روز ۱۵ مارس ۲۰۰۲ (اسفند ۱۳۸۲) پیر بوردیو در تالار بزرگ دانشکده علوم سیاسی شهر بوردو در فرانسه یک سخنرانی ایراد کرد که گزارش آن به نقل از روزنامه «جنوب غربی» فرانسه در زیر می آید.
تالار دانشکده، آکنده از دانشجویانی است که تا راهرو ها را پر کرده اند تا سخنرانی دوساعته پیر بوردیو را که به وسیله دوربین های داخلی پخش می شود ، مشاهده کنند. سخنرانی ای که همگان از مدتها پیش در موسسه مطالعات سیاسی بوردو، انتظار ش را می کشیدند. در این سخنرانی بوردیو مروری گسترده بر سیر حرفه ای خود دارد و در زیر بخش هایی از سخنان او را می خوانیم.
نوشتههای مرتبط
خاستگاه های بئارنی
« نخستین پژوهش من درباره مضمون «تجرد و موقعیت روستایی» در [زادگاهم ] بئارن، به من امکان داد که نسبت به محیطی متعلق به خود، شناخت به دست بیاورم. این یک تجربه بزرگ بود که به من آموخت چگونه از خطر همیشگی دخالت دادن پیش داوری ها در مبارزه علیه پیش داوری ها، پرهیز کنم. این پنداره محوری بازتابندگی است که در آخرین درس من در کلژ دو فرانس به آن اشاره شده و مسئله در آن این است که چگونه علم را از زیر نفوذ تاثیرات اجتماعی رها کنیم.»
مدارس عالی بزرگ
«مدارس عالی نخبگان شما را در یک حلقه جادویی اسیر می کند، در یک قفس شیشه ای که نمی توانید از آن خارج شوید. در مدرسه عالی تربیت معلم، من از فلسفه راضی نبودم و به کلاس هایی بیرون از آن دانشگاه می رفتم. برای مثال به کلاس های ژرژ کانگیلم، یکی از دانشجویان پیشین و راه گم کرده مدرسه تربیت معلم با ریشه شهرستانی مثل خود من، که سرگرمی اش آن بود که سر دانشجویانش داد و بیداد کند، بدون آنکه معلوم باشد برای چه عصبانی است»
مسیر حرفه ای
«عجیب است که من هرگز انتخاب های بزرگی انجام ندادم و صرفا مثل دانشجویان سر به راه، کاری را که از همه بهتر بود، می کردم. ریاضیات یا فلسفه؟ من هر دو راه را رفتم. و در مدرسه عالی خیابان اولم به فلسفه ادامه دادم زیرا فکر می کردم آن را ترجیح می دهم. من که آمادگی لازم را برای یافتن یک راه خروج داشتم، به سوی فلسفه علم رفتم، بعد به سراغ مردم شناسی که لوی استروس به آن آبرو و حیثیتی داده بود و سرانجام به سراغ جامعه شناسی که از اول باید به سراغش می رفتم.
جامعه شناسی
«جامعه شناسی باید به ما در تجربه های متعارف زندگی کمک کند.بنابراین باید خصوصیات نمایشی را از آن حذف کرد. من به سهم خود، هرگز در جامعه شناسی راه و روشی برای ادامه دادن به کار سیاسی با روشی دیگر نمی دیدم. جامعه شناسی را باید وسیله ای دانست که به ما کمک می کند که به تجربه خود که در قالبی اجتماعی تعیین شده، اشراف بیابیم: زیرا برای چانه زنی با این تعیین ها ابتدا باید آنها را خوب شناخت. جامعه شناسی یک اخلاق نیست. برعکس می توان به آن کارکردی را داد که عموما آن را سهم روانکاوی می دانند. خلاصه آنکه من در جامعه شناسی بر خلاف آنچه عموما پنداشته می شود، فضیلت های زیادی می بینم.»
استادان فکری او
«اصالت من بی شک در آن بوده است که تلاش کرده ام کسانی را که ظاهرا با یکدیگر ناسازگارند به یکدیگر پیوند دهم. برای نمونه من حاضر نبودم بدیل کسانی همچون آرون که مارکس و وبر را- به ضرب قرائتی نو کانتی از او که وی را ناقص می کرد- در تقابل با یکدیگر قرار می دادند، بپذیرم. من اغلب نشان داده ام که این تقابل ها خیالین هستند. با این وجود خود را [از لحاظ نظری] آدمی التقاطی نمی دانم: تنها معتقدم که بسیاری از منابع بسیار پر ارزش، تضعیف شده اند زیرا افراد نمی توانند آنها را با یکدیگر پیوند دهند و به هم بیافزایند. با این ذهنیت بود که من مفهوم «سرمایه فرهنگی» را ابداع کردم، مفهومی که جهانی شد بدون آنکه بگوئیم از پیر بوردیواست.»
جبر گرایی
« تردیدی نیست که فرد می تواند انتخاب داشته باشد ولی من بیشتر بدان گرایش داشته ام که سهم اراده های آگاهانه را کاهش دهم. اما من در سنت آنگلو ساکسون ، که در کشور دکارت اغلب تحقیر می شود، به جستجوی این پنداره رفتم که در اصل ِ کنش های ما، «قابلیت ها» یی وجود دارند، یعنی اشکالی دائم از دریافت، ارزیابی و عمل که در کالبدمان ثبت شده اند و بدون آنکه از خلال آگاهی مان بگذرند عمل می کنند. و همان چیزی که در انتخاب همسر یا مسکن وجود دارد در کار علمی نیز [می تواند] وجود داشته باشد یعنی در جایی که انتظار می رود عقلانی ترین انتخاب ها در کار باشند.
آلن منک
این ستاره درخشان ادعا می کند که بوردیو همیشه یک چیز می گوید. و این درست مثل آن است که کسی یک فیزیکدان را متهم کند به اینکه همواره درحال انجام علم فیزیک است بدون آنکه به نتایج کارش فکر کند. واقعا تاسف آور است که این آدم بیست سال است مدام کارش همین است.
اروپا
آنچه به ما پیشنهاد می شود، اروپایی است که برای کمیسیون [اروپایی] آماده سازی شده باشد، اروپایی بسیار ضد دموکراتیک که فن سالاران غیر منتخب و غیر مسئول بر آن حاکم باشند. اما آنچه ما بدان نیاز داریم گونه جدیدی از ضد قدرت سندیکایی – انجمنی است که ایجاد آن بسیار مشکل است.
رنج
«من رنج می برم که جوامع انسانی تا این حد مشکل دارند، و مسائل بسیار بدتر از آن هستند که قادر به بیانشان باشم. اگر شما دانشجویان نیز نسبت به این موضوع آگاهی بیابید مسلما خود را بسیج می کنید. این یک وظیفه اساسی است که برای تغییر دخالت کنیم. اما با وجود این، باید محتاط هم بود، زیرا برای آنکه وجود اجتماعی داشته باشیم، باید دوام بیاوریم و به تلاش هایمان یک قدرت اجتماعی بدهیم تا بتوانیم از انفعال سیاسی خارج شویم.
برای ورود به لینک مربوطه در سایت فرانسوی بوردیو در اینجا کلیک کنید.
http://www.homme-moderne.org/societe/socio/bourdieu/entrevue/so250102.html
متن فرانسه:
Le 15 mars dernier, il avait répondu aux questions des étudiants de Sciences Po Bordeaux.
Un amphi bondé, des étudiants jusque dans les couloirs ou suivant ces deux heures d’échanges sur le réseau vidéo interne : le Grand Oral de Pierre Bourdieu était très attendu à l’Institut d’études politiques de Bordeaux. Le sociologue avait fait un large tour d’horizon de sa carrière. Quelques extraits.
Les origines béarnaises.
« Ma première enquête sur le thème « Célibat et condition paysanne » en Béarn m’a permis d’avoir la connaissance de mon propre milieu. Ce fut une expérience capitale pour apprendre à éviter le risque qu’il y a toujours d’introduire des préjugés dans la lutte contre les préjugés. Cette idée centrale de la réflexivité se retrouve dans mon dernier cours au Collège de France consacré à la façon d’arracher la science aux effets sociaux. »
Les grandes écoles.
« Les écoles d’élite vous enferment dans un cercle magique, une cage de verre dont on ne peut pas sortir. A Normale Sup, la philosophie ne me donnait pas satisfaction, et j’allais suivre des cours à l’extérieur. Par exemple, ceux de Georges Canguilhem, un normalien dévoyé, de petite origine provinciale comme moi, et qui passait son temps à engueuler les étudiants, sans trop s’expliquer le pourquoi de sa fureur. »
Son parcours.
« Bizarrement, les grands choix, je ne les ai jamais faits : j’ai choisi en bon élève ce qu’il y avait de mieux. Maths ou philo ? J’ai fait les deux. Et j’ai continué à la rue d’Ulm en philo, croyant que c’était ce que je préférais. Prédisposé à trouver une porte de sortie, je suis allé vers la philosophie des sciences, puis vers l’ethnologie, ennoblie par Lévi-Strauss. Enfin vers la sociologie, ce que j’aurais dû faire dès le début. »
La sociologie.
« Elle est là pour nous assister dans les expériences ordinaires de la vie. Il faut la dédramatiser. Pour ma part, je ne l’ai jamais vue comme une façon de continuer la politique par d’autres moyens. Elle permet de maîtriser sa propre expérience socialement déterminée : car pour négocier avec ses déterminismes, il faut bien les connaître. La sociologie n’est pas une morale. En revanche, elle peut remplir la fonction qu’on assigne généralement à la psychanalyse. Bref, je lui vois beaucoup de vertus, contrairement à l’idée qu’on s’en fait généralement. »
Ses maîtres.
« Mon originalité vient sans doute de l’effort pour relier ce qui paraissait incompatible. J’ai refusé par exemple l’alternative de ceux qui comme Aron opposaient Marx et Weber en vertu d’une lecture néo-kantienne de ce dernier, qui le mutile. J’ai souvent montré qu’il y a des oppositions fictives. Je ne suis pas pour autant un éclectique : simplement je pense que des ressources formidables sont affaiblies, car on ne sait pas rendre additifs ces apports. C’est dans cet esprit que j’ai inventé le “capital culturel”, une notion devenue universelle sans dire qu’elle est de Pierre Bourdieu. »
Le déterminisme.
« Bien sûr, il arrive que l’individu fasse des choix et j’ai eu tendance à minimiser la part des intentions conscientes. Mais je suis allé chercher dans la tradition anglo-saxonne, plutôt méprisée au pays de Descartes, l’idée qu’au principe de nos actions, il y a des « dispositions », c’est-à-dire des façons permanentes de percevoir, d’apprécier et d’agir inscrites dans le corps et qui fonctionnent sans passer par la conscience. Et ce qui est vrai dans le choix du conjoint ou d’un appartement est aussi vrai dans l’action scientifique, là où l’on s’attendrait à trouver les choix les plus rationnels. »
Alain Minc.
« Cette lumière prétend que Bourdieu dit toujours la même chose. C’est comme d’accuser un physicien de ne faire que de la physique sans s’intéresser à ses résultats. Il est consternant d’exécuter de cette façon vingt ans de travail. »
L’Europe.
« On nous vend une Europe préparée à la Commission, très antidémocratique, faite de technocrates non élus n’ayant de comptes à rendre à personne. Il faut un nouveau type de contre-pouvoir syndicalo-associatif, mais il est très difficile à mettre sur pied. »
La souffrance.
« Je souffre car le monde va mal, et les choses sont bien pires que ce que je peux en dire. Si vous (NDLR : les étudiants) saviez, vous seriez très mobilisés. C’est un devoir d’État d’intervenir. Mais il faut malgré tout rester prudent, car il faut durer pour exister socialement et donner une force sociale à votre effort pour sortir de la passivité politique. »
Sud-Ouest, 25-27/01/02.