انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

جرم اسکیزوفرنی

بعید است سانی بتواند دوباره کارش را از سر گیرد. او چطور می‌تواند بر هر کارفرمای بالقوه‌ای توضیح دهد که تنها جرمش، جرم اسکیزوفرنی بوده است؟
در کودکی مادربزرگش او را سانی صدا می‌کرد چون خیلی باهوش و شاد بود. هنگامی که دبستانش را تمام کرد از ریاضی و زبان نمره‌ی ۶ گرفت. مادرش امیدوار بود که شاید پسرش همچون پدربزرگ پژوهشگر شود. در اواسط نوجوانی علایمی در وی پدیدار شد. در ۱۵ سالگی ترک تحصیل کرد. در ۱۶ سالگی، تیم محلی بحران سلامت روانی او را ” پرودرم”نامید.

مادرش مجبور بود معنای آن را در گوگل جستجو کند: ” مربوط به یا حاکی از دوره‌ای بین بروز نشانه‌های اولیه و تکامل کامل”. در سن ۱۷ سالگی، سانی احساس کرد که یکی از پاهایش می‌لنگد و مجبور است با عصا راه برود. پزشک نتوانست دلیلی برای این معلولیت ناگهانی پیدا کند. به منظور انجام آزمایشات روانپزشکی او را به وست میدفرستادند. آزمایشات سلامت روانی او را تأیید کرد و سانی دوباره به خانه بازگشت.
در سن ۱۸ سالگی شروع به خود درمانی روزانه با الکل و حشیش کرد. حس تحت کنترل بودن با نیروهای پلید به حدی تهاجمی بود که در اقدامی ناامیدانه ریموت تلویزیون را از هم متلاشی کرد تا صدای نهفته در آن را خفه کند. در سن ۱۹ سالگی، او یک کاچ سرفینگ ( کاناپه گرد) بود و شب‌ها در پارک کامپرداونمی‌ماند. او مدام به مرکز اورژانس رویال پرنس الفردمراجعه می‌کرد جایی‌که در نهایت تشخیص دادند مبتلا به نوعی بیماری روانی ناشی از مصرف مواد است که او را نشئه و وادار به خواب می‌کند. در سن ۲۰ سالگی او را به اقامتگاهی حفاظت شده که مخصوص بیماران روانی بود، فرستادند. گرچه هیچ متخصصی نتوانست بیماری او را تشخیص دهد.( ” این روزها، ما از هرگونه برچسب زنی از این قبیل که پزشک به مادر سانی گفت، می‌پرهیزیم.”). شبی، سانی با یکی از ساکنان همان اقامتگاه بر سر صدای موسیقی که گوش می‌داد، دعوایش شد. نگهبانان، پلیس را باخبر کردند و سانی محکوم شد. دادگاه دستور داد که سانی تحت خدمات مشاوره‌ای مرکز روانپزشکی قرار گیرد.
پس از گذشت بیش از یک سال خدمات مشاوره‌ای از جمله مشاوره‌های منظم با روانپزشک، سانی با تشخیص اختلال سازگاری به نزد خانواده‌اش بازگشت. مادر و خانواده‌اش با تردید و دو دلی ۲۱ سالگی او را جشن گرفتند و سعی داشتند خود را متقاعد کنند مشکلات سانی صرفاً مشکل جوانی حساس است که وارد بزرگسالی شده و باید با آن سازگاری یابد. دیری نگذشت که او به پاسگاه نیوتاونرفت و در اعترافی به گروهبان کشیک گفت که تا کنون مرتکب جنایات متعددی شده و بایستی فوراً بازداشت شود. پلیس دستور اسکورت او را تا مرکز سلامت روانی ماری بشیر در رویال پرنس الفرد داد، جایی‌که تشخیص دادند ” اختلال روانی غیر بارز” دارد و تحت درمان قرار گرفت.
سانی از زندانی بودن متنفر بود و بنابراین از روانپزشک خود خواست یک مرخصی موقت به او بدهد. اواخر بعد از ظهر روزی به پرستاری خام و بی‌تجربه، مسئولیت همراهی با سانی برای قدم زنی ربع ساعته در بیرون از مرکز داده شد و سانی فرصت فرار از آنجا را پیدا کرد.

” هنگامی که مادرش به ملاقاتش رفت حس کرد اولین بار در این سال‌هاست که او را در وضعیتی تقریباً نرمال می‌بیند.”
یک هفته‌ی تمام خبری از سانی نبود. در آن زمان، در حالی‌که نیمه‌های شب با همان حالت روانی در خیابان پرسه می‌زد از فندک خود برای آتش زدن سطل زباله استفاده کرد. صبح روز بعد با حس خیلی بدی از خواب بیدار شد، به پدرش زنگ زد و خواست او را به مرکز ماری بشیر برگرداند، جایی که دوباره پذیرش شد. این دفعه به او یک داروی ضد روانی قوی به نام پالیپریدون داده شد.
هنگامی که مادرش به ملاقاتش رفت حس کرد این اولین بار در این سال‌هاست که او را در وضعیتی تقریباً نرمال می‌بیند. سرانجام با خود فکر کرد که اقدامات پزشکی لازم بر روی پسرش انجام می‌گیرد. در مرخصی چهار روزه‌ی بعدی، پزشک جلوی در خروجی منتظر سانی بود. یک شب در بازداشتگاه ساری هیلز نگه داشته شد و صبح روز بعد به دادگاه فرستاده شد و سپس قاضی او را یک راست به بازداشتگاه سیلورواتر فرستاد. هنگامی که مادر برگه‌های ترخیص او را از بیمارستان جمع می‌کرد به کلمه‌ای برخورد کرد که قبلاً هرگز ندیده بود: ” اسکیزوفرنی فرم”. دوباره کادر درمان توضیحی راجع به آن ندادند و او باز هم در گوگل به جستجو پرداخت: ” اسکیزوفرنی فرم نوعی اختلال روانی با علایمی شبیه اسکیزوفرنی است اما کمتر از شش ماه دوام دارد. همچون اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنی فرم نوعی ” بیماری روانی” است که در آن مرز بین خیال و واقعیت مخدوش است.”

وکیل به مادر سانی گفت ۱۰.۰۰۰ دلار هزینه‌ی دادرسی و حداقل ۳.۰۰۰ دلار برای گزارشات روانپزشکی قانونی آماده کند تا شاید شانس ضمانت او را داشته باشد. ترتیب مشاوره با روانپزشکی قانونی سابق، اولاو نیلسنداده شد. با وجود بی‌اعتنایی و خمیازه‌های سانی در طی مصاحبه‌ی ویدیویی که ناشی از مصرف بیش از حد دارو در روش سیستماتیک بی برای درمان بیماران روانی بود- نیلسن فوراً علایم اسکیزوفرنی را تشخیص داد. نه هفته بعد که شامل ۱۰ روز حبس انفرادی وی به منظور حفاظت در برابر زندانیان جانی بود- بیمارستان خصوصی مادرش را مجبور به پرداخت مبلغی برای وضعیت ” کاتاتونیک” سانی کرد.
سانی ۲۲ ساله شد. هفت سال گذشت، مراجعات متعدد به اورژانس، ۴ بار بستری، ۲ سال خدمات مشاوره‌ای اولیه، ۱۳ مددکار اجتماعی، ۵ روانپزشک و یک وکیل تا بالاخره به تشخیص درستی رسیدند. در طول آن دوران، سانی از خیال، پارانویا، شنیدن صدا، حمله‌ی پانیک، اضطراب و اعتیاد به مواد رنج می‌برد ( یک سال تمام زمین گیر شده بود). حال در ۲۵ سالگی بالاخره تحت درمان مناسب قرار گرفته و تحت حمایت یک روانپزشک و روانشناس قرار دارد. او مایل است بازگردد و دوره‌ی کارآموزی را که در ۱۷ سالگی شروع کرد به پایان برساند و سال‌هایی که از کار دور بوده جبران کند – بدون توجه به سوابق جنایی – گویی بازگشت دوباره‌ی او به کار غیرممکن است. او به دفعات سعی داشت به کارفرمایان توضیح دهد که تنها جرمش، “جرم” اسکیزوفرنی است. به هر حال، او دوست نداشت در این باره صحبت کند.
خانواده‌ی افراد مبتلا به اسکیزوفرنی نیز صحبتی در این باره نمی‌کردند زیرا حتی یک کلمه از آن کافی بود تا همسایه‌ها بترسند – این شرایط از نظر عموم مساوی با تخلف بود (این نوعی تراژدی خانوادگی بود و به گفته‌ی یکی از مادرها “عیب و ننگ” بود).
حتی هیچ کدام از پزشکان متخصص هم نمی‌خواستند در این باره حرفی بزنند- ” ما نمی‌خواهیم به جوانان برچسبی بزنیم”؛ و کارکنان بهداشت روان یا سیاستگذاران نمی‌خواهند بر لزوم آنچه کمیسیون ۲۰۱۲ بریتانیا آن را ” روان گسیختگی” می‌نامند، تأکید کند. اما حس می‌کنم مجبورم در این باره صحبت کنم چون من مادر سانی هستم .
حقایقی درباره‌ی اسکیزوفرنی:
– اسکیزوفرنی بیماری افراد جوان است: عمدتاً در سنین ۱۸ تا ۳۰ سالگی تشخیص داده می‌شود.
– اکثر افراد مبتلا به اسکیزوفرنی خشن نیستند؛ در واقع پنج برابر احتمال دارد که قربانی خشونت شوند.
– در استرالیا، بیش از ۷۰% از کسانی که اولین دوره‌ی اختلال روانی (پسیکوز بار اول) را بروز می‌دهند، دوره‌ی بعدی در عرض دو سال خواهد بود.
– اگر کسی مبتلا به اسکیزوفرنی باشد در کوتاه مدت قادر به ادامه‌ی کار یا تحصیل نخواهد بود، به احتمال زیاد بی‌خانمان شده و سر از زندان در می‌آورد و داروهای ضد روان پریشی اثرات سویی همچون اضافه وزن، تراوش آب از دهان، لیبیدوو زوال حافظه خواهند داشت.
– امید به زندگی استرالیایی‌های مبتلا به اسکیزوفرنی به ۳۲ سال کاهش یافته است.