انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

افسانه مادری

رویا پورتقی، صالحه خدادادی

تالی فیلمی به کارگردانی جیسون رایتمن  است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد و از بازیگران آن می‌توان به شارلیز ترون، مک‌کنزی دیویس، ران لیوینگستون و مارک دوپلاس اشاره کرد. فیلمی که برای نمایش حقیقت مادرانگی از ژانر کمدی مدد گرفته‌ است. بنحوی که مخاطب در فیلم تالی تقابل افسانه مادری با حقیقت جنسیتی به نام زن را مشاهده می کند. تالی مادری است نمونه همان مادری که در انتظارات ما تجلی یافته است. فرشته نجات و پاسخ گوی همیشگی به همه نیازهای ما که فرزندان او هستیم و دیگری که همسر اوست. تالی زنی جوان و زیبا و با هیکلی فشن است. بدون اینکه کم بیاورد با لبخندی شیرین روی لبانش، سرزنده و آراسته و طناز شبانه روز بیدار است تا از بچه ها و کانون گرم خانواده محافظت کند. بیدار است تا نوزاد خانواده بتواند در کمال آرامش از شیر مادر بنوشد و در آغوش او چنان آرام گیرد تا با صدای گریه و ناآرامی های شبانه که معمولا در نوزادان از نفخ شکم و سایر مشکلات گوارشی تولید می شود، مزاحم استراحت یا خواب شبانه پدر و سایر اعضای خانواده نشود.

در بزنگاه داستان تالی و مادر صبح کودکان و همسر که از خواب بیدار می شوند با خانه ای مرتب و آشپزخانه ای با بوی دلپذیر صبحانه ای گرم مواجه می شوند. گلدانی تزئین شده از بهترین و تازه ترین گل های طبیعی روز روی میز گذاشته است و سینی کاپ کیک های رنگارنگی برای اهدا به جشن کودکانه پسر دبستانی اش فراهم کرده است. دور هم صبحانه ای گرم میل می کنند بعد از نقش فرشته محافظ شبانه و آشپز و نظافتچی بیست و چهار ساعته حالا نقش راننده سرویس را برای فرزندانش ایفا می کند. قبل از آن یادش هست لباس های شسته و اتو کشیده  فرزندان و شوهرش را که هنگام ایفای نقش کاگر رختشوخانه آماده کرده است به آن ها بپوشاند. بعد خودش آراسته و مرتب نوزادش را به آغوش می کشد و فرزندان را به دبستان هایشان می رساند. مشکلات مدرسه فرزند دومش را با طمانینه و در نهایت ادب و نزاکت حل می کند. می داند فرزندش از کودکان خاص است و نیاز به مدرسه ای خاص دارد اما از طرفی شرایط اقتصادی شان او را وادار به ماندن در مدرسه دولتی می کند. پس برای صرفه جویی با مدیر و معلم های آنجا با تعارف کاپ کیک هایی که دیشب تا صبح مشغول پختن آن ها بوده است، سعی در جلب رضایتشان دارد.

تالی در مورد فانتزی ها و انتظارات عاشقانه پیش از ازدواج مرد می داند و در حین این همه مسئولیت شیرین مادرانه به نوعی مسئولیت همسرداری را هم با کمال میل به دوش می کشد. او نیمه شب لباس هایی را به تن می کند که مرد در دوران دانشگاه یا دبیرستان تن معشوقه های ظریف خیالی اش می دیده و آرزوی عشق بازی با آنان را داشته است. و مرد چنان سورپرایز می شود که روز بعد سرمیز صبحانه از همسرش تشکر می کند و می گوید”سورپرایز عالی بود”.

مادر نمونه، تالی، همان افسانه مادری و نقشی است که در کتاب ها و فیلم ها بارها با او مواجه شده ایم. همان انتظاری که از مادران داریم و متقابلا همان انتظاری که یک زن بعنوان مادر و همسر از خودش دارد. در واقع همان انتظاری که جامعه از یک زن در قالب نقش مادر و همسر دارد.

فیلم ادامه پیدا می کند و حالا مادری واقعی را می بینیم از آنچه که هستند و آنچه در واقعیت تجربه می کنند. مادری که در انتظار به دنیا آمدن کودک سومش به سر می برد. اضافه وزن پیدا کرده است و زایمان های مکرر و شیردهی بدنش را از فرم خارج کرده است. بنابراین نه تنها بعلت ورم بدنش نمی تواند لباس های مورد علاقه همسرش را بپوشد بلکه بعلت شرمندگی از سینه بد فرم و زخم شده در اثر شیردهی‌ و شکم برآمده و ترک برداشته از حاملگی و واریس هایی که در اثر اضافه وزن مربوط به حاملگی در پاهایش ایجاد شده است جسارت مواجه شدن با شوهرش را در موقعیتی خصوصی ندارد. تا جایی که برای پاسخ به نیاز های عاطفی و جنسی اش در حالی که نوزادش را روی سینه اش می خواباند برنامه های شبانه تلویزیون را تماشا می کند. در حالیکه همان موقع شوهرش پای ویدئو گیم در اتاق خواب در حال خوشگذرانی و چرت زدن است.

او مثل یک متخصص از فرزند خاص خود پرستاری می کند. قبل از زایمان با شکمی برامده رانندگی می کند و بخاطر رفتارهای بیمارگونه فرزندش هنگام پارک اتومبیل در پارکینگ دبستان چنان عصبانی می شود که تقاضاهای گران قیمت مدیر مدرسه را دال بر گرفتن معلم خصوصی برای کودک خاص اش تحمل نکرده و اعتراضی خشونت بار می کند. با تولد فرزند سوم اوضاع بدتر از قبل هم می شود. تکرار مکررات. شیر دادن، خواباندن، عوض کردن کودک و دوشیدن شیر آن هم به شکل مداوم به بقیه کارهای طاقت فرسای او اضافه می شود.

اما ادامه داستان دنیای جدیدی تولید می کند؛ پیش روی کلیشه هایی که از نقش مادری وجود دارد.

یک زن برای تولید و بقای نسل از سرمایه بدنی اش هزینه می کند. حداقل دوسال شبانه روز در ارتباط مستقیم با نوزاد است و اگر بخواهد خودش به تنهایی همه کارها را به عهده بگیرد و همه انتظاراتی را پاسخ دهد که فرهنگ یک جامعه سنتی و کلیشه های جنسیتی اش از او طلب دارند؛ قطعا سلامتی جسمانی و روانی خود، فرزندان و خانواده اش را به خطر می اندازد و این خطر به حوزه روانشناسی اجتماعی نیز کشیده خواهد شد. فیلم این واقعیت را گوشزد می کند که برای ایفای نقش مادرانه در خانه ای عیال وار به بیش از یک تن نیازمندیم. کم نیست آسیب هایی که از نوعی کمال گرایی های برگرفته از کلیشه ها بر روان و جسم افراد و جامعه وارد می شود. مثلا مادری که می خواهد کامل باشد و تمام تلاشش را می کند تا هم بچه های نمونه ای را بزرگ کند و هم در هر کاری از آشپزی گرفته تا نظم و ترتیب خانه و مهمانداری و پخت و پز و رسیدگی به سر و قیافه و هیکل کم نیاورد. تا جایی که برای حفظ زیبایی اش در جایگاه سرمایه جنسی ، گاهی از تحمل جراحی های زیبایی و رژیم های غذایی سرسختانه نیز فروگذار نمی کند و وقتی می بیند توان باز پس گیری زیبایی های جنسی اش را در حدی ندارد که روانش آرام شود، وسواس لزوم بهترین بودنش را در نظم چیدمان منزل و اتاق و وسایل فرزندانش یا حتی ادامه تحصیل بدون هدف به نمایش می گذارد تا کامل بودنش را از نظر روانی ارضا کند.

در فیلم می بینیم پدرخانواده نیز در نقش کلیشه ای خود قرار دارد. سرش شلوغ است و هر روز صبح بیدار می شود صبحانه می خورد، سر کار می رود و وقتی بر میگردد شام می خورد و وارد اتاق خواب شده و مشغول ویدئو گیم می شود. بعد چرت می زند و می خوابد. پدر آنقدر مشغول است که حتی فرصت در آغوش گرفتن کودکان و همسرش را ندارد. نهایتا یک بوس موقع خروج از منزل. شاید انصاف این است که بگوییم که پدر هم خسته از سر کار می آید و نای کمک کردن به همسر را ندارد چون تلاش می کند تا هزینه های زندگی را تامین کند و شب هم وقت استراحت است و باید در آرامش باشد.

اما سوال های دیگری هم مطرح است: آیا سرمایه مالی و سرمایه بدنی با هم برابرند؟ آیا خسارات و درد هایی که به بدن یک مادر حداقل در دوران بارداری و هنگام زایمان چه به شکل طبیعی و چه به شکل سزارین وارد می شود قابل محاسبه و پرداخت است؟  آیا امروزه مادران زیادی شاغل نیستند؟ مادرانی که با توجه به حجم کار، حتی با احتساب مرخصی ساعتی اخذ شده از محل کار شان زمان خیلی کمی برای استراحت و رسیدگی به فرزندان دارند. هلن دویچ در خلال روانکاوی های خود، پدیده مادری را مطالعه می کند. دویچ برای مقام مادری، جایگاه والایی در نظر می گیرد. به اعتقاد او، زن از طریق مادری به بهترین نحو، کمال می پذیرد. اما به شرط آن که این نقش آزادانه به عهده گرفته شده باشد. بایستی که زن در موقعیت روانی، اخلاقی و مادی ای باشد که اجازه تحمل بار آن را به او بدهد؛ در غیر این صورت، نتایج آن شوم خواهد بود.[۱]

در نقطه ای از فیلم می بینیم پدر خانواده وقتی به پزشک اورژانس می گوید:”زنم فرزندان مان را تنها در خانه رها کرده است و معلوم نیست کجا رفته است” با این پرسش پزشک که از او می پرسد : “تنها؟ مگه شما منزل نبودید؟” به خود می آید. یادش می آید که او هم در خانه بوده است و اینجاست که می پذیرد که فرزندان محصول زندگی مشترک شان است و هر دو باید در راستای سلامت و حیات آنها تلاش کنند.

جامعه نباید نقش پدران را برای تامین معاش خانواده محدود کند. فرزندان در فرایند جامعه‌پذیری خود به حضور پدر نیاز دارند. اگر مردان نقش پدری خود را به درستی ایفا کنند، زنان نیز فرصت بیشتری برای زندگی حرفه‌ای شان خواهند داشت.[۲].

تالی داستان مادرانه ایست پر از حقایق لمس نشده توسط دیگران، دیگرانی که فقط شاهد لحظات شیرین مادر و فرزندی هستند و از بار مسئولیتهای سنگین یک مادر خبری ندارند. دیگرانی که گاه پدر همان فرزندان هستند. فرزندی که شبها بیدار می‌شود. گریه می‌کند. لباسهایش کثیف می‌شود. گرسنه می‌شود و بیمار می شود. …

کلیشه ها انگار در مفهوم مادرانگی عقیم اند مفهوم مادر خوب یعنی یک super woman که تمام وقت، وقف کارهای خانه و فرزندان است و شب موقع بازگشت همسر باید به نقش دختر جوان پیش از زایمان برود در حالیکه نمی تواند شیارهای روی شکم برآمده، رگهای ورم کرده پاهایش و فرم بهم ریخته اندام زنانه اش را پنهان کند. مادری که بین نقشهای متغیر تحمیل شده از سوی فرهنگ سنتی جامعه مستاصل است و وجدانی شرمنده دارد چون نتوانسته است در همه نقشهایش همیشه بهترین باشد.

پانوشت‌ها:

[۱] . جلد ۲ جنس دوم، سیمون دو بووار، ترجمه قاسم صنعوی، نشر توس

[۲] . http://www.irna.ir/fa/News/8322463