و بهره‌کشی از زنان و کودکان جهان فقیر ندارد (کمترکسی میداند پالتو پوست خز فروشگاه‌های والمارت با انقراض‌گونه‌ها و بیگاری زنان و کودکان هند و چین ارتباط دارد)، بلکه معطوف به پیامد مصرف و کلیت و اثر تجمعی آن با سایر مصرف‌کنندگان نیست‌و دایما تقویت و ترغیب هم میشود (خوردن ژلاتین وپاستیل چقدر دام و انسان و صنعت را درگیرخود دارد؟).

با این مقدمات، دسترسی و استاندارد چگونه میتواند بر دو چالش فزونی واثرات «مصرفِ در مقیاس‌خُرد» (در تقابل با مصرف مبتنی بر نیاز، مقتصدانه، قناعت‌نگر ومتاثراز  بینشِ عوامل و کلیت زنجیره تامین، تولید تا توزیع و تاثیر) و «آگاهی انفرادی و توده‌وار» (در‌تقابل با «آگاهی مصرفیِ» جمعی،اجتماعی و همراه با مسئولیت اخلاقی و انسانی که چون وجدان عمل میکند و مانع مصرف مسموم و حتی شکل‌گیری نهادهای مصرفی نامربوط میشود) اثر بگذارد؟تاثیرگذاری بر این دو موضوع که از عوامل تخریب طبیعت هستند چگونه می‌تواندباشد؟

اصولا در جایی که بشر در صغارت و کم‌دانی یا آگاهیِ‌کاذبِ اجتماعی قرار دارد و تا رسیدن به اگاهی صادق و انتقادی زمان لازم است، دسترسی کامل و نامحدود به منابع محدود طبیعی و اولیه  بواسطه عدم اولویت بندی و بهینه‌ وعادلانه‌سازی می تواند خطر  مصرف یکباره و گسترده و تشدید نابرابری دسترسی و مصرفِ انبوهِ داریان وقدرتمندان(دربرابر نداران وضعفا) را در پی‌داشته باشد(جالب آنکه گاه این دسترسی‌ها با شعار برابری و عدالت وحق مسلم آغاز و انجام می شوند اما در عمل  با نابرابری توزیع و مصرف و بهرمندی مافیایی وفسادِ اقشار برگزیده به فرجام می‌رسند). عموما فرهنگ و بسترهای آگاهی‌بخش، همزمان با ورود یک نواوری یا ثروت گسترش می‌یابند تاحفاظت و «مصرف‌پایدار» این دارایی‌ها و منابع تضمین شوند (مثلابیندیشیم چقدر از میراث فرهنگی ملل تحت عنوان نوسازی وتوسعه و توسط مسئولان و نه مردم عادی از بین‌رفته). لذا  تامل و کندی یا مرحله ای‌بودن در دسترسی و مصرف اولیه منابع مهم و تجدید ناشونده و کمیاب (تعلیق دسترسی ناپایدار تا رسیدن به دسترسی منصفانه و پایدار) ضروری است. مثلا  دسترسی به منابعی چون آب و گاز و برق عموما با درنظرگرفتن تمامی جوانب تعریف و تعیین و تحدید وتعریف میشوند. دسترسی پذیری آنی، فوری و انبوه  وبی‌آینده‌نگری،به منابع مهم و کمیاب توسط مصرف‌کنندهِ فاقد فرهنگ و آگاهی لازم، مقدمه‌سازی سقوط بهمن‌وار مصرف بر سر کل‌جامعه‌مصرف‌کننده و جامعه فاقدمصرف یا ناتوان از مصرف است. نمونه این کار انتقال گاز (ارزان وبی ضابطه) به تمام مکانها و حتی مکانهایی که امکان جایگزینی منابع در‌دسترس را دارند و سیاست گازرسانی به روستاها و ویلاهای‌کم‌خانوار (بجای تنوع‌سبد انرژی و حمایتهای پایدارکننده دیگر)، دسترسی‌نامحدود به آبهای سطحی وزیرسطحی روستاها و بارکردن وتحمیل انواع مصرف و سبک زندگی بر این آب در روستاهایی که فقط با یک قنات  زنده بودند و بروز بحران آب در انها، حفر چاه عمیق در مکانهایی که قبلا با قنات به آب دسترسی داشتند و خروج یکباره سفره‌های زیر زمینی و فرونشست زمین، دسترسی بی‌برنامه به زمین و جنگل و نابودی باغها و جنگل‌هاو .. نمونه ای از دسترسی تامل‌ناشده و فاقد قانون و نادموکراتیک وبدون نفع و خیرهمگانی به منابع  و مصرف انهاست. در این موارد گاه شعاردسترسی برابر و نامحدود، به نابرابری مصرف و انبوه شدن آن در نزد طبقه تن آسا و مرفه منتهی‌شده‌است. پس به جز اقدامات  فردی، بهینه‌سازی دسترسی به منابع یک عامل کلیدی برای جلوگیری از طغیان و فوران مصرف درآینده است (مانند چاقی در عصر جدید که علاوه برکم‌تحرکی، پرخوری و مصرف  ناسالم و فراوان کالری، دسترسی بی واسطه، فراوان و اغواگرانه و تحریک شده به کالری ها نیز یک علت اصلی آن به ویژه در کودکان طبقه متوسط به بالاست). دراینجا می‌توان گفت دموکراتیک،عادلانه و فرهنگ‌مدار کردن دسترسی‌ها  ،اثرات فاسدکننده ،تبعیض‌آمیز و مهمتر هجوم ورفتارهای مخرب یا سواری مجانی و دومینو و تشدید مصرف‌های خرد(free riding effects  & band wagon) را تاحدی می تواندمتعادل کند زیرا مصرف‌کننده را به فکر می‌اندازد یا با مانع و مقاومت وهنجارِ فرهنگ و قانون مواجه می‌کند (قیمه نذریِ مفت را هم بایدبا آداب و  درصف و به نوبت گرفت!).

عامل دومِ کاهش اریبی و شیبِ مصرف، تجدیدنظر در استانداردها و بروزرسانی و دموکراتیک‌سازیِ پیوسته آنهاست. استانداردها عموما از سوی اجتماع فنی و مهندسی بعنوان رویه‌ها و تنظیم‌گرهای معطوف به تولید و مصرف تعیین  میشوند و هرچندسال بازنگری میشوند. این اهیمت بازنگری امروز به حدی است که سخن از استاندارده باز( رک گریفن و دیگران۲۰۰۸) و همگانی سازی وکاهش سایه گروههای ذینفع برآنها می‌رود. استاندارها هرچند وحی منزل نیستند و گاه مانع خلاقیت هم تلقی شده‌اند، اما گاه یک تغییر کوچک در این استاندارد های عمومی میتواند اثرات نمایی و کلانی در سطح جامعه ایجادکنند. استانداردهای هرکدام از نهادهایِ دخیل و ناظر به طول و عرض معابر، قطر و طول آسفالت، میزان عوارض، مجوزها، روشنایی، فضای سبز، اندازه بخاری ویخچال و در‌و‌پنجره وشیشه ولوله، خوراک، مسکن و… خود عامل شکل‌گیری و خلق یک پارادایم و حوزه جدید در شهرسازی،محیط‌زیست سبک زندگی و مصرف است. این استانداردها با گفتگو و آسیب شناسی لازم  و دموکراتیک‌ترشدن می‌توانند ظرفیت جوامع را برای مصرف‌پایداردگرگون‌کنند. دلیل این تعیین‌کنندگی شدید،  تاثرات نمایی و جامعه‌ایِ استانداردها در مصرف، و پایانه و انتهای زنجیره تولید است. مثلا مقررات ساختمان و مسکن یا حتی اندازه تجهیزات و لوله های آب‌رسانی یا ولتاژ برق‌رسانی شهری وعمومی اثرات عظیم و صرفه ناشی از اندازه ((economy of scale را به زیست و بوم و زندگی ما وارد‌می‌کنند. مثلا در کشور ما که در آینده با مشکل ملی مصرف گاز  مواجه خواهد شد، از همینگ تغییر مقررات و استانداردهای مسکن و ساختمان و اجرای درست و بروزشده انها می‌تواند بهترین نقش را درکاهش سرانه و روزانه کل جامعه در مصرف آب و برق و گاز داشته باشد. مثالی دیگر قطر لوله های آب است. درشرایط کم ابی فلات ایران،که  ما دنبال کم‌کردن مصرف (دبی) و افزودن فشار (بهینه‌سازی) هستیم و حتی به ساخت و تولید انواع دوش و شیر و… کاهنده پناه می بریم، میتوان با تغییر استانداردهای لوله‌کشی آب توسط سازمان اب و شهرداری ها درآبرسانی و لوله‌کشی ساختمان، ناخواسته  ویکجا این خواست وهدف را تامین کنیم. لوله های با قطر کوچک در کل ساختمان این هدف را تامین می کنند و نیاز به پمپ و مکیدن شیره اب زمین را (که به یک نیاز عجیب درحال‌تبدیل است) نیز از بین می برند.این تغییر استاندارد را با الزام  یا مشوق تغییر اندازه لوله ها از یک ونیم به یک اینچ و…  وحتی  منطقه/ناحیه‌ بندی این استانداردها نیز می توان محاسبه و مداقه کرد.

درمجموع تامل همگانی و چند رشته‌ای و نه صرفا مهندسانه در دو موضوع دسترسی و استاندارد یک راه عملی برای کندکردن سرعت تخریبی است که  ماشین ساختاریِ مصرف بر جامعه امروز وارد می کند. بدیهی است که اقدام بنیادی جز از راه اصلاح نهادها و ساختارها و مدیران و ترکیب «ساختار و کنشگرِ مدبر» روی نخواهد داد.

 

منابع

فکوهی ناصر ۱۳۹۲، کارکردگرایی و مصرف‌کاذب، روزنامه بهار ۱۰ تیر ۱۳۹۲

ریتزر،جرج؛ گودمن،داگلاس؛ویدنهوف ،وندی،۱۳۹۵،نظریه‌های مصرف، ترجمه محمدملاعباسی، در https://tarjomaan.com/article/8116/

Griffin,Patricia  , ۲۰۰۸ Current Attempts to Change Established Definition of “Open” Standards

http://www.keionline.org/misc-docs/standards/ANSI_open_stds.pdf   Accessed in