انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کالیبان و ساحره

بازخوانی«خاطره ی تاریخ بلند مقاومت» در کتاب «کالیبان و ساحره»

مشخصات کتاب‌شتاحتی: فدریچی، سیلویا. (۱۳۹۸)، کالیبان و ساحره (زنان، بدن و انباشت بدوی)، نشر چشمه، ۴۳۹ ص، ۶۰ هزارتومان

سیلویا فدریچی (متولد ۱۹۴۲) فمینیست-مارکسیست برجسته؛ از فعالان پرسابقه جنبش زنان در عرصه جهانی است. او در ایتالیا به دنیا آمده، در نیجریه زندگی کرده، از بنیانگذاران تعاونی بین المللی فمینیستی در ایالات متحده آمریکا است و در پژوهش های علمی اش به دنبال بررسی ریشه های استثمار و تبعیض علیه زنان در نظام سرمایه داری است. کارزارهای برجسته بین المللی در زمینه «دستمزد برای کار خانگی» را هدایت کرده و از نمونه اندیشمندانی است که پا را فراتر از نظریه گذاشته و در عرصه عمل نیز برای برپایی جهانی عادلانه تر، تلاش می کند. «مزد علیه کار خانگی»، «انقلاب در نقطه صفر؛ کار خانگی، بازتولید و مبارزه فمینیستی» از جمله کتابهای اوست. اما کتاب «کالیبان و ساحره» (۲۰۰۴) را بی شک میتوان برجسته ترین اثر فدریچی دانست. این کتاب در واقع، حاصلِ سالهای طولانیِ پژوهش و تاریخ خوانی او از یک سو و فعالیت و مبارزه اجتماعی از سویی دیگر است. همان ویژگیِ زندگیِ فدریچی برای تلاش در دو عرصه نظریه و عمل که خروجی ارزشمندی چون این کتاب داشته است.

فدریچی در «کالیبان و ساحره» به دنبال پاسخگویی به این سوال اصلی است که مناسبات اجتماعی که ایدئولوژی سرمایه داری را «طبیعی» و «ازلی و ابدی» نشان میدهد تا چه حد برساخته روندهای مادی است؟ و برای پاسخ به این سوال، تحولات تاریخی منتهی به تحکیم مناسبات سرمایه داری را مورد توجه قرار میدهد. او با تشریح و تحلیل روندهایی همچون حصارکشی و خصوصی سازی زمین در اروپا، آدم ربایی و تجارت برده در آفریقا و کشتار مردم بومی در مستعمرات؛ از «ساحره کشی» به عنوان یکی دیگر از روندهای تثبیت سرمایه داری یاد می کند. روندی که مارکس از آن غافل مانده و دیگران نیز نتوانسته اند آنطور که باید؛ نقش آن را در محکم کردن جای پای سرمایه داری تحلیل کنند.

منظور فدریچی از «ساحره کشی»؛ کشتاری در طول سه قرن (اغلب در اروپا) است که طی آن صدها هزار زن به ورطه محاکمه، شکنجه، تجاوز، حبس، زنده سوزانده شدن در آتش و نابودی کشانده شدند چرا که از تبعیت در نقشهای جنسیتی مورد انتظارِ سرمایه داری، سرباز زده بودند.

از آنجائی که فدریچی بر این باور است که مناسبات تبعیض آمیز جنسیتی، ریشه در تقسیم کار و فرآیندهایی دارد که استثمار زنان را «طبیعی» جلوه می دهد و شآن کار خانگی و وظیفه مادری را به کاری اجباری تقلیل میدهد؛ شروع به روایت پویایِ تاریخیی میکند که تنوع گسترده ای از رویدادها شامل پیکارهای ضد فئودالی، تجارت برده و ساحره کشی را در بر میگیرد. او تلاش کرده اثبات کند که سرمایه داری برای تحکیم سلطه اش؛ نیازمند تبدیل بدن نافرمان به ماشین تولید کالا و بازتولید نیروی کار بوده و دقیقا با توجه به همین نیاز، شروع به درهم شکستن همبستگی طبقاتی کرده و پیکارهایی که حضور قدرتمند زنان در آن غیر قابل انکار بوده را برنتابیده است. فرآیندی تاریخی که از خلال آن، مناسبات سرمایه داری بنیان نهاده شد و نظم حاکم؛ حاصلی جز افزایش نابرابری و تشدید تبعیض علیه زنان نداشت.

این اندیشمند فعال اجتماعی، کتابش را به ساحره هایی تقدیم کرده که در او اشتیاق بی پایان بازگویی «خاطره تاریخ بلند مقاومت» را زنده نگه داشته اند و باعث شده-اند؛ دغدغه پی بردن به سرچشمه های «ستم» بر زنان و واقعیت تبعیض های جنسیتی بر مبنای آن را واکاوی کند. فدریچی با جست و جوی تاریخ زنان در گذار از فئودالیسم به سرمایه داری، نشان داده که استثمار زنان، نقشی کلیدی در انباشت سرمایه داری ایفا کرده؛ چرا که زنان، تولید کننده حیاتی ترین کالای سرمایه داری، یعنی نیروی کار، هستند.

گذار از فئودالیسم به سرمایه داری از منظر فمینیستی و همچنین بدن و انباشت بدوی؛ اساس کار فدریچی در «کالیبان و ساحره» است. او با چارچوبی فمینیستی، مارکسیستی و فوکویی به تمامی مفاهیم مذکور پرداخته و توضیح داده که «انباشت بدوی» اصطلاحی است که مارکس در جلد اول سرمایه برای توصیف فرآیندِ تاریخی استفاده می کند که از خلال آن، مناسبات سرمایه داری بنیان نهاده شده است. اما مارکس این انباشت بدوی را تنها از منظر پرولتاریای مذکر مزدبگیر بررسی کرده و از تغییراتی که زنان و تولید نیروی کار توسط آنان، باعث شده، غافل مانده است. فدریچی سعی کرده این فرآیند را از منظر تغییراتی که زنان باعث آن بوده اند بررسی کند و به این ترتیب، تعبیر او از انباشت بدوی شامل مجموعه ای از پدیده های تاریخی است که از تحلیل های مارکس غایب است. پدیده هایی مثل تقسیم کار جنسیتی جدید، کار بر پایه محروم کردن زنان از کار مزدی، فرمان برداری زنان از مردان و تبدیل بدن زنان به ماشینی برای تولید کارگران جدید در کنار «ساحره کشی» به معنای قلع و قمع زنانی که ابزارهای کنترل را بر کارکرد تولید مثلی شان اعمال می کردند. از نظر فدریچی هرگونه عملی در راستای کنترل بدن، توسط زنان؛ نافرمانی تلقی می شد که از نظر نظام سرمایه داری باید به هر قیمت و شکل ممکنی رام می شد و تحت سلطه در می آمد.

کالیبان و ساحره به شیوه های دیگری نیز با تاریخ زنان و نظریه فمینیستی ارتباط دارد. این کتاب اثبات می کند که «گذار به سرمایه داری» سنگ محکی برای نظریه فمینیستی است، چرا که باز تعریف وظایف تولیدی و بازتولیدی و مناسبات مرد و زن با نهایت مداخله و خشونت دولت، شکی در خصوصیت ساخته شده ی نقش های جنسیتی در جامعه سرمایه داری باقی نمی گذارد. به بیان دیگر در جامعه سرمایه داری، زنانگی کارویژه ی برساخته ایست که تولید نیروی کار را زیر نقاب تقدیر بیولوژیک بدن زن مخفی می کند و به همین دلیل است که «تاریخ زنان»، «تاریخ طبقه» است و فعالیت های همراه با بازتولید نیروی کار، برای زنان به حوزه ای حیاتی از پیکار تبدیل می شود.

به این ترتیب کالیبان و ساحره نشان می دهد که در جامعه سرمایه داری، بدن زنان همان نقش کارخانه برای کارگران مزد بگیر مرد را داشته و به حوزه اصلی استثمار تبدیل شده است چرا که دولت و نیز مردان، بدن زنان را تصاحب کرده و آنان را واداشته اند همچون وسیله ای برای بازتولید کار، کارکرد داشته باشند.

فدریچی بر این باور است که سرمایه داری به عنوان نظامی اجتماعی- اقتصادی، با ظرفیتش در جهانی کردن استثمار، ضرورتاً دست اندرکار نژاد پرستی و جنسیت نگری است و زنان با بدن هایشان، کارشان و نهایتاً با خوردن برچسب ساحره و قربانی شدن، بالاترین هزینه ها را برای آن پرداخته اند. شرایطی که اکنون نیز مقاومت در برابر آن ابعادی جهانی به خود گرفته است.

به عبارتی روشنتر فدریچی در «کالیبان و ساحره» جنبه های جنسیتی توسعه سرمایه داری را مورد توجه قرار داده و پس از تجزیه و تحلیل های قابل اعتنا، اثبات می کند که شکل-گیری انضباط جنسی سرمایه داری با انقیاد زنان به وسیله برون راندن آنان از حوزه اشتغال غیرخانگی، محصور کردنشان در خانه و منحصر سازی کارکرد آنان به تولید مثل و درهم شکستن هرگونه مقاومت در مقابل این نقش ها صورت گرفت. زنانی که در مقابل این خواسته ی رو به رشد سرمایه داری مقاومت می کردند با جرم انگاری پیشگیری از بارداری و سقط جنین خود خواسته روبرو بوده و برچسب ساحرگانی را می خوردند که برایشان عاقبتِ تلخِ مرگ، به غیرانسانی ترین شیوه های ممکن را به دنبال داشت. جرم انگاریی که از نظر فدریچی تبدیل به مرحله ای ضروری در انقیاد سرمایه دارانه زنان و فرآیند انباشت بدوی بدن آنان شد و از کار زن، ارزش زدایی کرده و در نهایت فرودستی او را طبیعی جلوه داد.

کالیبان و ساحره نشان داده زنانی که جرم آنان مقابله با توالد و تناسل از طریق پیشگیری از بارداری بود و تلاش داشتند بدن خود را از حوزه اصلی استثمار به زمینه ای برای مقاومت تبدیل کنند، با واکنش قهری و خشونت آمیز نظام سرمایه داری روبرو شدند، واکنشی که جز آتش و خون؛ ارمغان دیگری برای آنان نداشت و همزمان، رقم زننده «خاطره تاریخ بلند مقاومت» آنان بود.