انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بدن و نظریۀ اجتماعی

بدن و نظریۀ اجتماعی، کریس شلینگ، ترجمۀ حسن شهرکی، انتشارات انسان‌شناسی، ۱۴۰۰

معرفی کتاب: هدف نویسنده در این کتاب، بازگرداندنِ بدن به مرکز ثقل توجه جامعه‌شناختی از طریق ارایۀ یک «جامعه‌شناسیِ تمام‌عیارِ جسمانی» است. نگره‌های تحلیلی اصلی، عبارت‌اند از چهارچوبی موسوم به «واقع‌گراییِ جسمانی» و نیز مفهوم «طرح‌واره بدنی». نویسنده طی فصول مختلف کتاب، و برای رسیدن به فرجام نهایی، به ترتیب از چندین مرحله عبور می‌کند: نخست، فراروی از دیدگاه‌های غالبِ طبیعت‌گرایانه و ساختن‌گرای اجتماعی؛ دوم، ارایه مفهوم «برآینده» یا «نوظهور»؛ سوم، طرح مفهومیِ بدن همچون پروژه، رژیم، و نقاب؛ و چهارم، تبیین طرح‌واره بدنی که شالوده‌ای برای خویشتن‌یابی تنانه فراهم می‌آورد. رویکرد‌های طبیعت‌گرایانه، پای بدنِ گوشتین و کالبدیتِ بدن را به عرصه تحلیل می‌کِشانند؛ لیکن در خوش‌بینانه‌ترین حالت پروژه‌هایی برای نابرابری و تبعیض هستند. ساختن‌گراییِ اجتماعی، عبارت است از اصطلاحی عام برای اطلاقِ آن دیدگاه‌هایی که معتقداند بدن توسط جامعه شکل می‌گیرد، محدود می‌شود و حتی ابداع می‌گردد. ساختن‌گراهای اجتماعی، با نگره‌های طبیعت‌گرای بدنِ زیستی مخالفت می‌ورزند و استدلال می‌آورند که معانیِ منتسب به بدن‌ها، فرآورده‌هایی اجتماعی‌اند. از این جهت، بدنْ تماماً توسط گفتمان بنا می‌شود. برآینده‌بودن، به معنای آن است که بدن یک پدیده چندبُعدی و کاهش‌ناپذیر به فیزیولوژی یا جامعه بوده و از سامانی سوای آنچه در جهان فیزیکی شاهدش هستیم برخوردار است؛ از حیث کارکردی به جهان فیزیکی وابسته است لیکن در کشاکش شراکت در جهان و تعاملات اجتماعی، متعین می‌گردد. برآینده‌بودن، منجر به فراهم‌آوردن شرایطی برای دخالت فعال و کنش‌ورزیِ سوژه بدن‌مند در جهان و تفسیرِ جهان از سوی او می‌شود؛ پدیده‌ای که به «عاملیت زیستی» موسوم است؛ مجموعه‌ای از روال‌های جسمانی و بازاندیشانه که به تعادل میان درون بدن و محیط پیرامونی‌اش مدد می‌رسانند. انگاره پروژه بدنی از منظر نویسنده،  بسط مفهوم سازماندهی بازاندیشانه خویشتن از جامعه‌شناس انگلیسی آنتونی گیدنز، و نیز تبعات غیرعقلاییِ کنش، متعلق به جامعه‌شناسِ آلمانی ماکس وبر است.  پروژه بدنی یعنی مداخله هدفمند و بخردانه در بدن در عصری که سرشت اساسی‌اش عبارت است از کنترل فناورانه شدید و مصرف‌گراییِ بی‌محابا. رژیم‌های بدنی، مشابهِ نظم‌های گفتمانی یا همان ساختارهای انضباط‌بخش بدنی هستند. این رژیم‌ها طی یک دوره طولانی‌مدت، فرهنگ تنانه جامعه یا به تعبیری، واژگان مشترک قاموس بدن را شکل می‌دهند. پنداره بدن چونان نقاب، بدین معناست که چگونه کیفیاتِ متغیر و ناروشنِ تجسم به‌ویژه ظاهر افراد، آنها را قادر می‌سازند تا از خود تأثیراتی ویژه روی مخاطبانی خاص «ساطع نمایند». سرمنشاءِ طرح‌واره بدنی دو چیز است: نخست، الگومندی جسمانی-حرکتیِ بدن،  که تا حدودی به ریخت‌شناسیِ فیزکیِ بدن مرتبط بوده و عبارت است از تجربه ما از هماهنگیِ بدنی‌مان که نهایتاً منجر به بروز کنش از سوی ما خواهد شد. دومین منشاءِ طرح‌واره بدنی، محیط اجتماعی است؛ بدین معنی که تجربه و تصویری که از بدنمان داریم نشات‌گرفته از محیط اجتماعی است. نظریۀ واقع‌گراییِ جسمانیْ هم بر نقش‌آفرینی نیروهای اجتماعی تاکید دارد و هم بر توان میانجی‌گریِ حس‌ها، حسانیت‌ها، عواطف، فرایند‌های عصب‌شناختی ماهیچه‌ای و فیزیولوژیکی. خواندنِ این کتاب، آنچنانکه نویسنده خود در پیشگفتاری بر ترجمۀ فارسی نیز بدان اشاره کرده، در روزگاری که همه‌گیری کرونا، به ما یادآور شده که سوژه‌های بدن‌مند و به‌هم وابسته‌ای هستیم، ضروری بوده؛ و دستور کار نوینی برای مطالعات بدن و فهم چشم‌اندازهای تنانه در عصرکنونی فراهم می‌آورد.

پیشگفتار مترجم

نویسنده در این کتاب- آن‏‌چنان‏‌که خود مدعی است و انصافاً از پس این ادعا خوب برآمده است- درپیِ طرح یک جامعه‏‌شناسیِ جسمانی[۱] تمام‏‌عیار بوده است. شیلینگ پس از ارائۀ پیش‏‌درآمدی کوتاه درخصوص رگه‏‌هایی از جامعه‏‌شناسی بدن در آثار و نگاشته‏‌های جامعه‏‌شناسان کلاسیک- از امیل دورکیم گرفته تا کارل مارکس، ماکس وبر و تا جامعه‏‌شناسانی متأخرتر همچون پیر بوردیو، نوربرت الیاس و آنتونی گیدنز- طرح و ابداع مفهومی خویش را با نام واقع‏‌گراییِ جسمانی[۲] پیش می‏‌نهد. برای نویسنده، برخورد جامعه‏‌شناسی با موضوع بدن ازحیث تاریخی به‏‌نحوی بوده است که بدن را از حضوری غایب[۳] برخوردار ساخته است، گونه‏‌ای مواجهۀ کج‏‌دارومریز با بدن که در این کتاب بر آن خط بطلان کشیده می‏‌شود و بدن، با اعتمادبه‏‌نفس و آگاهانه خود را در یک مطالعۀ‏‌ جامعه‏‌شناسی متجلی ‏‌می‏‌سازد. اثر شیلینگ نوعی کالبدشکافی و شرح دوگانۀ معروف دکارتی ذهن و بدن[۴] است؛ دوگانه‏‌ای که سالیان متمادی است که بر اقلیم فلسفه و به‏‌تبع آن جامعه‏‌شناسی سیطره دارد و سایه افکنده است. این دوگانه، در کتاب، خود را در کشاکشِ میان نگاه طبیعت‏‌گرایانه[۵] به بدن و تحلیل بدن از دریچۀ مکتب نظری برساخت‏‌گرایی اجتماعی[۶] بازتاب داده و درست در بطن همین تلاقی است که دیدگاه جامعه‏‌شناختی-فلسفیِ ویژۀ نویسنده سر برمی‏‌آورد: بدن همچون پدیده‏‌ای چندبُعدی[۷] و طبیعی-اجتماعی که واجد خصالی برآینده[۸] است، آن‏‌سان که به‏‌مرور زمان، هم جایگاهی است برای انتقال ساختارها و نشان‏‌گرهای محیط اجتماعیِ گرداگردش و هم منبعی جاری‏‌و‏‌ساری برای بنای جامعه. ازاین‏‌حیث، نظرگاه نویسنده را علاوه بر جامعه‏‌شناختی‏‌بودن، دارای صبغه و سابقه‏‌ای فلسفی نیز می‏‌دانم، زیرا هرگونه شرحی بر دوگانۀ ذهن/بدن، در نفس خویش حامل بار فلسفی خواهد بود؛ برای مثال، درک چنین گزاره‏‌ای از سوی شیلینگ که ذهن و بدن را به‏‌واسطۀ قرار ذهن درون بدن، جدایی‏‌ناپذیر می‏‌بینم، جز با نوعی درون‏‌نگری و تأمل فلسفی ممکن نخواهد بود و اصولاً معنا‏‌ومفهومِ آنچه نویسنده خصال برآینده می‏‌داند، با ژرفکاوی درباب درهم‏‌تنیدگیِ ساحات جسمانی و ادراکی-ذهنیِ بدن ممکن خواهد شد که از اساس بحثی فلسفی است.

ترجمۀ این کتاب، علت‏‌ها و انگیزه‏‏‌های گوناگون داشته است که ازآن‏‌میان می‏‌توان به تجربۀ بیش از ده سال تدریس دروسی همچون جامعه‏‌شناسی عمومی، مبانی جامعه‏‌شناسی، جامعه‏‌شناسی روستایی و این اواخر درس‏‌هایی همچون مبانی فلسفه، فلسفۀ مقدماتی غرب و جامعه‏‌شناسی هنر برای دانشجویان مقاطع لیسانس در رشته‏‌هایی مانند ترویج و آموزش کشاورزی، حقوق، فضای سبز و هنرهای نمایشی در دانشگاه زابل اشاره نمود. همچنین طی یک‏‌‏‌دو‏‌ سالِ اخیر درس‏‌هایی را که ماهیتی چندرشته‏‌ای دارند، همچون روش‏‌شناسی در علوم و مهندسی و نیز پدیدارشناسی در بوم‏‌شناسی برای دانشجویان مقطع دکتری در رشته‏‌های مختلف در دانشکدۀ کشاورزی ارائه داده‏‌ام. علت عمدۀ دیگر، علاقۀ دانشگاهی این‏‌جانب تبلوریافته در رسالۀ دکتری‏‌ام بود با موضوع جامعه‏‌شناسی کارآفرینی که عشق و علاقه‏‌ام به جامعه‏‌شناسی را دوچندان کرد. همچنین قریب به سیزده سال است که در حیطه‏‌های تخصصی و عمومی که به‏‌نحوی مستقیم یا غیرمستقیم به مضامینی همچون «توسعه» و «بدن» می‏‌پردازد، در تارنماهای گوناگون در فضای مجازی قلم زده‏‌ام که ازآن‏‌میان می‏‌توان به تارنما/مؤسسۀ وزین انسان‏‌شناسی‏‌وفرهنگ[۹] اشاره نمود؛ و ازهمین‏‌جهت نشر متن ترجمه‏‌شده را نیز به انتشارات وابسته به همین مؤسسه سپردم.

لیکن نخستین برخورد و به‏‌تبع آن آشنایی من با کتاب، زمانی بود که برای انجام پژوهشی درخصوص نقش بدن در کشاورزی، و نیز انجام طرحی تحقیقی با حمایت مالی صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور با عنوان جامعه‏‌شناسی همه‏‌گیری کرونا سخت سرگرم جمع‏‌آوری منابع و بازخوانیِ ادبیات موضوع بودم. افسوس‏‌خوارانه باید گفت که در تشابهی قریب با حال‏‌وهوایی که در بسیاری کشورهای دیگر- به‏‌ویژه آن‏‌طور که نویسندۀ کتاب اذعان داشته است در آمریکای شمالی- نیز حاکم است، توجه به بدن، هم در قامت یک موضوع پژوهشی و هم چونان موضوعی عمومی برای مطالعه و تأمل، در کشور ما ایران چندان مسبوق به سابقه نیست و شخصاً جز کتاب جامعه‏‌شناسی بدن تألیف داوید لو بروتون[۱۰]، با ترجمۀ استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر ناصر فکوهی- که خود از پژوهندگان اصلی در حوزۀ مطالعات انسان‏‌شناختی و جامعه‏‌شناختیِ بدن است- و چندتایی مقالۀ دانشگاهی، تألیف یا ترجمه‏‌‏‌ای دیگر دست‏‌کم در حیطۀ تخصصی جامعه‏‌شناسی در دست نیست. این در حالی است که از میان علت‏‌های گوناگونی که نویسنده به‏‌درستی در کتاب خویش برای بذل توجه کافی به بدن همچون موضوعی تخصصی و پژوهشی بیان داشته است، ازجمله پیرشدنِ جمعیت، رواج مصرف‏‌گرایی، موضوعات مربوط به سلامت و ناخوشی، اهمیت اوقات فراغت، جراحی‏‌های زیبایی و صنعت مربوط به آن و نیز مطرح‏‌شدن کنترل و مدیریت بدن در بطن فردگرایی، همه و همه در جامعۀ ایران به‏‌طور اعم و در جامعۀ روستایی به‏‌طور اخص بروز و تظاهراتی داشته‏‌اند که اهمیت و درخوریِ این موضوع و تحلیل آن را به ما گوشزد می‏‌نماید. هم‏‌هنگام- همان‏‌طور که در این کتاب می‏‌خوانیم- یک جامعه‏‌شناسی بدنِ جامع و تمام‏‌عیار می‏‌تواند و باید پای مرگ، مردگان و بدنِ مرده را نیز به جهان تحلیل باز کند، موضوعی که با نظر به تابوهای فرهنگی و اجتماعی ازیک‏‌سو و تنوع مناسکیِ موجود در ایران و درخصوص مرگ از دیگرسو، جای پژوهش و تأمل جدی دارد.

تا جایی که به رشتۀ دانشگاهی مترجم یعنی ترویج و آموزش کشاورزی بازمی‏‌گردد، غفلت از پرداختن به بدن که ابزار یا نیروی کاری به‏‌مراتب حیاتی و اساسی در زندگی روستایی و کشاورزی است، و عدم ورود و تدریس آن در قالب درس جامعه‏‌شناسی روستایی، یک فقدان بزرگ و یک نادیده‏‌انگاریِ طولانی است. به‏‌قول برین برندت[۱۱] (۲۰۲۰)، به پیروی از علوم اجتماعی، مطالعات کشاورزی نیز بدنمندیِ روال‏‌های کاری را بدیهی پنداشته و لذا از آن غفلت ورزیده‏‌اند. پژوهش‏‌های کشاورزی در ایران نیز از مهم‏‌ترین عاملِ پیشبرد فرایند کِشت‏‌‏‌و‏‌کار یعنی نیروی کار/بدن یا نیروی تنانه‏‌ چشم‏‌پوشی نموده‏‌اند. اهمیت بدن و کار تنانه در محیط‏‌ها یا کشورهایی که فاقد ضریب مکانیزاسیون بالا در کشاورزی‏‌اند دوچندان است و هر جا بدن در کنشگری افراد نقش داشته باشد، تحلیل و مفهوم‏‌پردازیِ آن نیز قدمی ضروری و واجب است. با رواج سبک‏‌های نوین و تلفیقیِ زندگی- متأثر از پسامدرنیزم در ایران- موضوعاتی همچون تغذیه و رژیم‏‌های سفت‏‌و‏‌سخت لاغری، جراحی‏‌های زیبایی، برجسته‏‌شدن و رواج امورات روزمرۀ تنانۀ ناشی از فردگراییِ افسارگسیخته، تأثیر دنیای مجازی بر مدیریت و سلامت بدنی یا همان بدن مجازی، پیوند اعضا و پیامدهای فلسفی و اخلاقی آن، تغییرات اقلیمی و تأثیر آن بر سلامتی، سوءتغذیه، نقش زنان در فرایند کار در حوزۀ عمومی و خصوصی، بارداری و تأثیر آن بر بدن زنان و پندارۀ بدنیِ آنها، دوگانۀ طبیعت/معیشت، همه‏‌وهمه زین‏‌پس بحث‏‌ها و موضوعاتی منحصر به شهر و شهرنشینی نبوده و جوامع روستایی را نیز به‏‌شدت متأثر ساخته‏‌اند؛ حوزه‏‌ها و میدان‏‌هایی که عرصه‏‌ای فراخ برای کنشگریِ بدن‏‌اند. امیدوارم که تألیف و ترجمۀ منابعی معتبر در حوزۀ جامعه‏‌شناسی بدن، راه را برای روی‏‌آوری به بدن در محیط‏‌های دانشگاهی و در آینده- چه در مطالعات شهری و چه روستایی- باز نماید. برای سهولت یادآوری واژگان تخصصی برای خواننده، واژه‏‌نامۀ انگلیسی-فارسی به انتهای متن فارسی افزوده گردیده است. نظر به اهمیت واژۀ انگلیسیِ embodiment در نسخۀ انگلیسی کتاب، خاطرنشان می‏‌گردد که دو برابرنهادِ تجسم و بدنمندی، به‏‌جهت مرسوم‏‌بودن و درجۀ اهمیت یکسان، جا به جا در متن فارسی استفاده شده است. همچنین برای واژۀ emergent که در دیدگاه شیلینگ به بدن و تعریفی که او در این پژوهش بدان دست می‏‌یابد بسیار حیاتی است، از میان برابرنهادهای مختلفی که داریوش آشوری در فرهنگ علوم انسانی خویش پیشنهاد داده است، معادل «برآینده» انتخاب شد؛ هرچند گاهی از ترجمۀ نوپدید یا ناگه‏‌آیند نیز استفاده گردیده است؛ بدین قرار emergent properties به خصال برآینده یا نوپدید برگردانده شده است. ازاین‏‌حیث باید یادآور شوم که در برگردان پاره‏‌هایی از متن که گرداگرد مفهوم برآینده سیر می‏‌کنند، همواره متنی را از ای.دویل مک‏‌کارتی[۱۲]، استاد جامعه‏‌شناسی معرفت و عواطف در دانشگاه فوردهام[۱۳] مدنظر داشته‏‌ام. ایشان در مقاله‏‌ای با نام «عواطف، چیزهایی اجتماعی‏‌اند: جستاری در جامعه‏‌شناسی عواطف»[۱۴]، از نظرگاهی برساخت‏‌گرا به موضوع عواطف پرداخته و دراین‏‌میان با درمواجهه قراردادنِ دو رهیافت روان‏‌شناسی اجتماعی و جامعه‏‌شناسی معرفت، به شرح دیدگاه رفتارگرای اجتماعی جورج هربرت مید[۱۵]، نظریۀ اجتماعی او درخصوص ذهن و مفهوم emergent از نظر او می‏‌پردازد. مک‏‌کارتی در مقاله‏‌اش یادآور می‏‌شود که از دیدگاه مید، نه ذهن و نه خویشتن را نمی‏‌توان به کنش مادی و مکانیکی تقلیل داد. آنها «برآینده» هستند؛ بدین معنا که از سامانی سوای آنچه در جهان فیزیکی شاهدش هستیم برخوردارند؛ گرچه هرکدام لزوماً، به‏‌شکلی کارکردی به جهان فیزیکی وابسته‏‌اند. حالت بالفعل یک چیز یا همان واقعیتش، به‏‌میانجی فرایند تعامل با خویشتن‏‌ها در وضعیت‏‌های اجتماعی ویژه معین می‏‌گردد. مک‏‌کارتی می‏‌افزاید که ذهن و خود را نه می‏‌توان به حالات مادی و تنانۀ معین فروکاست و نه به‏‌وسیلۀ آنها تبیین کرد، بلکه تنها به‏‌شکلی کارکردی به این حالات وابسته‏‌اند. مک‏‌کارتی ادامه می‏‌دهد که نظریۀ نوپدیدی[۱۶]، دربرگیرندۀ مفهومی رادیکال از تاریخ و زمانمندی[۱۷] است. این، تاریخ و زمان هستند که سبب ظهور رخدادهای برآینده و تازه می‏‌شوند. یک امر برآینده (همچون ذهن، خویشتن) چیزی را به بار می‏‌آورد که پیش از آن نبوده است؛ چیزی که رابطه‏‌ای علی مکانیکی[۱۸] با شرایطی که از آن برخاسته است ندارد. شرایطی که آن چیز را موجب شده‏‌اند، هرگز کاملاً تعیین‏‌کنندۀ چیزی که پدید می‏‌آید نیستند. به‏‌عقیدۀ مک‏‌کارتی، مید، نوپدیدی را حضور چیزها در دو یا تعداد بیشتری از نظام‏‌های مختلف می‏‌داند، به‏‌شکلی که حضورشان در نظام بعدی، سرشتشان در نظام پیشین یا نظامی که بدان تعلق دارد را دستخوش تغییر می‏‌کند؛ لذا می‏‌توان گفت که پیتزای اَنجووی، دیگر صرف نان، پنیر، سُس و ماهی نیست، بلکه آن اجزا به‏‌واسطۀ پیتزا، همان چیزهای قبل نیستند (البته این پنداشت، کار به برآینده‏‌های تاریخی همچون جامعه، ذهنیت، عواطف و… که می‏‌رسد، از اهمیتی به‏‌مراتب بیشتر برخوردار خواهد شد). تغییرات برآینده، در اکنون رخ می‏‌دهند و بیان اجتماعیت[۱۹] هستند. از تعابیر مک‏‌کارتی می‏‌توان چنین تعبیر کرد که هم مید و هم شیلینگ در متن اثری که پیش‏‌رو دارید، از مفهوم برآینده بهره می‏‌گیرند و آن را تصدیق می‏‌کنند؛ اولی در تحلیل ساحت ذهنی بشر یعنی ذهن و خویشتن، و دومی در تبیین ساخت تنانۀ او یعنی بدن؛ لذا تفاوتی میانشان هست. مید ربط و بستگی ذهن یا فکر به بدن را تنها کارکردی می‏‌پندارد ولی برای شیلینگ این پیوندی وثیق است که شالودۀ تفکر را پی می‏‌ریزد؛ بدین‏‌قرار، شاید بشود گفت که شدت ‏‌و حدت نوپدیدی برای مید خیلی زیاد و برای شیلینگ کمی کمتر است، به‏‌نحوی‏‌که به‏‌قول خودش هرگز نمی‏‌توان در میزان انعطاف مادیت یا کالبدی‏‌بودنِ بدن رؤیاپروری کرد. مید از نوپدیدی می‏‌آغازد به ذهن می‏‌رسد و شیلینگ به بدن. در انتهای کار ترجمه، عالم‏‌گیری ویروس کرونا شکلی دردناک به خود گرفت، لیکن آرزومندم که انتشار این اثر، با فروکش و تخفیف این تراژدی جهانی همزمان شود. درهرحال، شکی نیست که بدن که از‏‌یک‏‌سو منزلگاه ویروس و آماج تاخت‏‌وتاز آن است و از دیگر سو منبعی برای مقابله با آن، و محملی برای سیاست‏‌گذاری‏‌ها و تحلیل‏‌ها، دیگربار و در جهان پس از کرونا، اهمیتی بیش‏‌ازپیش خواهد داشت. باید دید که از دل این وضعیتِ به‏‌قول یاسپرس مرزی و از کشاکشِ میان انسان با محیط پیرامونش از مجرای بدن، دستِ‏‌آخر چه سرشتِ برآیندۀ بد یا خوبی سر برمی‏‌آورد. سخن آخر اینکه گاهی توضیحاتی در قالب یک یا دو جمله از سوی مترجم ارائه شده است که با حرف «م» در انتها مشخص گردیده است. سوای این، مابقی همۀ جملات، پانوشت‏‌ها و یادداشت‏‌ها از متن اصلی‏‌اند. شماره یادداشت‏‌های نویسنده در انتهای هر فصل با علامت [] درون متن مشخص شده‏‌اند.

 

اطلاعات کتاب‌شناختی بدن و نظریۀ اجتماعی

بدن و نظریۀ اجتماعی، کریس شلینگ، ترجمۀ حسن شهرکی، انتشارات انسان‌شناسی، ۱۴۰۰

سال۱۴۰۰
رقعیرقعی
اولاول
۱۰۰۰۱۰۰۰
۵۱۶۵۱۶
انسان‌شناسیانسان‌شناسی
۹۷۸۶۲۲۹۷۸۰۹۳۰۹۷۸۶۲۲۹۷۸۰۹۳۰

 

[۱]. Corporeal Sociology

[۲]. Corporeal Realism

[۳]. Absent Presence

[۴]. Mind/body Dualism

[۵]. Naturalistic

[۶]. Social Constructionism

[۷]. Multi-dimensional

[۸]. Emergent Properties

[۹]. Anthropologyandculture.com

[۱۰]. David Le Breton

[۱۱]. Berit Brandth

[۱۲]. E. Doyle McCarthy

[۱۳]. Fordham University

[۱۴]. Emotions are Social Things: An Essay in the Sociology of Emotions

[۱۵]. G. H. Mead

[۱۶]. Theory of emergence

[۱۷]. Temporality

[۱۸]. Mechanical Causal Relationship

[۱۹]. Sociality