کتاب «بحران رسانه» و آسیبهای تک فرمی شدن رسانههای سمعی و بصری از دیدگاه پیتر واتکینز
پیتر واتکینز فیلمسازی بریتانیایی است که بیشتر با فیلم جنجالی «بازی جنگ» شناخته شده است. فیلمی که در ۱۹۶۵ به سفارس بیبیسی ساخته شد و پخش آن توسط این شبکه به مدت بیست سال در تمام دنیا، ممنوع شد. بیبیسی برای سانسور و جلوگیری از پخش فیلم، بازی جنگ را یک شکست هنری نامید، اما فیلم موفق به دریافت جایزهی بهترین مستند از جشنوارهی فیلم کن شد. واتکینز آن چیزهایی را در فیلم خود گفت که از نظر کنترلکنندگان رسانه نباید به گوش عموم میرسید. به همین دلیل تخریب و به حاشیه راندن این فیلمساز توسط رسانههای جریان اصلی و منتقدین سیستممدار آغاز شد و واتکینز در سال ۱۹۶۸ برای همیشه خاک انگلستان را ترک کرد. اما مبارزهی واتکینز به همینجا ختم نشد و او تقریبا هرآنچه ساخت، مانیفستی سیاسی بود که به مزاج هیچ سیستمی خوش نمیآمد.
نوشتههای مرتبط
واتکینز که به عنوان پیشروی مستندِ داستانی و مستند جعلی شناخته شده است، در اواسط دههی ۱۹۷۰ میلادی به دعوت دانشکدهی تاریخ دانشگاه کلمبیای نیویورک، برای برگزاری سمیناری آموزشی دعوت شد تا به بررسی نقش رسانههای سمعی-بصری بپردازد. در این سمینار واتکینز به همراه دانشجویان، با موشکافی فرمهای روایی متوجه بهکارگیری استادندارد شده و یکسانسازی شدهای میشوند که نام آن را «مونوفرم» یا «تکقالب» میگذارند. در سال ۲۰۰۳ واتکینز کتابی با عنوان «بحران رسانه» مینویسد که در آن به توضیح نحوهی عملکرد این مونوفرم و خطرات آن میپردازد.
واتکینز و دانشجویان با بررسی عناصری چون تعداد تقطیعها، تغییر زاویه و حرکت دوربین، میزان زماندهی به افکار عمومی در مقابل زماندهی به مجریان، میزان سکوت و… در چند برنامهی تلویزیونی به نتایج قابل توجهی دست مییابند. این بررسی نشان داد که فرقی نداشت محتوا و سوژه چه باشد، سرعت تغییر تصاویر توسط برشهای تدوین، ماهیت تکرار شوندهی آن و فرم، همگی یکسانسازی شده بود. میانگین سرعت تقریبی تغییر تصاویر از تصویری به تصویر بعد حدود ۷ ثانیه بود که در سالهای بعدی این سرعت به چیزی بین ۳ الی ۴ ثانیه و حتی کمتر از آن در تمامی رسانهها رسید.
به عقیدهی واتکینز کنترلکنندگان رسانههای جمعیِ سمعی-بصری (MMAV) از طریق تحمیل استراتژیهایی به عموم مردم و برنامهسازان رسانهای، آنان را تحت سلطهی اقتصادی و سیاسی خود نگه میدارند. برخی از این استراتژیها عبارتند از: مشروعسازی بهرهبرداری از اعتماد عموم تحت عنوان ساخت برنامههای «سرگرم کننده»؛ کنترل کلیت برنامهها و محتواها توسط دروازهبانان رسانه (گیت کیپرها)؛ استاندارد جلوه دادن فرم روایی به عنوان فرم اصلی برنامهسازی و فیلمسازی، سلسلهمراتبی نگهداشتن رابطهی رسانههای جریان اصلی با عموم مردم؛ به کارگیری سرعت و تقلیل زمان و تکهتکهسازی زمان جهت جلوگیری از تمرکز و کاهش توان تفکر عمومی برای یافتن راههای جایگزین؛ متقاعدسازی عموم به خنثی، عینی، متعادل و بیطرف بودن برنامهها؛ محدود نمودن دسترسی عموم به این استراتژیها؛ همکاری با سیستم دانشگاهی تخت عنوان آموزش قالب حرفهای جهت یکسانسازی برنامهسازیها؛ توسل به سرکوبگری و به حاشیهراندن رقیبان و…
واتکینز در مقدمهی کتاب بحران رسانه به تمایل رسانهها برای سلسلهمراتبی نگه داشتن رابطهی خود با عموم به اسم آزادی بیان اشاره میکند و این سوال را مطرح میکند که چرا تمامی بیانیهها و اصول آزادی بیان در رسانه بیشتر به حقوق رسانهها اشاره دارند و این حقوق به ندرت متوجه عموم مردم است؟ او در این کتاب میگوید که با توجه به سیاستگذاریهای رسانهای هیچگونه دیالوگ باز و منصفانه و تبادل واقعی، میان رسانه و عموم برقرار نمیشود و هرگونه تبادلی تحت مقیاسی کوچک و با عنوان رابطه میان «حرفهای» و «عموم» جهت حفظ فاصله صورت میگیرد. واتکینز با اشاره به سینمای هالیوود به وجود همین روند اشاره میکند که هرگز جریانی باز برای تماشاگر ایجاد نکرده و همواره رابطهی سلسلهمراتبی خود را با عموم حفظ نموده است. او همچنین سوال دیگری را مطرح میکند. اینکه چرا ما دربارهی تئوری مولف صحبت میکنیم، اما تئوریای برای نقش عموم نداریم؟
واتکینز در کتاب خود به بررسی این بحران عالمگیر با طرح شش محور میپردازد: ۱- نقش رسانههای سمعی-بصری آمریکایی و تأثیر فاجعهآمیز آنان بر روی جهان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ۲- نقش کمتر آشکار اما همچنین خطرناک دیگر رسانههای جهان ۳- نقش آموزشهای رسانهای ۴- نقش فستیوالهای فیلم و کارگردانان ۵- نقش جنبشهای اجتماعی ۶- نقش عموم مردم.
برای آشنایی با مباحثی که واتکینز مطرح میکند، دو اصطلاح «مونوفرم» و «MMAV» کاربرد محوری دارند. اصطلاح اول یعنی مونوفرم دارای ویژگیهایی است که معمولاً عبارتند از وجود قطعات موسیقی تنشزا، صداها و افکتهای صوتی، تقطیعهای ناگهانی برای ایجاد شوک، ملودی دراماتیکی که نما را اشباع میکند، دیالوگهای ریتمیک و دوربینی که در حرکت مداوم است. اصطلاح دوم MMAV مخفف Mass Media Audiovisuels که به معنی رسانههای جمعیِ (توده) سمعی- بصری است. اصطلاح دیگری، نیز وجود دارد به نام «ساعت جهانی» که آشنایی با آن به فهم بهتر مباحث مطرح شده در کتاب کمک میکند. این اصطلاح عبارتی است که نظام رسانهای آمریکا، برای هماهنگی تمام رسانههای صوتی و تصویری با یکدیگر، تعریف کرده است. یعنی برنامهسازان موظفند برنامهی خود را در میزان زمانی معین (مثلا ۴۷ دقیقه و نیم)، بدون در نظرگیری کشش محتوا یا موضوع و یا خواستهی مخاطب، و در آن قالب زمانی بسازند و هرکسی که نمیتواند این کار را انجام دهد، حرفهای نخواهد بود! در واقع اتخاذ قالبهای زمانی یکسان توسط تمام شبکهها، از نظر مدیران رسانهای، شکلی یکدست به برنامهها میدهد و کار چینش و پر کردن آنتن نیز راحتتر میشود!
بدین ترتیب عامل محوری بحران رسانه در دنیا، رسانههای آمریکایی با محوریت هالیوود هستند که در رابطهای تنگاتنگ و هماهنگ با دولت عمل میکنند. این رسانهها با استفاده از مونوفرم، تقطیعهای مکرر و ارائهی تصاویر تکهتکه شده، توانایی تفکر تماشاگر دربارهی آنچه دریافت میکند را از او میگیرند و موجب انفعال هرچه بیشتر او میشوند. از نظر واتکینز خطری که مونوفرم برای جهان دارد، به معنای عدم مشروعیت این فرم سینمایی و رسانهای نیست. بلکه آنچه او تلاش به بیان آن دارد این مسئله است که این قالب تنها یکی از قالبهایی موجود است و مشکل از آنجا آغاز میشود که کنترلکنندگان رسانهها، با تحمیل این فرم به عنوان تنها فرم موجود، خواستههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را به عموم مردم تحمیل میکنند.
کتاب بحران رسانه در سال ۲۰۰۳ نوشته شده است. اولین چاپ آن در سال ۲۰۰۴ توسط انتشارات Homnisphère صورت گرفت و چاپ دوم آن در سال ۲۰۱۵ توسط Editions l’echappée منتشر گردید. زبان اصلی کتاب فرانسه است که توسط پاتریک واتکینز، فرزند پیتر واتکینز، ترجمهی آن صورت گرفته است. کتاب در شش فصل و بر اساس محورهای بحران در ۱۳۴ صفحه نوشته شده است و از ویژگیهای نسخه دوم آن وجود ۷۰ صفحه ضمیمه در مورد سیاستهای رسانه، سینمای آلترناتیو و… و حدود ۳۰ صفحه بیوگرافی پیترواتکینز به همراه گاهشماری تاریخی است.