انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ارتقای سرحدات تجربه معماری و مسأله هویت

تجربه معماری، اعم از تجربه فرم در مواجهه با بنا یا تجربه فضا به‌واسطه حضور در آن، مهم‌ترین عامل وجودیِ معماری است. هرچند معماری برای پاسخ‌گویی به نیازهای عملکردی و برنامه‌ریزیِ از پیش ‌تعیین‌شده ایجاد می‌شود و موظف به انجام آن است، و هرگاه معمار به دنبال امری فراتر و بی‌نیاز از پاسخ‌گویی عملکردی بوده، ولو آنچه خلق کرده، تجربه‌ای ورای تجربه‌های پیشین بوده باشد، عدم حل مسأله برنامه‌ریزی در محصول نهایی، نقطه آغاز انتقادها و نقطه‌ضعف پروژه قلمداد شده تا حدی که گاهی حتی بنا مورد طعنه و تمسخر واقع‌شده است؛ اما نمی‌توان انکار کرد که غایت خلق بنا، نمی‌تواند چیزی جز عرضه بستری برای تجربه جدید باشد؛ در غیر این صورت پر بی‌راه نیست اگر گفته شود که هنوز معماری اتفاق نیفتاده است. به زعم آلبرتو پرز-گومز (۱۳۹۴: ۱۱) معماری طرحی از خویشتن در قالب حضور است که معانی و سرحد تجربه انسان‌ها را شکل می‌دهد. بنابراین می‌توان گفت متعالی‌ترین مرتبه هستی‌شناختی معماری، بازنمایی ظرفیت‌های وجودی انسان در تجربه عالم، مبتنی بر جهان‌بینی، آرزوها، اسطوره‌ها، ارزش‌ها، بیم‌وامیدها و صور خیالین بین‌الاذهانی مردمان در هر بازه از زمان و مکان است. هرچند این امر در همه دست‌ساخته‌های او متجلی است؛ اما غایت آن در معماری به منصه ظهور می‌رسد.

با این فرض، پرسش از «معنای فضا»، «سرمنشأ آنچه بازنمایی می‌کند» و «امکان تجربه‌ای» که برای مخاطبان هرجایی و هرزمانی خود فراهم می‌سازد، اهمیت بسزایی می‌یابد. در این میان، نسبت آنچه خلق می‌شود با مقوله‌ای که «هویت» می‌نامندش، باز هم و البته به درستی، محل ابهام و پرسش است. همین‌جا ضروری است مفهوم هویت مرود کنکاش قرار گیرد.

 

در مفهوم هویت

عبدالحمید نقره‌کار سه معنا برای مفهوم هویت تبیین می‌کند. نخست معنای واژه‌شناختی است که آن را مرکب از هو و یت و در مقام پاسخ به پرسش «ما هو» تشریح و معنای آن را «چیستی» ترجمه می‌کند. در معنای دوم، معنای عرفانی هویت را «خداوند» آورده است و معنای سوم را «ماهیت یا تشخّص» و آنچه موجب شناسایی شئ باشد و یا به عبارت دیگر چیستی شئ می‌داند (نقره‌کار، ۱۳۸۷: ۵۴). وی در مورد پدیدارها می‌نویسد: «اگر دو عنصر اصلی یعنی وجود و ماهیت را پذیرفته باشیم، هویت هر پدیدار در مجموع وجود و ماهیت آن آشکار می‌شود و در مورد آثار انسان‌ساخت، از آنجا که (وجود) مراتب نوعی، فطری و مشترک انسان‌ها و غیرقابل تبدیل و تحویل تلقی می‌شود، آنچه وجه ممیز و غیرمشترک هویت‌ها را تبیین می‌نماید، ماهیت‌های ارادی و بالفعل انسان‌ها است» (همان‌جا). او در این تعریف، نقش انتخاب و اراده عملی انسان‌ها را که در هر لحظه وابسته به شرایط زمانی و مکانی که قابل تغییر و تحویل است، در شکل‌گیری مفهوم هویت و مصادیق هویت‌مندی بی‌بدیل می‌داند. به این ترتیب، هویت امری است زمان‌مند، مکان‌مند و متکی به اراده انسان‌ها در شرایط اینجا و اکنونی مردمان. با توجه به همین مفهوم، در تعریف مفهوم هویت در مزاج دهر و ارزیابی میزان هویت‌مندی هر پدیده انسان‌ساخت، شناخت ارزش‌ها، رؤیاها، خیالات و اسطوره‌های انسان‌ها و خواست و نیاز به تجربه پدیده‌هایی در همان راستا اجتناب‌ناپذیر است و میزان تعلق آن پدیده به مفهوم تحول‌پذیرِ هویت، قائم به زمانه خود و بستر اکنونیتی است که پدیده مورد نظر در دامن آن آفریده شده است.

تکنولوژی و هویت‌مندی

از جنبه دیگر، بدون تشریح نسبت فناوری از حیث وجود با «امر خیالین» و «تجربه»، مسیر بحث به‌درستی طی نخواهد شد. باید دانست که تکنولوژی در نسبت وجودی با خیال و تجربه، امری است پسینی یا پیشینی؛ تکنولوژی از حیث وجود مدیون خیال است یا خیال امری است که به موجب تکنولوژی به‌وجود می‌آید؟ کدام‌یک زاینده دیگری است؟ مشخصاً بهره‌مندی از فناوری در هر امری، اجتناب‌ناپذیر است اما در پاسخ به پرسش‌‌های مطرح‌شده، باید دانست اساساً تکنولوژی امری است محصول تخیل آدمی. انسان برای تجسم تخیلاتش اقدام به اندیشیدن به راه‌کارها و ابزارهایی کرده است که بتواند او را در راستای تحقق آرزوهایش کمک کند. فناوری ابزاری است در خدمت تخیل انسان که می‌تواند او را در ارتقای سرحدات و مرزهای تجربه‌اش از عالم یاری رساند. انسان با فناوریِ دست‌ساخت خود، قادر بوده است پدیده‌ها، مکان‌ها، فضاها و توده‌هایی خلق کند که پیش‌تر امکان تجربه جسمانی آنها برایش فراهم نبود. هرچند باید اذعان کرد که استفاده از کامپیوتر در فرایند خلق معماری در نخستین مراحل ایده‌پردازی و تخیل، منجر به بی‌توجهی کامل نسبت به تاریخ و آگاهی بدن‌مند (همراه با فضامندیِ جهت‌دار آن) گشته است. به زعم پرز-گومز به استفاده از کامپیوتر در معماری در پسِ توجیه ساده سودگرایانۀ آن به‌عنوان ابزاری که ممکن است بهره‌وری تولید اثر معماری را بهبود ببخشد، به ادعای توانایی این ابزار در تولید «فرم‌های جدید» و کاملاً «متفاوت» نسبت به روش‌های سنتی ساخت فضای «راست‌گوشه» در معماری انجامیده است. درواقع، بسته‌های نرم‌افزاری قدرتمندِ اخیر، اکنون قادر به پرداختن به سطح، به‌مثابه عنصری بنیادین در طراحی هستند و پیکربندی‌های غیرقابل‌تصوری را فراهم می‌آورند که ازلحاظ ساختاری کاملاً ایستا هستند و [از سوی دیگر] گزینه‌های فرمی بی‌شماری را عرضه می‌دارند.

هرچند با توجه به فرایندهایی که در پیش گرفته‌شده است، ساده‌انگارانه است که تصور کنیم شیوه کنونی ممکن است سیاقی برای آینده و وسیله‌ای ابزاری جهت فراتر رفتن از مسائل سَبکیِ بغرنج‌مان و خلق مکانی بهتر برای بشریت باشد. این فرم‌ها که در الگوهای مولد خود، «تشابه» به ساخته‌های فرهنگی و پدیده‌های طبیعی را ابراز می‌کنند، مسلماً قادر به فراتر رفتن از بسیاری از مفروضات دوگانۀ سنتی ما، به‌ویژه تضاد میان منطق‌گرایی علمی و بی‌منطقی هستند اما واضح است که فرایندهای کنونی، به‌رغم جلوه‌های ویژه بصری و فریبنده‌شان ازلحاظ بداعت، توانایی ارائه مکانی برای تخیل جمعی را ندارند و حتی تخیل انسان و انسانیت او را تهدید می‌کنند. با این وجود کاربرد صحیح فناوری در جای درست خود در مراحل خلق هر پدیده انسان‌ساخت، در هر زمانه توانسته است تجربه‌های بی‌بدیلی برای انسان فراهم کند. به عبارت ملموس‌تر، همه بناهای تاریخی‌ای که امروز مورد تحسین قرار می‌گیرند و تجربه‌ای ناب از نحوه هست‌بودن آدمیان را در برابر ادراکات حسی و شهودی ما قرار می‌دهند، محصول فناوری زمانه‌شان هستند. آنان تکنولوژی روز را به‌کار بسته‌اند تا به اتکای اراده‌شان در شرایط زمانی و مکانی خود، چیزی بدیع بیافرینند و هویتی جدید خلق کنند. به این ترتیب، بهره‌مندی از فناوری روز و حتی ابداع روش‌ها، تکنیک‌ها و ابزارهای جدید نه تنها منجر به امری بی‌هویت نمی‌شود که سرحدات هویت‌مندی را ارتقا می‌دهد. در همین فرایند است که مسجد جامع عباسی، شیخ لطف‌الله یا میدان نقش جهان اصفهان، که هر یک پدیده‌ای بی‌نظیر است، خلق می‌شود و امکان تجربه‌ای را فراهم می‌آورد که مسبوق به سابقه نیست و از قضا بر مبنای تعریفی که از هویت ارائه شد، نه تنها بی‌هویت قلمداد نمی‌شود که هویت‌مندی جدیدی را عرضه می‌دارد.

اصالت یا عدم‌اصالتِ بداعت صرف

امروز همگان و به‌ویژه منتقدان هنری و فرهنگی می‌دانند و اذعان کرده‌اند که اعتقاد کورکورانۀ مدرنیته به «بداعت»، پیروی بی‌چون‌وچرا از تکنولوژی در خلق هرآنچه فرایندهای دیجیتال و پارامتریک دیکته می‌کنند، دیگر اصالت وجودی ندارد. در سطحی شخصی‌تر، همه می‌دانیم که گذراندن تمام وقت خود مقابل صفحه نمایش کامپیوتر، فوق‌العاده است بااین‌حال شک داریم که ارزشی دربر داشته باشد. بهره‌مندی بیش از حد از رایانه با هدف خلق چیزی بدیع که مخاطبان خود را شگفت‌زده کند، یا به عبارتی دیگر، بداعت برای هل دادن مرزهای تجربه انسان، منجر به از دست رفتن سایر انواع معرفت می‌شود که معمولاً با بدن و حواس مرتبط و منابع بالقوۀ حکمت وجودی انسان هستند. این حماسۀ «ازدست‌دادن»، داستانی تقریباً کهن است؛ تراکنشی که سال‌ها در جریان بوده و پس از انقلاب علمی سدۀ هفدهم میلادی شتاب گرفته است.

بدین اعتبار، هر آنچه چیزی بدیع و جدید است، مورد وثوق نیست. زمانی بداعت، اصالت می‌یابد که از درون وجود انسان، در بستر تاریخی-فرهنگی و زیستی‌اش تراوش کند و چیزی را از درونش تجسد بخشد. اتکا به ضمیر ناخودآگاه فردی و جمعی و سرشت انسانی، راه‌گشاست و همین امر است که می‌تواند پیوستاریِ تاریخ تمدن بشر را حفظ کرده و او را با انسان‌هایی از سده‌های پیش پیوندِ وجودی دهد و درک آثار آنان را برایش به ارمغان آورد. این روند، در مورد آیندگان نیز صادق است.

معماری امروز ایران و ارتقای سرحدات تجربه معماری

معماری، امری پیچیده است. هم تحت تأثیر تاریخ، طبیعت و فرهنگ تغییر می‌کند و هم همزمان تحت تأثیر شرایط تکنولوژیکی زمانه خود. معماری اصیل، به اتکای زمینه‌های زیست-فرهنگی‌اش، ضمن پاسخ‌گویی به نیازهای عملکردی‌ای که اساساً بنا به خاطر آن خلق می‌شود، می‌کوشد پاسخ‌های متنوع و متناسب با شرایط زمانی و مکانی‌یا به زعم والتر بنیامین اینجا و اکنونی‌ای را فراهم آورد که تجربه‌ای جدید از فرم و فضا را برای مخاطبان خود به ارمغان آورد. هر تلاشی در این زمینه، منجر به امری هویت‌مند می‌شود و هویت جدید زمانه خود را بازنمایی خواهد کرد. معماری، دارای «جهان گفتمانیِ» مختص به خود است و در طول قرن‌ها، بسیار بیش‌تر از صرفاً راه‌حل‌های تکنیکی به ضرورت‌های عملکردی به بشریت عرضه کرده است. به زعم پرز-گومز همه رؤیاهای آدمیان همواره در مکان شکل می‌گیرند و فهم ما (از دیگران و از خودمان) بدون معماری ممکن نخواهد بود. می‌دانیم که معماری به ما اجازه می‌دهد تا بیندیشیم و تخیل کنیم. معماری، «فضایی از آرزو» را به روی ما می‌گشاید که امکان می‌دهد در عین «کامل نبودن»، «در خانه» باشیم که دیرینه‌ترین مشخصه انسانی است. اگر ما در درجۀ نخست و مهم‌تر از همه، بدن‌هایی خودآگاه که تقریباً از طریق جاذبه و موقعیت‌مان با جهان درگیر نبودیم، حتی فضای مجازی (سایبری) نیز نمی‌توانست «ظاهر شود». ما نه‌تنها بدن «داریم»؛ بلکه بدن‌های‌مان «هستیم».

به این ترتیب، می‌توان آثار معماران آوانگارد ایرانی را که امروز می‌کوشند تجربه‌ای بی‌بدیل از فرم و فضا در برابر ادراکات حسی و شهودی مخاطبان خود قرار دهند، در نسبت با سرمنشأ خیالات، آرزوها و اسطوره‌هایی که کوشیده‌اند در فرایند خلق اثر متجلی سازند، هویت‌مند یا بی‌هویت قلمداد کرد. آنچه به همین اندازه مهم است اینکه صرفاً هرآنچه با تصاویر ذهنی، تجارب پیشین و الگوهای از پیش‌تعیین‌شده در ذهن ما همخوانی ندارد، الزاماً نمی‌تواند و نمی‌باید بی‌هویت تلقی شود. معماری در مقام یکی از هنرها، امکان شناخت کامل خودمان را به ما اعطا می‌کند تا به‌طور شاعرانه‌ای روی زمین سکونت کنیم و درنتیجه، کاملاً انسانی باشیم.

منابع:

بنیامین، والتر (۱۳۸۴). «اثر هنری در اثر بازتولیدپذیری تکنیکی آن»، در: زیبایی‌شناسی انتقادی، گزیده نوشته‌هایی در باب زیبایی‌شناسی از بنیامین، آدورنو و مارکوزه، ترجمه امید مهرگان، چاپ دوم، تهران: گام نو.

پرز-گومز، آلبرتو (۱۳۹۴). «فضای معماری: معنا به‌مثابه حضور و بازنمایی»، در: پرسش‌های ادراک: پدیدارشناسی معماری، ترجمه علی اکبری و محمدامین شریفیان، تهران: پرهام‌نقش.

نقره‌کار، عبدالحمید (۱۳۸۷). درآمدی بر هویت اسلامی در معماری و شهرسازی، تهران: وزارت مسکن و شهرسازی.

یادداشت‌ها:

۱. برای مطالعه بیشتر در این زمینه نک:

«از فرادنش تا بی‌زمانی و ناانسانی» به آدرس:

«تجربه معماری در عصر بازتولید ماشینی در اندیشه والتر بنیامین» به آدرس:

«مفهوم معماری چندحسی و چالش فناوری دیجیتال» به آدرس: