انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

از بهشت و دوزخ در قلمرو دینی تا اتوپیا و دیستوپیا در هستی اجتماعی ( ۷ )

«تفکیک و جدا سازی»، اصل بنیادیِ بهشت و دوزخ

در برخی از ادیان آنچه بیشترین اهمیت را در ساختِ تصویر «عالم پس از مرگ» دارد، تقاضای تفکیک و جدایی طبایع از یکدیگر است؛ این تقاضا چه در دین زرتشتی باشد و یا هر دین دیگری که بر این تفکیک و جدایی اصرار ‌ورزد، حامل نوعی «ثنویت گراییِ» پس از «مرگ» است. و آنچه به این جدایی طلبیِ دو گانه انگار، در دین زرتشتی، مشروعیت می‌بخشد، گذر از پلی به نام چینود است. پلی که در دین زرتشت، ارواح نیک و پرهیزگار را به سرزمین سرودها فرود می‌آورد؛ جایی که می‌توانند با اهورامزدا به شادمانی و مسرت بپردازند . حال آنکه گذر گناهکاران و ارواح پلید از این پل، با مکافاتی همراه است که آنها را به گودالهای دوزخ پرتاب می‌کند. و البته بسته به اینکه گناهکاری چه و از کدام دسته باشد، در طبقاتی مختلف فرود می‌آورد.
در این دو عالمِ کاملا تفکیک شده از هم، دو نحوه ی حضور توصیف می‌شود. یکی، سرشار از رحمت و آسودگی و برخورداری از نعماتی است که قبل از مرگ با آن آشنایی داشته اند، مانند برخورداری از خوراکی های خوش طعم و بو و رنگ و یا نوشیدنی های گوارایی که حتی برخی از آنها در دنیای فانی از آن منع شده بودند، اما در عالم بهشتی، این بار به دلیل پرهیزگاری در دنیای دون، سزاوار و شایسته استفاده از آن می‌گردند ؛ این لذت‌های قابل شناسایی، ـ به علت تجربه های زیستی در دنیای فانی ـ حتی شامل برخورداری از شهوت هم می‌شود؛ بطوریکه به نظر می‌رسد هیچ «لذتی» در آن عالم بهشتی فراموش نشده است…؛ اما در بخش دیگرِ عالم پس از مرگ که مختص به دوزخ و دوزخیان است، عذابی جانکاه و دردناک در انتظار ارواح پلید و گناهکار است. ماهیت گناه و پرهیزگاری که برخاسته از اعتقادات هر دین است و اصولاً فرض بر این گذارده می‌شود که معتقدان آن دین می‌باید آنها را بشناسند و نحوه زندگی خود در عالم فانی را با آن دستورات و اعتقادات دینی هماهنگ کنند، نتیجه اش در عالم آخرت با آزمونی که آیینه و گواه نحوه زندگی آنهاست معلوم می‌شود. مسلماً در اینجا، اعتقاد به پایان کار جهان و شکست نیروی اهریمنی، از اهورامزدا و یا حتی باور به یگانگی همه چیز در نیروی اهورامزدایی، پس از چهار دوره سه هزار ساله (؟) مطرح نیست؛ مهم اعتقاد به گذشتن از پل سرنوشت ساز چینودی است که پس از مرگ به « تفکیک و جدایی» نیکوکاران از گناهکاران عمل می‌کند تا پاداش و مکافات را برقرار سازد ( ۱ ) . وانگهی ناگفته نماند، در این دین (زرتشتی) ، صحبت از نجات دهنده ی عالم به نام «سوشیات» (سوشیانس!) است که در آخر زمان ظهور می‌کند و عالم را پس از رستاخیز تجدید میکند . و پس از آن آخرین جنگ بین «اهورا» و «اهریمن» (خیر و شر؛ نور و ظلمت) رخ خواهد داد و اهریمن مغلوب خواهد شد. ( ۲ ) .
و اما از دیگر ادیانی که باز هم در آن تقاضای «تفکیک و جداییِ طبایع» در عالم پس از مرگ وجود دارد، دین اسلام است ؛ که از قضا، نجات دهنده ای هم در آخر زمان به نام « حضرت مهدی» دارد که جهان را از ظلم و بیداد رها خواهد ساخت؛ باری، تفسیری که سید آصف هاشمی از «عالم آخرت» در کتاب “بهشتیان و دوزخیان در آیینه قرآن” ارائه می‌دهد، بدینگونه است : «روزی خواهد بود که خوبان از بدان ، مؤمنان از کافران و صالحان از فاسدان جدا می‌گردند و از طرف پروردگار عالم خطاب می‌شود: جدا شوید امروز ای بدکاران !» ( ۳ ). و در آن عالم، هر دو گروه، در حالی که در جهانی جدا از هم به سر می‌برند، به پاداش (بهشتی) و یا جزای (دوزخی) خود می‌رسند.
اما ظاهراً در دین و آیین اسلام، این تمام ماجرا نیست، چرا که سوره هایی در کتاب مقدسِ مسلمانان، یعنی «قرآن»، وجود دارد که نشان دهنده «عفو، لطف و مهربانی» خداوند در بخشیدن گناهان و در نتیجه معافی از دوزخ است. به عنوان مثال در «سوره الزمر ، آیه ۵۳ : بگو ای بندگان من که بر خویشتن زیاده روی روا داشته اید ، از رحمت خدا نومید مشوید؛ درحقیقت خدا همه گناهان را می آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است» ( ۴ ) . و یا «سوره الزمر، آیه ۵۷ : آنکه از فرط پشیمانی گوید ، افسوس اگر خدا مرا به لطف خاص خود هدایت فرمودی ، من نیز اهل تقوا بودمی» ( ۵ ) .
(ادامه دارد …)
منابع :
رضی ، هاشم ؛ بهشت و دوزخ کیش زردشتی ؛ تاریخ ادیان، تاریخ تحلیلی ادیان و مذاهب در جهان از آغاز تا امروز؛ کتاب اول، نظامات مذهبی در جهان؛ انتشارات کاوه ، بی تا.
دبیری نژاد ، بدیع الله ؛ مجله هنر و مردم ، سال ۱۳۵۲ ؛ شماره ۱۳۱ ص ۴۲
هاشمی ، سید آصف ؛ بهشتیان و دوزخیان در آیینه قرآن، ناشر زائر ـ آستانه مقدسه قم ، ۱۳۸۴، ص ۲۰
قرآن مجید ، ترجمه محمد مهدی فولادوند ، ناشر دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی ؛ ۱۳۷۶
قرآن مجید ، ترجمه الهی قمشه ای ، انتشارات صالحی و امیرکبیر ، ۱۳۶۶