احساس تنهایی حس آشنایی است که هرکس در زندگی حداقل یک بار آن را تجربه کرده است. در ظاهر امر، این مسئله ای عاطفی و روانشاختی است که به خود شخص برمی گردد. اما در حقیقت، عوامل محیطی تاثیر بسزایی در ایجاد چنین حسی درون افراد دارند. در گذشته مردم در گروه هایی خانوادگی، فامیلی و حتی قبیله ای زندگی می کردند. گروه های شلوغی که هر کس جایگاه مشخصی در آنها داشت. در چنین محیط های پرازدحامی، حس تنهایی کمتر به سراغ افراد می رفت. زنجیره ی بلندی از روابط عاطفی و احساسی باعث می شد فرد حس تعلق داشته باشد و کمتر به انزوا کشیده شود. اما شیوه ی زندگی در عصر حاضر این زنجیره ی روابط را بسیار کوتاه کرده است.
سیری در ادبیات جامعه شناسی و جغرافیای شهری که حول شکل گیری کلانشهرها انجام شده، نشان می دهد که از مهم ترین معضلات کلانشهرهای کنونی که سرعتی رو به رشد دارد، تضعیف پیوندها و روابط اجتماعی و اخلاقی است که درنهایت انواع گوناگونی از نابهنجاری ها و بیماری های رفتاری را به وجود می آورد. یکی از شایع ترین این معضلات، پدیده ی تنهایی است. پدیده ای که ناشی از ضعف یا فقدان روابط و پیوند های اجتماعی در جامعه ی معاصر است و روز به روز نقش آن در جامعه پررنگ تر می شود.
در جهان امروز، جمعیت انسان ها از هر زمان دیگری در طول تاریخ بیشتر شده است. شهرهای شلوغ نشانه ی آشکاری از این افزایش چشمگیر جمعیت است. اما برخلاف گذشته، این جمعیت بزرگ نه تنها در ارتباط با یکدیگر نیستند بلکه بیش از پیش از هم دور افتاده اند. خانواده به شکل گسترده ی آن تقریبا از میان رفته و حتی خانواده های هسته ای نیز در حال تغییراند. شیوه زندگی اجتماعی به سویی پیش می رود که هر فرد به تنهایی مسئولیت زندگی ای را قبول می کند که در گذشته خانواده ای چندین نفره در آن با یکدیگر شریک بودند. از طرفی، بسیاری از مردم تصور میکنند که تنها زندگی کردن احساس تنهایی را هم به دنبال دارد. اما اریک کلینبرگ جامعهشناس میگوید: کیفیت و نه کمیت مناسبات اجتماعی بهترین عامل تعیینکننده در این زمینه است. به گفته او مهم نیست که ما تنها زندگی میکنیم بلکه اهمیت دارد آیا احساس تنهایی هم میکنیم؟ انسانها نیاز به حمایت، پشتیبانی، ارتباط و صمیمیت دارند ولی هرچه به سمت صنعتی شدن گام بر میداریم مسائل انسانی، عاطفی و اجتماعی کمتر میشوند و افراد به جای همدلی، از مراجع رسمی و معتبر دولتی انتظار دارند که مسئولیتهای اجتماعی را برعهده بگیرند. بیشتر شدن تعداد آدم ها نیز به جای آنکه گروه های خانوادگی بزرگتری را تشکیل دهد، دسته هایی تک نفره از افراد را گسترش داده است. در زندگی شهری کنونی دیگر خبری از خانواده های پرجمعیت و گسترده گذشته و روابط صمیمانه ی فامیلی نیست. در بسیاری از این شهرها افرادی تنها زندگی می کنند که یا برای کار و تحصیل به شهر مهاجرت کرده اند و یا به دنبال استقلال از خانه ی پدری رفته اند.
نوشتههای مرتبط
البته، اتفاق افتادن چنین سبکی از زندگی دور از انتظار نبوده است. در دنیای صنعتی امروز که افراد را ترغیب می کند به شهر ها مهاجرت کنند، کار را در الویت قرار دهند و در سرعتی سرسام آور برای هر لحظه از فعالیت خود در جامعه برنامه ریزی کنند؛ در چنین جامعه ای عجیب نیست اگر انسان ها روز به روز خودخواه تر، خودمحور تر و تنهاتر شوند. جامعه ای که فرصتی برای تشکیل خانواده و وقت گذراندن با آنها را نمی دهد، خیلی ها را وادار می سازد از فکر ساختن چنین خانواده ای بگذرند و فقط بر کار و مسیر پیش روی خود تمرکز کنند. هرچند عده ی زیادی از افراد نیز برای دست یافتن به چنین شیوه ای از زندگی تک نفره به شهرها مهاجرت می کنند. به اعتقاد جامعه شناسان شهری، یکی از مهمترین علل مهاجرت به کلانشهرها، میل به گم شدگی در شهر و تعقیب سبک زندگی فردی است که در بسیاری از شهرستانهای کوچک و روستاها امکانپذیر نیست.
جهان امروز، دنیایی است پر از شهرهای شلوغ با جمعیت های بسیار زیادی از انسان ها که در این شهرها شبیه به یک کلونی زندگی می کنند. هر فرد در این شهر در هر روز تعداد زیادی آدم جدید میبیند که بی تفاوت از کنارشان می گذرد، شاید بیشتر از تعداد کل آدم هایی که یک فرد روستایی در تمام عمر خود می بیند، و در عین حال این فرد تنهاست. در پارادوکسی غریب و تلخ که روابطی جدید از زندگی انسانی را تعریف می کند. اولیویا لینگ نویسنده کتاب “شهر تنها” مینویسد: در شهرها ما با انبوهی از جمعیت مواجه هستیم که ما را احاطه کردهاند. بنابراین از یک سو میتوانیم ببینیم که دیگران وضعیت بهتری دارند و از سوی دیگر این احساس را هم داریم که در معرض دید دیگران قرار داریم. به گفته او در شهرها چشمان زیادی همدیگر را زیر نظر دارند و به همین دلیل هم احساس تنهایی در شهرها متفاوت است.
در شهر برخلاف دنیای قدیم، روابط انسانی اشکال متفاوتی به خود می گیرند. در بسیاری از این روابط افراد علاقه ای به جلوتر رفتن از آنچه برایشان تعریف شده ندارند. روابط کاری، تحصیلی، همسایگی، همشهری و حتی دوستی برای این افراد چارچوب خاصی دارند که سعی می کنند از آن فراتر نروند و انگیزه ای هم برای این کار ندارند. از طرف دیگر تصمیم برای تشکیل خانواده نیز بار مسئولیت های اقتصادی و اجتماعی خاص خود را به همراه دارد و اغلب افراد در به دوش کشیدن این مسئولیت ها خود را تنها می بینند. مجموعه به هم پیوسته ای از این موارد در مراحل مختلف زندگی در نهایت باعث می شود، انسان شهرنشین در محدوده ی شخصی خود تنها شود.
عکس
تنهایی در شهر اثر هانری کارتیه برسون، محله وال استریت منهتن نیویورک، ۱۹۴۷.
منابع
حسینی زاده آرانی، سعید؛ تنهایی در شهر: بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر احساس تنهایی.
کیهان، احساس تنهایی در شهرهای بزرگ، https://kayhan.london/fa/?p=39769.