«بررسی خصلت های قومی ایرانیان در سفرنامه های ژاپنی»، مریم رادمنش٭
چکیده: پی بردن به ویژگیها و خصلتهای یک قوم بسیار دشوار و بررسی آنها برای شناخت در زندگی شخصی و روابط اجتماعی ما ضروری است. این مسئله بر اصلاح و رشد شخصیت، آشنا شدن به نقاط ضعف وقوت یک ملت موثر خواهد بود. ما برای شناخت بهتر خود (ایران و ایرانی) به نظر دیگران نیازمندیم. شناخت چگونگی دیدگاه دیگران دربارۀ ایران برای یک ایرانشناس ضرورت دارد. این در حالی است که دیدگاه سیاحان شرقی بهخصوص ژاپنیها دربارۀ ایران مورد بررسی قرار نگرفته است. سفرنامه نویسان ژاپنی در دیدار از ایران گاه فراتر از آداب و رسوم و ظواهر در آثار خود به ویژگیها و روحیات ایرانیان اشاره کردهاند.
نوشتههای مرتبط
مقدمه: ما برای شناخت بهتر خود (ایران و ایرانی) به نظر دیگران نیازمندیم. شناخت چگونگی دیدگاه دیگران درباره ایران برای یک ایرانشناس ضرورت دارد. از این طریق میتوان به نقاط ضعف و قوّت خود پی برد، همچنین از عواملی که این نقاط را تحت تأثیر قرار میدهد، آگاهی یافت. باید در نظر داشت که هر شخصی به وطن خود مهر میورزد و تقریباً، در تمام موارد، آنچه میبیند حسن است و در بیشتر اوقات، محسّنات زادبوم خود را چند برابر میبیند و جلوه میدهد یا حتّی اگر نگاه نقّادانه و چشم عیببین داشته باشد، آنطور که باید، معایب را نمیبیند و قلمش عیبنگار نیست. (دانشپژوه، ۱۳۸۰: دیباچه)
از اینجاست که دیدگاه دیگری اهمیت مییابد و باید به نگاه دیگران به ایران و ایرانیان توجّه کرد. این در حالی است که دیدگاه سیاحان شرقی بهخصوص ژاپنیها دربارۀ ایران مورد بررسی قرار نگرفته است. بررسی سفرنامههای ژاپنی از لحاظ ایرانشناسی اهمیت ویژهای دارد، زیرا ژاپن به عنوان کشوری آسیایی میتواند دیدگاه شرق را راجع به ایران بنمایاند. علاوه بر این، از این طریق، امکان مقایسۀ دیدگاه شرق با دیدگاه غرب در پژوهشهای دیگر بهوجود میآید.
اندیشه هر ملت در سرنوشت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنها نقش مهمی دارد. سرنوشت یک ملت در طول دههها بلکه سدهها ساخته میشود. هر چند که خصوصیات قومی هر ملت به کندی دگرکون میشود، ولی این نیست که تغییرنپذیر بماند.(جوانبخت، ۱۳۷۹: ۱۲) نوشته سیاحان با هر انگیزه که به ایران آمدهاند حاوی برخی حقایق است. منابع مورد بررسی برای این پژوهش سفرنامهها هستند . شش سفرنامه ژاپنی ترجمه شده جهت مطالعه انتخاب گردید. از آنجایی که ایران از دیدگاه سیاحان شرقی، بهخصوص ژاپنیها مورد بررسی قرار نگرفته است، با توجه به اینکه نگاه دیگران به یک کشور برای پیبردن به رفتار یک قوم ضرورت دارد، برای شناخت بهتر و عمیقتر، خود را این بار در آیینۀ سیّاحان ژاپنی مینگریم تا رفتار خود را بازبینیم.
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
«مولوی»
در سفرنامههای دوره قاجار که اغلب نوشته اروپاییان است به برخی از منشهای شخصی و ویژگیهای اجتماعی، خوی و خصلت مردم شهرهای مختلف، گروههای شغلی اشاره شده است که از آن میان به دروغگویی به تاکید سوگند، خدشه ناپذیری، گوهر ذاتی ایرانیان، وطنپرستی، غرور و خودپسندی در عین ادب را نام برد[۱]. از میان مسافران ژاپنی، ئهایجی اینووه بیشتر از دیگران به خصلتهای قومی ایرانیان پرداخته است. او با شناخت وسیع از ایران توانسته از ظواهر و آداب و رسوم پا فراتر نهد و همچون یک ایرانی به روحیات و عمق و باطن قوم ایرانی پیببرد. ئهایجی پیبردن به خصوصیات قومی ملّتها را بسیار دشوار میداند؛ آنچه مردم مغرب زمین از ایرانیان میبینند، ویژگیهایی که ژاپنیها مییابند، شناخت کسانی که سالیان دراز در ایران زیسته و با ایرانیها بسیار معاشر بودهاند، تصوّراتی که مسافران ناآشنا به زبان فارسی، که کوتاه مدّتی در ایران ماندهاند، یافتهاند و دیگر نظرها، همگی، از دیدگاههایی متفاوت است. کسانی بر این نظر هستند که ایرانیها برای مردم جهان خارج مانند کوه یخ هستند؛ به این تعبیر که آنچه از خلق و خوی ایرانیان پیداست و میبینی فقط حکم گوشۀ بالا یا قلّۀ کوه یخ را، که از آب بیرون است، دارد و دیدن و دریافتن سراسر آن آسان نیست. او نیز میآورد که این کیفیت فقط دربارۀ ایران مصداق ندارد، بلکه همۀ مشرق زمین برای مردم غرب چنین است و به این مطلب اشاره میکند که نه تنها ایرانیها، بلکه شرقیها ملّتی پیچیده هستند و بهراحتی نمیتوان دربارۀ آنان نظر داد و آنها را شناخت. (ئهایجی اینووه، ۱۳۸۳: ۲۸۷) یا موریو انو دریافته که مردم ایران به آسانی تسلیم نمیشوند و چنانکه مردم دیگر از آنها انتظار دارند رفتار نمیکنند. به عقیده او این طبیعت ایرانی در گذر تاریخ دراز و سنت دیرین بارآمده است. ( موریو انو، ۱۳۷۶: ۱۷۱)
ئهایجی اینووه معتقد است که فردگرایی از عمدهترین خصوصیات قومی ایرانیان است و احساس بی اعتمادی مردم ایران به دیگران به علّت همین فردگرایی آنهاست. ایرانیها در تماس با دیگران، نخست آنها را با بدگمانی میبینند. آنها استعدادی عالی در برآوردکردن و سنجیدن خواست و منظور طرف مقابل دارند. این بدگمانی و بیاعتمادی به دیگران موجب میشود که ایرانیها سخت بتوانند به توافق و همکاری برسند. آنها میان خودشان آسان به نتیجه نمیرسند و سرانجام، قضاوت و تصمیم را به رأی بالاترین مقام میگذارند. اگر بیش از دو نفرشان با هم جمع شوند، بحث و اظهارنظر بسیار میکنند و این حرفها به راحتی نتیجه نمیدهد و هیچ طرف آسان مجاب نمیشود. (همان:۲۸۸)
به نظر ئهایجی اینووه حس غرور و مقید بودن به آبرو هم از خصوصیات قومی ایرانیهاست. هرگاه کسی، به علتی، غرور طرف ایرانی را جریحهدار کند، میان آنها فاصله میافتد و آن ایرانی که غرورش شکسته شدهاست، در دل و جان خـود بـا آن شخص دشمن میشود؛ دلیل آن شـاید حسّ خودنمایی ایرانیان باشد. ایرانی ملّتی است با غرور که آبرو و شرف را ارجمند میدارد و فرهنگ شرم دارد، پس سرزنش شدن دربرابر مردم برایش بسیار ناگوار است. او در ادّعا قویدست است و عذر تراشیدن و بهانه آوردن را دوست میدارد. چون اشتباه و خطایی از او سر بزند به هر عذر و بهانهای متوسّل میشود و به آسانی زیر بار تقصیر خود نمیرود. (همان: ۲۸۸-۲۸۹)
۱-۳. قضا و قدری بودن (جبرگرایی)
ئهایجی اینووه عقیده دارد که جبرگرایی در ایرانیان قوی است؛ این ملّت نوعاً به حکومت تقدیر و ارادۀ سرنوشت عقیده دارد، روح را بیش از مادّه اهمیت میدهد و احساس را بر عقل مقدّم میدارد. شاید از این رو است که ایرانیها خود را برتر از عربها میبینند. گمان میکنم که اعتقاد ایرانیان به سرنوشت نتیجۀ موجبات اقلیمی و تاریخی سرزمین آنها باشد. «انشاءالله» تکیه کلام ایرانیان است و در آن این اعتقاد اسلامی نهفتهاست که آینده و همه چیز بسته به ارادۀ خداوند بوده، خواست و ارادۀ انسان فرعی و ثانوی است. فضیلت یا رذیلت هر قوم ساخته و پرداختۀ اقلیم، تاریخ، جامعه، دین و فرهنگ آن است. هنگامی که با ایرانیان سر و کار مییابیم، درنظر داشتن خصلتها و خصوصیتهای آنان بایسته و مهم است. (ئهایجی اینووه، ۱۳۸۳: ۲۸۹ ـ ۲۹۰)
ئهایجی شرایط اقلیمی را در خصوصیات قومی ایرانیان مؤثّر میداند و میگوید که شاید چون ایرانیها در چنین هوا و اقلیمی زندگی میکنند، صبور و سرنوشتگرا بار آمدهاند و به قضا رضا میدهند. (همان: ۱۶۷)
او علاوه بر طبیعت ایران، کشمکشهای سخت سیاسی و دینی را، که ملّت ایران گذراندهاند، دلیل دیگری برای جبرگرایی میداند؛ به نوشتۀ او ایرانیان، که اقوام و خاندانهای فرمانروا یکی از پی دیگری به سرزمینشان تاختند، در دورههایی کشمکشهای سخت سیاسی و دینی را از سر گذراندهاند. آنها در خاکی میزیستند که بیماریهای بسیار شیوع داشت و به صرف طبع و ناخودآگاه جبرگرا شدهاند و به تقدیر عقیده دارند. (همان:۲۰۰)
ئهایجی اینووه اعتقاد دارد که ایرانیان، در طول رویدادها و حوادث بیشمار، همچنان جوهر قومیت خود را حفظ کردهاند: «باز ایرانیان در گذرِ همۀ این رویدادهای سهمگین جوهر قومیت خود را از دست ندادند. این مایه و توانایی را دوست میدارم و میستایم. مردم ایران در زیر سلطۀ بیگانه، به قدرت حاکم سر فرود آوردند. اما دل سرشار خود را، که آدمیت همین است، نگاه داشتند. فکر میکنم که ایرانیان «جان آدمیت» دارند.» (همان:۲۴)
۱-۵. مهماننوازی و مهربانی ایرانیها
مسافران ژاپنی بهوفور در سفرنامههای خویش به مهماننوازی و مهربانی ایرانیها اشاره کردهاند.
ئهایجی اینووه میگوید که ایرانی آدابدان است و آدابدوست و مهمان را با مهربانی پذیرا میشود. به اعتقاد او ایرانیان به مهماننوازی مشهور هستنند. آنها زبان تعارف و کلمههای احترامآمیز دربارۀ دیگران و کلمههای فروتنانه در اشاره به خود بسیار بهکار میبرند. البتّه استفاده از زبان مؤدّبانه وقتی میسّر است که به فارسی سخن بگویند. نسبت به مهمان بسیار مهربان هستند و از دل و جان و بهگرمی از او پذیرایی میکنند. اگر خوراک هر روزهشان هم ساده و محقّر باشد، چون مهمان برسد، سفره را با مطبوعترین غذاهای رنگارنگ میآرایند. کسانی این حالت را مایۀ خودنمایی ایرانیها میدانند، اما انگیزۀ آن هرچه باشد، مهمان ایرانیها که بشویم، گاهی پذیراییشان چنان است که از ما ژاپنیها ساخته نیست. البتّه پذیرایی ایرانی هم بسته به شخص مهمان فرق میکند؛ یعنی میزبان نخست میبیند که با چه کسی سر و کار دارد و آنگاه درجه و کیفیت مهماننوازی را معین میکند. (ئهایجی اینووه،۱۳۸۳ :۲۸۹) او دربارۀ مهربانی ایرانیها به خارجیها میآورد: «قهوهخانه پر از مسافران و رانندههایی بود که پیش از ما رسیده بودند، و آنها که دانستند من ژاپنیام، هم مهربانی نشان دادند.» (همان:۱۶۸)
کازاما هم از مهماننوازی ایرانیها مینویسد که باعث میشده گاهی فراموش کند که دور از وطن است: «شیوۀ پذیرایی و مهماننوازی در ایران بسیار دلنشین است. خوب میتوانم حس کنم که در شرق زمین هستم.» (کازاما،۱۳۸۰: ۱۱۲)
یوشیدا هم در سفرنامهاش از مهماننوازی کدخدا در میانکتل و قربانی کردن گوسفند برای آنها یاد کردهاست و دربارۀ مهماننوازی روستاییان مینویسد: مردم روستا از محصول لبنیات خودشان مانند شیر، ماست و پنیر در سینیهای رویین و مسین گذاشته بودند و میآوردند و سینیها را با ادب و مهربانی به او و همراهانش میدادند. (یوشیدا،۱۳۷۳: ۱۰۱)
ماساجی اینووه هم از مهربانی ایرانیان میگوید: «دو سه تن از مردان این کاروانسرا برای درست کردن شام به کمک آمدند، و بسیار مبادی آداب بودند. از مشروبی که همراه داشتم به آنها دادم، و هرکدام چند پیاله با خوشی نوشیدند. لذت میبردم که آنها پیرامونم حلقه زدهاند و آواز میخوانند. سرانجام هم شاید که فهمیدند که پایم درد میکند، و گفتند که پایم را میمالند و ماساژ میدهند. برایم دلپذیر و شگفتیآور بود که در این آبادی دورِ آن سر دنیا مردان ورزیدۀ با وقار که پیدا بود شاخ غول را هم میشکنند، نشستهاند و به نوبت پایم را میمالند.» (ماساجی اینووه، ۱۳۹۰: ۱۸۱) یا در جایی دیگر میگوید: «هنگام حرکتم، خواستم کرایۀ ماندن در کاروانسرا را بپردازم؛ اما کاروانسرادار نپذیرفت و هیچ نگرفت، و گفت که شما مهمان عزیزی هستید که از جایی دور آمدهاید؛ در جای مهمانی گرامـی پذیرایتان شدهام، و اگر کرایه بگیرم اجرم ضایع شده است.» (همان: ۸۸)
آشیکاگا دربارۀ مهربانی ایرانیها و از اینکه رئیس گمرک به او مهربانی و یاری فراوان نموده، مینویسد و میگوید که این نخستین خاطرۀ بسیار خوب او از ایران بوده و بسی بهتر از تجربهای است که در عراق داشته است. (آشیکاگا،۱۳۸۳: ۴۱)
ئهایجی اینووه ایرانیها، بهخصوص روشنفکران، را مردمی دانشور یافتهاست؛ او مینویسد که از خارجیها (مردم غیر ژاپنی)، جز دربارۀ ایرانیها، چندان نمیدانستهاست که بتواند میان آنها مقایسهای بکند، اما ایرانیها، بهخصوص روشنفکران آنها، را مردمی دانشور یافتهاست؛ با دانشآموختگان و فرهیختگان آنها که معاشرت میکرده، در میان سخن بارها بیت و قطعهای از شاعری مشهور، حکایت، مَثَل و داستان میآوردهاند یا مطالبی اینگونه نقل میکردهاند و این را در محاوره و زندگی هر روزه مرسوم و مقبول میدانستهاند. (ئهایجی اینووه، ۱۳۸۳: ۸۵)
کازاما معتقد است که ایرانیان دارای ذوق هنری هستند و هنر ایرانی با آنکه در اصل تجمّلی و زینتساز است، اما کاربردی است. از اصول هنر ایرانی زیباییشناسی و گرایش به توازن و تعادل است که جوهر طبیعی ایران است. او مینویسد: ایرانی نبوغی کمنظیر در پرداختن نقش و نگار دارد؛ در زمینۀ صنایع دستی این نبوغ را در مواد و مصالح در دسترس بهکار گرفتهاست و با دلبستگی به نقش و حسّ دقیق رنگشناسی چیزهای سودمندی را، که مناسب زمانه و اقلیم بوده، از کار درآورده و به کمال رساندهاست. در ایران، حتّی خدمتکاران، از زن و مرد، حسّ و غریزۀ زیباییشناسی فراوان دارند و در آراستن میز و خطّ یادگارینوشتن (بر در و دیوار و درخت) و مانند آن ناسازی و ناهماهنگی در کارشان نیست. از روزگار باستان، از سه هزار سال پیش تا به امروز، ایران ملّتی واحد بوده و کشوری که صنایع و هنرهای دستی را، تا به روزگار ما، نگه داشته، فقط ایران است. (کازاما،۱۳۸۰: ۱۸۹ـ ۱۹۰)
کازاما دربارۀ شعردوستی ایرانیان میآورد: ایرانیان مردمی شاعرطبع و ادبپیشهاند؛ بیشترشان مانند حافظ ذوق و زیباییشناسی دارند، اهل خرد و معرفتاند و شیوۀ زندگانی را میدانند. ایرانی، اگر باغبان و سلمانی و پیشخدمت هم باشد، به هنگام حرفزدن حتماً شعر در میان سخن میآورد، یا هنگامی که برای خطا و اشتباهی سرزنش شود، با خواندن شعری مناسب عذر تقصیر میخواهد. ایران کشور امروزی نوپایی نیست؛ سرزمین شعر و ترانه و موسیقی است. نیز میگوید که ایرانیان، مانند چینیان، ادبیات بسیار زیبا و لطیفی دارند و زبانی که در بیان از معنی فراتر میرود. ایرانیها چند دقیقهای که با هم به صحبت مینشینند، خوشتر دارند که از ابیات شاعران و امثال رایج در سخن خود بیاورند. بسیارند خدمتکارهایی که به زبان ادبی یا لفظ قلم حرف میزنند. (همان:۵۶)
آشیکاگا مینویسد: «کنار جویباری دو یا سه مرد ایرانی به شیوۀ شرقی (بر زمین) در سایۀ درختی نشسته و چای دم کرده بودند. مینوشیدند و شعر میخواندند، از سعدی و حافظ و خیام. گمان دارم که زیر درخت و کنار جویبار نشستن و نوشیدن و شعر خواندن بالاترین خوشی ایرانیهاست. آنها بسیار شعر دوست اند. به تهران که رسیدم و به ایرانیها برخوردم، همیشه از شعر سخن میگفتند و از بلند و به آواز خواندن شعر لذت میبردند.» (آشیکاگا،۱۳۸۳: ۸۸)
فوروکاوا دربارۀ تجمّلدوستی ایرانیان مینویسد: ایرانیها اصولاً تجمّلدوست بودند و به مایۀ چشموهمچشمی با یکدیگر خواستار چیزهای ساخته شده از زر و سیم، و وسایل زینتی بودند، امّا چون این چیزها در ایران بهدست نمیآمد، همۀ آن را از ممالک اروپا وارد میکردند. (فوروکاوا،۱۳۸۴: ۱۳۳) نیز میگوید که بزرگان ایران تجمّل و تفاخر را بسیار دوست میداشتند، بهویژه در لباس و زین و برگ اسب، زینت طلا و نقره زیاد بهکار میبردند. رسم چنین بود که اعیان و اشراف که از خانه بیرون میرفتند، چند نوکر و فرّاش در جلو و عقبشان روان میشدند. (همان: ۲۶۶)
آشیکاگا از بدقولی همسایهاش خاطرهای تلخ میآورد: «سرگرمی او جمــع کـردن سنگـواره بـود. روزی مـرا دید و گفت: «نمـونههایی از سنگواره برایتان میآورم.» او مردی بسیار خوش برخورد و معاشرتی نشان میداد، اما به این قولش وفا نکرد. به نظرم آمد که باید آدم سهل انگار و ابنالوقت باشد. اگر یک ایرانی میگفت: «فردا شما را میبینم» یا «فردا پیشتان میآیم»، میدانستم که حرفش جدی نیست و نمیتوان آن را باور داشت. (آشیکاگا، ۱۳۸۳: ۶۴)
ئهایجی اینووه هم دربارۀ تأخیر در کارها میگوید: «اما هیچ نشانهای از جمع شدن مسافران پیدا نبود. مهمتر این که راننده و کمک راننده هم نیامده بودند. از کارمند بنگاه اتوبوسرانی پرسیدم، اما او فقط جواب داد که کمی صبر کنید. دیدم که این هم رسم و راه گردش کارها در ایران است، و چاره نیست جز آن که با شکیبایی منتظر بمانم.» (ئهایجی اینووه، ۱۳۸۳: ۱۱۵)
ئهایجی اینووه به مأمور گمرک ایران دو بسته سیگار انگلیسی پیشکش میکند و به مأمور گمرک میگوید که این کار برای تشکّر است که همیشه به کارم توجّه و دربارهام لطف میکنید. او اظهار کرده که در ایران اینگونه مناسبتدانیها مهم و کارساز است. (ئهایجی اینووه: ۱۶۵ ) دیگر مسافران ژاپنی هم غالباً از رشوه گرفتن مأموران دولتی انتقاد کردهاند.
آشیکاگا با خانم صاحبخانه در مورد مبلغی که باید میپرداخته، درگیری پیدا میکند؛ او اینگونه نظرش را بیان میکند که نه تنها آن خانم بلکه مردم آسیای میانه، بهطور کلّی، کمی خودپسندی و مالدوستی دارند. خیال میکنم که روح و طبع بشر اینطور سرشته شده است و کسی تقصیر و چارهای ندارد؛ آنجا که بر عقیدۀ خودشان پای میفشارند و میخواهند آن را تحمیل کنند اغلب از سخنان دلانگیز شاعران مثال و شاهد میآورند، نه از عبارات حکمتآموز و تعالیم اخلاقی. «آنجا که من بر حرف و عقیدۀ خود اصرار میکردم، ایرانی طرف من، خواه مرد یا زن، ایستادگی مینمود و سخت بر فکر و سخن خودش پافشاری میکرد، و هیچ نمیتوانستم قانعشان کنم و با آنها کنار بیایم. من که سیاه را سفید (یا روز را شب ) نگفته بودم و نیرنگسازی و زبانبازی هم نمیکردم!» (آشیکاگا، ۱۳۸۳: ۷۶)
نتیجهگیری
سفرنامهها منابع ارزشمندی برای مطالعات ایرانشناسی محسوب میشوند. مسافران ژاپنی در سفرنامههای خویش با نگاهی منصفانه به شناخت مسایل ایران پرداختند. به طور کلی سیاحان ژاپنی دوستدار ایران بوده و فرهنگ شکوهمند ایران در گذشته را ستودهاند و همواره نگران آینده ایران بوده و دغدغۀ آن را دارند . در سفرنامهها و خاطرات آنها از تحقیر و حس برتر بینی اثری نمییابیم. در برخورد با ایرانیان نکات مثبت و منفی را دیده و بیان کردهاند. آنها به برخی از ویژگی های قوم ایرانی از قبیل: فردگرایی و درونگرایی، بدگمانی و بی اعتمادی، غرور ایرانی، قضا و قدری بودن( جبرگرایی)، صبور و تسلیمناپذیر، جوهر قومیت، مهماننوازی و مهربانی، دانشوری ایرانیان، ذوق هنری و شعردوستی، تجمّلگرایی، بدقولی و تأخیر در کارها، رشوه دادن، خودپسندی و مالدوستی، اشاره کردهاند. آنها این ویژگیها را مدلول شرایط اقلیمی، تاخت و تازها و کشمکشهای سیاسی و دینی، دوران سخت و حوادث بیشمار دانستهاند . ئهایجی اینووه که نزدیک به ۵۰ سال از عمرش را با زبان فارسی و ایرانیان سر و کار داشته؛ معتقد است این عوامل بر روی هم سبب شده تا ایرانیها ملتی پیچیده باشند که شناخت و دریافتشان آسان نیست. او اشاره میکند که که نه تنها ایرانیها، بلکه شرقیها ملّتی پیچیده هستند و بهراحتی نمیتوان دربارۀ آنان نظر داد و آنها را شناخت و همچنین فضیلت یا رذیلت هر قوم ساخته و پرداختۀ اقلیم، تاریخ، جامعه، دین و فرهنگ آن است. هنگامی که با ایرانیان سر و کار مییابیم، درنظر داشتن خصلتها و خصوصیتهای آنان بایسته و مهم است.
[۱] .برای آگاهی بیشتر به کتاب ایران و انیرانی به تحقیق در صد سفرنامه دوران قاجار نوشته غلامرضا انصافپور،۱۳۶۳ رجوع کنید.
٭ کارشناس ارشد ایرانشناسی دانشگاه شهید بهشتی MaryamRadmanesh470@yahoo.com
کتابنامه
– آشیکاگا، آتسو اوجی،۱۳۸۳. سفرنامه، خاطرات ایران و یادنامۀ آشی کاگا آتسواوجی، ترجمۀ هاشم رجبزاده، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
– اینووه، ئهایجی، ۱۳۸۳. ایران و من، گردآورنده ماسایوکی اینووه، ترجمۀ هاشم رجبزاده و توشیمی ایتو، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی.
– اینووه، ماساجی،۱۳۹۰. سفرنامۀ ایران، ترجمۀ هاشم رجبزاده و کینیجی ئهاورا. تهران، طهوری.
– دانش پژوه، منوچهر،۱۳۸۰، سفرنامه… تاپخته شود خامی. جلد ۱، چاپ اول. تهران: نشر ثالث و گفتگوی تمدنها .
– جستارهای ژاپنی در قلمرو ایرانشناسی، گرد آوری و ترجمۀ هاشم رجب زاده،۱۳۸۶، چاپ اول. تهران: بنیاد موقافات دکتر محمود افشار .
– انصافپور، غلامرضا، ۱۳۶۳. ایران و ایرانی به تحقیق در صد سفرنامۀ دوران قاجاریه، تهران: زوار.
– کازاما، آکیئو،۱۳۸۰، سفرنامۀ کازاما، مترجم هاشم رجبزاده، چاپ اول. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
– یوشیدا، ماساهارو،۱۳۷۳، سفرنامه یوشیدا، ترجمۀ هاشم رجب زاده و ی، نی ئی یا، چاپ اول. تهران: آستان قدس رضوی.
جوانبخت، مهرداد، ۱۳۷۹، ایرانی از نگاه انیرانی، چاپ اول. اصفهان: آموزه –
– انو، موریو،۱۳۷۶، خیرآبادنامه؛ ۲۵ سال با روستایان ایران، ترجمه هاشم رجبزاده، چاپ اول. تهران : دانشگاه تهران.