انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

خیش/گاوآهن : ابزار سنتی برای شخم زمین‌های زراعی

خیش،‌ صورت گویش آن خِش است که فرهنگها به صورتهای «خویش» و «خیچ» و «هیش» را نیز ضیط کرده‌اند. از ترکیبات آن «خویشکار=خیشکار (برزگر)، «خیشاوه(=زمینِ شیار کرده)». «خویشکاری-خیشکاری:کشاورزی»‌ است (آنندراج، ج۲، ص ۱۷۵۶؛ فرهنگ رشیدی، ص ۴۴۵؛ برهان قاطع، ص ۳۶۱-۳۶۲، ۳۶۳؛ هرن-هوبشمان، ج۱، ص ۶۶۵). خیشکار: برزیگر، دهقان، کشتگر که در بعضی نسخه های شاهنامه خویشکار آمده است(شامبیاتی، ص ۲۲۲). نام خیش در سنسکریت «هالا» است (هال، ص ۱۳۹).در بعضی از متون کهن نیز «َئِشَه» به معنی خیش برای شخم و زمین و کاشتن غله و کلمه «پَشیری-دَرِزانَه»‌ به معنی ‌ یوغ گاو نر ، یراق برای گاو شخم زننده که خیش را بدان بندند، آمده است (رضی، دانشنامه…،ج۲، ص ۱۲۴۷)

خیش از کهن ترین زمان تا به امروز
در فر گرد دوم وندیدا ، درجائی که جمشید ور جمکرد را می سازد و سیصد زمستان از آن می گذرد و زمین پر از ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و … می شود، آمده است : «جم …به سوی نیمروز، به راه خورشید فراز رفت، او این زمین را به «سووْرا»‌ یِ زرین برسُفت و به «‌اَشْتْرا»‌بر ِشِفت» (اوستا، ج۲، ص ۶۶۶-۶۶۷) که «سووْرا» را خیش و گاوآهن ترجمه کرده و بعضی نیز آن را بیل و بیلچه و بعضی بوق و کرنا دانسته اند(وندیداد، ج۱، ص ۲۱۳- ۲۱۷). در فرگرد چهارم وندیداد نیز خیش/گاوآهنی با چارپای خیش زن و یوغ و چند گَواز(سیخک یا شلاق برای راندن گاو) و… و بیلی که بکند و بِوَرزَد / بیلی که برای کندن و کاشتن زمین …. است، از افزارهای برزیگران آمده است (وندیداد، ج۲، ص ۷۹۲، اوستا، ج۲ ص ۸۲۰). همچنین در فرگرد نوزدهم وندیداد توصیه شده است که درازای ترکه «بَرسَم» که در طول نیایش در دست چپ اشونی [روحانی] است باید به درازای گاوآهن/خیش و پهنای آن به اندازه جو باشد و چشم از آن برنگیرد (اوستا، ج۲، ص ۸۶۷؛‌ رضی، دانشنامه…،‌ ج۱،‌ص ۴۹۶)
گیرشمن سابقه استفاده از خیش را به قبل از هزاره چهارم می رساند و آن را عاملی در راستای ترقی سریع دهکده و توسعه رشته کشاورزی و پذیرفتن طرز کارکرد اجتماعی و یاری گرفتن از همسایگان برای هموار کردن زمین و آبیاری می داند (گیرشمن، ایران از …، ص ۱۶، ۱۹). رالف لینتون نوشته است : اختراع خیش را بطور تقریب در «دنیای قدیم»‌ در فاصله زمانی مابین ۵۰۰۰ سال تا ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد (تمدن نوسنگی) در منطقه آسیای جنوب غربی می داند و اضافه می کند که باید به حق «خاور کهن سال»‌ نامیده شود که کشاورزان آن هنوز هم به همان نحوه اجداد «نوسنگی»‌ خود زندگی می کنند. در ابتدای دوران نوسنگی مزارع با بیلچه های سنگی و چوبک های حفاری شخم می شد . بعدا خیش چوبی که توسط مردان یا گاوان نر کشیده می شد مورد استعمال قرار گرفت (لینتون، ص ۲۱۵-۲۱۶). مولفی دیگرمعتقد است تمدن جهان اهلی کردن اسب و اختراع لگام و مهمیز و گاو آهن و یوغ و ارابه را مدیون آسیای جنوب غربی است که بزرگترین نقش را در تاریخ تحول وسایط کشش و نقلیه زمینی ایفا کرد. در این میان نقش بخصوصی برای ایران قائلند زیرا مهد نژادهائی از سواران بیمانند همچون آشوریان و پارسیان بوده است (روسو، ص ۱۱۸-۱۱۹). منبعی دیگر استفاده از گاونر را از ۳۵۰۰ ق.م. می داند که برای کشیدن گاوآهن و شخم زمین بوده است( دانشنامه دانش گستر ، ج۱۳، ص ۷۱۷). ادوارد هان (۱۸۵۶-۱۹۳۸) ، جغرافیدان آلمانی در کتابی که ۱۸۹۶ منتشر کرد، با ارائه نمونه هائی از دنیا نشان داد که اهلی کردن فقط می تواند کار کشاورزان باشد. کشاورزی واقعی یعنی شخمی که نیروئی دستگاه شخم زنی را به دنبال خود می کشد، وقتی به منصه ظهور رسید که کشت ابتدائی توسط کج بیل با دامپروری مشارکت کردند و از گاو نر برای کشیدن دستگاه شخم زنی یا خیش استفاده شد (دیگار، انسان و حیوانات اهلی، ص ۹۷-۹۸). بنابر این یکی از امتیازهای اهلی کردن حیوانات استفاده از نیروی آنها برای کشیدن خیش بود (وایت، ص ۷۷-۷۸). فقط اختراع گاو آهن و وجود نیروی جانوران اهلی مانند گاو و بعدا اسب به انسان امکان داد تا مزارع گسترده ای را شخم بزند و پایه های واقعی کشاورزی پرسود را بنا نهد. (لانگ، ص۲۰۷). یکی از نظریه پردازان معتقد است همه فرهنگهای عالی، بر خوردار از کشاورزی هستند،‌ نظام شبانی در هیچ موردی فرهنگی را به بار نیاورده است که به اندازه فرهنگ عالی و پیشرفته منبعث از کشت و پرورش گیاهان باشد. معیشت متکی بر خوراک های خودرو، پست ترین روشهای نظارت بر نیروهای طبیعت و کشاورزی بهترین روشها است (ئایت،‌ ص ۸۱). به گفته تایلر ، غلات «نیروی محرک تمدن بزرگ بوده اند» . همه فرهنگهای بزرگ تاریخ در نتیجه کشت غلات تکامل یافته و پا بر جا مانده اند (وایت، ص ۸۲). و این همه را بشر مدیون خیش است که از هزاره چهارم قبل از میلاد تا امروزه (اوابل هزاره سوم بعد از میلاد) بطور مستمر و دائم در خدمت بشر بوده است. در فنون مربوط به استحصال، کاشت و ساماندهی خاک ، در جاهائی که خیش و گاو آهن وجود ندارد، یکی از ابزارهای عمده برای سبک کردن زمین کج بیل و در صورت وجود خیش، با همان خیش است که در اصل کج بیلی است که به جای ضربه زدن، به روی زمین کشیده می شود. وقتی خیش چنان تکامل یابد که بتواند خاک را برگرداند، به گاو آهن به معنی واقعی آن رسیده ایم ( اودریکورر، ص ۱۵۲). لوروا گوران، در فرآیند تکامل و فنون، خیش را صورت تکامل یافته کج بیل می داند (ص ۸۰، ۸۲). در حدود ۵۰۰ قبل از میلاد تیغه خیش را از آن آهن ساختند. در بعضی از نقاط جهان در حدود ۱۰۰۰ میلادی علاوه بر گاو از نیروی اسب نیز برای کشیدن خیش های چرخ داری استفاده کردند که به تیغه ای برای ایجاد شیار، تیغه ای برای ایجاد دیواره های شیار و یک خاک برگردتان برای زیر و رو کردن خاک مجهز بود. در دهه ۱۸۶۰ ، خیش های متصل به ماشین بخار در بعضی مناتطق رایج شد و تقریبا تیم قرن بعد خیش هائی که با تراکتور کشیده می شدند جای آنها را گرفتند ( دانشنامه دانش گستر ، ج۱۳، ص ۷۱۷).

کج بیل ، که گفته می شود خویش حالتی تکامل یافته از آن است
(لوروا- گوران، ص۸۰ )

کهن ترین خیش ها:
جیمز هال ضمن توضیح این مطالب که در میان خدایان هندویی ، خیش نشانه الهه رود است و در آغاز با کشاورزی در ارتباط بود و برای بعضی از خدایان هندی خیش به عنوان سلاح به کار می رفت و با بیان این نکته که خیش تجسم عصر سیمین است،‌ نوشته است نقش خیش بین النهرین که به نام خیش سومری معروف و مربوط به هزاره چهارم پیش از میلاد است، برای نخستین بار بر روی مهرهای استوانه ای (سیلندر) کهن دیده می شود و تا سده‌ هفتم پیش از میلاد در نقوش بین النهرینی تکرار می گردد (هال، ص ۱۳۹). مرتنسن نوشته است گاو آهن جنوبی دزفولی شباهت تعجب آوری با گاو آهنی دارد که بر مهر استوانه ای شکل سومری و متعلق به اواسط هزاره سوم قبل از میلاد حک شده است (مرتنسن، ص ۲۹۸، به استناد فیلبرگ، ۱۹۳۸، شکل ۲). لانگ نیز ضمن این که نوشته است اقوام هند و اروپایی از گاوآهن در کشاورزی استفاده می کردند، نوشته است قدیمی ترین گاو آهن کشف شده به هزاره سوم پیش از میلاد تعلق دارد (لانگ، ص۲۰۷). لوحه آشوری متعلق به سال ۷۲۲ ق.م. خیشی را نشان می دهد که شباهت تامی با خیش خوزستان دارد ( وولف، ص ۲۳۸ و تصویر ص ۲۳۹).

نقش خیش روی مهر آشوری مربوط به سال ۷۲۳ قبل از میلاد
(وولف، ص ۲۳۹)

همین شباهت را در طرحی می بینیم که بر مهری از دوره هخامنشی (۵۵۹ تا ۲۳۰ ق.م.) نقش بسته است. حکاکی این نقش بر مُهر، نشانه اهمیت ابداع این وسیله و این شیوه شخم است که به بالارفتن سطح تولید و به رشد نیروهای تولیدی کمک کرده و به شکل های تازه ای در سازمان کار منتهی شده است (پورکریم، جفت، واحد…، ص ۳۵‌). آندره اودریکور ، خیش دو بازوی موجود در لرستان را که تیغه آن زائده ای به شکل پوکه دارد و کشش آن با یوغ جفتی است، ابتدائی ترین نوع خیش دو دسته و میراث خویش سومری می داند (اودریکورر، ص ۱۰۷).

نقش خیش بر مهر دوره هخامنشی
(پورکریم، حفت،…، ص ۳۵. نقل از ج۴ ارتور اوپهام پوپ)

سندی نیز درباره خیش از اوائل هزاره اول قبل از میلاد وجود دارد و آن پیکرک مفرغی خیش با دو راس گاو و یوغ به دست آمده از حفاریهای مارلیک [چراغعلی تپه] در اراضی دهستان رحمت آباد شهرستان رودبار استان گیلان است. این سند نشان می دهد که شیوه شخم کردن زمین با خیش و با دو گاو بسبار قدیمی است. شاید هم اصطلاح «جفت» به عنوان واحد زمین زراعی از ترکیب خیش با یک جفت گاونری حاصل شده که آن را «جفت گاو» نامیده اند. البته خیش را بنا بر اقتضا به یک جفت یا تنها به یک قاطر، مادیان، الاغ یا شتر می بسته اند و حتی اضطرارا آن را یک انسان نیز می کشیده است. (پورکریم،‌ جفت، واحد….، ص ۲۸ -۲۹، برگرفته از گزارش مقدماتی حفریات مارلیک = چراغعلی تپه ، عزت الله نگهبان).

پیکرک مفرغی خیش، حفاریهای مارلیک، اوائل هزاره اول قبل از میلاد
(پورکریم، جفت، …، به نقل از « گزارش مقدماتی حفریات مارلیک، عزت الله نکهبان)

خیش های کنونی در ایران:
وولف تمام خیشهای ایران را از نوع نوع سوزنی یا قلمی طبقه بندی کرده و نوشته است همه آنها از چوب سخت هستندو چوب طویل آنها با بندی چرمین به یوغ متصل می شود که روی شانه های حیوان بین گردن و کوهان او می افتد و با یک جفت میخ یوغ در جای خود نگاهداشته می شود و با بندهائی چرمین در زیر گردن گاو به هم بسته می شوند. وقتی با حیوانات دیگر چون اسب و قاطر .الاغ و شتر کشیده می شود ، به دور گردن آنها خاموت می اندازند. با این خیش خاک بریده می شود و بالا می آید. این خیش، خاک برگردان و حتی تیغه تابدار خیش هم ندارد که خاک را بر گرداند. (وولف، ص ۲۳۵).
در مردم شناسی تحرک و در رویکرد طبقه بندی و گونه شناسی آن، به خیش نه از نظر داشتن چرخ، بلکه از دیدگاه توزیع جغرافیائی توجه می شود، که از نظر تاریخی گویا تر است (اودریکور، ص ۱۰۵). وولف نیز خیشهای ایران را از نظر جغرافیائی و اقلیمی به پنج ناحیه به شرح زیر تقسیم کرده است: خیش مناطق اطراف دریای خزر، خیش مناطق شرق، خیش مناطق شمالغربی، خیش مناطق شمالی و خیش خوزستان ( ص ۲۳۵-۲۳۶).
تقریبا می توان گفت خیشهای متداول در تمام ایران که برای شخم زمینها بکار می روند در شکل ظاهری همه تا حد زیادی همگون هستند و کارکرد مشابهی دارند و فقط تفاوتهای جزئی در آنها دیده می شود. در این میان دو نوع خیش ظاهری دارند که تا اندازه زیادی با بقیه متفاوت است. یکی از آنها خیشهای کوتاه و سبک و کاملا مناسب کار در زمین ها و مزارع برنجکاری مملو از آب اطراف دریای خزر است

خیش زمینهای برنجکاری که «کاول » نامیده می شود.
از چوب یک پارچه، دارای قیدی عمودی، دسته ای بر آن سوار، با مالبند کوتاه
(بازن و دیگران، ص ۲۸)

الف ب
خیش برای شالیزارها، «گاجمه» ،
الف: نمای قسمت کف . ب: نمای کلی
ساخته شده از چند قطعه چوب،‌ با دو قید عمودی که در بدن آن فرو رفته و همه قطعات را به هم متصل می کند. دسته بر آنها سوار می شود. چوب مالبندی را می توان در دو سوراخ آن جا به جا کرد .
(بازن و دیگران، ص ۲۹)

خیش شالیزارها، به نام «کاول»
چوب مالبند آن قابل جا به جا شدن در دو سوراخ مالبند است.
(بازن و دیگران، ص ۲۹)

ب الف
وسیله بستن خیشهای دارای مالبندی کوتاه به یک راس حیوان
الف : یوغ چوبی (لپ، یا جت) برای گاو.
ب: گردن بند یا قلاده پارچه ای ( گرکه) برای اسب.
(بازن و دیگران، ص ۳۳)

نیروی محرکه این نوع خیشها معمولا یک راس حیوان(گاو یا اسب) است. در شالیزارهای اطراف خزر نیز، مثل همه جای دیگر که استفاده از فن آوری نوین از نوع تراکتور و غیره خیشهای سنتی را به عقب می راند، باید به استعمال فزاینده تیلر (تراکتور کوچک) اشاره کرد که زارعان به ندرت به صورت مشترک می خرند، ولی کلا کشاورزان پولدار آن را ساعتی یا هکتاری به برنجکاران اجاره می دهند (بازن و دیگران، ص ۳۸).
البته در همین منطقه گیلان و آذربایجان غربی برای شخم زمینهای خشک و سخت برای غلات از خیشهائی با تیر مالبند بلند استفاده می شود و دو راس گاو نر آنها را می کشند مثل نمونه های زیر.

خیش دندانی با مالبند بلند خیش دندانی «گادار»‌با مالبند بلند
(بازن و دیگران، ص ۳۱) (بازن و دیگران، ص ۳۲)

خیش دندانی با دو قید عمودی وسیله مالبندی (جت یا سمچو)
که دسته بر آنها سوار شده است روی شانه های یک جفت گاو نر
(بازن و دیگران، ص ۳۲) (بازن و دیگران، ص ۳۴)

نوع متفاوت دیگر خیش زمینهای نرم و پوک دشت خوزستان، متشکل از منطقه گرمسیر بختیاری، ناحیه دزفول تا نزدیکی ناحیه کوهستانی لرستان است. این نوع خیش را پژوهشگرانی مثل فیلبرگ و مورتنسن و غیره، خیش دزفولی نامیده اند. مورتنسن از شباهت خیش جنوبی یعنی ساخت دزفول با گاوآهنی که نقش آن بر مهر استوانه ای شکل سومری و متعلق به اواسط هزاره سوم قبل از میلاد حک است تعجب کرده و نوشته است. این موضوع نشان می دهد گاو آهن دزفولی بیش از چهار هزار سال است که تناسب خود را برای استفاده در خاک این منطقه که فقط به لایه های نازک و نرم برای حفظ رطوبت لایه تر نیاز دارد، حفظ کرده است ( مورتنسن، ص ۲۹۷).

خیش و یوغ گرمسیری بخیاریها
لرها آن را «خیش باهی» یا «خیش دارپازنی» می نامند،

تمام قطعات خیش گرمسیری بختیاری از چوب است فقط تیغه (گالا یا گاهِن= گا+آهن= گاوآهن) و وسیله تنظیم کننده آن (رُت) را آهنگران غربت می سازند. تیر بلند خیش آن را به یوغ واقع در گردنهای دو راس گاو نر یا چهار پایان از نوع اسب و قاطر وصل می کنند. منتها برای جلوگیری از لغزیدن در سر شانه ها و برای این که تکیه گاه مناسبی مشابه با شانه گاو فراهم شود ، چهار پایان را به یک حلقه ضخیم به شگل گردن بند به نام «جل کچل» یا «کچل بند» مجهز می کنند که با یک قالیچه یا یک جل لوله شده فراهم آمده و انتهای آنها در زیر گلوی چهارپایان بسته شده است(دیگار، فنون…، ص ۱۱۳-۱۱۴)..

در گرمسیر قاطر و مادیان را به خیش می بندند که یوغ آنها به شکل بالا است
( دیگار، فنون…، ص ۱۱۲ ، ۱۱۴)

زاویه تماس خیش با زمنین توسط سورتخهای دارخیش تعیین می شود که میخ دار خیش در آن فرو برده شده است. سوراخی که در آخرین حد انتهای دارخیش قرار گرفته در رابطه با حداکثر عمقی است که خیش در زمین فرو می رود (دیگار، فنون…، ص ۱۱۳-۱۱۴).
این نوع خیش یا به محلی «دار» در ۱۳۱۴ و در ۱۳۴۹-۱۳۵۲ هنوز در حال استفاده بوده است (فیلبرگ، ص ۱۴۰؛‌ مورتنسن، ص ۲۹۷-۲۹۸؛ دیگار، فنون…، ص ۱۱۳؛ کریمی، سفر…، ص ۲۰۲)
در خرداد ۱۳۵۱ بختیاری ها دو نوع خیش داشتند. یکی خیش دو بازوی گرمسیری و یکی خیش یک بازوی سردسیری یا خیش اصفهانی. خود بختیاریها نیز خیش دو بازوی گرمسیری را مخصوص خوزستان و قدیمی ترین خیش می دانند. سنگ نبشته ها و آثار کهن بختیاریها که در قسمت گرمسیر آنها یعنی در خاک خوزستان است نشان می دهد که بختیاریها در خوزستان تمدنی غنی و پر بار داشته اند و احتمالا مکان اصلی و اولیه آنها همان خوزستان بوده است. گویا کوچ نشینی بختیاریها ، در زمان استیلای مغول و متاثر از فرهنگ کوچندگی آنها بوده است. بختیاریها هنوز برای ناحیه خوزستان، در مغرب زاگرس از کلمه فارسی گرمسیر و برای ناحیه کوهستانی مشرق زاگرس، از کلمه ییلاق(کلمه ترکی، وام گرفته از مهماجمان ترک و مغول، برای ناحیه مشرق زاگرس= منطقه اصفهان) استفاده می کنند. بختیاریها در کوچ اولیه خود از گرمسیر به ییلاق. خیش خود را نیاوردند و از خیش تکدستی و محکم کوهستانی اصفهانی به جای خیش دو دستیِ دشتی خوزستانی استفاده کردند. (کریمی، سفر…، ص ۱۲۹-۱۳۰‌‌).

سه نوع خیش منطق بختیاری و مقایسه آنها با هم
دو شکل پائینی مربوط به ییلاق یا سردسیر بختیاری و خیش بالائی مربوط به گرمسیر است

این خویشها را اگر گاو به دنبال خود بکشد، یوغ آنها به شکل بالا است.
( کریمی، سفر…،‌ص ۱۴۴)
ییلاق بختیاریها حوزه خیشهای محکم و دندانی است که به دو شکل مخلف دیده می شود. یکی خیش منطقه اصفهان که لرها به آن خیش مُستارُم می گویند. نوع دوم خیشی است که در نیمه شمالی ییلاق دیده می شود که همان خیش مناطق کردستان و همدان است و بختیاری آن را خیش تکدستی می نامد. در بین طایفه بابادی خیش مستارم(سبکتر و مناسب برای خیشهای ساده تر) به منزله وسیله کشت کوچ نشینان و خیش تکدستی (محکمتر و موثرتر و برای زمینهای سخت و دشوار) به منزله وسیله کشت یکجانشینان معرفی شده اند (دیگار، فنون، ۱۱۵-۱۱۶)
بختیاریها اگر زمین تا حدی نرم باشد و فقط نیروی کشش یک حیوان را بطلبد، خیش را به یک حیوان می بندند، آنها به این خیش، «خیش یک دُمبی» می گویند. برای خیش یک دُمبی، دارخیش را نصف می کنند و در سر آن سوراخی به وجود می آورند و از آن طنابی رد می کنند و دو سر این طناب را به دو سوی یک یوغی که به گردن حیوان بسته است می بندند. حیوان آن را به تنهائی می کشد (کریمی، سفر…، ص ۱۸۹). طایفه موری از هفت لنگ بختیاری، در «میانکوه» خیش یک دُمبی دارند. خیش گرمسیری را موری ها خیش «دارپازنی»، به دلیل شباهتی که به دو شاخ بز کوهی/کل و بقول خودشان پازن پیدا می کند،، و بابادی های به آن خیش «بائی» یا «بازوئی» می گویند (کریمی، سفر…، ص ۱۸۱).

خیش در باورها و در فرهنگ عامه :
مزدا پرستان و ایرانیان روزگار کهن، با توجه به مبانی اعتقادی و عبادی و انجام فرایض دینی و نیز با هدف استفاده از زمین جهت امور کشت و زرع و تبدیل زمینهای خشک و بی حاصل به مزارع و کشت زارهای سرسبز و باز دهی محصول، مدام در تلاشی دائمی و پی گیر بودند. بر پایه همین اعتقادات بود که که کویر ها و جاهایی را که غیر قابل کشت بودند جایگاه دیوان و شیاطین می دانستند . در این تلاش پی گیر و دامنه دار ، جنگ افزار مزدیسانان ، بیل و خیش بوده است و هر قطعه ای که آباد می کردند ، غلبه ای بود بر اهریمن و عوامل وی. آنها حتی دامنه های نیمه سنگی کوهها را نیز با ابزارهایی چون بیل و خیش به زمینهای زراعی نبدیل می کردند و با این عمل نه تنها بر سطح و مقدار درآمد خود می افزودند، بلکه بر اساس عقاید دینی خود، از سطح قرارگاهها و جایگاههای دیوان و شیاطین نیز می کاشتند »‌(رضی، دانشنامه…، ج۴، ص ۱۸۹۵-۱۹۸۶)
در پهنه گسترده باورها و اعتقادات، آهن و آتش هم جایگاه خاصی دارند. دیگار، مردم شناس فرانسوی، می گفت در آفریقا مردم به آهنگر زن نمی دهند و پست ترین طبقه حسابش می کنند و عقیده دارند چون با آتش سرو کار دارد ، با شیطان سرو کار دارد( کریمی، سفر، ‌ص ۵۷). در ایل بختیاری نیز با وجود این که آهنگران/غربت بیشتر وسایل آهنی مورد نیاز بختیاریها از جمله تیغه های آهنی خیش را می سازد بختیاریها به آهنگر/غربت زن نمی دهند(کریمی، ص ۵۷-۵۸). نویسنده کتاب «شاخه زرین»‌ با ارائه نمونه های مختلف نشان می دهد که اعراض های خرافی از آهن در بیشتر جوامع وجود داشته است. از جمله حضور گاوآهن های شخم زنی در لهستان همزمان شد با چند سال پیاپی بد شدن محصول، و کشاورزان این بدبیاری را به خیش آهنی شخم زنی نسبت دادند و به همان اسباب های چوبی شخم زنی زمان قدیم روی آوردند. تا همین امروز بدوی های جاوه که عموما از راه دامپروی گذران می کنند هر گز از ابزار آهنی برای کشت و زرع استفاده نمی کنند (فریزر ، ص ۲۶۷). در مقابل، در بسیاری جاها خیش شکل غیر رمزی بسیاری از خدایان کهن کشاورزی و نماد آنان است. خیش در هنر بین النهرین نماد خدای کشاورزی است (هال، ص ۱۳۹). در امر تعبیر خواب ایرانیان نیز خیش نقش مثبتی دارد، اگر کسی در خواب بیند که زمینی را خیش می کند نشانه مال و کار است (کرمانی، ۱۱۹)؛
با توجه به این امر که خیش راندن بر روی زمین و شخم زمین پیرو مسایل فنی و شیب زمین و شدت بارندگی و در نظر گرفتن جهت شیارها و شسته نشدن زمین و بذرها و سایر مسایل اقلیمی و زمین شناسی در حد شناخت مردم هر منطقه است، در قرن سیزدهم هجری، مؤلفی درباره خیش و شخم با در نظر گرفتن اعتقادات مذهبی و حتی باور به مسایل نجومی، رهنمودهائی را درباره راندن خیش و شخم زدن زمین داده و نوشته است: «اول رو به قبله شیار نماید، پهلوی هر خط بلافاصله پشت به قبله مراجعت نماید. بعد از این که زمین به قدر منظور شیار نمود، دفعه دیگر از شمال گاو براند و مراجعت نماید دفعه سوم باز رو به قبله شیار کرده و در مرتبه چهارم رو به شمال، هر قدر که خواهد» (نوری، ج ۱، ص ۳۷۶). بذر را پیش از طلوع آفتاب و با توکل به خداوند و نیت صادق، در توبره یا ظرفی نهاده بر دوش چپ انداخته قبضه قبضه گرفته رو به قبله اگر مقابل ستاره سکز یولدوز[هشت ستاره] بپاشند» (نوری،‌ج۱،‌ ۲۰۸)،
در حومه خرم آباد لرستان معمولا در آغاز شخم و و بذر افشانی ، روستائیان چند مشت به نیت سهم پرندگان، رهگذر، دزد و حیوانات بر زمین زراعی می پاشند ، و بعد به اندازه لازم در زمین شخم زده تخم افشانی می کنند. ( اسدیان خرم آبادی و دیگران، ص ۲۲۷) ،
در قرن سیزده در امر شخم و بذرافکنی ، با توجه به باورها، توصیه شده است :‌ در وقت پاشیدن تخم احتیاط نموده که تخم بر شاخ گاو نیفتد که بر شاخ گاو افتد ان محصول خوب نشود و آردی که از آن گندم بود نانش در تنور نایستد. وقت بذر پاشی برای حبوبات برج ثور و برای غلات برج سنبله و وقت درو کردن برج جدی است (نوری، ج ۱، ص ۴۰۸). نشاید که فمر ناقص النور بود ، که آن تخم تباه شود. اگر قمر بر وجهی نقصانی باتشد، هیچ چیز از آن تخم به صلاح نیاید و منفعتی به خداوند کشت نرسد . نباید که نحوس را به صاحب طالع نظری باشد ، که آن زرع را آفت رسد. نباید که قمر به زحل متصل بود به نظر عداوت ، که هرچه بکارد دیر بروید ، نشو و نما اندک پذیرد. نشاید که به مریخ نگرد ، به هر نظر که باشد ، که آن کشت از بی آبی تباه شود. ازحضرت صادق منقول است که چون حضرت آدم بر زمین آمد محتاج به خوردن و آشامیدن شد ، به جبرئیلا شکایت کرد. جبرئیل گفت که زراعت بکن ، آدم گفت: دعایی (نوری، ج ۱،ص ۴۰۹) مرا تعلیم کن. جبرئیل گفت بگو [‌متن دعا]‌ . با زهم از حضرت صادق منقول است که در مراحل مختلف زراعت دعایی وجود دارد که باید رو به قبله خواند (نوری،ج ۱، ص ۴۱۰)
علاوه بر زمینه باورها، خیش در ضرب المثله و چیستانها و ترانه های نیز راهی برای خ.ود باز کرده استک به عنوان نمو.نه بختیاری ها می گویند : «اگر گاو نرود خیش را بر می دارند» (ذوالفقاری، ج۱، ص ۳۸۴). همانها در زمینه تولید این مثل را دارند ::«اول خیش، دوم میش، سوم گاو که کارها را ببرد از پیش» (ذوالفقاری، ج۱، ص۴۱۸). و در زمینه روابط کار و تولید می گویند: «جنگ روی خیش بهتر از صلح سر خرمن» (ذوالفقاری، ج۱، ص ۷۵۱). و برای آماده بودن وسایل کار نیز این ضرب المثل ر دارند: اول ابزار خیش، بعد های و هوی برای گاوکن. [اول ابزار خیش را فراهم کن بعد گاو را بران] (‌خسروی، فرهنگ بختیاری، ص ۲۰۱). همانها به یکجا نشین می گویند: «خیش و میش او در یک جا است». (کریمی).. گناوه ایها هم در روابط معتقدند: «جَر خیش، آشتی خرمنه» (ذوالفقاری، ج۱، ص ۷۴۲). و هر یک از خرده فذهنگهای ایران حرف و سخنی درباره خیش دارند: اهالی شهر بابک: «پا روی کونِ خِچ دار (خیش/گاوآهن) گذاشته» (ذوالفقاری، ج۱، ص ۶۱۷). بوشهری ها : «امروز گاو ماده را به خویش واداشته اند» (ذوالفقاری، ج۱، ص ۴۰۲). آذری ها : «خیش گاوآهن می داند که مال بند چه می کند» (ذوالفقاری، ج۱، ص ۹۳۹). رامسری ها:‌ «زمبن نرمی را می بیند ، خیش را فر و می کند»(ذوالفقاری، ج۱، ص ۱۱۳۱). گیلکی ها : «گاو آهن تو به ریشه افتاده است». بانه ای ها: «گاو آهن را در چشم خود نمی بیند، سوزن را در چشم دیگران می بیند». کردها : «گاو آهنش تیز است» . رامسری ها: «گاو آهنش زیر زمین کار می کند». اشتهاردی ها : «گاوآهن من از خاک جدا شده» ( ذوالفقاری، ج۲، ص ۱۴۸۰). لرها : «گاو، خیش را مانع راه گنجشک می کند» ( ذوالفقاری، ج۲، ص ۱۴۸۲). مازندرانی ها : «گاو که چاق شد به جای این که خیش برود جفتک می اندازد» ( ذوالفقاری، ج۲، ص ۱۴۸۴). مازندرانی ها : «مرا تا ظهر به خیش می بندند ، بعد از ظهر به لوش» ( ذوالفقاری، ج۲، ص ۱۶۵۲). فیروز آبادیها : «من که دارم گاو و خیش، این دره نشد دره پیش» ( ذوالفقاری، ج۲، ص ۱۷۱۶). کلاردشتی ها :‌ «موش را به خیش می بندند و به شخم وا می دارند» ( ذوالفقاری، ج۲، ص ۱۷۲۳). شیرازی ها: «نان آماده به گاو دادند، گاو خیش نکرد» ( ذوالفقاری، ج۲، ص ۱۷۵۶). لرها : «هر کس رفیقم است، یوغ را بر می دارد و خیش را برای من می گذارد»( ذوالفقاری، ج۲، ص ۱۸۸۴) . دوانی ها در مورد کسانی که نمی خواهند کاری به آنها رجوع شود می گویند :‌ «تیغه خیش را وارون به خیش زده است» (لهسائی زاده- سلامی، ص۳۵۸). و بالاخره تهرانی ها :‌ «والله هنوز خیش شخم زنی ما به خمره طلا گیر نکرده» ( ذوالفقاری، ج۲، ص ۱۸۲۶). اهالی تنکابن (شهسوار) به کسی که خام و بی تجربه است می گویند :‌«‌تو هنوز گاجمه ای [خیش زمینهای مملو از آب شالیزار] بچه»‌(‌خلعتبری لیماکی، ص ۴۴). هر یک از این سخنان کوتاه را در جای خود بکار می برند و سخن خود را در قالب لفاف می گویند.
خیش به عنوانسرگرمی و سنجش هوش وارد چیستانها نیز شده است به عنوان نمونه :‌ مردم میناب درباره خیش و گاو آهن چیستانی به این شرح دارند :‌ هشت پا و دو سر ، تا نگردد دور سر، نکند زمین زیر و زبر ( (سعیدی، ص ۱۲۴). بختیاری های چهارلنگ برای خیش چیستان زیر را دارند : عجایب صنعتی دیدم که دِمبی در هوا دارد/عجایب تر از آن باشد یکی دندان که او در زیر پا دارد/ سه خدمتکار هم دارد/ دو تا حیوان و یک انسان / دو در پیش و یکی در پس/ بیا بنگر چه ها دارد ( سرلک، ص ۷۳).. مردم سیرجان برای گاو آهن چیستان زیر را دارند : « عجایب صنعتی دیدم در این دشت/ که بی جان در پی جاندار می گشت (مؤید محسنی، فرهنگ عامه سیرجان، مرکز کرمان شناسی، کرمان ۱۳۸۱؛
رد پای خیش را در ترانه های محلی نیز می توان دید مثلا : در لرستان، در ترانه ای از دختری تحسین می شود که تیغه خیش او از طلا و گاوران او از مروراید و کارهای مردانه می کند و جفت ورزا و خیش طلا و چوب مروارید دارد ( عسکری عالم، فرهنگ عامه لرستان/۵، ص ۳۵). در بعضی از ترانه های عاشقانه عشایر و طوایف سیستان و بلوچستان خیش که محلی ها به آن «رخت» می گویند دیده می شود . « اگَه آهی کَشو رِزگو بِسوزَه/ سَرِ رَخت-و کونِ جیگو بِسوزُه/ اَگَه آهی دِگَه از دل کَشو مِه / خودِ دلبر وَجایِ خود بسوزَه». برگردان فارسی: اگر آهی کشم زرگو [زمین شخم شده با خیش] بسوزد/ سر رخت [خیش] و ته جیگو [تیر بلند خیش] می سوزد/ اگر آهی دگر از دل برآرم/ خود دلبر به جای خود بسوزد ( افشار سیستانی، ۵۴۳-۵۴۴). در بخشی از یکی از ترانه ای آذربایجان که مربوط به کار شخم زمین است با ضرباهنگ زیبائی به زبان ترکی از نحوه کار با حیش و زمین زراعی و کار برزگر و تحسینی که برزگر از خیش و جفت گاو نر خود می کند، که بیاتگر جایگاهی است که در فرنگ مردمی دارد، در قالب دوبیتی هائی سخن رفته که ترجمه فارسی آن چنین است : «خیش من از سنگ می آید/ برمی گردد و از سر می آید/ سفره شخم زن/ از سحر می آید/ آقای من مردی است چون گاو نر/ برای همسایه بد، مایه درد می شود/ صاحب گاو نر تنبل/ حسود و بیچاره می شود/ خیشم را بشکنی/ تا صبح سحر می گریم/ [شاید با مشورت بتوانیم با مراجعه به اصل منبع، همه این اشعار را بیاوریم!] ( سفیدگر شهانفی، ص ۴۸ – ؟).
نقش خیش را در روابط اجتماعی و اقتصادی بین مردم نیز می توان دید مثلا در ایل بختیاری می توان با گرو گذاشتن «رو» خیش و حتی جفت گاو را برای شخم به امانت گرفت. برای زمینهایئی که زیاد سخت نباشد می توان از خیش یک دمبی استفاده کرد و به یک راس خر یا مادیان بست و شخم زد (کریمی، سفر، ص ۲۰۴). ولی در گیلان قرض دادن خیش امری کاملا استثنائی است و هر کشاورزی خود یک یا دو خیش دارد که آنها را معمولا در زیر بام خانه قرار می دهد.. ولی کرایه گاو نر برای شخم زنی عملی کاملا رایج است که اجرت آن با برنج پرداخت می شود (بازن و دیگران، ص ۳۸)

خیش در قصه ها:
در افسانه ای از کردی به نام «زن مکار» از مکر زن یک کشاورز برای فریب شوهرش در قالب چال کردن چند ماهی در زمینی که باید شخم شود و در آمدن ماهی از زیر تیغه خیش و فریب خوردن کشاورز و متهم شدن کشاورز به دیوانه بودن صحبت شده است (درویشیان –خندان، ج۶، ص ۴۶۹-۴۷۱).
در قصه «‌عقل و اقبال»، از افسانه های گیلان، در جدال بین عقل و اقبال، در وجود یک کشاورز، که کدام کار آمدتر هستند امده است که کشاورز هنگام شخم عقل از سرش می پرد و دست از تلاش می کشد و به دنبال اقبال می رود از جمله در جائی دیگر روی زمین شخص دیگری شخم می زند که کاول (خیش زمینهای شالیزار) او به خمره ای پر از سکه بر می خورد و چون عقل از سرش پریده بود، اشرفی ها را با بیل به کناری می زند و بقیه داستان ( درویشیان- خندان، ج۹، ص ۲۳۷-۲۴۰).
در بعضی از قصه ها قوه تخیل چنان اوج می گیرد که دو شیر را به خیش می بندند و زمین را شخم می زنند. در یکی از قصه های اصفهان به نام «باغ سیب»،‌ ،‌ پسر کوچک پادشاه برای یافتن دزد سیبی که قرار بود تبدیل به دختری شود و همسر آینده او گردد ، مراحل دشواری را پشت سر گذاشت تا در بیابانی به گاویاری رسید که مشغول شخم بود. خداقوتی به او گفت و از او غذاخواست. گاو یار از او خواست شخم بزند تا او برود و نان و آبی بیاورد. ولی توصیه کرد که صدا بلند نکند که به صدای او دو تا شیر می آیند و هم گاوها را و هم خودت را می خورند. گاویار رفت و پسر گاوها را با صدای بلند می راند که شیرها پیدایشان شد، پسر گاوها را رها کرد و شیرها را گرفت و به خیش بست و مشغول شخم شد، گاویار در برگشت با دین این صحنه جرات نزدیک شدن نداشت، پسر سرِ شیرها را به هم کوبید و کشت. و بقیه داستان… ( انجوی شیرازیف ج۱، ص ۸۵-۸۷)

خیش در گزارشها و سفرنامه ها و تک نگاریها :
صاحب مفاتیح الارزاق در سده سیزدهم هجری در قانون شیار نوشته است : «در هر ولایت و مملکت به نوعی مقرر است. در آذربایجان به خیش کوتان که به چندین گاو بسته اند شیار نمایند. هر دفعه یک ذراع زمین را بشکافند و زیر را بالا نمایند و بالعکس. چون آنجا برف زیاد بارد و هوا برودت کامل به هم رساند زمین یخ بسته ، اگر تخم روی زمین ریخته شود و برف و یخ آن را ضایع نماید. تدبیر کوتان از این جهتاست که تخم را زیر گل نموده از صدمه برف و یخ محفوظ بماند، بر خلاف گرمسیرات که به یک اسب و الاغ ، بلکه یک نفر آدم، به خیش مخصوص، زمین را جزئی شیاری نموده تخ بپاشند و خاک را بر آن بر گردانند، بلکه تخم را در زمین ساده سادح [نیکو حال] ریخته زمین را شیار نمایند که تخم زیر خاک رود. چون زمین چرمسیرات از تابش آفتاب سوخته و قوت به هم رسانیده،‌به این قلیل خدمت و عمارت، حاصل کلی به عمل آید و محصول آن ریع و برکت عظیم به هم رساند. به هر حالت، متعارف اکثر بلاد ابن است که دو فرو عوامل کوه پیکر را آورده ، تخته که آن را جو [یوغ] گویند، هر یک طرف آن را به گردن یکی از آنها بسته که جفت شوند، چوب دنباله و عقب خیش را با بند چرمی به و.سط تخته چوب بسته ، که اگر از وسط اندکی تجاوز نماید به گاو آن طرف صدمه کلی نرسد. برزگر در دست دیگر ترکه وچوبی گرفته گاو را بر زمین همی می راند (نوری،‌ج۱،‌ ۲۰۸)… گاو مستعد با خیش فورا تخم را بر گردانیده زیر گل نماید که ضرر طیور به آن نرسد یا طرف عصر هنگام عروب که طیور به جانب مسکن رفته اند تخم افشاند که شب از صدمه در مستور باشد و صبح زود ، پیش از آن مزرعه روشن شود، گاوبند را به صحرا برده و تخم به زیر گِل نماید. این دَم خیشی که تخم را زیر و رو می نماید ، باید چنان بلند نباشد که تخم را زیاد زیر گل نماید و نتواند سبز شود (نوری، ص ۲۰۸) .
مادام دیولافووا در حوالی ترکمنچای آذربایجان دشتهائی را دیده که برزگران در حال شخم و بذرپاشی بهاره در آنها بوده اند. توضیح می دهد. خیش ایرانی از ابتدائی ترین خیش ها است. بر تیغه ساده ای از چوبِ سخت، دیرکی سوار است و بر بالای آن دسته ای که گاواره بان آن را بر دست می گیرد. کشیدن این خیش توسط یوغی است که از دو قطعه چوب تشکیل شده که به دور گردن گاونر حلقه می زنند و انتهای این دو چوب به هم بسته می شود. این زمینها قبلا دوبار شخم خورده و در حال حاضر پذیرای بذری بودند که شخص بذر افکن با گامهائی ضرباهنگ، با مشت پر می افشاند. در اینجا دو راس گاو نر به جای این که خیش را توسط یوغی بکشند که به شاخهای گاونر بسته می شود، به دور گردن گاو نر حلقه زده و سر گاوهای نر برای نافرمانی کردن آزاد است. زارع در صورت توقف گاو و حرکت رو به عقب نخواهد توانست آنها هدایت کند مگر این که کودکی در وسط چوب یوغ بنشیند و به گردن گاوها سیخونک بزند یا با پرتاب سنگ ریزه هائی که در گوشه پیراهن خود جمع کرده است، گاوها تحریک به جلو رفتن کند(دیولافوودا، ص ۶۹-۷۰).
فیلبرگ که از فروردین ۱۳۱۴ تا مرداد همان سال در لرستان، در منطقه ایل لر پاپی، بین خرم آباد (در شمال) و دزفول (در جنوب) به ترتیب از شمال به جنوب در نواحی کوهستانی: گریت، چنار کال، بنه ورز،‌ ترس، ورک، کشور، لوه، سی روم، چال پوه، سردل و در نواحی دشتی: آب سزار، شاهزاده احمد ، قلعه کپی، دم دم، گرم امیر، کول محک ، کول تنگوان (فیلبرک، ص ۷، ۲۰) به بررسیهای مردم نگاری مشغول بوده، نو.شته است : پاپی ها [ایل پاپی] برای آماده کردن زمین به منظور پذر پاشی ، از خیشی استفاده می کنند که شکل آن در شمال و جنوب لرستان منفاوت است. در جنوب منطقه پاپی ها، خیش هائی را می بینیم که در دزفول ساخته می شوند و در این منطقه مورد استفادهقرار می گیرند. این شکل خیش دارای این ویژگی است که تیغه آن ، که تقریبا به شکل بیل است ، توسط حلقه خمیده اش بطور محکمی به انتهای مخروطی شکل چوبی وصل می شود که یک طرف دیگر آن از شکاف تیر بلند خیش می گذرد. زاویه ای را که بین این چوب و تیر بلند به وجود می آید،‌ و میزان فرو رفتن تیغه خیش را در خاک تعیین می کند، می توان با مهار فلزی ، که یک سر آ» به دور حلقه تیغه گاوآهن حلقه شده و سر دیگر آن از یک شکاف موجود در تیر بلند گذشته است،‌تنظیم کرد. این نوع خیش دو عدد دسته خمیده دارند که از حلقه تیغه گاوآهن شروع و توسط دو قید چوبی به هم متصل می شوند، قید چوبی پائینی از شکافی می گذرد که تقریبا در انتهای تیر بلند است و قید بالای بطور افقی ، انتهای این دو دسته را به هم متصل می کند. با چرخاندن چوبی بین دو رشته حلقه طنابی که بین این دو قید وجود دارد و دو دسته را به سوی هم می کشد ،‌این دو دسته بطور محکمی در سرجای خود ثابت می شوند. نوع خیش موجود در حونی (ورک) و تَرس(در ناحیه کوهستانی) با این خیش متفاوت و شبیه به خیش بروجرد و اطراف تهران است (فیلبرگ، ص ۱۳۸-۱۳۹) .

خیش دزفولی در ۱۳۱۴ش (فیلبرگ،‌ ص ۱۳۷)

خیش دزفولی را در ۱۳۱۴ شمسی دو راس گاو نر می کشیدنند. فیلبرگ اضافه می کند : انسان باید به شدت روی خیش فشار آورد تا تیغه در دل خاک بنشیند. در بعضی جاها خیش را بلند می کنند و از روی سنگهای بزرگ رد می کند، لحظه به لحظه آن را می چرخاند و از موانع می گذراند. غالبا باید آن را کج گرفت تا خاک به این طرف و آن طرف شیار بیفتد (قیلبرگ، ص ۱۴۳)

خیش دزفولی را در منطقه ایل پاپی لرستان در ۱۳۱۴ شمسی دو راس گاو می کشیدند.
(فیلبرگ، ص ۱۴۰)

فیلبرگ در ۱۳۱۴ خیش بروجردی را در «تَرس»، در ۲۵ کیلومتری جنوب خرم آباد، دیده است. این نوع خیش متنایب با زمینهای بکر است البته باید سنگهای زمین را جمع کرد و بته و درختچه ها را برید یا آتش زد. سر تیر بلند معمولا سه سوراخ با فاصله های معین برای تنظیم عمق شیار دارد. حضور این خیش در در سال ۱۳۱۴ در بالاگریوه و در دهه ۱۳۴۰ در ه هلیلان و حتی در اواخر دهه ۱۳۵۰ در قطعه زمینی در مجاورت مزرعه ای بزرگ که سه کمباین (ماشین درو)در آن مشغول بکار بوده مشاهده کرده اتد. تردید داریم که این خیشهای چوبی در مدت خیلی کوتاهی منسوخ شوند (‌مورتنسن، ص ۲۹۸-۲۹۹).

۱۳۱۴ شمسی، خیش بروجردی مشاهده شده در ترس در منطقه ایل پاپی لرستان
(فیلبرگ، ص ۱۳۹؛‌ مونتسن، ص ۲۹۲)

هانری رنه دالمانی نوشته است وسیله شخم زدن زمین همان وسیله بدوی زمان قدیم است و گاوآهن دهقان مرکب از قطعه تخته عریضی است که نوک آن باریک است و آهنی در آن فرو رفته است. این نوع گاو آهن شخم عمیقی نمی زند و گاهی زارع مجبور است که سه دفعه با این آلت زمین خود را شخم بزند( ص ۷۵).
در الیشتر لرستان، زمینی را که یک کشاورز با یک جفت گاو متصل به خیش و یوغ در مدت نیم روز کاری بذر افشانی و شخم می زند، یک «گووَرد« می گویند که از چند وِژِنگ (کوچکترین سطح برای بذر افشانی غلات و جبوبات) تشکیل شده است. الیشتریها با شیار ویژه ای، متفاوت با شیارهای دیگر، توسط خیش شخم زنی، حد فاصل دو وِژِنگ راتعیین می نمایند ( عسکری عالم، فرهنگ عامه لرستان/۱، ص ۱۲۸).
در ده طالب آباد، از روستاهای شهر ری، تا ۱۳۲۵ شمسی یکی از شغلهای عمده، «آهنگر سالیانه کار»‌ بود که در مدت یک سال زراعی برای هر جفت گاوکار یک عدد «گاو آهن» [تیغه فلزی خیش] می ساخت و علاوه بر آن و به هریک هر یک دهقانان «بُنِه» (معمولا شش دهقان) یک اره کارد درست می کرد و تمام خرده کاریهای مربوط به وسایل آهنی بنه را انجام میداد. در پایان سال بر ای هر جفت گاو بیست من گندم، بیست من جو و چهل من کاه دریافت می کرد. پس از ورود تراکتور به ده، شخم زمین با خیش، یا به قول خودشان «اسباب یراق»و تیغه آن به نام «گاوآهن» کنار گذاشته شد و این نظام در هم ریخت و آهنگر مزد بگیر شد. قبل از تراکتور، یک جفت گاوکار و یک مرد وارد به اصول گاویاری و شخم زنی می توانستند روزانه حداکثر نیم هکتار زمین را شخم بزنند، با تراکتور این زمان به کمتر از دو ساعت تقلیل یافت. در نظام شخم با خیش باید به زمین «خشکه اب» می داند تا «زمین گاو آید» و قابل گاویاری و شخم شود، سپس با بذر افشانی و شخمی دیگر بذر را زیر خاک می کردند ( صفی نژاد، ص ۱۴۴، ۲۵۷-۲۵۸، ۳۰۳).
در ۱۳۳۹ چند تنی از ایلیاتی های ایل زرزا ، یکی از ایلات کرد غرب ایران در اشنویه، برای شخم زمین از پدیده نوظهور تراکتور استفاده می کردند ولی بقیه برای این کار از خیش خود که آن را «دارد و بار» می گفتند ، بهره می جستند ( مجید زاده،‌ ص ۱۱، ۱۶).
در ۱۳۴۱ زمینهای ایل مامش ، یکی از ایلات کرد غرب ایران در سرزمین کوهستانی میان مهاباد و نقده، با خیش شخم می شد ولی چند تراکتور نیز در این زمینها جولان می دادند( شاملو، ص ۲۱-۲۲)
در ۱۳۴۲ ، در پاکده، از روستاهای رودبار زیتون از بخش امارلو زمین را در بهار خیش شخم می زدند و در پائیز بذر ما افشاندند و روی آن شخم می زدند تا دانه به دل خاک بنشیند (پورکریم، پاکده، ص۱۴)
در ۱۳۴۴ کشاورزی در ایل بهمئی، از ایلات کهگیلویه و بویر احمد، در جنوب ایران ، بین فارس و خوزستان و بختیاری، بیشتر دیمی و ابزار آنها ابتدائی و منحصر به بیل و خیش و گاو وخر بوده است (بلوکباشی، ص ۱۵-۲۵)‌
در ۱۳۴۵ دهکده چقازرد ، در ۲۴ کیلومتری کرمانشاه ، سر راه شاه آبا غرب (اسلام آباد غرب) در ماهیدشت، سی و شش «جفت گاو» زمین داشته است که با همان افزار قدیمی گاو و خیش شخم می شد(کلکی، ص ۱۱)
در ۱۳۴۶ ، در پاقلعه ، یکی از روستاهای بخش کوهستانی رامیان در مشرق گرگان، دو نفر با هم شخم می زدند، یکی خیش، یا به قول محلی ها «ازال»، را به راه می انداخت و دیگری با تیشه کلوخهای شخم را خرد می کرد و سنگهائی را بر سر را خیش قرار داشت از جا می کند و کنار می زد (پورکریم، پاقلعه، ص ۲۶، ۲۸، طرح و تصویر ص ۲۷). شاید طرح بازمانده از قرن نوزدهم قبل از میلاد مصر گویای همین فن باشد.

قرن نوزدهم قبل از میلاد مصر (Encyclopedia Americana. P. 252. PLOW)

در ۱۳۴۵ کشاورزی دهکده ججین در دو کیلومتری مشرق شهر اردبیل به طرز قدیمی و با وسایل قدیمی بوده و فقط در یعضی موارد از شهر اردبیل تراکتور کرایه می کرده اند (عناصری، ص ۲۸-۲۹).
در ۱۳۴۸ گزارش شده است که وسیله شخم اهالی پاز، زادگاه فردوسی، روستائی در دو سه فرسخی شهر مشهد، تا دو سه سال پیش گاوآهن بود که با زور دو «ورزا» کشیده می شد. ولی چند سالی است که تراکتور به ده راه باز کرده ، گاو آهن را کنار گذاشته اند و ورزاها را به قصابها فروخته اند (پورکریم، پاز، ص ۲۱)
در ۱۳۴۸ اهالی کهنک،‌در ۲۴ کیلومتری جاده ذزفول به شوشتر ، از چهارلنگهای ایل بختیاری، زمینهایشان با خیش ، از نوع دو بازو و خوزستانی آن ( ص ۴۳) شخم می زدند. بعضی نیز از تراکتور تازه وارد استقبال کرده اند و با آن شخم و بذر افشانی می کردند (کریمی، کهنک، ص ۴۱)
در خرداد ۱۳۴۹ سر راه فانی آباد به چلگرد زارعی از بخیتاریهای طایفه بامدی، بخش از وزن خود را از طریق دسته خیش و بخش ی دیگری را از طریق یک پا روی کنده خیش محکم نواحی سردسیری انداخته انداخته بود و در زمینی سنگلاخ مالامال ار سنگها و قلوه سنگها ، که خاک آن دیده نمی شد، با خیش قوی مخصوص زمینهای سخت، با نیروی دو وررزای قوی هیگل شخم می زد تا دیمکاری کند (کریمی، سفر …، ص ۹۰)

بهار۱۳۴۹، ییلاق بختیاری، منطقه کوهرنگ (کریمی، ص ۹۰)

در ۱۳۴۹،‌اهالی رامشین در شمال غربی شهر سبزوار، زمینهای خود را با «می یار» که همان خیش است با کمک دو ورزا شخم می زدند (پورکریم، رامشین،‌ طرح و عکس ص ۵۷ ، ص ۶۰)
در ۱۳۴۹ ترکمنهای قوشه تپه واقع در بخش کلاله شهر گرگان زمینهای خود را با گاوآهن که خودشان آن را «ازال» می نامند، شخم می زدند ( پورکریم، ترکمانان قوشه تپه، ص ۴۱).
۱۳۴۹ در سما، از دهکده های چالوس، زمینهای خود را با «جَت-ازال»‌ (خیش) شخم میزدند که با دو گاو نر اخته کشیده می شد. اول بذرپاشی و بعد بلافاصله شخم تا دانه زیر خاک رود و دانه چین پرندگان نشود (پو.رکریم، سما، ص ۳۷).
در ۱۳۴۹ در سی سخت (ده بزرگ)‌، دهی از دهستان سی سخت از بخش دورهان در مشرق منطقه بویر احمد سفلی در پای قله دنا ، زمینها ی خود با خیش نوع کوهستانی شخم می زدند که تیغه فلزی گاوآهن آن به صورت ورقه ای کشوئی روی کنده سوار می شد (کریمی، سی سخت، ص ۸۰).
بومیان جزیره کیش تا ۱۳۴۹ زمین کشاورزی خود را با خیش شخم می کردند که گاو نر آن را می کشید و کسانی که گاو نر نداشتند ، خیش را به الاغ می بستند. در آن سال سپاه ترویج و آبادانی تراکتوذری وارد کیش کرد و و زمینها را رایگان شخم زدند و شخم با استفاده از وسایل قدیمی و نیروی حیوانات کلا از بین رفت (مختار پور، ص ۱۲۲).
۱۳۵۱ در ده سلم،‌ نخلستان بزرگی در در مشرق کویر لوت در جنوب شهر بیرجند در ۱۰۸ کیلومتری نزدیکترین شهر به آن ، یعنی نِهبندان،‌ کشاورزی به همان صورت قدیمی ادامه داشته و از خیش سنتی خود به نام «پَترا» استفاده می کردند (زمانی،‌ص ۳۰)
د ر خاک بختیاری،‌ از آغاز سومین یا چهارمین بارندگی ، حدود اواخر مرداد ماه در ییلاق و اوایل آبان در گرمسیر ، شخم و بذر افشانی شروع می شود. زمینها را با خیش شخم می زنند. کوچ نشینان خیشهای خود را در کوچهای بهاره و پائیزه با خود تنی برند و حداقل دارای دو خیش هستند (دیگار، فنون…، ص ۱۱۳).
۲۲آبان ۱۳۵۲ . بختیاریها در گرمسیر از امروز خیشها و قاطرها را آماده کرده اند. خیشهای گرمسیری از نوع خیشهای دو بازو است، قدیمی ترین خیش دنیا که از زمان سومریها تاکنون تغییری در شکل آن به وجود نیامده است. همان خیشی که برای اولین بار موفق شدند به گاو ببندند و نیروی محرکه گاو را کشف کردند. جوانها به کار شخم پرداخته اند و پیرها آزادند (کریمی، سفر …، ص ۲۷۲). .
مردم الاشت در بخش کوهستانی مازندران در قطعه زمینهای پراکنده در دامنه ها جو و گندم دیمی می کارند و در زمینهائی که می توانند به آنها آب بدهند ارزن می کارند و از آن پلو هم می پزند. زمینهای دیمی قابل کشت برا ی گندم و جو را بعد از یک بارندگی در فصل پائیز بذر می پاشند و شخم می زنند. ولی برای زمین آبی یک روز قبل آب می بندندو روز بعد زمین خیس خورده را بذر می پاشند و شخم می زنند. وسیله شخمشان را که با دو «ورزا» (گاو نر کاری) کشیده می شود «ازال» می نامند[که همان خیش است]. الاشتی کشاورز یک دست بر دستگیره ازال و انداختن سنگینی خود بر روی آن که تیغه آهنی را در خاک فرو می برد، و داشتن ترکه ای در دست دیگر، با های و هوی جفت ورزا را می راند تا زمین شیار بردارد (پورکریم، الاشت، ص ۴۰-۴۱)
اهالی روستای دوان در استان فارس، زمینهای خود را با خیش چوبی شخم می زنند که بر سر آن یک تیغ فلزی به نام اَسَل قرار دارد. آنها باغهای انگور خود را نیز به کمک خیش و با نیروی کشش یک راس قاطر یک شخمه و دو شخمه می کنند. خیش در خود روستا تولید می شود؛ لهسائی زاده- سلامی، ص ۱۸۲، ۱۸۷، ۱۸۹).
اهالی یزد خواست نیز در قدیم زمینها ی گسترده را با خیش و جفت گاو یا الاغ شخم می زدند ( رنجبر و دیگران، ص ۱۰۴-۱۰۵)
اهالی فسا کلمه خیش را برای شخم ، زیر و رو کردن خاک با گاو آهن یا تراکتور بکار می برند ( رضایی، ص ۴۲۹).
عشایر کهکیلویه بویر احمد به تیغه آهنی خیش «پاسل« می گویند ( لمعه، ۱۷۲)
یکی از وسایل کشاورزی اهالی سروستان خیش است که برای شخم زنی بکار می رود . در آنجا تیغه فلزی آن که زمین را می کند و شیار می اندازد« تُویه» نامیده می شود و شکل خاصی دارد . یکی از سه زانیده انتهائی آن بلندتر است در حلق فلزی جای می گیرد که در انتهای تیر بزرگ خیسش جای دارد . این تیر با زنجیری به جو (یوغ) وصل می شود که بر گردن دو گاو قرار می گیرد (همایونی، ص ۱۲۹، ۱۳۱)
در جاهائی از سرزمین بختیاری که هنوز ماشین به آنجا راه پیدا نکرده ، زمینها را با گاو و خیش شخم می زنند. .به انتهای خیش بیل فلزی محکمی به نام گاو آهن وصل شده است. خویش را به وسیله جفت به گردن دو گاو می بندند. اتصال خیش به جفت توسط چوب کوچکی است که به آن همه کش می گویتد. یک نفر دسته خیش/ مُشتارم را می گیرد و تیغه گاو آهن را به زمین فرو می برد و و گاوها را به جلو می راتند یک یک خط شخم باقی گذارد و تکرار این عمل در رفت و برگشت ، زمین شخم خورده ای را باقی خواهد گذاشت که آماده بذر افشانی است و ماله کشی است ( خسروی ، فرهنگ بختیاری، ص ۱۰۸، ۴۳۵، ۴۵۶)

طرح خیش سیامرگو واقع در شهرستان گرگان، که « ازال جفت»‌می نامند.
(پور کریم، جفت،…، ص ۳۱)

 

برای مشاهده مقاله به همراه تصاویر به فایل پیوست مراجعه کنید:

article-khiish

 

منابع:

لوروا-گوران، آندره، انسان و ماده در فرآیند تکامل و فنون، ترجمه اصغر کریمی، انتشارات سفیر اردهال، تهران ۱۳۹۰؛
Encyclopedia Americana, international edtion ,2006 USA.
Mme Jane Dieulafoy, La Pers, la Chaldé et la Susiane. سحاب، ۱۳۶۹
اسدیان خرم آبادی، محمد- محمد حسین باجلان فرخی- منصور کیائی، باورها و دانسته ها در لرستان و ایلام، مرکز مردم شناسی وزارت فرهنگ و آموزش عالی، تهران ۱۳۵۸؛
افشار سیستانی،ایرج، عشایر و طوایف سیستان و بلوچستان، انتشارات نسل دانش، تهران ۱۳۷۰؛‌
انجوی شیرازی، سید ابوالقاسم، قصه های ایرانی ، امیر کبیر، تهران ۱۳۵۲؛
اوستا (کهن ترین سروده های ایرانیان)، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران ۱۳۸۹؛،
آندره اودریکور- ژان میشه آ، فن آوری فرهنگی، گزینش و ترجمه اصغرکریمی، انتشارات سفیر اردهال، تهران ۱۳۹۰؛
بازن، مارسل- کریستیان برومبرژه، اصغر عسکری خانقاه- اصغر کریمی، گیلان و آذربایجان شرقی، ترجمه مظفر فرشچیان، انتشارات توس، ۱۳۶۵ ؛
بلوکباشی، علی، «ایل بهمئی»، هنر و مردم، شماره ۳۶،‌مهر ۱۳۴۴؛‌
پورکریم، هوشنگ، «پاکده»، هنر و مردم، شماره۲۷، دی ۱۳۴۳؛
پورکریم، هوشنگ، «دهکده سما»، هنر و مردم، شماره ۹۵، شهریور ۱۳۴۹؛
پورکریم، هوشنگ،‌ «دهکده رامشین»، هنر و مردم، شماره ۸۳، شهریور ۱۳۴۸؛
پورکریم، هوشنگ، ترکمانان دهکده قوشه تپه، هنر و مردم، شماره ۹۱، اردیبهشت ۱۳۴۹؛‌
پورکریم، هوشنگ، «جفت، واحد تولید سنتی کشاورزی در ایران»،‌ مردم شناسی و فرهنگ عامه ایران، شماره دوم، پائیز ۱۳۵۴؛‌
پورکریم، هوشنگ، «دهکده پاقلعه»، هنر و مردم، شماره ۵۸،‌مرداد ۱۳۴۶؛
پورکریم، هوشنگ، الاشت زادگاه اعلیحضرت رضاشاه کبیر، وزارت فرهنگ و هنر ، تهران بی تا؛
پی یر روسو، تاریخ صنایع و اختراعات، ترجمه حسن صاری، امیرکبیر، ۱۳۴۶؛
جرج فریزر، جیمز، شاخه زرین (پژوهشی در جادو دین)، ویرایش و مقدمه رابرت فریزر، ترجمه کاظم فیروزمند.انتشارات آگاه، تهران، ۱۳۸۳؛‌
خسروی (قائد بختیاری)، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، فرهنگسرا، تهران ۱۳۶۸؛
خلعتبری لیماکی، مصطفی، فرهنگ مردم تنکابن (شهسوار) ، انتشارات پازینه، تهران ۱۳۸۷؛‌
دانشنامه دانش گستر، زیر نظر علی رذامین، کامران فانی، محمد علی سادات، موسسه علمی-فرهنگی دانش گستر، تهران ۱۳۸۹؛
درویشیان، علی اشرف – رضا خندان(مهابادی)، فرهنگ افسانه های مردم ایران، نشر کتاب و فرهنگف تهران ۱۳۸۴؛
دیگار، ژان-پی یر ، مردم شناسی انسان و حیوانات اهلی، ترجمه اصغر کریمی، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور، تهران ۱۳۸۵؛
دیگار، ژان-پی یر، فنون کوچ نشینان بختیاری، ترجمه اصغر کریمی، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، مشهد ۱۳۶۶؛
ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب المثلهای فارسی، انتشارات معین، تهران ۱۳۸۸؛‌
رالف لینتون، سیر تمدن، ترجمه پرویز مرزبان، دانش، تهران ۲۵۳۷/۱۳۵۷؛
رضایی،غلامرضا، شهر من فسا از نگاهی دیگر، انتشارات نوید شیراز، ۱۲۳۸۷؛
رنجبر، حسین – محمد رضا ایزدی، ابوالقاس(عبدالله) امینی، سرزمین و فرهنگ مرد ایزد خواست ، نشر آیات، بی جا، ۱۳۷۳
زمانی، روحانیه، «ده سلم»، هر و مردم، شماره ۱۱۹-۱۲۰،‌ شهریور و مهر ۱۳۵۱؛
سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامه ایل بختیاری چهارلنگ، انتشارات طهوری، تهران ۱۳۸۵؛
سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب ، نشر انلشن، تهران ۱۳۸۶؛
سفیدگر سهانفی، حمید، ترانه های کار در آذربایجان ، اداره کل پژوهش رادیو، تهران ۱۳۸۸؛
شامبیاتی، داریوش، فرهنگ لغات و ترکیبات شاهنامه، نشر آران، ۱۳۷۵؛
شاملو، غلامعلی، «ایل مامش»، هنر و مردم، شماره ۷، اردیبهشت ۱۳۴۲؛
صفی نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب آباد، دانشکده علوم اجتماعی و تعاون ، انتشارات موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی ، تهران ۲۵۳۵/۱۳۵۵؛
عسکری عالم، علی مردان، فرهنگ عامه لرستان/۱‌(فرهنگ مردم الیشتر). انتشارات افلاک، خرم آباد ۱۳۸۶)
عسکری عالم، علی مردان، فرهنگ عامه مردم لرستان/۵ ( ضرب المثلها و تک بیت های سور و سوک زبان لکی)، انتشارات شاپور خواست، خرم آباد ۱۳۸۸)؛
عناصری،جابر،‌ «دهکده ججین»، هنر و مردم، شماره ۵۲، بهمن ۱۳۴۵؛‌
فرهنگ جامع فارسی آنندراج ،‌ تالیف محمد پادشاه متخلص به «شاد»، کتابفروشی حیام، تهران ۱۳۶۳؛
فرهنگ رشیدی، چاپ اکبر بهدار وند ، انتشارات سیمای دانش، تهران ۱۳۸۶؛
فرهنگ فارسی برهان قاطع ، محمد حسین بن خلف تبریزی، انتشارات نیما، تهران ۱۳۸۰؛
فیلبرگ، ایل پاپی«کوچ نشینان غرب ایران»، ترجمه اصغر کریمی، فرهنگسرا، تهران ۱۳۶۹؛
کرمانی، صابر، فرهنگ تعبیر خواب ، با همکاری و مقدمه سید حسن امین، نشر شهید سعید محبی، تهران ۱۳۸۰؛
کریمی، اصغر ، سفر به دیار بختیاری، فرهنگسرا، ۱۳۷۸؛
کریمی، اصغر، «سی سخت (ده بزرگ)» ،‌ هنر و مردم، شماره ۱۲۱ ، آبان ۱۳۵۱؛
کریمی، اصغر، کُهنَک»، هنر و مردم، شماره ۷۵، آبان ۱۳۴۸؛‌
گیرشمن، ر.، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران ۱۳۷۴؛
لانگ، یولیان، سیر تکامل فرهنگ، گونتبرگ، تهران بی تا؛‌
لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانه عشایر بویراحمدی و کهکگیلویه، بی جا، ۱۳۵۳؛
لهسائی زاده، عبدالعلی- عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دَوان، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۷۰؛
المانی،هانری رنه د، از خراسان تا بختیاری، ترجمه فره وشی مترجم همایون، امیرکبیر ۱۳۳۵؛
مجید زاده، یوسف، «ایل زرزا»، هنر و مردم، شماره ۸، خرداد ۱۳۴۳؛
مختار پور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیره کیش ، نشر ورجاوند، تهران ۱۳۸۷؛
موتنسن، اینگه دمانت، کوچ نشینان لرستان «‌تاریخ فرهخنگ مادی و گله چرانی در غرب ایران»، ترجمه محمد حسن آریا، انتشارات پژوهنده، بی جا ۱۳۷۷؛
نوری، محمدیوسف (قرن سیزدهم)، مفاتیح الارزاق یا کلید درِ گنجهای گهر، چاپ هوشنگ ساعدلو و مهدی قمی نژاد، انجمن آثار ملی ، تهران ۱۳۶۱؛
وایت، لسلی ا.،‌ تکامل فرهنگ ، ترجمه فریبرز مجیدی، نشر دشتستان ، تهران ۱۳۷۹؛
وندیداد/وی.دَئِو. داتَه،‌ ترجمه و پژوهش هاشم رضی، انتشارات بهجت، تهران۱۳۸۵، ‌
وولف، هانس، صنایع دستی کهن ایران، ترجمه سیروس ابراهیم زاده، انتشاراتعلمی و فرهنگی، تهران ۱۳۷۲؛
هاشم رضی، دانشنامه ایران باستان(عصر اوستائی تا پایان دوره ساسانی)، تهران ۱۳۸۱؛
هال، جیمز، فرهنگ نگاره ای نمادها در هنر شرق و غرب ، ترجمه رقیه بهزادی، فرهنگ معاصر، تهرتان ۱۳۸۰؛
هرن، پاول -هاینریش هوبشمان، اساس اشتقاق فارسی، ترجمه و چاپ جلال خالقی مطلق ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایرانف تهران ۲۵۳۶/۱۳۵۶؛
همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، دفتر مرکزی فرهنگ مردم ، تهران ۱۳۴۸؛