جنسیت و زندگی روزمره،با مقدمهای از دکتر ناصر فکوهی، ماری هولمز، ترجمه محمد مهدی لبیبی، تهران، نشر افکار، ۱۳۸۹
جنسیت و زندگی روزمره نوشته ماری هولمز برای نخستین بار در سال ۲۰۰۹ توسط انتشارات راتلیج منتشر شد. در این کتاب اطلاعات مفیدی در مورد تحول مفهوم جنسیت در طول زمان ارائه شده و مثالهای گوناگونی از زندگی واقعی برای درک موضوعات مرتبط با آن ارائه گردیده است.
نوشتههای مرتبط
خانم ماری هولمز دکترای خود را در رشته جامعهشناسی از دانشگاه اوکلند اخذ کرد و هم اکنون به عنوان استاد در دانشگاه فلیندرز استرالیا تدریس میکند. در سال ۲۰۰۴ چند مقاله از او در ژورنالهای معتبر علمی منتشر گردید که مباحث زیادی را در پی داشت. در سال ۲۰۰۶ او در مقاله «عشق با دوری زنده میماند» تصویر جالبی از روابط عاطفی و احساسی انسانها ارائه نمود و در سال ۲۰۰۷ به موضوع اصلی مورد علاقهاش یعنی جنسیت پرداخت و آن را در «کتاب جنسیت چیست؟ » منتشر ساخت.
ارزشمندترین اثر و در عین حال جدیدترین کتاب او جامعهشناسی رفتار اجتماعی زنان و مردان است که برای نگارش آن چندین سال تلاش بیوقفهای داشته است. هولمز امیدوار است این کتاب فصل نوینی در نگرش انسانها به موضوع جنسیت بگشاید و زمینه را برای مطالعات عمیقتر و پربارتری فراهم نماید.
دکتر فکوهی در مقدمه خود در باره کتاب چنین نگاشته است :
در تاریخ صدوپنجاه ساله نظریههای علوم اجتماعی از قرن نوزده تا امروز، از پدران جامعهشناسی تانظریهپردازان کنونی، یکی از مشکلات بزرگی که همواره چنین نظریههایی را تهدید و کارایی آنها و کاربردپذیر شدن و به ویژه انتقال و درونی شدنشان در کنشگران اجتماعی از طریق اصلاحات و برنامهریزیهای اجتماعی حاصل از آنها را، به زیر سئوال میبرده است، فاصله گرفتن این نظریهها از سطح خرد و از رفتارها در سطح واقعی و در برشهای همزمان به سوی سطوح انتزاعی و برشهای در زمان بوده است.
بروز بیرونی این امر را در تاریخ نظریهها و متون علوم اجتماعی در سلطه تقریبا بیرقیب نظریههای تطوری از قرن نوزده تا نیمه قرن بیستم یعنی در بیش از دو سوم از تاریخ این علوم، میبینیم. در حقیقت نظریـات تطوری از یک سو با الگوبرداری از برساختههای الهیاتی و از سوی دیگر از برساختههای علوم طبیعی، تلاش میکردند که تعریف مفهوم تاریخ را چه در نظریات بر گرفته از مسیحیت (همچون برداشت تاریخگرای هگلیستی) و چه در نظریههای برگرفته از مارکسیسم (همچون برداشت تاریخ گرای ماتریالیسم در انواع و اشکال مختلف آن) تلفیق کرده و تا نیمه قرن بیستم، مفهوم «تاریخ» را به مثابه نوعی انتزاع زمانی خارج از ظروف کوچک و واقعی آن یعنی زندگی روزمره انسان های متعارف، درون برشهای کلان درازمدت و روندها ببینند، آن هم نه در معنایی که بعدها «مکتب آنال» (برودل، بلوک، لوگوف و …) از این مفاهیم طرح نمود، بلکه بیشتر در مفهومی جهانشمول و جهانشمولگرا که تلاش میکرد بر این باور تاکید کند که ساختار اجتماعی ساختارهایی فراگیر و فرا زمانی هستند که میتوان از یک جامعه به جامعه دیگر و از یک زمان به زمان دیگر با قرار دادن آنها بر روی خطوط تطوری، به «قوانین» روشنی برای درک آنها دست یافت.
اما نظریههای «کارکردی» از ابتدای قرن بیستم، به ویژه در نزد مالینوفسکی و شاگردانش، نظریههای جامعهشناسی انتقادی نومارکسی با حرکت از گرامشی و تداوم یافتن در قالب ابتدا «مکتب فرانکفورت» (از آدورنو و هورکهایمر گرفته تا هابرماس) و سپس «مطالعات فرهنگی» بیرمنگام (از ویلیامز و هال گرفته تا فیسک و ترنر) در نیمه قرن و دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ و در نهایت نقد پسامدرن بر جامعه صنعتی و پساصنعتی در نزد فیلسوفانی چون فوکو، بودریار، دریدا و …. این دیدگاهها را در هم شکستند.
این در حالی بود که گروهی دیگر از نظریهپردازان بر ساختههای ذهنی و اهمیت آنها در زندگی روزمره کنشگران اجتماعی به ویژه از خلال مناسک و آیینهای این زندگی که در تمام رفتارها و حرکات ولو ابتدایی و ساده و حتی در آنچه به ظاهر «طبیعت» و زندگی بیولوژیک، قلمداد می شد، تاکید کردند. برای مثال کسانی همچون ترنر و داگلاس در انسانشناسی نشان دادند رابطه کنشگر با بدن او و مفاهیم بیرون آمده از این رابطه خود را در قالب برساختههای اجتماعی بسیار بزرگتری در سراسر حیات اجتماعی وی نشان داده و در آن نقش ایفا میکنند.
اما نکته دیگری که باید در طول این سالها بر آن انگشت گذاشت و به یکی دیگر از دو جنبه مطرح شده در کتاب حاضر، یعنی جنسیت در کنار روزمرگی، مربوط میشود. نظریههای فمینیستی در طول سه دهه اخیر از نظریهپردازان فعال سیاسی یعنی کسانی همچون بتی فریدن و اولین رید، هر چه بیشتر به سوی نظریهپردازان و تحلیلگران عمیقتری نظیر دانا هاناوی و لیلا ابولقود سوق یافتند که دیدگاههای بسیار روشنتری را هم در رابطه با مفهوم «زن بودن» و هم در رابطه با پیوستار زنبودگی جنسیتی و زنبودگی فرهنگی مطرح میکردند، که نشان دهنده نوعی گسست با نسل اول متفکران این حوزه به ویژه با بنیانگذار آن، سیمون دو بووار مولف کتاب «جنس دوم» بود. لیلا ابولقود بهصورتی خاص به مسئله زنان در کشورهای غیراروپایی پرداخت و برخود محور بینانهبودن نظریات فمینیستی کلاسیک تاکید نمود و در عین حال بر نیاز به درک موقعیتهای خاص زنان در حوزههای غیر اروپایی و به خصوص در حوزه کشورهای اسلامی تاکید ورزید. هاناوی نیز برغم نزدیکی بسیار زیادی که با نظریههای کلاسیک فمینیستی داشت، با طرح نظریه موسوم به «جنس- جنسیت» تلاش کرد دادههای جدید این حوزه را در نظریهپردازیهای خود بهکار گیرد.
کتاب حاضر در مجموعهای به چاپ رسیده که آنتونی الیوت، استادجامعهشناسی دانشگاه فلندرز استرالیا، و از چهرههای سرشناس جامعهشناسی جهانی، در سالهای اخیر ویراستاری آن را بر عهده گرفته است. مجموعهای با عنوان «جامعهشناسی جدید» که در واقع تاکید آن بر زندگی روزمره در تمامی ابعاد آن است، برخی از عناوین این مجموعه همچون «دین و زندگی روزمره»، «فرهنگ و زندگی روزمره»، «اخلاق و زندگی روزمره»، «جهانی شدن و زندگی روزمره» و این کتاب تاکنون منتشر شدهاند در حالی که چندین جلد دیگر از همین مجموعه با عناوین «هویت شخصی و زندگی روزمره»، «شهرها و زندگی روزمره»، «ملیگرایی و زندگی روزمره»، «بدن و زندگی روزمره» و «وسایل ارتباط جمعی و زندگی روزمره» در زیر چاپ هستند. این مجموعه و از جمله کتاب حاضر از این حسن بزرگ برخوردارند که با زبانی ساده و کاملا قابل فهم، مباحث اساسی جامعهشناختی و فرهنگی را در اختیار علاقمندان و همچنین دانشجویان و متخصصان حوزههای مختلف علوم اجتماعی قرار میدهند.
کتاب در رویکرد عمومی خود عمدتا به مفهوم جنسیت و به صورت خاص به جنسیت زنانه میپردازد اما امتیاز اساسی آن در این است که جنسیت را در قالب روزمرگی و به دور از مثالهای انتزاعی و مباحث نظری کلگرایانه تحلیل و توصیف مینماید. این امر ارزش آموزشی کتاب را به شدت بالا میبرد و آن را به منبعی مفید برای پرداختن به دو موضوع جنسیت و زندگی روزمره در قالبهایی که در حال حاضر در جامعهشناسی و انسانشناسی در جهان مورد توجه هستند تبدیل میکند. ترجمه این کتاب میتواند مقدمهای برای ترجمه کل این مجموعه باشد که برای ما از اهمیتی ویژه برخوردار است.
در حقیقت، کشور ما در حال حاضر در تجربهای بسیار مهم در حال گذار از شکل و محتوایی متفاوت از زندگی روزمره، سبک زندگی و مفاهیم و نقشهای هویتی است که لزوما تمامی آنها در یک جهت خاص قرار ندارند. بسیار دیدهایم که صرفا از «گذار از سنت به مدرنیته» سخن گفته میشود که شاید در یک دید کلاننگر رویکردی درست و قابل تامل باشد، اما آنچه در واقعیت اجتماعی وجود دارد شکلی بسیار پیچیدهتر است که به گذارهای متعدد و همزمان و درهمآمیخته از «سنتهای متفاوت» با تفسیرهای بیشماری که از آنها میشود به «مدرنیتههای متفاوت» بازهم در شمار بینهایتی از تفسیرها و درکها در قالبهایی که بنا بر فرهنگهای محلی و منطقهای و سبک زندگی همواره با یکدیگر متفاوتند، انجام میگیرد. در این شرایط درک ساختارهای روزمرگی و نحوه سازمانیافتگی و سازوکارهای تحقق یافتن اجتماعی آنها در سطح نهادها و در سطح افراد امری به شدت ضروری است که چنین کتابهایی میتواند به فهم آن یاری رساند.
از این رو با تقدیر از حسن انتخاب آقای لبیبی و نشر افکار امیدوارم این کتاب بتواند به برنامه درسی و مطالعاتی گروههای مختلف انسانشناسی و جامعهشناسی دانشگاههای ما راه یافته و سر منشاء درک متفاوت و نوینی نسبت به زندگی پیچیده اجتماعی و رهاشدن افراد از درک تک بعدی و کلیشهای از زندگی و توانمند کردن هر چه بیشتر آنها برای فهم کامل و یافتن راهحلهای مناسب برای مشکلات بیش از پیش بزرگی شود که زندگی جدید، در کنار امتیازاتش، به همه انسانها تحمیل میکند.