انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دربارۀ دائره‌المعارف [روشنگری]: مقالات گلچین‌شده دائره‌المعارف (بخش ششم، علوم و هنرهای مکانیکی)

درباره دائره‌المعارف [روشنگری] (۱۷۵۱ 1772)/ مقالات گلچین شده دائره‌المعارف (بخش ۶)/ گردآوری: کریستیان دنی/ برگردان: مهرنوش غضنفری

علوم و هنرهای مکانیکی: در دائره‌المعارف، «هنرهای مکانیکی» به مجموعه‌ای از پیشه‌ها و فنونی اشاره دارد که فعالیت انسانی را در تولید کالاها به کار می‌گیرند.  این «آثار دستی» (مقابل هنرهای آزاد که آثار ذهنی هستند)، صنایع دستی، کشاورزی، [و] مجموعه‌ای از فعالیت‌های صنعتی نوظهور و روش‌های جدید تولید را در برمی‌گیرد. ویراستاران دائره‌المعارف همچنین تلاش کردند تا به‌طور نظام‌مند تکنیک‌های قدیمی یا حرفه‌های سنتی را گرد هم آورند. در زمینه علوم، دائره‌المعارف بیشتر به علوم ریاضیات و فیزیک می‌پردازد که ریاضیدانی مانند دالامبر جایگاهی ویژه برای آن‌ها در نظر گرفته است. اما عطش دانستن، که با موفقیت سفرها[۱] تشویق می‌شد، دامنه تاریخ طبیعی، کانی‌شناسی و نجوم را نیز گسترش داد. در نهایت، پزشکی و جراحی جایگاه برجسته‌ای در این مجموعه دارد. صدها صفحه مصور، ورق به ورق، این مجموعه دانش را تحلیل و بررسی کرده و فهرستی از نبوغ انسانی را شکل می‌دهند.

با این همه، این فهرست مستدل از پیشرفت‌های علمی و فنی در هیچ فرصتی از ارائه آگاهی‌های عصر روشنگری به خواننده و ترغیب او به دیدگاهی اصلاح‌طلبانه فروگذاری نمی‌کند.

در این بخش می‌خوانیم:

  • هنر
  • کوره‌های آهنگری
  • انتقال خون
  • وانیل
  • سمندر سالاماندرا

 

هنر، اسم، مذکر (سرمدخل: فهم، حافظه، تاریخِ طبیعت، تاریخ طبیعت کاربردی، هنر)؛ اصطلاحی انتزاعی و مربوط به متافیزیک.

هنر به دو دسته هنرهای آزاد و هنرهای مکانیکی تقسیم می‌شود. زمانی که به محصول این هنرها دقت می‌کنیم، متوجه می‌شویم که بیش از آنکه نتیجه کار یدی باشند، حاصل قوای ذهنی هستند، بر خلاف تولیدات دیگر که بیشتر به کار دستی مربوط می‌شوند. این همان معیار تقسیم‌بندی هنرها به هنرهای آزاد و مکانیکی است و همچنین شاخصی برای برتر دانستن هنری نسبت به دیگری. این تمایز، هرچند به‌درستی بنیان نهاده شده است، تأثیری نامطلوب بر جای گذاشته است، زیرا انسان‌های بسیار شایسته و مفیدی را خوار شمرده و در عین حال، نوعی تن‌آسایی طبیعی را در ما تقویت کرده است، در حالی که ما، [حتی بدون این تمایز]، به‌اندازه‌ی کافی تمایل داشتیم باور کنیم توجه مداوم و پیوسته به تجربیات و اشیای خاص، ملموس و مادی، نوعی خدشه به شأن و کرامت ذهن انسانی است. و اینکه پرداختن به هنرهای مکانیکی، یا حتی مطالعه‌ی آن‌ها، به معنای فروکاستن خود به اموری است که جستجویشان پرزحمت، تأمل در آن‌ها پَست، ارائه‌شان دشوار، دادوستدشان ننگ‌آور، شمارشان بی‌پایان و ارزششان ناچیز است: «اگر در تجربه‌ها و اشیای خاص تأمل کنم، به منزلت ذهن انسانی خدشه وارد کرده‌ام.[۲]» [این تعصب است] که شهرها را از متفکران متکبر و نظرپردازان بی‌ثمر و روستاها را از حاکمان خردسال، ناآگاه، بیکار و تحقیرگر پُر می‌کرد. اما بیکن، از نخستین نابغه‌های انگلستان؛ کُلبر[۳]، از بزرگ‌ترین وزیران فرانسه؛ و در نهایت، خردمندان و صاحبان اندیشه هیچ‌گاه چنین نمی‌اندیشیدند. بیکن تاریخ هنرهای مکانیکی را شاخه‌ای اساسی از فلسفه‌ی حقیقی می‌دانست و بنابراین، هرگز از عمل [هنرهای اجرایی[۴]] غافل نمی‌شد. کولبر صنایع ملی و تأسیس کارگاه‌های تولیدی را مطمئن‌ترین منبع ثروت کشور تلقی می‌کرد. از دیدگاه کسانی که امروزه درک درستی از ارزش امور دارند، فردی که فرانسه را از حکاکان، نقاشان، مجسمه‌سازان و هنرمندانی در همه‌ی زمینه‌ها سرشار ساخت؛ کسی که ماشین بافندگی جوراب را از انگلیسی‌ها، مخمل را از جنوایی‌ها[۵] و شیشه‌های آینه را از ونیزی‌ها ربود، برای کشور کمابیش به اندازه آنانی مفید بود که دشمنان را در میدان نبرد شکست داده و دژهایشان را تصرف کردند. و از نگاه فیلسوف، شاید پرورش دادن هنرمندانی چون لوبرن[۶]، لوسوئور[۷] و اودران[۸]، به تصویر کشیدن و حکاکی نبردهای اسکندر؛ و بافتن فرشینه‌هایی از پیروزی‌های ژنرال‌های ما، از خود این پیروزی‌ها ارزشمندتر باشد. اگر در کفه‌ی ترازو مزایای واقعی والاترین علوم و پرافتخارترین هنرها را بگذارید و در کفه‌ی دیگر، مزایای هنرهای مکانیکی را، خواهید دید که ارزشی که برای گروه نخست قائل شده‌ایم و ارزشی که به گروه دوم داده‌ایم، به تناسب واقعی این مزایا نبوده است. در واقع، ما بیشتر کسانی را ستوده‌ایم که مشغول القای خوشبختی به ما بوده‌اند تا آن‌هایی که واقعاً برای خوشبختی‌مان تلاش کرده‌اند. چه قضاوت عجیبی! ما از مردم انتظار داریم که به کاری سودمند مشغول باشند، اما درعین‌حال، مردمان مفید را خوار می‌شماریم.

دیدرو

 

کادر حاشیه: قرن روشنگری

ماشین وات (انگلیسی، ۱۷۳۶-۱۸۱۹)، لامپ برق فرانکلین[۹] (آمریکایی، ۱۷۰۶-۱۷۹۰)، تلسکوپ نجومی هرشل[۱۰] (انگلیسی، ۱۷۳۸-۱۸۲۲)، این‌ها همگی اختراعاتی هستند که به تحقیقات لاووازیه[۱۱] (۱۷۴۳-۱۷۹۴، اکسیژن)، دالامبر[۱۲] (محاسبه‌ی انتگرال)، دو فی[۱۳] (۱۶۹۸-۱۷۳۹، برق) اضافه می‌شوند. در همین زمان، هالی[۱۴] (انگلیسی، ۱۶۵۶-۱۷۴۲) به بررسی خورشیدگرفتگی‌ها می‌پردازد، برادران مون‌گلفیه[۱۵] به پرواز درمی‌آیند (۱۷۸۳)، و لا کاندامین[۱۶] (۱۷۰۱-۱۷۷۴) اندازه [خط] استوا را تعیین می‌کند.

 

کادر حاشیه: فیزیوکراسی‌ها و کلبِرتیست‌ها[۱۷]

در زمینه اقتصادی، نویسندگان دائره‌المعارف بین فیزیوکراسی («حکومت طبیعت») که معتقد بود رفاه کشور تنها از طریق کشاورزی به دست می‌آید، و کُلبِرتیسم که صنایع تولیدی را تنها تضمین ثروت برای ملت می‌دید، دچار تردید بودند. به نظر می‌رسد موفقیت اقتصادی پروژه دائره‌المعارف حق را به وزیر لوئی چهاردهم داده باشد.

 

صنعت (فوت و فن)، (سرمدخل: حقوق سیاسی و تجارت)

این واژه دو معنی دارد: یا صرفاً کار دستی، یا اختراعات ذهنی در قالب ماشین‌های مفید [و] در ارتباط با هنرها و حرفه‌ها. صنعت گاه یکی از این دو را در بر می‌گیرد، گاه دیگری را، و اغلب هر دو را با هم ترکیب می‌کند.

صنعت به کشاورزی، صنایع و هنرها روی می‌آورد؛ همه چیز را بارور می‌سازد و در همه جا فراوانی و زندگی می‌پراکند. همان‌گونه که ملت‌های ویرانگر مصائبی به بار می‌آورند که بیش از خودشان دوام می‌یابد، ملت‌های صنعت‌گر، خیر و برکتی خلق می‌کنند که حتی پس از نابودی‌شان نیز باقی می‌ماند. […]

دیگر نباید این ایراد را به اختراعات صنعتی گرفت که هر ماشینی که کار دستی را به نصف کاهش دهد، بلافاصله نیمی از کارگران آن حرفه را از وسیله‌ی معاش خود محروم می‌سازد؛ یا اینکه کارگران بیکار، به جای یادگیری حرفه‌ای دیگر، به گدایی روی خواهند آورد و باری بر دوش دولت خواهند شد؛ این‌که مصرف، حد و مرزی دارد؛ به‌طوری‌که حتی اگر فرض کنیم این مصرف به لطف منبعی که ما چنین به آن می‌بالیم دو برابر شده باشد[۱۸]، به محض این‌که کشورهای خارجی ماشین‌هایی مشابه ماشین‌های ما به دست آورند، کاهش خواهد یافت؛ و در نهایت، این‌که کشور مخترع هیچ مزیتی از اختراعات صنعتی خود نخواهد برد.

ماهیت چنین اعتراض‌هایی این است که فاقد عقل سلیم و بینش روشن هستند؛ این اعتراض‌ها شبیه به دلایلی است که قایقرانان رود تیمز[۱۹] علیه ساخت پل وست‌مینستر[۲۰] مطرح می‌کردند. آیا این قایقرانان در حالی که ساخت این پل امکانات جدیدی را در شهر لندن گسترش می‌داد، راهی برای اشتغال خود نیافتند؟ آیا بهتر نیست پیش از آنکه ملت‌های دیگر ما را مجبور به پذیرش استفاده از ماشین‌آلات کنند تا بتوانیم رقابت خود را در همان بازارها حفظ کنیم، خودمان پیشگام استفاده از آن‌ها باشیم؟ سودآورترین مسیر همیشه متعلق به ملتی خواهد بود که نخستین پیشگام در صنعت بوده است؛ و در شرایط برابر، ملتی که صنعت آن آزادتر باشد، صنعتگرتر خواهد بود.

با این حال، نمی‌خواهیم مراقبتی را که در حکومت برای آماده‌سازی استفاده از ماشین‌های صنعتی با دقت انجام می‌شود، رد کنیم؛ ماشین‌هایی که قادرند به طور ناگهانی ضرر زیادی به حرفه‌هایی وارد کنند که انسان‌ها در آن‌ها مشغول به کار هستند. اما، همین احتیاط هم تنها در وضعیت اضطراری ضروری است و این نخستین ایرادی است که باید از بین برد. علاوه بر این، هم به دلیل کاهش انگیزه اختراع، هم به دلیل پیشرفت‌های فنی، به نظر می‌رسد صنعت به نقطه‌ای رسیده که اکنون تحولات آن بسیار نرم و ملایم است و شوک‌های شدیدِ آن، دیگر چندان نگران‌کننده نیست.

در نهایت، ما نتیجه‌گیری می‌کنیم که حمایت از صنعت هیچ‌گاه کافی نیست، زیرا اگر به این فکر کنیم که درآمدهای صنعت تا چه حد می‌تواند برای خیر عمومی در تمام هنرهای آزاد و مکانیکی مفید باشد، می‌بینیم که هنرهایی چون نقاشی، چاپ، حکاکی، مجسمه‌سازی، ساعت‌سازی، زرگری و همچنین صنایع مختلفی مثل کارخانه‌های تولید نخ، پشم، ابریشم، طلا و نقره از این حمایت بهره می‌برند. به عبارت دیگر، همه مشاغل و حرفه‌ها از این صنعت سود می‌برند.

ژکور

 

کوره‌های آهنگری (مربوط به صنایع سنگین یا کارگاه‌های عظیم)

این عنوان به کارگاه‌هایی اطلاق می‌شود که در آنجا آهن از معدن استخراج می‌شود.

تا امروز از کارگاه ذوب آهن، که ضروری‌ترین فلز از میان همه فلزات است، غفلت کرده‌ایم. هنوز کسی در پی آن برنیامده که رگه‌ای از معدن را شناسایی و دنبال کند، به آن مواد لازم برای ذوب شدن را بیفزاید یا از آن بکاهد، و یا روش تبدیل آن‌را به آهن‌ مفید برای عموم بیابد. کوره‌ها و آهنگری‌ها بیشتر در اختیار کارگرانی ناآگاه هستند. نکته مفید در اینجا، آن است که یاد بگیریم چگونه این کانی را بیابیم، چطور آن‌را ذوب کنیم و به سطح استحکام و ابعادی برسانیم که گونه‌های مختلف آهن را تشکیل می‌دهند؛ و نیز چگونه آهن را پس از خروج از آهنگری‌ها، در ریخته‌گری‌ها، کارگاه‌های چکش‌کاری و مفتول‌سازی در مقیاس وسیع پردازش کنیم تا بتوانیم آن‌را برای نیازهای مختلف جامعه توزیع کنیم. آهن زمین را به حرکت درمی‌آورد، درهای خانه‌هایمان را می‌بندد، از ما دفاع می‌کند، و ما را زینت می‌بخشد؛ با این حال، هنوز می‌توان به‌راحتی افرادی را یافت که با نگاهی تحقیرآمیز به آهن و صنعتگران آن می‌نگرند. با این حال، پیدا کردن افرادی که با نگاهی تحقیرآمیز به آهن و صنعتگر نگاه می‌کنند، نسبتاً رایج است. [اما] توجهی که این‌گونه کارگاه‌ها سزاوار آن هستند، باید ویژه باشد: [زیرا] آن‌ها مواد جدید و ضروری را به جامعه عرضه می‌کنند. این صنایع نه‌تنها درآمد قابل‌توجهی برای پادشاه فراهم می‌آورند، بلکه برای کشور نیز ثروتی ایجاد می‌کنند که برابر با مقدار آهنی است که پس از تأمین نیاز داخلی، به خارج از کشور صادر می‌شود.

برای این‌که این بخش را در معرض دید قرار دهیم، تا زمانی که اطلاعات بیشتری به دست آید، ترتیب کار و عملیات به صورت زیر دنبال شده است.

  • نخستین بخش به ویژگی‌های استادکار، مباشران و کارگران اصلی می‌پردازد.
  • دومین بخش مربوط به جست‌وجوی معدن‌ها و نحوه‌ی سازمان‌دهی آن‌هاست.
  • سومین بخش به روش استخراج معدن‌ها اختصاص دارد.
  • چهارمین بخش، مقررات مربوط به این موضوع است.
  • پنجمین بخش، روش جدا کردن اجسام خارجی است.
  • ششمین بخش، مخازن و مصرف آب است.
  • هفتمین بخش، خرید، بهره‌برداری و استفاده از چوب‌ها است.
  • هشتمین بخش، خدماتی است که از هوا به دست می‌آید.
  • نهمین بخش، کوره برای تولید شمش‌های آهن خام و کالاها است.
  • دهمین بخش، آهنگری است.
  • یازدهمین بخش، ریخته‌گری است.
  • دوازدهمین بخش، چکش‌کاری است.
  • سیزدهمین بخش، مفتول‌سازی است.

ما قصد نداریم هر کوره را به‌طور خاص توضیح دهیم؛ تنها صحبت از توضیح کلی درباره کاری است که ممکن است بسته به شرایط خاص تغییرات داشته باشد. […]

 

ششم: مخازن و مصرف آب.

آب برای کوره‌ها نیرویی ضروری است که بدون بهره‌برداری کامل از آن، با هوشمندی، کار و هزینه فراوان، نمی‌توان به تمامی مزایای آن دست یافت. نخستین نکته‌ای که هنگام ساخت کوره باید آن‌را در نظر گرفت، این است که بدانید آیا می‌توانید آب کافی جمع‌آوری کنید و در چه ارتفاعی؛ و همچنین باید از آب اضافی خلاص شوید.

همه می‌دانیم برای افزایش قدرت مایعات، باید آن‌ها را در حجم‌های زیاد جمع‌آوری کرد؛ و برای تأمین مصرف زیاد، باید مخازن وسیع داشت. برای ترکیب ارتفاع و فضا، به دنبال بهترین مکان برای ایجاد بند می‌گردند؛ و این بند از دو دریچه تشکیل شده است: اولین دریچه به چند بخش تقسیم می‌شود که هر کدام با بیلچه‌ها یا پره‌ها بسته یا باز می‌شوند تا مقدار معینی از آب را فراهم کنند؛ این عمل را تنظیم آبِ کار می‌نامند. دومین دریچه نیز به‌طور مساوی تقسیم می‌شود تا به‌عنوان تخلیه آب اضافی عمل کند و تنظیم آبِ  تخلیه نامیده می‌شود.

بوشو

 

انتقال خون، اسم، مونث (سرمدخل: پزشکی، درمانی، عمل جراحی)

عمل جراحی مشهوری که در آن خون را از رگ‌های حیوانی، بلافاصله به رگ‌های حیوانی دیگر انتقال می‌دهیم. این عمل در حدود اواسط قرن گذشته، تقریباً در سال‌های ۱۶۶۴ و پس از آن تا سال ۱۶۶۸، در دنیای پزشکی سر و صدای زیادی به پا کرد. […]

انتقال خون عملی است که اگر برای حیوانات سالم با احتیاط انجام شود و مقدار بسیار کمی از خون خارجی به رگ‌های آن‌ها وارد گردد، بی‌خطر است؛ اما هنگامی که در دوزهای بالا انجام شود، مضر و زیان‌آور می‌شود. همچنین، این عمل همیشه با خطری کم‌وبیش جدی همراه است، به‌ویژه زمانی که بر روی بیماران انجام شود، به‌خصوص بیمارانی که در اثر بیماریِ خود یا به دلیل عاملی دیگر ضعیف شده‌اند، یا کسانی که یکی از اندام‌های داخلی آن‌ها وضعیت نامساعدی دارد. اگرچه این عمل گاهی موجب تسکین می‌شود، اما معمولاً این تسکین موقتی است و بیشتر نتیجه‌ی تغییر کلی در سازوکار بدن، تحریک خاص در دستگاه گردش خون، و افزایش حرکت درونی خون بر اثر ورود خون جدید است، همان‌گونه که هر جسم خارجی دیگری می‌تواند چنین تأثیری داشته باشد. انجام این عمل به امید کسب چنین مزایای نامطمئن و ناچیز، همواره بسیار نابخردانه خواهد بود؛ علاوه بر این، ممکن است این اختلال به شکلی نامطلوب پیش برود و به‌جای تقویت بدن، سازوکار آن‌را بیشتر تضعیف کند. ما می‌توانیم دلایل بیشتری، برگرفته از اصول شناخته‌شده‌تر فیزیولوژی و تجزیه‌وتحلیل‌های جدید خون، ارائه دهیم که همگی ما را به پرهیز از این عمل ترغیب می‌کنند؛ اما گذشته از اینکه موارد ذکرشده کافی هستند، خوشبختانه نیازی نیست که کسی را از انجام آن بازداشت. با این حال، نباید فراموش کنم دردناک بودن این عمل را خاطرنشان کنم. […]

از هر آنچه گفته‌ایم، می‌توان دریافت که پیش از آنکه انتقال خون به‌طور عملی انجام شود، ادعاهای کسانی که در خلوت خود تصور کرده بودند این روش، درمانی قطعی برای تمامی بیماری‌ها (صرف‌نظر از تفاوت‌های آن‌ها در ماهیت و علت) خواهد بود، تا چه حد بی‌اساس بوده است. آنان بر این باور بودند که انتقال خون می‌تواند شعله‌های رو به خاموشی زندگی را در پیری ناتوان دوباره برافروزد و در این عمل، تضمینی قطعی برای جاودانگی می‌دیدند. برخی پزشکان که طرفدار انتقال خون بودند اما با احتیاط بیشتری برخورد می‌کردند، کاربرد آن‌را به برخی بیماری‌های خاص محدود کرده بودند، ازجمله سوءمزاج‌های سرد، روماتیسم، نقرس، سرطان، تحلیل قوای ناشی از خون‌ریزی‌ها، مالیخولیا، و تمامی مواردی که در آن‌ها یکی از اندام‌های مربوط به گوارش دچار اختلال بود. آنان همچنین معتقد بودند که باید نوع خونی که انتقال داده می‌شود، متناسب با ماهیت بیماری انتخاب گردد؛ به‌عنوان‌مثال، زمانی که بیماری ناشی از غلظت و چسبندگی خون بود، توصیه می‌کردند از خون گوساله یا بره استفاده شود که رقیق و لطیف است. همچنین باور داشتند که خون سرد و راکدِ بیماران سکته‌ای باید با خون جوشان و فعال جوانی نیرومند گرم و به حرکت درآید، و مانند این‌ها. تمام این آموزه‌ها، که زاییده نظریه‌هایی بودند که از بقایای آموزه‌های جالینوس [۲۱] و تفاسیر نادرستی از نظریات دکارت ساخته شده و در آن زمان مدارس پزشکی را تحت تأثیر قرار داده بودند، امروزه چنان به‌طور کلی از پزشکی طرد شده‌اند که نیازی به رد آن‌ها نیست، به‌ویژه چنین کاری ما را به تکرارهای بیهوده و غیرضروری خواهد کشاند.

پ. ژ. مالوئن

آناتومی، حکاکی از دائره‌المعارف

 

وانیل، اسم، مؤنث (سرمدخل: گیاه‌شناسی، گیاه‌شناسی غیربومی)

وانیل، نوعی غلاف آمریکایی است که به شکلات طعم، بو و قوت می‌بخشد؛ همان نوشیدنی‌ای که اسپانیایی‌ها از آن لذت می‌برند و به اندازه‌ی لذت از بی‌کاری و راحتی، آن‌را دوست دارند. با اینکه آن‌ها نزدیک به دو قرن است که این میوه را از سرزمین‌هایی که بی‌رحمانه ویران کرده‌اند، به دست می‌آورند، حتی به‌اندازه‌ی ما نیز درباره‌ی گونه‌ها، روش کشت، تکثیر و خواص آن آگاهی ندارند. برای اندک دانشی که در این باره داریم، مدیون آن‌ها نیستیم، و درباره باقی موارد نیز، ما را از هرگونه سپاسگزاری نسبت به خود کاملاً بی‌نیاز کرده‌اند!

وانیل یکی از داروهایی[۲۲] است که به‌طور گسترده از آن بهره می‌بریم، اما شناخت ما از آن همچنان ناقص است. تردیدی نیست که وانیل غلافی یا نیام (سیلیک) است که دانه‌های گیاه را در بر دارد، و همین ویژگی منشأ نام اسپانیایی آن، vaynilla (به معنای «غلاف کوچک») شده است. اما تعداد گونه‌های آن، اینکه کدام‌یک از گونه‌ها ارزشمندترند، در چه نوع خاکی بهتر رشد می‌کنند، چگونه باید آن‌ها را پرورش داد و به چه شیوه‌ای تکثیر کرد، همگی پرسش‌هایی‌اند که هنوز پاسخ‌های دقیقی برای آن‌ها نداریم. آنچه در این زمینه در دسترس است، اطلاعاتی پراکنده و نامشخص است. حتی آقایان دانشمندانی که به پرو سفر کرده‌اند، اطلاعات لازم درباره‌ی این گیاه را در اختیار ما نگذاشته‌اند.

آمریکایی‌ها تنها کسانی هستند که وانیل را در اختیار دارند و آن‌را به اسپانیایی‌ها می‌فروشند، درحالی‌که با دقت از این گنجینه‌ای که دست‌کم برایشان باقی مانده است، محافظت می‌کنند، شاید به این دلیل که اربابانشان[۲۳]  نتوانسته‌اند آن‌را از آن‌ها بگیرند. گفته می‌شود که آن‌ها با یکدیگر سوگند خورده‌اند که هرگز هیچ چیز را به اسپانیایی‌ها فاش نکنند، حتی اگر بی‌اهمیت‌ترین موضوع باشد. در این صورت، این توافقی نانوشته است که دلایل بسیار محکمی برای پایبندی به آن دارند، و آن‌ها بارها حاضر شده‌اند وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها را تحمل کنند تا عهد خود را نشکنند.

از سوی دیگر، اسپانیایی‌ها که از ثروت‌هایی که از آن‌ها گرفته‌اند راضی هستند و به زندگی تن‌آسا و ناآگاهی شیرین عادت کرده‌اند، به کنجکاوی‌های تاریخ طبیعی و کسانی که آن‌ها را مطالعه می‌کنند، بی‌توجهی می‌کنند. به‌طور خلاصه، اگر تنها هرناندز[۲۴] و پدر ایگناسیو[۲۵] را از این قاعده مستثنی کنیم، باید بگوییم که اطلاعات اندکی که درباره‌ی این ماده‌ی گران‌بها داریم، مدیون کنجکاوی‌های دیگر ملل، مسافران، بازرگانان و کنسول‌های مستقر در کادیکس[۲۶] است و این اطلاعات، اساس این مقاله را تشکیل می‌دهند.

 

نام‌ها و توضیحات وانیل

سرخ‌پوست‌ها وانیل را مِکاسوبیل[۲۷] نامیده و گیاه‌شناسان ما آن‌را  با نام‌های وانیلا[۲۸]، وانیلیا[۲۹]، واینیلیا[۳۰]، و وانیلیا[س][۳۱] می‌شناسند.

وانیل غلاف کوچک و تقریباً گرد است که کمی فشرده شده و طول آن حدود ۱۵ سانتی‌متر و عرضش تقریباً ۱ سانتی‌متر است. سطح آن چین‌خورده، قهوه‌ای مایل به قرمز، نرم، روغنی و چرب، اما در عین حال شکننده است و از بیرون سفت به نظر می‌رسد. داخل غلاف، میوه‌ای گوشتی (پالپ) قهوه‌ای رنگ وجود دارد که پر از دانه‌های ریز، سیاه و براق است. این میوه چرب و معطر است و بویی دلپذیر شبیه به بوی صمغ بالزام پرویی از خود ساطع می‌کند. وانیل از پرو و مکزیک به ما می‌رسد و در کشورهای گرمسیر آمریکا، به‌ویژه در اسپانیای نو (مکزیک کنونی)، می‌روید. این گیاه در کوهستان‌هایی که تنها هندی‌ها به آن دسترسی دارند و در مکان‌هایی با رطوبت مناسب رشد می‌کند.

ژکور

 

سمندر سالاماندرا، اسم، مونث (سرمدخل: جانورشناسی)

سمندر سالاماندرا[۳۲]، خزنده‌ای است که شباهت زیادی به مارمولک دارد و هم در خشکی و هم در آب زندگی می‌کند.

خزندگان، که در نظر عوام به عنوان موجوداتی شگفت‌انگیز شناخته می‌شوند و همیشه برای آن‌ها جذابیت دارند، و از سوی دیگر، اغلب توسط افراد جامعه که سرگرم لذت‌های خود هستند یا به امور دنیوی مشغول‌اند، نادیده گرفته می‌شوند، توجه طبیعت‌شناسان را به خود جلب می‌کنند. این افراد که مشتاقانه به دنبال شناخت حتی کوچکترین جزییات مکانیسم بی‌پایان طبیعت هستند، تحقیقات خود را در این زمینه ادامه داده‌اند. به لطف این تحقیقات، سمندرها که در رده نخست خزندگان قرار دارند، از ویژگی‌های خاصی که تنها به دلیل اشتباهات پیشین به آن‌ها نسبت داده شده بود، مبرا شده‌اند و در عین حال به موضوعی جالب و کنجکاوی‌برانگیز تبدیل شده‌اند. […]

سالاماندرا نه خطرناک است و نه سمی. حالا بیایید درباره ویژگی‌هایی که به اشتباه به سالاماندرا نسبت داده شده و ویژگی‌هایی واقعی‌اش صحبت کنیم.

قدیمی‌ها و بسیاری از پژوهشگران علوم طبیعی مدرن، سالاماندرا را به عنوان یکی از خطرناک‌ترین موجودات شناخته‌اند؛ اگر به گفته‌های آن‌ها اعتقاد داشته باشیم، می‌گفتند تمامی اعضای خانواده‌‌ای به دلیل نوشیدن آب از چاهی که سالاماندرایی در آن افتاده بوده، جان خود را از دست داده‌اند. آن‌ها افزوده‌اند که نه تنها گزش آن مانند مارهای سمی کشنده است، بلکه حتی سمی‌تر از آن‌هاست، زیرا گوشت آن وقتی که به پودر تبدیل می‌شود، به عنوان سم عمل می‌کند، در حالی که گوشت مارهای سمی به عنوان دارو شناخته می‌شود. تمامی این پیش‌داوری‌ها به طور کلی پذیرفته شده بودند تا اینکه محققان علوم طبیعی امروزی آن‌ها را با تجربیات خاص رد کردند. این دانشمندان سمندرها را مجبور می‌کردند تا ظریف‌ترین اعضای بدن حیوانات مختلف را گاز بگیرند. آن‌ها جانوران مختلف را مجبور به بلعیدن سمندرهای تکه‌تکه‌شده، خرد و حتی پودر شده می‌کردند. همچنین به آن‌ها آب‌هایی می‌دادند که پیش‌تر سمندری در آن افتاده بود، جانوران را با غذاهایی تغذیه می‌کردند که در سم سمندر خیس خورده بودند و سم را در زخم‌هایی تزریق می‌کردند که عمداً ایجاد کرده بودند؛ اما در هیچ یک از این آزمایش‌ها هیچ حادثه‌ای رخ نداد. به عبارت دیگر، نه تنها سالاماندرا دیگر حیوانی خطرناکی نیست که از گزشش در امان نباشیم؛ بلکه در حقیقت این حیوان، کم‌ضررترین، محتاط‌ترین، صبورترین، کم‌غذا‌ترین و ناتوان‌ترین موجود در گاز گرفتن است. دندان‌هایش کوچک و فشرده، و همگی به یک اندازه‌اند و بیشتر برای بریدن مناسب‌اند تا گاز گرفتن، اگرچه او این قدرت را نیز ندارد.

سالاماندرا در آتش زندگی نمی‌کند. در گذشته این جانور بی‌گناه مردم را با زهر هراسناکی که به آن نسبت می‌دادند، می‌ترساند، این در حالی بود که عده‌ای دیگر آن‌را، به دلیل ویژگی منحصر به فردی که به آن نسبت داده می‌شد، یعنی توانایی زندگی در آتش، تحسین می‌کردند. [ … ] سالاماندرا به عنوان حیوانی اشتعال‌ناپذیر شناخته می‌شد؛ و هرچند داستان آن به نظر افسانه‌ای می‌آید، اما به دلیل تجربه‌های نادرست، این باور تا حدی میان مردم مدرن به طور گسترده پذیرفته شده بود که لازم شد آزمایش‌هایی در مکان‌های مختلف تکرار شوند تا آن‌ها را از اشتباه خارج کنند. به عنوان مثال، در فرانسه، آقای مُوپرتوئی[۳۳] نیز از بررسی این نظریه شرم نکرده است؛ هرچند خود او می‌گوید که برای طبیعت‌شناس ننگ است که آزمایشی مسخره انجام دهد، اما بر این باور است که به همین بها است که او باید حق خود را برای از بین بردن برخی عقایدی که قرن‌ها معتبر شناخته شده‌اند، به دست آورد: بنابراین، چندین سالاماندرا را به آتش انداخت؛ بیشتر آن‌ها در همان لحظه هلاک شدند؛ چندتای آن‌ها توانستند از آتش خارج شوند، نیمه‌سوخته، اما نتوانستند در برابر آزمایش دوم مقاومت کنند.

ژکور

 

[۱] منظور سفرهای اکتشافی است. «– م»

[۲] ارغنون جدید، اثر فرانسیس بیکن

[۳] Jean-Baptiste Colbert (1619 – ۱۶۸۳)، ژان-باتیست کُلبر، سیاست‌مدار فرانسوی بود که وزارت اقتصاد دربار لوئی چهاردهم میان سال‌های ۱۶۶۵ تا ۱۶۸۳ را اداره می‌کرد و نقش مهمی در تشکیل نهادهای علمی و فرهنگی نوین فرانسه داشت. «–  نقل از ویکی‌پدیا»

[۴] La Pratique

[۵] Genoa، بندری در کرانه شمالی مدیترانه و شمال غربی ایتالیا در نزدیکی مرز فرانسه. «– م»

[۶]  Charles Le Brun(1619 – 1690)، نقاش، هنرمند، نظریه‌پرداز هنر دربار لوئی چهاردهم که در راه‌اندازی آکادمی نقاشی و مجسمه‌سازی فرانسه تاثیر داشت. «–  نقل از ویکی‌پدیا»

[۷] Eustache Le Sueur (1617 – 1655)، نقاش و هنرمند فرانسوی، و از پایه‌گذاران آکادمی نقاشی فرانسه. «–  نقل از ویکی‌پدیا»

[۸]  Gérard Audran(1640 – 1703)، چاپ‌گر فرانسوی و نخستین نقاش دربار لوئی چهاردهم. «–  نقل از ویکی‌پدیا»

[۹] Franklin

[۱۰] Herschel

[۱۱] Lavoisier

[۱۲] d’Alembert

[۱۳] Du Fay

[۱۴] Halley

[۱۵] Montgolfier

[۱۶] La Condamine

[۱۷] فیزیوکراسی‌ها و کلبِرتیست‌ها دو جریان اقتصادی مختلف در دوران قرن هجدهم در فرانسه بودند که تفاوت‌های مهمی در دیدگاه‌هایشان درباره منابع ثروت و راه‌های ایجاد رفاه اقتصادی داشتند؛ به طور کلی، فیزیوکراسی‌ها بیشتر بر کشاورزی و منابع طبیعی تأکید داشتند، در حالی که کلبِرتیست‌ها بر اهمیت صنایع و تجارت متمرکز بودند.

[۱۸] مصرف کالاها از طریق صادرات دو برابر خواهد شد.

[۱۹] Tamise، ساخت پل روی رودخانه تامیز در لندن از سال ۱۷۳۸ آغاز و تا ۱۷۵۰ به طول انجامید که با مشکلات و حوادث بسیاری همراه بود.

[۲۰] Westminster

[۲۱] Galien (129 – ۲۰۰ یا ۲۱۶) ، از پزشکان یونان باستان که دیدگاه‌های او بیش از هزار سال در پزشکی اروپا استفاده می‌شد. «–  نقل از ویکی‌پدیا»

[۲۲] «[عنوان] دارو در معنای کلی به ادویه‌ها و سایر کالاهایی اطلاق می‌شود که از کشورهای دور می‌آیند و در پزشکی، رنگ‌رزی، و هنر استفاده می شوند.» (دائره‌المعارف)

[۲۳] اشاره به استعمارگران اسپانیایی است. «– م»

[۲۴] Francisco Hernández de Toledo(1514 – 1587)، گیاه‌شناس و پزشک دربار پادشاه اسپانیا که در نیمۀ دوم قرن شانزدهم گیاهان امریکای مرکزی را فهرست کرده است. «–  نقل از ویکی‌پدیا»

[۲۵] Le père Juan Ignacio یا  Giovanni Ignazio Molina یا  Abate Molina(1740 – 1829)، کشیش اسپانیایی که به گیاه‌شناسی علاقمند بود، در دهۀ ۱۷۲۰ به وانیل و انتقال آن پرداخت. «–  نقل از ویکی‌پدیا»

[۲۶] Cadix، بندری در اسپانیا که با آمریکا در ارتباط است و تجار و سفرای زیادی در آن‌جا ساکن بودند. «– م»

[۲۷] mécasubil

[۲۸] vanilla

[۲۹] vaniglia

[۳۰] vayniglia

[۳۱] vanillias

[۳۲] SALAMANDRE

[۳۳] Pierre Louis Moreau de Maupertuis(1698 – 1759)، روشنفکر، ریاضی‌دان، و فیلسوف فرانسوی و مدیر فرهنگستان علوم فرانسه. «–  نقل از ویکی‌پدیا»