ثنویت و بدنمندی در قالب اسطوره و موسیقی جوامع کهن
روایت مردمان کهن از خلقت، دارای باور و اعتقادات ماوراءالطبیعه است که در قالب اسطوره بیان و به صورت نمادین در زندگی اجتماعی آنان سایه میافکند. خدایان و الههها در باور مردمان باستان به صورت مردان و زنان نقش میشوند. مهرداد بهار اسطورهشناس فقید مینویسد: «ریشه و بنیان هیچ امر سنتی را نباید در دوران تاریخی تمدن ملل جستجو کرد، زیرا معمولا، آنچه به سنتِ مردمان اعصار جدیدتر رسیده است، همه به اعصاری مربوط است که هنوز خط و کتابتی در میان نبوده است، یعنی اعصار پیش از تاریخ»( بهار۲۷:۱۳۷۶). در این نوشتار به بازنمایی بدن در قالب دوگانه مذکر- مؤنث (ثنویت) با ارزش و قدرت یکسان بهمثابۀ عنصری که منشاء اساطیری دارد، میپردازیم و همین قالب دوگانه را در ساختار سازها نیز مورد مشاهده قرار میدهیم و فرایند نمادین آن را در قالب بدنمندی در اساطیر و سازهای موسیقی فولک میان فرهنگهای کهن بررسی میکنیم.
ثنویت (دوگانه مرد- زن)
نوشتههای مرتبط
در اساطیر ملتهای مختلف جهان، اصل ثنویت (duality) و کرانمندی در اسطوره و فرهنگ درهم تنیده میشود. جایگاه تفکر اسطورهای به برداشت دیوید کوزل چنین است: «زمان تجربی (تاریخی) خطی ممتد است و به صورت توالی وقایع جریان دارد، درک یک اسطوره از طریق بینش (به معنای نگاه به حقایق اسطوره)، تجربه، زیستن، معنای نمادین و حس روایت اسطوره را در فعالیتهای آیینی تحقق میبخشد. اسطوره را میتوان بهمثابۀ وسیلهای برای جدایی از امتداد روند زمان درک کرد، اگرچه [انسان] قادر به رهایی کامل از این بعد طبیعی نیست»(کوزل ۱۸۰:۲۰۱۸). ثنویت، یا دوگانهباوری مفهومی چندرویه دارد، که با اسطورهشناسی، آفرینش، قومنگاری و انسانشناسی فرهنگی پیوند یافته است. دوگانگی خیر و شر، نور و ظلمت و وجود دو خدا، تضادهای دوتایی را میسازد که به یکدیگر مرتبط میشوند. فاطمه لاجوردی ثَنَویّت را اینگونه معنا میکند: «باور به وجود دو اصل عِلّی، یا دو بُن در ورای پدیدارهای عالم، اغلب به صورت دو خدا، دو نیرو یا دو مجموعه از ایزدان و دیوان در تقابل با یکدیگر هستند» (لاجوردی۱:۱۳۹۸). ثنویت درمعنای آفرینش با زوج مذکر- مونث و تجسدیافته در قالب بدن، گاهی بر قدرت یکی بر دیگری و گاه پدیدهای نمادین قلمداد میشود که در زمینۀ اجتماعی بهویژه در فرهنگ مردمان کهن، مشروعیت و قدرت مییابند. مهرداد بهار در خصوص ساختار اجتماعی و آیینهای دوران باستانی چنین میگوید: «مردمشناسان با مطالعه اساطیر ملل باستانی و بررسی ساختار اجتماعی و آیینهای مردم بدوی عصر ما به این نتیجه رسیدند که این تکرار الگوهای کهن، پایۀ همه آیینها و کردارهای اقوام گوناگون پیش از تاریخ و اقوام بدوی زمان حاضر بوده و هست، و دوام اعتقاد به این الگوهای کهن را حتی تا دورۀ تاریخی و تاعصر حاضر هم میتوان دید»(بهار۲۹:۱۳۷۶).
موسیقی فولک در جوامع کهن، روندی مجزا از موسیقی عامهپسند و موسیقی کلاسیک را طی کرده است. موسیقی مردمی فاقد رپرتوار است و از سنت شفاهی مایه میگیرد و سینه به سینه آموزش و اجرا میشود. سازها همچنین اشیاء مادی خارج از بدن یا متصل به بدن (ضربهزدن به انگشتان، کف زدن، همراهی ریتمیک با اعضای بدن)، تلقی میشوند که در اجرای موسیقی (رقص، مراسم آیینی و غیره) از دید فرهنگی، مهم قلمداد میشوند. لذا اهمیت ساز و کارکرد آن در زمینههای اجتماعی میتواند در هر فرهنگ متفاوت باشد و سبب برتری مردان یا زنان در اجرای سازی و آوازی شود. در اینجا نگاهی گذرا براهمیت جایگاه زنان در اجرای موسیقی مردمان کهن خواهیم داشت. به طور نمونه دربارۀ نقش زنان در اجرای موسیقی کورت زاکس میگوید: «تندیس زنانی که در حال نواختن طبلهای کوچک هستند، از دیدگاه باستانشناسان، تاریخ آن به حدود ۲۰۰۰ ق م برمی گردد»(به نقل از حجاریان ۱۳۸۶:۳۶). در جای دیگر هانری فارمر یادآوری میکند که: «همان گونه که گزنفون گواهی میدهد، وظیفۀ گروه دختران خواننده در این بارگاهها [بارگاه آستیاگ پادشاه ماد] شادیآفرینی بوده است. هنگامی که داریوش، پادشاه هخامنشی (حدود ۴۸۵ – ۵۲۱ ق م)، دانیال را در قفس شیران انداخت، شب را دردناک و در اندوه و نگرانی گذراند و حتی ابزار موسیقایی نبود که چیزی برای او بنوازند» (دانیال: قسمت ششم، ص ۱۸). این دختران آوازهخوان بعدها به قینات عرب مبدل شدند. این مقوله برای تفکیک موسیقدانان زن و ملازمین به کار گرفته میشد و هم ریشه کیناتی اکدی (زنان ملازم) است که احتمالاً معنی دیگری هم میداده است. کتزیاس، مورخ یونانی، طبیب اردشیر دوم (۳۵۸ – ۴۰۴ ق م) بود گزارش میدهد: «یکی از صاحب منصبان پادشاه بابل ۱۵۰ تن از این زنان آوازهخوان دربار داریوش سوم را (وفات ۳۳۰ ق م) را تصاحب کرد»(همان ۶۵).
در یونان باستان جایگاه زنان در اجرای موسیقی و رقص، اجرای مشخصی بوده است. کما اینکه زنان در مرگ تراژیک دیمیتر با ساز اولوس نوحهخوانی میکردهاند. «دیمیتر از الهههای مهم اساطیری یونان است که بارداری و زایش را به زمین اهدا کرده و به طور جاودان گردش زندگی را به حرکت درآورده است. او مادر بارداری و تولید نسل است. حیات از اوست و به همین روی زنان یونان باستان به افتخار او رقص اوکلاسما را در روز جشن او به طور دسته جمعی اجرا میکنند»(حجاریان ۲۰۰۱:۴۴۰).
تفکیک جایگاه زنان در اجرای موسیقی از دورانهای کهن تا کنون در بعضی از فرهنگها مشاهده شده است. اگرچه امروز هم زنان در اجرای بعضی از سازها تخصص و یا در آوازها درجۀ معینی از وسعت صوت را اجرا میکنند. همین امر هم در جایگاه مهم صوت آنان در آوازهای دستهجمعی کُر قابل بررسی است همچنین مطالعه در فرهنگهای کهن نشان میدهد که برای اجرای موسیقی الگوهای ویژه در روابط مردان و زنان وجود داشته است.
بازنمایی بدن
بدن انسان در نمای کلی عنصری هویتساز است که از جنبۀ فردی و اجتماعی مورد توجه است و در تمامی کنشهای اجتماعی جلوۀ خود را نشان میدهد. هم مشمول طبیعت است و هم گزارهای از فرهنگ و ساختار و کارکردی چندگانه دارد. در ۱۹۸۰ میلادی مطالعات بدن در حوزههای مختلف علوم انسانی اعم از انسانشناسی و جامعهشناسی و دیگر رشتههای وابسته مطرح شد. رشتۀ جامعهشناسی بدن، به طور اخص به مفهوم بدن بهمثابۀ عنصری از پدیدۀ اجتماعی، میپردازد. دوید لو برتون در این باره چنین مینویسد: «حرکات فیزیکی انسان، به مجموعهای از نظامهای نمادین مربوط میشود. با زایش بدن، نشانههای آن نیز زاده میشوند و رشد میکنند و به هستی فردی و جمعی امکان میدهند» (برتون۴۹:۱۳۹۲). در معنایی کلی بدن، به عنوان عنصری مادی و نمادین سبب کسب هویت و تداوم مناسک فرهنگی و آیینی را ممکن میسازد. با نگاهی به این اصل میتوان دریافت که حرکات فیزیکی انسان در قالب بدن انسان دوگانه زن- مرد عنصری ریشهدار و حامل معنا است و مجموعهای از باورهای جوامع کهن را شکل میدهد. موضوع ایدهآلسازی نقشهای جنسیتی است که اغلب در آیین، اسطوره و/یا استعاره بیان یا اجرا میشود. این درحالی است که واقعیت زندگی روزمره، جایی است که روابط بین جنسیتها اغلب بسیار پیچیدهتر و بیثباتتر است.
ثنویت در اسطوره
ثنویت در باور ادیان و اسطوره دارای قدمتی است که در ایران به هخامنشیان و دین زردشت و پیشتر از آن میرسد. اهورامزدا و اهریمن زاده شده از یک خدا بنام زَروان(خدای زمان) انگاشته میشوند. ثنویت و کرانمندی ویژگی اصلی اساطیر به ویژه در ادوارباستان و میانه در ایران است. هدف از تنازع میان سپندمینو و انگره مینو رسیدن به وحدت در ساختارِ ایزدیست. از این نزاع اولین اسطوره (کیومرث) محکوم به مرگ از سمت اهریمن میشود و از نطفهاش که چهل سال در زمین است گیاه ریواس میروید.
در دل گیاه، اولین آدمیان (مشی و مشیانه) یکی ماده و دیگری نر پدیدار میشوند. همتای این مفهوم در اساطیرچین کهن نیز دیده میشود. در چین، پانگو خدای نخستین است که بعد از زادهشدن از جهان خاموشی دو تندیس از گِل میسازد؛ یکی آسمان (نر- یانگ) و دیگری زمین (ماده- یین) است که هدف از خلقتشان این است که زمین را اداره کنند. در روایتی دیگر از اساطیر چین، ایزد بانویی به نام نوگوآ (انسانی که به جای پا، دم اژدها داشت) از خاک رُس کنار ساحل رودخانه، آدمیانی ساخت که برخی از آنها را آسمان بارور کرد که شخصیت مردانه داد و برخی را زمین بارور کرد که شخصیت زنانه یافتند.
در باور سرخپوستان بومیان آمریکا، قوم زونی، ثنویت را با دوقلوی کیهانی یعنی آسمان و زمین نشان میدهند. زن را زمین میدانند و توسط آسمان که مرد است بارور میشود. تمامی موجودات از زهدان زن (زمین) آّفریده میشوند.
میرچا الیاده نیز دربارۀ اساطیر سامی چنین مینویسد: «سامیان در مرحلهای از تاریخ خویش، جفت یا زوج الهی، بعل خدای (سیل و طوفان) و ایزد بانوی باروی بعله (الهه باروری و حاصلخیزی زمین ) را میپرستیدند»(الیاده ۲۶:۱۳۷۲).
در آیین مانی اعتقاد بر این است که سردسته دیوان (اهریمن) با ستاره بانو ایشتر(ونوس) ازدواج میکند و از او پسری بنام آدم (این واژه عبری است و به معنای گِل سرخ است) زاده میشود و در ادامه صاحب دختری بنام حوا (زندگی) میشود که در روایتی دیگر به جای نام آدم و حوا زوج نخستین، از نامهای گَهمُرد و مُردیانه یاد کردهاند. از خدای باستانی بین النهرین انلیل است که به همراه همسرش نین ماه (ایزد بانو) اولین انسان به نام آداپا را میآفرینند. در اساطیر هند نیز نخستین زوج یَمه (Yama) و خواهرش یَمی (yami) نام دارند. در اساطیربابل نیز مردوک با ایزد بانوی آرورو دیده میشود، که حاصل پیوندشان تولد انسان است.
در برخی جوامع و فرهنگهای کهن، قاعده بدنمندی، علاوه بر قالب اسطورهای در برگیرنده عینیتی مبتنی بر موسیقی نیز ارائه میشود. بدین صورت که ماریا جونتونن بدین گونه اشاره میکند: «بدن نه تنها ابزاری است که از طریق آن تفکر موسیقایی صورت میگیرد بلکه بدن را میتوان یک دگرگونی آگاهانه نیز در نظر گرفت» (جونتونن ۲۰۰۱). ثنویت در موسیقی نیز همانند اساطیر بر بدنمندی استوار است. آر. میر مترجم انگلیسی کتاب اساطیر نوشتۀ لووی اشتراوس از نگاه این انسانشناس میگوید: «وی ساختارهای نمایشی اساطیر را همانند ساختارهای موسیقایی میبیند که به دقت از جانب فرضیهپردازان اروپایی بررسی شده است و امیدوار است که روشهای تحلیلی یا مدلهایی که در تحلیل موسیقی به دست میدهد، این اجازه را بدهد که ساختار اسطوره را با ساختار موسیقی همانند ببیند» (پاندورا هاپکینز ۱۹۷۷ \ به نقل از کتاب مردم شناسی و موسیقی، حجاریان۴۴۴:۱۳۹۵).
بدنمندی در قالب اساطیر دارای ویژگیهای انسانی است که با باور ثنویت شکل گرفته است. بدنمندی قاعدهای است از دوگانه مذکر- مونث که در اسطوره و سازهای موسیقایی نمایان میشود. تعامل بین نیروهای زن و مرد اغلب با سیستمهای اعتقادی معنوی یا فلسفی وعرفانی مرتبط است؛ به صورتی که منشاء باور و تفکراتشان در تعادل نیروهای ثنوی در قالب دو ساز مشابه از نر و ماده تعیین میشوند.
ساخت سازها بر اساس دوگانگی مرد- زن
آلات موسیقایی، فراوردههای فرهنگی هستند که صداهای آنها قدرت سازندگی و دگرگونی دارد. سازهاً در فرهنگهای کهن دارای شخصیت هستند و در بافتی از روابط اجتماعی درگیر میشوند.
سازندگان ساز در فرهنگهای مختلف ممکن است عمداً معانی دوگانه مرد- زن را در ساخت سازها بگنجانند. بدیهی است که آنها این کار را به صورت بصری، با برداشتی آنتروپومورفیزم (anthropomorphism) یا زومورفیسم (zoomorphism) انجام میدهند. ورونیکا دابلدی در این باره مینویسد: «به این صورت با استفاده از طرحهای نمادین، تصاویر فیگوراتیو یا با نقوش روی سطح یک ساز، این دومفهوم را نشان میدهند. ساخت ساز بر اساس آنتروپومورفیسم معمولاً موجودات معنوی قدرتمندی مانند خدایان، قدیسان، فرمانروایان و اجداد را نشان میدهند. در حالی که زومورفیسم معمولاً حیوانات توتم یا هیولاها و شیاطین افسانهای را نشان میدهد. جنسیت آنها زمانی معلوم میشود که اندام زنانه یا به هر صورت اندام تناسلی را نشان دهند. شکل یک چنگ انساننما از شمال شرقی زئیر((kundi) from northeastern Zaire (Mangbetu people)) نمونهای از آنتروپومورفیزم میباشد»(دابلدی۹:۲۰۰۸).
سازندگان ساز ممکن است ویژگیهای جنسیتی را از طریق انتخاب مواد (متریال) برای ساخت ساز نیز به کار ببرند. به طور نمونه استفاده از چوب یا پوست درخت یا حیوان نر یا ماده.
در کشور چاد Tibesti, Chad ، طبل kwelli – سازی دوطرفه هست که معمولاً از چوب اقاقیای نر ساخته میشود. این ساز پیشتر در رویدادهای جنگی مورد استفاده قرار میگرفت. در ایران نیز برای تقویت روحیه جنگی از ساز دوتار استفاده میکردند که البته چوب آن را از چوب درخت توت ماده درست میکردند. چون رطوبت کمتری را حفظ میکند و بنابراین صدای بهتری دارد.
سرزمین آند در بولیوی – پاچاماما و پاچاتاتا نمادی از مفهوم تشکیل جفت به عنوان یک اصل اساسی است که زیربنای همۀ پدیدههای طبیعت است. زمین زنده (پاچا) به عنوان مفهوم کلنگر مرد و زن است. همۀ مخلوقات از اصل اولیۀ اضداد قطبی پیروی میکنند. مفهوم ”بالا“ مذکر است و مفهوم ”زیر“ مؤنث است. مکمل هم جفت صورت فلکی پدر خورشید (inti) و ماه مادر (killa) هستند. مکس پیتر بومن در این باره چنین مینویسد: « این دوگانگی در ساز پان پایپ به عنوان الگوی خاصی از کیهانشناسی نمود مییابد و جفت سازهای مکمل را زنانه (arka) و مردانه را (ira) مینامند. گروههای پان پایپ سنتی ایندیوها در آند مرکزی (بومیان سرزمین آند که به آنها ایندو امریکن هم میگویند) از تکنیک نواختن جفتهای به هم پیوسته استفاده میکنند. هر گروه شامل چندین جفت ساز است که هر جفت ساز ترکیبی از یک ساز زن و یک ساز مرد است. مفهوم اصل arka-ira با جهانبینی انسانواره فرهنگهای آند پیش از استعمار، بر اساس مفهوم دوگانهگرایی مطابقت دارد هر چیز در هستی حاوی یک عنصر حیات و یک عنصر مرگ است که با یکدیگر پیوستهاند. نسبت یک عنصر به عنصر دیگر در جریان زندگی تغییر میکند. در کوههای آند تقریباً همه چیز در تقابل با یکدیگر درک میشود. این دوگانگی نمادین، بیانی استعاری برای جامعۀ محلی، فرد و چرخۀ زندگی دارد؛ یعنی همه هستی با قدرتهای متقابل دوگانهانگاری نمادین مشخص میشود. دوگانگی نمادین ”آرکا“ و ”ایرا“ منعکس کننده یک ساختار زیربنایی کلی است که وحدت دو قطب مخالف را نشان میدهند. علاوه بر این، اصل دوگانگی مضاعف زمان و مکان نیز با انتظام سلسله مراتب چرخه حیات مرتبط است» (بومن ۲۲:۱۹۹۶).
هند – طبلهسازی است که از دو ساز کوچک و بزرگ پوستی ساخته میشود که با دو دست نوازنده نواخته میشود. به عقیدۀ هندیان یکی از طبلهها مؤنث و دیگری مذکر است. ساز کوچک را ”دایان“ و ساز بزرگتر را ”بایان“ مینامند. آنکه مؤنث است را در جایگاه “ساز مادر“ و آن که مذکر است در جایگاه “خورشید“ قرار میدهند. ساز بزرگ، اصوات واخوان را تولید میکند و ساز کوچکتر روند اصلی تولید صوت را بر عهده دارد.
تبت – طبل (damaru drum) دامارو تبتی، یک ساز رایج که استفاده از مواد ترکیبی بر اصل جنسیت زوج مرد- زن تبعیت میکند و از جمجمۀ انسان یک مرد و یک زن ساخته شده است (دابلدی۱۱:۲۰۰۸).
تمیار در مالزی – ماریا روزمن، در مطالعۀ خود در مورد تمیار Temiar شبهجزیره مالزی، استعارههایی را برای صدا مورد بحث قرار میدهد. نیهایی از بامبو در آن ناحیه وجود دارد که از آن ساز میسازند. این نی لولههایی دارد مبتنی بر زوج مذکر- مونث به این صورت که لوله بلندتر و با صدای بمتررا پدر مینامند و لوله کوتاهتر و با صدای زیرتر را مادر(به نقل از الین کاسکف ۱۲۱:۱۹۹۵).
ایروکوئیها Iroquois– مردمان سرخپوست در آمریکای شمالی که از چند تیره سرخپوست پدید آمدهاند.ازسنت لانگهاوس (آئینی دینی) پیروی میکردند و اجرای موسیقی مردانه و زنانه را به یک اندازه برای آیین ضروری میدانستند. هیچ محدودیتی در مورد شنیدن یا مشاهده اجراهای آیینی برای هر دو طرف وجود ندارد. ساختار اجتماعی سرخپوستان آمریکا ، زنان و مردان به یک اندازه برای تعادل زندگی مهم و ارزشمند تلقی میشوند، و اگرچه هر کدام حوزههای آیینی، اجتماعی و اقتصادی خاصی را کنترل میکنند، اما هیچ یک از حوزهها بر دیگری ارزش مضائف ندارد. این دو، ضروری و مکمل یکدیگر تلقی میشوند.
بنابه گفته الین کاسکف: «دین لانگهاوس را در اواخر قرن هجدهم، یعنی دوران تحولات اجتماعی و سیاسی عظیم، بنیان نهاده شد. در طی اجرای مناسک، عمل بین دو حوزه متقابل است. بنابراین، در مجموع، تعادل برقرار میشود و اثربخشی یک مراسم به تلاشهای ترکیبی هر دستهای که در حال نوازندگی هستند بستگی دارد». بخشی از این آئینها، آیینهای جشن مردگان و جایگاه قدرتمند زنان در جامعه ایروکوی امروزی را برجسته میکند. آنان با ارواح اجداد مرده تماس میگیرند و به آرامش میروند تا هماهنگی و تعادل در قلمرو زمینی تضمین شود. همچنین به عنوان یک مراسم شفابخشی برای درمان بیماران ارواح یا تسخیر روح به کار میگیرند. زنان این مراسم را برنامهریزی و اجرا میکنند و آنان رقصندگان اصلی هستند؛ اما مردان نیز در نقشهای آیینی مهمی، عمدتاً به عنوان همراهیکننده نوازندۀ طبل و خواننده، نقش دارند و برای تأثیرگذاری مراسم باید هر دو جنس حضور داشته باشند»(کاسکف۵۵:۲۰۱۴-۵۳).
تنویت در موسیقی مردمی (فولک) ایران – دوگانگی جنسیت در ساز و موسیقی مردمی ایرانی به گونههای متفاوت مشاهده میشود. دونلی از سازهای بادی مضائف در بلوچستان، دارای دو لولۀ چوبی نسبتا طویل و هم اندازه و جدای از هم ساخته میشود. محمدرضا درویشی در خصوص این ساز و برخی اصوات که مشمول قاعده ثنویت آن میشود، مینویسد: «یکی وظیفه اجرای نغمه و دیگری اجرای واخوان را به عهده دارد. شیرمحمد اسپندار (نوازندۀ این ساز ازشهر بمپور) معتقد است که آن نی که نغمه را اجرا میکند ماده و مونث و آن که واخوان را اجرا میکند مذکر است. و علت مادهبودن را زایش نغمه یا آهنگ توسط نی است . مذکر و مونث حتی در مورد مضرابهای زوج در سازهای ضربی یا برخی از سازهای زهی مطلق نیز ممکن است. ناقاره، ساز کوبهای مضاعف در حوزۀ گیلان است. بنابر اظهارات عزیز مشتاق (نوازنده سرنا، کمانچه و ناقازه گیلان) طبل کوچک ناقاره (شیطونه) نام دارد و نماد شیطان است. در مجالس شادی و عروسی از هر دو طبل ناقاره استفاده میکردند. اما در مراسم و مکانهای مذهبی هنگام نواختن ناقاره طبل کوچک را با پارچه میبستند تا چوب بدان نخورد و صدایی از آن شنیده نشود. دو تار شمال خراسان دارای دو وتر است. حاج قربان سلیمانی از بخشیهای شمال خراسان معتقد است که این دو وتر یکی نماد آدم و دیگری نماد حواست و به همین دلیل دوتار دو وتر دارد. از یک رو منتسب به اسطورۀ آدم و حوا است و از سوی دیگر بیانگر مذکر و مونث این ساز است» (درویشی ۲۴.۲۵:۱۳۸۰). محمد تقی مسعودیه نیز در همین مورد به نمونه دیگری از سازهای بلوچستان اشاره میکند. وی میگوید: « دروکر؛ سازی شامل دو طبل استوانه بزرگ و کوچک است. طبل بزرگ دروکر و طبل کوچک تمبوک نام دارد. دروکر مذکر و تمبوک مونث است» (مسعودیه ۳۷:۱۳۹۰).
در جای جای موسیقی نواحی ایران ثنویت بر اساس بدنمندی ساز استوار است. اصوات آنان نیز، که بر پایۀ تفکری از وامداری طبیعت کهن آنان است، برداشت دوگانه مؤنث و مذکر را در خود دارند. نمایش فرهنگی، در قالب آیینها و مناسک اجرایی همگی بازآفرینی بیانی و اعتباربخشی به ارزشهای فرهنگی هستند.
در دوران معاصر و جوامع صنعتی و رشد روز افزون تکنولوژی و سرعت در انتقال دادهها جای تامل دارد که بدنمندی در چه پروسهای از صنعت، اقتصاد، سیاست و همچنین در جغرافیا و فرهنگهای مختلف مشمول دگردیسی شده است. پاسخ به این پرسش از جنبههایی ساده و از جنبههایی پیچیده و مشکل است. دو نگاه حائز اهمیت است؛ یکی استحکام پیوند اجتماعی در تقسیم مکملبودن زن و مرد برابری با یکدیگر، و دیگری قطبیشدن نیرو و تمایز ارزشهای زن و مرد که با تضاد دوگانه زن – مرد و برتری یکی بر دیگری از جنبه تفوق. دو نگاه پایههای خود را در با رفتار فرهنگی، هم درجوامع کهن با موسیقی فولک و هم در جوامع مدرن با موسیقی کلاسیک ادامه دادهاند. پژوهش بر موضوع بدنمندی در دوران کنونی در فرهنگها و جوامع متفاوت در تولید هنرموسیقی بهمثابۀ امری نمادین، موضوع درخور توجهی است.
منابع:
الیاده، میرچا(۱۳۷۲)رساله در تاریخ ادیان ترجمه: جلال ستاری. تهران: نشرچشمه.
بهار، مهرداد(۱۳۷۶)از اسطوره تا تاریخ. تهران: نشرچشمه.
برتون، داوید لو(۱۳۹۲) جامعهشناسی بدن. ترجمه ناصرفکوهی. تهران: ثالث.
حجاریان، محسن (۱۳۸۶) موسیقی جهان. انتشارات سرای نیک.
حجاریان، محسن (۱۳۹۵) مردمشناسی و موسیقی (گزیده مقالات ۱۸۸۸ – ۱۹۹۵)، تهران: انتشارات کارنامه کتاب.
حجاریان، محسن (۱۴۰۱) مقدمهای بر موسیقیشناسی قومی، ویراستی نو با فصلهایی تازه، انتشارات آبی پارسی.
درویشی،محمدرضا(۱۳۸۰) دایرهالمعارف سازهای ایرانی. تهران: ماهور.
لاجوردی، فاطمه (۱۳۹۸) مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی جلد : ۳ صفحه : ۵۷
مسعودیه، محمدتقی(۱۳۹۰) مبانی اتنوموزیکولوژی. تهران: انتشارات سروش.
Buman, Max Peter(1996)Andean music symbolic Dualism and cosmology.semanticscholar.org.
Doubleday- Veronica) 2008(Sounds of Power: An Overview of Musical Instruments and Gender Ethnomusicology Forum-Vol. 17, No. 1, June, pp. 3!39.
Juntunen, Marya-leena(2001)Diggin Dalcrozeor Dissolving.the mind- body dualism.
Kozel, David(2018)Time Models in Myth and Music of the 20th Century. MUZIKOLOŠKI ZBORNIK. University of Ostrava
Koskoff. Ellen) 1995(When Women Play: The Relationship between Musical Instruments and Gender Style- Canadian University Music Review– Volume 16, Number 1
(۲۰۱۴) A Feminist Ethnomusicology Writings on Music and Gender- University of Illinois- United States of America.
Levi – Strauss, C. 1971 Mythologiques IV L’Homme nu Paris. Quotations here are my Eng. Trans Myers, R. Ravel: Life and Works, London.