ورزش دختران و زنان ، و «مسئله » ی بدنمندی زنانه در قلمرو رسمی
یکی از رخدادهای بسیار مهم در جامعه امروز ایران ، ورود جدی و موفقیت آمیز دختران و بانوان ایرانی، طی دهه های اخیر در قلمرو ورزش است؛ البته بی آنکه تغییری در حاشیه بودگیِ ورزش زنان در قلمرو عمومی به وجود آمده باشد ؛ حتی با وجود مدالهای با ارزشی که در مسابقات برون مرزی تصاحب کرده اند ، و بدین طریق هر بار جدیّت فعالیت ورزشی خود را به اثبات رسانده اند ، اما هیچ توفیری به حال «در ـ حاشیه ـ بودگی» حضور آنها در قلمرو عمومی نکرده است . و بدین سان، معضلِ نارضایتی آنان از شرایط نابرابرشان نسبت به ورزشکاران مرد و امکانات ورزشی آنها در قلمرو عمومی همچنان باقی است ؛ اما از آنجا که جامعه امروز ، جامعه ای جهانی و «رسانه »ای با امکانات اطلاع رسانی اینترنتی و ماهواره ای فوری و در لحظه است ، این پرتاب شدگیِ ورزش و ورزشکاران زن به حاشیه ، نه تنها در تاریکی نمانده، بلکه برعکس به عنوان «مسئله» ، به قلمروِ گسترده مطالباتِ اجتماعی زنان ایرانی در عصر حاضر اضافه شده است . و این بار ، به صورت قلمرو ورزشی ای که مشخصا بر «بدنِ زنانه» ، و «حقوق ورزشیِ» این جنسیت در قلمرو عمومی و در زندگی روزمره تأکید دارد؛ تا جایی که با نگاهی آسیب شناسانه ، سراغ ماهیت فعلی ورزش دختران در مدارس میرود تا مبنای ضعیف ، ناکارآمد و فاقد حمایتِ ورزش زنان در جایگاه اجتماعی را از همان اساس و آغاز کنش گری اش یعنی در بستر مدارس دخترانه نشان دهد .
نوشتههای مرتبط
گرچه در برخی از نظریات جدید مدرنیته ، نگرش کلاسیک «بدن » و تلقی از محدودیت هایش در عرصه «بدن زنانه» فی المثل در ورزش ، به منزله برساخته ای فرهنگی شناخته می شود و یا بوردیو ، در نحوه تلقی از چیستی بدن، رابطه ای درونی میان جایگاه اجتماعیِ عادت واره ـ سلیقه ایِ «طبقاتی» می بیند ، بدین معنی که از نظر او آنچه در این جایگاه اجتماعی ، طبقاتی به «مصرف فرهنگی» میرسد ، همان هم عامل تولید نحوه ی درک از « چیستیِ بدن» می شود ؛ و یا فوکو، نحوه درک و نگاه از بدن را از تولیدات قدرت و دانشی می داند که شیوه های مدیریت و ارزیابیِ اجتماعی آنرا بر عهده دارند و یا گیدنز بدن را وضعیتی برآمده از بازتابندگی جهان امروز می داند، جهانی که ـ در غیاب پارادایم های سنتی ـ ناگزیر است مدام خود را در کثرت انواع و گونه هایی که وجود دارد بازتاباند، اما به نظر میرسد در ایران ، در قلمرو رسمی ، هنوز تصورات کلاسیک از بدن، به چالش گرفته نشده است. به عنوان نمونه ای مشخص می توان به کنگره علمیِ ورزش مدارس (سال ۱۳۷۲) اشاره کرد ، که در یکی از مقالاتش، موضوع «سهمیه ناکارآمد» امکاناتِ ورزشی زنان در جامعه امروزِ ایران ، به طور جدی بررسی شده است ( ۴۹ ). خانم شکوه نوابی نژاد ، در مقاله ای که در این کنگره ارائه کرده اند ، با توجه به وضعیت فعلی تربیت بدنی مدارس دخترانه ، ـ که به نظرش در تنگنا ، ضعیف و نارسا می آیند ـ ، چشم انداز مناسب و روشنی برای تربیت بدنی مدارس دخترانه در آینده نمیبینند ( ۵۰ ) . او معتقد است «فرآیند بسیار پیچیده رشد دختران و حوادث مهمی که در طول این فرآیند رخ میدهد مانند چرخه قاعدگی، بارداری، زایمان و یائسگی که نه تنها پدیده ای فیزیولوژیکی است از نقطه نظر روانی هر یک می تواند زمینه ساز پاره ای از اختلافات و نارساییهای روانی باشد و روابط اجتماعی و برنامه های روزانه و عادی زندگی آنان را تحت تأثیر قرار دهد و احتمالا اختلالاتی را ایجاد کند از این رو لازم است که فعالیتهای تربیت بدنی مدارس متناسب با مراحل رشد تا کودکی و نوجوانی و جوانی در هر یک از مقاطع تحصیلی بر پایه ای استوار گردد که این مهم تحقق پذیرد. » ( ۵۱).
وانگهی وی ، با توجه به حاکمیت شریعت محور و ارزش های ایدئولوژیکی در جامعه ، محدودیت های ورزشی دختران و زنان در قلمرو عمومی را هم در نظر داشته است ، چنانچه می گوید :
«دختران به دلیل رعایت حجاب و شرایط و وضعیت خاص مذهبی ، نشأت گرفته از ارزشهای اسلامی حاکم بر نظام جامعه ی اسلامی مان و نیز به دلیل محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی در شرایط و موقعیت یکسان با پسران نمیتوانند از فعالیتهای بدنی و ورزشی در مدرسه و خارج از مدرسه برخوردار باشند » ( ۵۲ ).
صحبت از «تعارضات» فرهنگی و اجتماعیِ مدرن با ارزش های ایدئولوژیکی و شریعت محور است . در اینجا مسئله به هیچ وجه خوب / بد کردن ارزشها نیست ؛ بلکه آشکار کردن« نزاع بین ارزش ها» است ؛ چیزی که فی المثل ماکس وبر از آن به عنوان «جنگ خدایان» نام میبرد . در مسئله نزاعِ ارزشیِ پیش رو ، صِرف حضور بدن زنانه در «قلمرو عمومی ورزش» ، به چالشی می ماند که در تعارض با ارزش های اسلامی عمل میکند . در این لحظه است که ورزش زنان ، اگر بخواهد همچون ورزش مردان در مکانهای عمومی ظهور یابد ، به «تنشی اجتماعی و فرهنگی» تبدیل میگردد. اما آنچه می تواند ، مانعی باشد در ایجاد چنین تنشی ، شکل گیریِ شرایط «نابرابرِ» ورزشی بین زنان و مردان است . شرایطی که بتواند همچون امروز ، چنان محدودیتهایی برای «بدن مندیِ زنان» بیافریند که امکان راه یافتن شان به قلمرو ورزشِ عمومی را ببندد . عملی که مسلماً بی هزینه نخواهد بود، زیرا جامعه ورزشیِ زنان در ایران را ، به دلیل بدن زنانه اش ـ چنانچه امروزه شاهدش هستیم ـ ، «مسئله دار» می کند ؛ بنابر این در شرایط موجود ، «قلمرو رسمیِ جامعه ورزشی زنان ایران» (همان قلمرویی که مورد تأیید حاکمیت است و سیاستگذاری های را تعیین می کند) ، راهی به «رهایی از مسئله» خود ندارد : گرفتار در چنبره ی پارادوکسیکالِ خود …
ادامه دارد…
منابع :
اولین کنگره علمی ورزش مدارس خلاصه مقالات، گرد آوری واحد پژوهش و تحقیق و برنامه ریزی؛ انتشارات اداره کل تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۷۲ ص ۸۹ .
نوابی نژاد، شکوه ؛ ورزش دختران در مدارس و تنگناهای موجود در راه توسعه آن ؛ برگرفته از مجموعه مقالات اولین کنگره علمی ورزش مدارس ، خلاصه مقالات، گرد آوری واحد پژوهش و تحقیق و برنامه ریزی؛ انتشارات اداره کل تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۷۲ ، ص ۹۰ .
نوابی نژاد، شکوه ؛ ورزش دختران در مدارس و تنگناهای موجود در راه توسعه آن ؛ برگرفته از مجموعه مقالات اولین کنگره علمی ورزش مدارس ، خلاصه مقالات، گرد آوری واحد پژوهش و تحقیق و برنامه ریزی؛ انتشارات اداره کل تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۷۲ ، ص ۹۰.
نوابی نژاد، شکوه ؛ ورزش دختران در مدارس و تنگناهای موجود در راه توسعه آن ؛ برگرفته از مجموعه مقالات اولین کنگره علمی ورزش مدارس ، خلاصه مقالات، گرد آوری واحد پژوهش و تحقیق و برنامه ریزی؛ انتشارات اداره کل تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۷۲ ، ص ۹۰ .